بديهي است كه حفظ فرهنگ و اعتقادات جامعه نياز به حراست دائمي دارد. قرآن كريم مي فرمايد: «أحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ…»[1]) آيا مردم پنداشتند كه اگر بگويند ايمان آورديم، رها مي شوند و آزموده نمي شوند و همانا ما كساني را كه قبل از ايشان بوده اند، آزموديم…( همانگونه كه ملاحظه مي شود صرف اينكه كسي بگويد من ايمان دارم كافي نيست،بلكه هر آينه انسان مورد آزمون قرار مي گيرد و از امتحاني به امتحاني ديگر سوق داده مي شود. اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:« پس از اينكه اين آيه نازل شد، من به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ عرض كردم: منظور از اين فتنه و آزمايش چيست؟ حضرت فرمود:[2] اي علي! پس از من امت اسلامي به فتنه و آزمون دچار مي گردند… اي علي! همانا اين مردم به زودي با اموالشان دچار فتنه و آزمايش مي شوند و در دينداري برخدا منّت مي گذارند. با اين حال انتظار رحمت او را دارند و خود را از قدرت و خشم خدا ايمن مي پندارند، حرام خدا را با شبهات دروغين و هوس هاي غفلت زا، حلال مي كنند، شراب را به بهانه آب انگور، و رشوه را به بهانه هديه، و ربا به بهانه اينكه نوعي معامله است، حلال مي شمارند…»
بنابراين يكي از سنت هاي الهي، آزمايش مردم است، حتي كساني كه ايمان دارند و از نظر اعتقادي و فرهنگي در سطوح عالي هستند. بر اين اساس بايد گفت كه با انقلاب اسلامي ايران زمينه هاي ارتقاء فرهنگ ديني به وجود آمد، حال گام بعدي حفظ چنين دستاورد مهمي است. روشن است كه اگر مردم به دين و احكام و دستورات نوراني آن پشت نمايند سنّت الهي تحقق مي يابد، لذا قرآن در اين باره مي فرمايد: «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ….»؛[3] (اين به خاطر آن است كه خداوند تغيير نمي دهد نعمتي را كه به قومي ارزاني داشت تا (مگر) آنكه خود آن قوم آن نعمت را تغييردهند.) يعني وقتي كفران نعمت كنند، و بجاي اطاعت از خدا، نافرماني نمايند و مرتكب گناه شوند، روشن است به خاطر اين تغييري كه در روش خويش به وجود آورده اند، خداوند نيز نعمت آنان را به نقمت تغيير خواهد داد. اما اين كه چگونه مي توان ايمان و اعتقاد عمومي و فرهنگ ديني را حفظ نمود، توجه به نكات ذيل ضروري است:
1. جانبداري از ارزش ها: يكي از راه هاي حفظ ايمان و نيز انتقال آن به ديگر نسل ها، جانبداري از ارزشهاي ديني است؛ تا ارزشها آنگونه كه هستند به نسلهاي جديد منتقل شوند، زيرا اگر نسل نو، تزلزل و عقبگرد از مواضع را در نسل هاي پيشين مشاهده نمايد، دچار مشكلات اعتقادي خواهد شد.
2. استقامت در راه حق: يكي ديگر از راه هاي حفظ و ايجاد ايمان و عقيده ديني، استقامت در راه حق و نهراسيدن از دشمنان است. در قران كريم آيات فراواني وجود دارد كه درباره صبر و استقامت و بهره مندي از ثمرات آن مي باشد. «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[4]( همانا كساني كه گفتند پروردگار ما الله است و سپس بر اين عقيده خويش استقامت ورزيدند، فرشتگان خداوند بر آنان نازل شده و به آنان مي گويند نترسيد و محزون نباشيد و بشارت باد بر شما، بهشتي كه به آن وعده داده شده ايد.) نيز خداوند مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[5] (اي كساني كه ايمان آورده ايد در كار دين صبور باشيد و يكديگر را به صبر و مقاومت سفارش كنيد و مهيا و مراقب كار دشمن باشيد، باشد كه پيروز و رستگار باشيد.) بنابراين استقامت نيروهاي ارزشي در راه حق و آرمان خواهي آنان مي تواند راهي به سوي ايمان عمومي و فرهنگ ديني در نسل هاي بعدي باشد.3. تقويت بينش ديني و سياسي جامعه: از ديگر راه هاي حفظ و ارتقاء فرهنگ ديني و انتقال آن به نسل هاي بعدي، تقويت بينش ديني و سياسي جامعه است. با اين بيان كه در اسلام دين و سياست با هم يكي بوده و جدايي ناپذيرند. بنابراين همانگونه كه تقويت بينش ديني مردم مي تواند براي حفظ ايمان آنان مؤثر باشد، تقويت بينش سياسي مردم نيز براي حفظ ايمان آنان مفيد خواهد بود. اگر سطح آگاهي ديني و سياسي جامعه رشد يابد، و جامعه به بلوغ فكري دست پيدا كند، و فارغ از هرگونه هياهو و تبليغات، خوب و بد را دريابد، هرگز تسليم بيگانگان نخواهد شد. در طول تاريخ، آنچه كه موجب شد تا دشمنان بر ملّتي فائق آيند، سوء استفاده دشمنان از عدم آگاهي ديني و سياسي توده مردم بوده است.
اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ همواره از ناآگاهي و كج فهمي برخي از مردم رنج مي برد و داد سخن مي داد كه: «… فأين تذهبون و أنّي تؤفكون؟! و الاعلام قائمة، و الايات واضحة، و المنار منصوبة فأين يتاه بكم! و كيف تعمهون و بينكم عترة نبيكم! و هم أزمّة الحق، و أعلام الدين و ألسنة الصدق! فأنزلوهم بأحسن منازل القرآن، و ردوهم ورود الهيم العطاش…»[6] (كجا مي رويد؟ رو به كدام سو مي كنيد؟! در حالي كه پرچم هاي حق برپاست، و نشانه هاي آن آشكار است و چراغ هاي هدايت نصب گرديده است! باز گمراهانه به كجا مي رويد؟ چرا سرگردان هستيد؟ در حالي كه عترت پيامبرتان در ميان شماست، آنها زمامداران حق، پرچم هاي دين و زبان هاي راستي و صداقتند. آنها را در بهترين جايي كه قرآن را در آن حفظ مي كنيد، جاي دهيد. و همچون تشنگاني براي سيراب شدن به سرچشمه زلال آنان هجوم آوريد…)
از اين سخن امام ـ عليه السلام ـ بر مي آيد كه جهالت و گمراهي عده اي از مردم تا چه مقدار بوده است، به طوري كه حتي نشانه هاي آشكار و پرچم برافراشته دينشان را نمي ديدند.
بنابراين تقويت بينش ديني و سياسي افراد علاوه بر اينكه يك وظيفه فردي است كه آحاد مردم بايد انجام دهند، تكليفي نيز براي مسئولين و حاكمان است كه آگاهي هاي لازم را به مردم بدهند و آنان را ضمن اينكه با حقيقت امور ديني و سياسي آشنا مي كنند، نسبت به دسيسه ها و نقشه هاي دشمن نيز آگاه نمايند.
4 .حل مشكلات اجتماعي و اقتصادي: يكي ديگر از راههاي تقويت ايمان مردم، حل مشكلات اجتماعي و اقتصادي است، زيرا اكثر خلافكاري ها به خاطر بيكاري و نابساماني هاي اقتصادي است. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «كاد الفقر أن يكون كفراً»[7] (چه بسا فقر، انسان را به وادي كفر مي كشاند.)
نيز امام علي ـ عليه السلام ـ در نامه اي كه به مالك اشتر نوشته اند، مي فرمايند: «… ثم الله الله في الطّبقة السفلي من الذين لاحيلة لهم…»[8] (سپس خدا را، خدا را! در مورد طبقه پايين، آنها كه راه چاره ندارند.) بنابراين حل مشكلات اجتماعي و اقتصادي مردم بايد در سرلوحه كار دولتمردان باشد، نه در شعار بلكه در عمل. معضلاتي چون بيكاري، كه آرامش خانواده ها را سلب كرده است؛ بايد با سرعت و با دقت حل گردد.
5. برطرف ساختن نيازهاي طبيعي انسان از راه مشروع: همان گونه كه مستحضريد انسان موجودي است آميخته با انواع تمايلات و خواسته ها، و اگر به اين تمايلات، پاسخ مناسب و مشروع داده نشود، براي انسان غير از تباهي و انحطاط چيز ديگري در پي نخواهد داشت؛ مشكلاتي چون ازدواج، اشتغال، مسكن و… هر كدام به تنهايي مي توانند عاملي براي تخريب ايمان و فرهنگ ديني باشند. بنابراين جوانان، خانواده ها و دولتمردان بايد دست در دست يكديگر بگذارند و اين مشكلات را به مناسب ترين شكل حل نمايند.
در پايان متذكر مي شويم كه اگر با اين راه هاي تقويت ايمان، فرهنگ ديني و مذهبي، كه ذكر شد و نيز بسياري از راههاي ديگر، فرهنگ ديني و ايماني در جامعه نهادينه شود، ديگر هيچ تهديدي در هيچ برهه اي از زمان نمي تواند ايمان و فرهنگ يك جامعه را مورد حمله قرار دهد و آن را زايل نمايد؛ اما آنچه كه در روند كلي و كلان جامعه امروز مي بينيم اين است كه خودباوري و اعتقاد به فرهنگ اسلامي و ايراني، روز به روز در بين جوانان در حال رشد است و در بسياري از آنان نيز ريشه دار شده است. كه اين امر مايه اميدواري است. اگر عده اي از جوانان را هم شاهديم كه تمايل به فرهنگ بيگانه پيدا كرده اند، مي توان با كار فرهنگي صحيح، آنان را نيز از اين سرگرداني به نور و هدايت، رهنمون کرد. در مجموع مي توان گفت كه با به كار بستن هر چه بيشتر آموزه هاي ديني،باعنايات الهي آينده اي روشن و پر از اميد و موفقيت را در پيش داريم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.نفوذواستحاله، معاونت سياسي نمايندگي ولي فقيه در قرارگاه ثارالله، چ اول، زمستان 1377.
2. تهاجم فرهنگي، ستار هدايتخواه، چ اول، معاونت پرورشي اداره كل آموزش و پروش خراسان، آذر 71.
3. هويت، مسعود خرّم، چ اول، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي حيات، شهريور 76.
پي نوشت ها:
[1] . عنكبوت/2-1.
[2] . نهج البلاغه، خطبه 156.
[3] . انفال/53.
[4] . فصلت/30.
[5] . آل عمران/200.
[6] . نهج البلاغه، خطبه 87.
[7] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول الكافي، علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلاميه چاپ چهارم، 1365، ج2، ص307.
[8] . نهج البلاغه، نامه 53.