طلسمات

خانه » همه » مذهبی » آيا واقعاً باب و بهاء ادعاي بابيت، نيابت، مهدويت، نبوت، الوهيت، ربوبيت نموده اند و آيا اين ادعا ها خود دليلي بر بطلان اين فرقه نمي تواند باشد؟

آيا واقعاً باب و بهاء ادعاي بابيت، نيابت، مهدويت، نبوت، الوهيت، ربوبيت نموده اند و آيا اين ادعا ها خود دليلي بر بطلان اين فرقه نمي تواند باشد؟

مؤسسان فرقة بهائيت(باب و بهاء) در طول عمر خود ادعاهاي متعددي داشتند كه به صورت ذيل به آنها اشاره مي شود.

الف: ادعاهاي علي محمد باب:
1. ادعاي بندگي: تا سن 25 سالگي خود را بنده خدا و پيرو دين مقدس اسلام  مي دانست و بارها به وحدانيت خداوند و نبوت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امامت امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ شهادت داده است، چنانچه در تفسير سورة يوسف مي گويد:«خداوند آسمانها و زمين را خلق كرد و از طرف اوست حجت قائم منتظر و او حق است و من بنده اي از بندگان او هستم.[1] كه چند مورد در اين كتاب به اسم شريف امام زمان ـ عليه السّلام ـ و اسامي طيبين آن حضرت تصريح كرده است. و در احسن القصص سورة 58 مي گويد: (اي بقية الله همه وجودم را فداي تو كردم و راضي شدم كه در راه تو به من فحش و ناسزا گويند.)[2]2. ادعاي بابيت: وي در سال 1260 ق در سن 25 سالگي ادعاي بابيت كرد. كه در كتاب احسن القصص سورة ملك مي گويد: «خداوند تقدير كرد كه اين كتاب در تفسير احسن القصص از ناحيه محمد(امام زمان ـ عليه السّلام ـ ) فرزند حسن فرزند محمد …. فرزند علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ بيرون آمد بدست بنده اي(علي محمد) تا حجت خدا از طرف(ذكر) به جهانيان ابلاغ گردد.»[3]3. ادعاي مهدويت: مدت كمي كه از زمان ادعاي بابيت مي گذشت، در همان زمان با دائي خود به مكه رفت و در آنجا ادعاي مهدويت كرد چنانچه صاحب كواكب الدريه در صفحة 79 مي نويسد: «باب در كنار كعبه ادعاي خود را اظهار كرد و گفت: اي مردم من همان قائم و امام زمانم كه در انتظار او هستيد.»[4]4. ادعاي نبوت: سيد علي محمد باب بعد از ادعاي مهدويت به اين امر قانع نشده فراتر رفته و بعد ادعاي نبوت كرد، بطوري كه به مفتي بغداد سيد محمد آلوسي مي نويسد:«بتحقيق مبعوث كرد مرا خداوند آنطوري كه محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را مبعوث كرد.[5]5. ادعاي خدائي: آخرين ادعايي كه باب كرد ادعاي خدائي است. در نامه اي كه به صبح ازل مي نويسد در آنجا اين ادعا را آشكار كرده است: (اين نامه اي است از خداي زنده و برپا دارندة جهان(باب) به سوي خداي زنده و برپا دارندة جهان (صبح ازل.)[6] و در كتاب (بيان فارس) باب اوّل، واحد اوّل مي گويد: (من خدا هستم، جزء من خدائي نيست و من پروردگار همة پديده ها مي باشم.)[7] اينها خلاصه اي از پنج ادعاي باب مي باشد.

ب: ادعاهاي بهاء:
1. بندگي: او قبل از آنكه ادعاي (من يظهر اللهي) كند بارها خود را بنده خدا معرفي كرده است. در كتاب مبين صفحة 96 مي گويد: (اي پروردگار من اين نامه اي است كه مي خواهم براي سلطان(ناصرالدين شاه) بفرستم و تو مي داني كه منظوري ندارم از اين نامه مگر آشكار ساختن عدالت تو و از براي بندگان تو.)[8]2. ادعاي من يظهره اللهي: بعد از اينكه خود را جانشين باب معرفي كرد. مدتي نگذشت كه ادعاي مهدويت كرد و گفت: (من آن كسم كه هزار سال انتظار مرا مي كشيديد.)[9]3. ادعاي رجعت: در كتاب مبين ص 46 خطاب به پاپ مي گويد: (اي پاپ پرده هاي غفلت را بدر كه رب الارباب(مسيح) خود بهاء است.)[10]4. ادعاي نبوت و رسالت: در كتاب اقتدار صفحة 212 به پيامبري خود اشاره كرده است: «اي خداي من آنان را دعوت نكرده ام جزء چيزي كه تو مبعوثم نموده اي و اگر گفتم بياييد به سوي من نظري نداشته جز چيزي كه تو به او ظاهر ساخته اي و مبعوث كرده اي.[11]»
5. ادعاي خدائي: آخرين ادعاي كه اظهار كرد اينكه خود را خدا خواند: در كتاب بديع صفحة 154 و در كتاب مبين صفحة 286 بارها اين ادعا را علني اعلان كرده است: مثلاً مي گويد: «بدرستي كه من الله هستم و نيست الهي غير از من، چنانچه نقطة اولي(باب) قبل از من گفته است» و در جاي ديگر مي گويد: «من پروردگار همه چيز هستم».[12] اينها نمونه اي از ادعاهاي پنجگانة جناب بهاء الله است كه در مدت 77 سال اظهار كرده است. اگر پيروان اينها و يا هر كس ديگر، كمترين دقتي كرده باشند علم پيدا خواهند كرد كه اينها در طول عمر خود، هر ادعائي كه كرده اند، يا ادعاي بعدي آنان مورد نقض قرار گرفته است و اين تناقض گويي(باب و بهاء) طوري آشكار است كه تعجب هر انساني را برمي انگيزد. پس اگر هيچ دليل و برهاني هم در رد ادعاهاي اينها اقامه نشود. خود اظهارات اينها خط بطلاني بر ادعاهاي شان مي كشد. زيرا يك نفر نمي تواند هم بنده خدا باشد هم خود خدا يا هم واسطه و باب امام زمان باشد و هم خود امام زمان يا هم پيامبر مبعوث باشد و هم خدا.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. اصول دوازده گانة بهائيت، علي نصيري.
2. تاريخ اديان و مذاهب جهان، عبدالله، مبلغي آباداني .
3. بهاييگري، احمد كسروي.
4. بهائيت دين نيست، ابوتراب، هدائي.
5 . تاريخ جامعيت بهائيت، بهرام، افراسيابي.

پي نوشت ها:
[1] . دكتر، ج، م، ت، محاكمه، ناشر بي نا، ت 1344 ش، ص 36.
[2] . محمدي اشتهاردي، محمد، ارمغان استعمار، ناشر نسل جوان، چ اول ت 1379 ق، قم، ص 64.
[3] . همان، ص 30.
[4] . فضائي، يوسف، بابيگري و بهائيگري، ناشر مؤسسة مطبوعاتي غربي، چاپ تهران، بي تا، ص 92.
[5] . شاهرودي، احمد، راهنماي دين، ناشر چاپخانه حيدري، ت 1343 ش، ص 173.
[6] . ارمغان استعمار، ص 166.
[7] . همان، ص 167.
[8] . مرتضوي، محمد مهدي، امشي بحشرات بهائي، ناشر؛ چاپخانه اسلامي، ت 1340 ش، ص 58 ـ 57،.
[9] . اعتضاد السلطنه، فتنة باب، توضيحات عبدالحسين قوائي، ناشر: بابك، ت 1332 ش، تهران، ص 28،.
[10] . ارمغان استعمار، ص 173.
[11] . همان، ص 175.
[12] . محاكمه، ص 72، و امشي بحشرات بهائي، ص 22.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد