ابتدا يادآور ميشويم كه هدف از معراج، تنها قرب الهي نبوده است، بلكه اهداف ديگري نيز در اين سفر مورد نظر بوده كه در ادامه به آن اشاره خواهد شد. اما توجه به اين نكته نيز لازم است كه اگر چه خدا همه جا حضور دارد، اما در برخي موقعيتها ميتوان ارتباط قوي تري با او برقرار كرد كه مشابه چنين وضعيتي را ميتوان در حج نيز شاهد بود.
اما هدف معراج چنان كه در برخي تفاسير آمده اين بود كه روح بزرگ پيامبر اسلام(ص) با مشاهده اسرار عظمت خدا در سراسر جهان هستى، مخصوصاً عالم بالا، درك و ديد تازهاى براى هدايت و رهبرى انسانها بيابد. اين هدف صريحاً در ابتداي سوره اسراء و آيه 18 سوره نجم آمده است.[1]
در منابع روايي نيز به برخي از اهداف معراج پيامبر(ص) اشاره شده است؛ از جمله:
1. يونس بن عبد الرحمن مي گويد: از امام كاظم (ع) پرسيدم: به چه علت، خداوند پيامبرش را به سوى آسمان بالا برد و از آن به سوى سدرة المنتهى و از آن به سوى حجاب هاى نور برد و با او گفت و گو و نجوا كرد، در حالي كه خداوند به مكان وصف نمي شود؟ امام (ع) فرمود: «خداى متعال به مكان وصف نمي شود و زمان بر او جارى نمي گردد ولي خداوند عزت مند و بزرگ، خواست كه فرشتگان و ساكنان آسمانهاى خود را با مشاهده پيامبر بنوازد و شگفتي هاي خلقت را به رسول خود (ص) نشان دهد تا پس از برگشت از معراج به مردم خبر دهد و اين مسئله به گونهاي كه فرقه مشبهه مي گويند نيست.[2] خدا، پاك و برتر است از آنچه وصف مي كنند».[3]
2. ثابت دينار مي گويد: از امام زين العابدين(ع) پرسيدم: آيا خداوند مكانى [مخصوص و معين] دارد كه در آنجا باشد؟ امام (ع) فرمود: «خداوند منزه است از اين [كه بتوان مكانى مخصوص و معين برايش تصور كرد]»، پرسيدم: پس چرا خدا، حضرت محمّد (ص) را به آسمان برد؟! آن حضرت فرمود: «[به آسمان بردن آنحضرت دليل نيست كه خداوند مكانى دارد بلكه] آن حضرت را به آسمان برد تا عوالم ملكوتى را به او نشان دهد، و شگفتي هاي آفرينش و صنعت الهى را به چشم سر مشاهده نمايد…».[4]
پي نوشت:
[1]. ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 12، ص 17، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[2]. فرقه مجسّمه و مشبّهه، بنابر ظاهر برخي روايات، مىپندارند خدا را ظاهرى چون آدمى است؛ داراى رخسارى مانند رخسار انسان، چشم و گوش، و جسمى با دست و پا و … مىباشد. همچنين مىپندارند كه كمال معرفت به ذات مقدّس الهى در اين است كه انسان معتقد شود كه خداى متعال در بالاى همه مخلوقات و بر روى عرش و كرسى قرار گرفته است. به همين دليل است كه در مورد مخالفان خود اشتباه مىانديشند. آنجا كه آنها مىگويند: «خداوند جا و مكان خاص ندارد و در همه جا هست»، پيروان مجسّمه و مشبّهه مىپندارند كه مراد همان جسم مادّى مورد پذيرش ايشان مىباشد؛ در حالىكه مخالفان آنها مىگويند: خداوند جسم نيست كه در جايى باشد. ر.ك: عسكرى، سيد مرتضى، نقش ائمه در احياى دين، ج 2، ص 353، مركز فرهنگى انتشارات منير، تهران،1382ش.
[3]. شيخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 132، كتابفروشي داوري، قم، چاپ اول، 1385ش.
[4]. شيخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 131 – 132.