مقدمه: براي روشن شدن مطلب، لازم است به چند نكته اشاره شود:
1ـ معناي واجب
وجوب به معناي ثبوت است و واجب نيز چند گونه استعمال شده است:
الف) واجب در مقابل ممكن؛
ب) فعلي كه اگر ترك شود، ترك كننده استحقاق ملامت و مذمت دارد و اين هم دو قسم است:
الف ) واجب عقلي مثل وجوب شناخت خداوند، اصل رسالت و نبوت؛
ب ) واجب شرعي مثل وجوب عبادات (نماز و روزه و…)
2ـ قرآن كتاب قانون
لذا آنچه قاعدتاً بايد در آن بيان شود،كليات مسائل است نه جزئيات آن، مگر در مواردي كه ضرورت و مصلحت اقتضاء كند.
3ـ اهل بيت –عليهم السلام – بيانگر جزئيات واجبات
پيامبر اسلام – صلي الله عليه و آله وسلم – در حديث معروف و متواتر «ثقلين»[1] فرمود: «من دو چيز گرانبها در بين شما باقي ميگذارم، كتاب خدا، و عترت و اهلبيت منو مادامي که از اين دو پيروي کنيد گنمراه نخواهيد شد»
از اين حديث نكاتي استفاده ميشود:
الف ) عترت و قرآن هميشه باهمند و جدا ناشدني، آنها كه طالب حقايق قرآنند بايد به دامن اهلبيت چنگ بزنند؛
ب )پيروي از هر دو بدون قيد و شرط واجب ميباشد؛
ج ) هر دو معصومند (يعني در قرآن و در گفتار اهل بيت هيچ خلل و اشتباهي وجود ندارد)؛
د) در طول تاريخ بايد فردي از اهلبيت، هميشه در كنار قرآن وجود داشته باشد(امروزه حجت حق حضرت بقيه الله الاعظم ارواحنافداه درکنار قرآن کريم جامعه به طور غير ظاهر اداره و راهنمايي مي کند)؛
ه) جدا شدن از اهلبيت و يا پيشي گرفتن از آنها ماية گمراهي است؛
و) آنها از همه افضل و اعلم و برترند.[2]بعد از اين مقدمه
اولا : اگر مراد از كليات، واجبات الهي است، بلي در قرآن واجبات به صورت كلي بيان شده است. ولي اگر مراد اين باشد كه تمام واجبات و احكام با جزيئات خود در قرآن بيان شده است؟ بايد بگوييم كه تمام جزئيات در قرآن بيان نشده است.
يكي از رازهاي عدم بيان جزئيات احكام و واجبات، حجيم نشدن قرآن است، به گونهاي كه خواندن و انس با آن ممكن باشد، به عنوان مثال نماز به تنهايي «2000» مسئله دارد كه اگر بنا بود همة جزئيات در قرآن بيان شود، شايد «100» جلد كتاب ميشد و اين مسئله را با مراجعه به قرآن، به خوبي ميتوان فهميد كه بعضي از اعمال واجب در قرآن اسم برده نشده است و همچنين اصل نمازهاي پنجگانه را بيان فرموده است ولي تعداد كلمات نمازهاي پنجگانه در قرآن بيان نشده است و همچنين خمس در آيه غنيمت مورد اشاره قرار گرفته است[3] ولي جزئيات در قرآن نيامده است و همچنين احکام زكوة، حج، امر به معروف، جهاد و…
خداوند در كنار وحي قرآني وحي ديگري را براي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نازل ميكرد به نام الهام بياني و حديث قدسي، كه جزئيات احكام و تأويلات قرآن را بيان مينمود.
ثانياً: خداوند در قرآن، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را به عنوان مبيّن و مفسّر كتاب معرفي كرده است و ميفرمايد:
«ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم، تا آنچه را كه به سوي مردم نازل شده است براي آنها (بيان نموده) روشن سازي و شايد انديشه كنند»[4] و يكي از وظائف او بيان جزئيات احكام كلي موجود در قرآن است.
ثالثاً: اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم السّلام ـ نيز به عنوان مفسّر حقيقي قرآن هستند. از اينجا است كه به اهميت حديث ثقلين و سفارش اكيد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ضرورت وجود امام در كنار قرآن پي ميبريم.
آن چه به طور خلاصه قابل بيان است، اين که: در قرآن كليات احكام و واجبات بيان شده است، اما جزئيات احكام به عهدة پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ واگذار شده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر :
1ـ تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و همكاران، ج7، ص 175-176.
2ـ پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي و جمعي از دانشمندان، ج9.
3ـ قرآن در قرآن آيت الله جوادي، انتشارات اسراء.
4ـ التفسير و المفسّرون، آيت الله معرفت، ج1، نقش اهلبيت در تفسير.
پي نوشت ها:
[1]. ابوالحسين مسلم بن الحجاج القشيري، صحح مسلم بشرح النبوي، بيروت، دارالفكر، 1401، ج15، ص 175 و خطيب خوارزمي، عناقب خوارزمي، تهران، مكتبه نينوا الحديثه، ص 222-224.
[2]. ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر با همكاري جمعي از دانشمندان، پيام قرآن، قم، انتشارات نسل جوان، چاپ دوم، 1374، ج9، ص 75-76.
[3]. انفال/ 41.
[4]. نحل/ 44.