آيت الله بروجردى (ره) در بروجرد (1)
آيت الله بروجردى (ره) در بروجرد (1)
1. علل توقف در بروجرد
مرحوم آيه الله بروجردى دراواخر سال 1328 هجرى قمرى به دنبال دريافت نامه اى از والد مكرمشان مرحوم حجه الاسلام والمسلمين حاج سيدعلى طباطبائى كه حاكى از تقاضا و تاكيد فراوان ايشان مبنى بر حركت به بروجردى بود پس از نه سال اقامت در نجف اشرف عراق را به سوى مسقط الراس خويش (بروجرد) ترك گفتند. درابتدا قصدايشان آن بود كه : پس از زتوقف كوتاهى در بروجرد دوباره به نجف اشرف مراجعت نمايند ولى مرگ پدر در سال 1329 (نزديك به شش ماه پس از مراجعت ايشان ) و آثار ناشى از آن چون كفالت برادران و خواهران كه همه ازاو كوچكتر بودند بر طول اين اقامت موقت افزود. پس از گذشت چند ماه چند ماه از مرگ پدر ايشان تصميم گرفتند كه به همراه عائله پدر به نجف اشرف مراجعت كنند. مقدمات سفر را نيز فراهم ساختند. دريالفت چند نامه ازاستاد بزرگوارشان مرحوم آخوند خراسانى كه آخرين آنها در تسليت ارتحال پدر بود و تاكيد فراوان اين شخصيت بزرگ علمى در بازگشت به نجف اشرف عزم ايشان را در مراجعت جزم بيشترى مى داد.
ولى وقوع حادثه اى عظيم كاخ آمال اين مسافر آماده حركت را فرو ريخت و آن دريافت خبر رحلت غير منتظره استاد بزرگوارشان علامه مولى محمدكاظم خراسانى در 21 ذيحجه 1329 بود.اين حادثه ايشان را به يك اقامت اجبارى سى وشش ساله در بروجرد وادار ساخت ( از سال 1328 تا روز پنجشنبه 26 صفر 1364 كه روز ورودايشان به قم است) .
بيشترين تعلق خاطر مرحوم آيه الله بروجردى درايام اقامت در نجف اشرف به مرحوم آخوند بود.ايشان اگر چه در درس فقيه عالى مقام علامه شيخ فتح الله نمازى شيرازى معروف به شيخ الشريعه اصفهانى (1339-1266 ه.ق ) و چندگاهى نيز در درس سيدالفقها علامه سيدمحمدكاظم طباطبائى يزدى صاحب عروه (1337-1247) شركت كرده اند ولى عمده ترين تكيه گاه علمى ايشان دراين ايام درس مرحوم آخوند بوده است .
ايشان در تمام مدت نه سال اقامت در نجف در درس مرحوم آخوند ( هم فقه و هم اصول ) شركت داشته واز جهات مختلف مورد عنايت خاص ايشان بوده است .
بنا به نقل خودايشان :
… روزى كه به حوزه درس مرحوم استاد وارد شدم در عداد كم سال ترين و جوانترين طلاب حوزه بحث ايشان بودم . مرحوم آقاى آخوند كه با مهابت خاصى آن حوزه بزرگ و پرجنجال رااداره مى فرمودند زياد به اشكالات اشخاص توجه نمى كردند و من هم چند روزى حرفى نزدم ولى همه اشكالاتى را كه به نظرم رسيده بود در كاغذى نوشته همراه خود داشتم . اتفاقا روزى در كوچه خدمت مرحوم آخوند رسيدم . معلوم شد به دين آقاى تازه واردى مى روند. من هم بعداز سلام و عرض ادب در خدمت ايشان روانه خانه آن آقا شديم . مرحوم استاد در حالى كه از طرف آقاى تازه وارد و در جاى خود جلوس فرمودند. من هم در رديف چند نفرى كه در كناراطلق نشسته بودند در گوشه اى نشستم . تشريفات مجلس به عمل آمد و تعارفات معمول انجام پذيرفت . مجلس را سكوتى فرا گرفته بود. من از جاى خود برخاسته در حالى كه اشكالاتى را كه قبلا نوشته و حاضر داشتم به دست گرفته بودم در جلوايشان به زمين نشسته و كاغذ را به دست ايشان دادم به بعدازاين كه نگاه دقيقى به صورتم نمود كاغذ را از دستم گرفت و با نگاهى سطحى شروع به مطالعه اش كرد ولى هر چه بيشتر سطور نامه را مطالعه مى كرد با نظر دقيق تر و توجه بيشترى به مطالعه ادامه مى دادند. خيال مى كنم يك – دوبار با دقت مطالب نامه را مرور كردند. سكوت سنگينى فضاى اطاق را فرا گرفته بود. بعداز مدتى سراز كاغذ برداشته در حالتى كه قيافه ملاطفت آميزى به خود گرفته بودند فرمودند: حرف خوبى است فردا در مباحثه به من بدهيد تا جواب بدهم . لذا فرداى آن روز در مباحثه نامه را به دست ايشان دادم . ايشان نامه را گرفته و با دقت مطالعه فرمودند. و بعد به من فرمودند: اشكال خود را بگوئيد.
من هم در ميان قيافه بهت زده حاضرين اشكالاتى را كه به منظرم رسيده بود بيان كردم . و مرحوم آقاى آخوند هم كاملا متوجه بيانات من بودند. بعدازاين كه تمام شد فرمودند:
من اشكالات شما را تقرير مى كنم تا آقايان خوب توجه كنند چون اشكال مفيدى است . و آن وقت بعداز تقريراشكالات شروع به جواب دادن كردند.
واين ارتباط ادامه يافت . به تدريج خصوصيت بيشترى پيدا كرد تا جائى كه در وقت مراجعت ايشان از نجف بنا به نقل خودايشان مرحوم آخوند بسياراحساس دلتنگى و تاسف داشتند. ميزان اين تاثيراز مفارقت ايشان به خوبى از چند نامه اى كه مرحوم آخوند بعداز مراجعت ايشان از نجف نگاشته اند پيداست غيراز جهات علمى جهات معنوى مرحوم آخوند نيز ايشان را بسيار تحت تاغثير قرار داده بود. با آن كه ايشان نسبت به قضاياى مشروطه و نحوه دخالت مرحوم آخوند در آن خوشبين و راضى نبودند و بارها مى فرمودند:[ من از آن قضايا آموختم كه : نبايد هيچ گاه در كارى كه مبدا و مختم آن از نظر من معلوم نيست دخالت كنم].
از خودايشان نقل شده است كه فرمودند :[در مراجعت از نجف و قبل از فوت مرحوم آخوند در خواب ديدم كه مرحوم آخوند در يك بلندى (در جائى مثل پشت بام ) قرار گرفته و در حال حركت به سوى لبه و پرتگاه آن مى باشند. من با شتاب بسيار و حالت پريشان دويدم تاايشان را نزديك شدن به آن لبه و پرتگاه باز دارم ولى موفق نشدم وايشان سقوط كردند. من با ناراحتى فراوان از خوب بيدار شدم].
ايشان اين خواب را به قضايائى كه براى مرحوم آخوند دراواخر عمر شريفشان پيش آمد (وايشان قسمتى ازاين قضايا را در بروجرد بودند) تعبير مى كردند. از جمله قضاياى جالب قضيه ى است در نحوه سلوك مرحوم آخوند با ايشان كه آن را جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبدالرضا كفائى از والد معظمشان مرحوم آيه الله حاج ميرزااحمد كفائى (ره ) نقل كردند:
[ مرحوم آخوند براى افراد فاضل حوزه شهريه اى خصوصى ترتيب داده بودند كه به وسيله مقسم بين آقايان تقسيم مى شد. در آن زمان هنوز شهريه به صورت عمومى به صورتى كه در حال حاضر در حوزه ها معمول است معمول نبود
تنها شهريه دو نفر را مرحوم آخونداجازه نمى دادند به وسيله مقسم داده شود بلكه مقيد بودند كه به وسيله من پرداخت شود. و آن دو نفر عبارت بودنداز: مرحوم آيه الله حاج سيدابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيه الله بروجردى با آن كه در ميان افرادى كه مشمول شهريه خصوصى بودند شخصياتى چون : مرحوم ميرزاى نائينى مرحوم آقا ضياءالدين عراقى وامثال آن وجود داشتند].
مرحوم آيه الله بروجردى علاقه وارادت به مرحوم آخوند را تا آخر عمر حفظ كردند. درايام اقامت در قم زمانى كه مرحوم آيه الله حاج ميرزا احمد كفائى (ره ) سفرى به قم نموده بودند .ايشان در مجلس درس حضور يافته و خطاب به فضلاى درس فرمودند:
شنيديم كه فرزنداستاد بزرگوار ما مرحوم آقاى آخوند به قم مشرف شده اند. من به عنوان ديدن ايشان درس را تعطيل مى كنم واز آقايان فضلا مى خواهم كه ازايشان ديدن و تجليل كنند.
آنگاه پس از بيان شمه اى از شخصيت والاى مرحوم آخوند درس را تعطيل كردند.اين كارى بود كه بعدها نسبت به هيچ شصخيت ديگرى تكرار نشد. در هر حال پايگاه علمى و عملى مرحوم آخوند در نظرايشان در حدى بود كه حادثه ارتحال اين عالم بزرگوار باعث شد كه ايشان ديگر موجبى براى تحمل رنج سفر در آن شرائط خاص نبينند .
دراين جا فصلى از زندگى مرحوم آيه الله بروجردى كه دوران تحصيل ايشان در دو حوزه علمى معروف آن زمان : نجف واصفهان است پايان مى يابد و فصل جديدى از زندگى ايشان كه دوران اقامت سى و شش ساله در بروجرداست آغاز مى شود.
دوران تحصيل ايشان در حوزه ها مجموعا 19 سال بوده است يعنى ازابتداى سال 1310 تااواخر سال 1328.ازاين مدت ده سال يعنى از سال 1310 تا 1320 را دراصفهان و نه سال بقيه را در نجف اشرف گذرانده اند.
تاثيرى كه در طول اين مدت از اساتيد اصفهان گرفته اند خيلى بيشتراز تاثيرى است كه بعدهاازاساتيد نجف پذيرفتند. خودايشان نيز به اين مطلب معترف بودند.اكثر آراى اصولى و نيز روش كار و بحث و شيوه استنباطايشان در فقه و حتى نحوه تحقيق رجالى تاثير يافته ازاساتيداصفهان است .البته ابتكارات و تازه هاى زيادى از خود در هر سه مورد به آن افزوده اند.
عمده اهتمام ايشان درايام اقامت دراصفهان به درس علامه ميرزا ابوالمعالى كلباسى (1315-1247 ه.ق ) بوده است . خصوصا در كار رجال تاثيرايشان از مرحوم كلباسى در كتابهاى :[ تجريداسانيدالكافى] و [تجريداسانيدالتهذيب] و غيره به خوبى مشهوداست . با آن كه ايشان درايام اقامت در نجف در بحث رجال مرحوم شيخ الشريعه اصفهانى نيز شركت داشته اند.
از ديگراساتيدايشان دراصفهان در فقه واصول مرحوم علامه سيدمحمدباقر درچه اى (1342-1264) و علامه ميرزا محمدتقى مدرس (1337-1273) بوده اند. مرحوم آيه الله بروجردى از هر سه بزگوار بخصوص مرحوم كلباسى داراى اجازات اجتهاديه مفصلى هستند.
در فن معقول ايشان دراصفهان از محر مرحوم آخونند ملامحمدكاشانى (1333) و مرحوم جهانگيرخان دره شورى قشقائى (1328-1243)استفاده كردند ولى بعدها در مهاجرت به نجف و بعداز بازگشت به بروجرد اين كار را دنبال نكردند.البته از بعضى از شاگردان ايشان در بروجرد شنيدم كه :ايشان درايام اقامت در بروجرد مدتى به تدريس[ شوارق] پرداخته اند.
از نظر تدريس در حوزه ها آنچه كه درست است ايشان دراصفهان شرح لمعه قوانين و فصول تدريس مى كرده اند و جمعى از فضلاى اين شهر در اين درسها شركت داشته اند.
درايام توقف در نجف نيز فصول را تدريس مى كرده اند.ايشان مى فرموده اند:
[در تدريس فصول سعى داشتم كه همه اشكالات ايشان را بر صاحب قوانين جواب گويم].
دراين مورد دو قضيه را پدر بزرگوارم نقل مى كردند كه مربوط به ايام اقامت در قم و زعامت ايشان است .
1- …در يكى از روزهاى نوروز بود كه شيخ پيرمردى در حالى كه كاغذى به دست داشت خود را به زحمت جلوى ايشان رسانيده و نامه اى را به دستشان داد. بعداز قرائت نامه آقا در حالى كه به قيافه شيخ پيرمرد خيره شده بودند فرموددند: در كداميك از مباحثه هاى من شركت داشتيد:
شيخ گفت : در قوانين شما در شهراصفهان .
آقا فرمودند: به خاطردارى كه در درس من اين اشكال را كردى و من چنين جوابى به شما دادم .
شيخ پيرمرد در حالى كه ازاين همه حافظه قيافه تعجب آميزى به خود گرفته بود عرض كرد: من باز هم از مبناى خودم دست برنداشته ام .
آقا در حالى كه از لبخندى به لب داشتند فرمودند :[من باز معتقدم كه اشتباه مى كنى] 2 .
2. در يكى از مناسبت ها كه مرحوم آيه الله حاج سيد محمدتقى خوانسارى (1371-1305) به منزل مرحوم آيه الله بروجردى آمده بودند به ايشان فرمودند:
من در درس فصول شما در نجف شركت داشته ام . آيا به خاطر مى آوريد؟
-مرحوم آيه الله بروجردى در جواب فرموده بودند: به خاطر ندارم .
مرحوم آيه الله خوانسارى فرموده بودند: ولى من خوب به خاطر دارم . اين كه شمااين مطلب را بخاطر نداريد تعجب نمى كنم زيرا من استادى مانند شما كمتر ديده ام ولى شما شاگرد مثل من فراوان داشته ايد.
اين از بزرگواريهاى مرحوم آيه الله خوانسارى بود زيرا با آن كه خودشان از مراجع و زعماى حوزه قم بودند ولى از بيان اين مطلب ابا نداشتند.
مرحوم آيه الله بروجردى از مرحوم آخوندى و نيز مرحوم شيخ الشريعه نيز اجازات مفصلى داشته اند. و با توجه به اين كه سن ايشان در زمان مراجعت به بروجرد نزديك به 38 سال بوده است كسانى كه اجازات را ديده اند از نحوه تعبيراتى كه در آنها نسبت به ايشان به كار رفته است اظهار شگفتى مى كنند. 33
متاسفانه دسترسى به اين اجازات براى ما ممكن نشد. در هر حال مرحوم آيه الله بروجردى بااين سوابق به مسقط الراس خويش بروجرد مراجعت نموده و تصميم به اقامت در آن جا گرفتند.
حوزه علميه بروجرد در زمان ورود مرحوم آيه الله بروجردى
حوزه علميه بروجرد يكى از قديمى ترين حوزه هاى علمى در غرب ايران بوده است . بخصوص در دو قرن اخير از نظر دارا بودن رجال علم و فضيلت در درجه اى بوده است كه گويند: روزى علماء و مجتهدين شهر را تا هفتاد نفر شمردند و تازه معلوم شد كه :افرادى چون : حاج سيدشفيع بروجردى صاحب قواعدالاصول كه مرحوم شيخ مرتضى انصارى رضوان الله عليه در راه سفر به عراق مدت شش ماه براى درك محضراو و نيز درس مرحوم حاج ملااسدالله بروجردى در بروجرد توقف كردند از قلم افتاده است .
در زمان بازگشت مرحوم آيه الله بروجردى از نجف
رياست حوزه علميه بروجرد با مرحوم علامه شيخ حسين غروى بروجردى از شخصيات وزين علمى عصر خويش بوده است . مرحوم علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى در ترجمه ايشان مى نويسد:
[من زعماءالعلماء و روساءالفقها كان من المراجع الاجلاء فى بلاده تشرف الى العتباب بالعراق بعد (1300) فحضر فى سامراء مده على المجددالشيرازى و كبار تلامذته كالميرزا محمدتقى الشيرازى زعيم الثوره العراقيه والسيدمحمدالاصفهانى و غيرهما و بعد وفاه المجدد فى (1312) بقليل تشرف الى النجف وحضر بحث شيخناالمولى محمدكاظم الخراسانى قليلا ثم رجع الى بروجرد با جلال واكبار و حصل على مكانه ساميه فكان زعيم الدين والدنيا و كان ثقه جليل القدر كثيرالبكاء] 4 …
و مرحوم سيدمحسن امين درباره ايشان مى نويسد:
كان عالما محققا فقيهااصوليا و راس فى بلده بروجرد و كان من اجالاء تلامذه الشيخ ملاكاظم الخراسانى ثم قرا فى سامراء على الميرزا محمدتقى الشيرازى والسيدمحمدالاصفهانى الفشاركى 5 …
البته غيراز حوزه درسى ايشان حوزه هاى درسى ديگرى نيزازاجلاء خاندان طباطبائى و غير آن داير بوده است ولى مركز توجه فضلاى شهر حوزه درسى ايشان بوده است .ايشان اضافه بر شخصيت علمى داراى وجاهت وزانت اجتماعى نيز بوده است . وى مرجعيت تقليدى بسيارى از مردم بروجرد و شهرهاى اطراف را به عهده داشته است .
ايشان همچنين مورد توجه خاص مرحوم آيه الله آقاى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى بوده است . در سفرهايى كه به قم داشته اند مورد تجليل و تكريم فراوان ايشان قرار گرفته اند.
مرحوم آيه الله غروى در بازگشت مرحوم آيه الله بروجردى از نجف اشرف ازايشان استقبال و تجليل فراوان نموده است .ازابتداى ورود تقاضاى توقف هميشگى ايشان را در بروجرد داشته اند. دوران اقامت سى و شش ساله مرحوم آيه الله بروجردى را در بروجرد بايدازابعاد گوناگون مورد دقت قرار داد.
زيرااهميت اين دوران از نظر تبلور شخصيت علمى اجتماعى و سياسى ايشان به عنوان فردى كه مدت پانزده سال زعامت مطلقه شيعه را در دست داشته است .
وى اضافه برايجاد حركت علمى در طول اين مدت در حوزه علميه قم موجد حركت هاى بااهميت ديگرى در طول تاريخ تشيع چون :انتقال مركزيت از نجف به قم گشودن باب تفاهم با مراكز علمى تسنن و صدور فتواى تاريخى شيخ محمود شلتوت در جواز تبعيت از فقه جعفرى پس از صدها سال خصومت و تكير شيعه گشودن دروازه هاى اروپا آمريكا و ديگر نقاط جهان به روى مبلغين شيعه قدرت همراه با محبوبيت عظيم روحانيت در ميان مردم پس از ساليان دراز محدوديت و تبليغات سوء تحت كنترل گرفتن مراكز تقنينى و محافل تصميم گيرى سياسى و غيره … بوده است .
تنهااز نظر حركت علمى از بسيارى ازاجله شاگردان ايشان شنيدم :
پس از ورودايشان به قم و گذشت شش ماه (به علت بعضى مسائل ) تصميم به بازگشت به بروجرد گرفته بودند.اگرايشان به بروجرد باز مى گشتند تمام حوزه به دنبال ايشان به بروجرد كشيده مى شد.
2. فعاليت درس
تصميم مرحوم آيه الله بروجردى براى اقامت بااستقبال وسيع حوزه علميه بروجرد و در راس آن مرحوم آيه الله غروى و نيز مردم متدين و عالم پروراين شهر مواجه مى شود. مرحوم آيه الله بروجردى نيز شروع به درس نموده و جماعتى از فضلا واز جمله بسيارى از شاگردان مرحوم آيه الله غروى در بحث ايشان گرد مى آيند. بيان جالب و جاذب دقت نظر عمق تحقيق و سليقه انتخاب به زودى معرف شخصيت والاى علمى ايشان در ميان اهل نظر وارباب فضل مى شود. بحث ايشان به صورت يك كانون گرم علمى مدت نزديك به سى و شش سال دوام مى آورد. مهد تربيت جماعتى از فضلاى علاقمند مى شود كه تا سالها اداره حوزه شهر را بعدازايشان عهده دار بودند و نيز توانستند در ديگر حوزه هاى علمى در شهرهاى دور و نزديك منشا آثار فراوان باشند.
مرحوم آيه الله بروجردى در طى اين مدت براساس نقل بعضى از تلامذه ايشان در بروجرد نزديك به چهار دوره اصول را بحث كردند. در فقه نيز كتاب هاى طهاره صلوه زكاه نكاح طلاق صيد و ذباحه متاجر و وصيه لقطه را به طور كامل بحث نمودند.
ايشان همچنين مدتى به تدريس كتاب[ شوارق] پرداختند. دراين جا بى مناسبت نيست كه ذكرى از شاگردان ايشان درايام توقف در بروجرد بشود خصوصا كه در حال حاضر اكثر آنان در قيد حيات نيستند رحمه الله عليهم .
حجج اسلام و آيات عظام :
1. مرحوم حاج شيخ محمدابراهيم مدرس .
ايشان از فضلاى بنام بروجرد و مقدم بر همه اقران خود بوده و سالها به تدريس رسائل و مكاسب در حوزه بروجرد اشتغال داشته است .ايشان همچنين از مرحوم آيه الله بروجردى اجازه اجتهاد دريافت نموده است .
2. شيخ حسن كمره اى خاتمى بروجردى (متوفى سنه 1383).
ايشان از جمله شاگردان مرحوم ميرزا محمدباقر درچه اى دراصفهان و آخوند خراسانى و شيخ الشريعه در نجف و شيخ حسين غروى در بروجردبوده است .
3. فرزندايشان شيخ محمدرضا خاتمى بروجردى .
4. شيخ على تالهى خرم آبادى .
ايشان ازاعاظم شاگردان مرحوم شيخ حسين غروى است .از مرحوم آيه الله بروجردى نيز اجازه اجتهاد گرفته است .ايشان وقتى اين اجازه را به نجف و به محضر مرحوم ميرزاى نائينى مى برد مرحوم ميرزا در ذيل آن مى نويسد:
[قد صدر من اهله و وقع فى محله].
5. حاج سيداسماعيل گلپايگانى بروجردى .
ايشان نيز مدتها در درس مرحوم آخوند در نجف شركت داشته است .
6. سيدابوالمجد طباطبائى .
ايشان نيزاز جمله شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بوده است .
7. شيخ اسماعيل عقدائى بروجردى (متوفى 1360 ه.ق) .
ايشان نيزاز شاگردان مرحوم درچه اى دراصفهان و صاحب عروه در نجف بوده است .
8. شيخ محمود جبرئلى (متوفى درسال 1376).
9. ميرزا محمود رازانى (متوفى در سال1357 ه.ق) .
10. شيخ فخرالدين محسنى جنانى (متوفى در سال 1377).
11. سيدمحسن شريعتمدارى (متوفى در سال 1385).
12. سيدابوالحسن قدغونى .
13. سيدابوالفضل مجاهدى (متوفى در سال 1387).
14. ميرزاابوالقاسم محقق رازانى .
15. شيخ آقا حسين بروجردى ابن شيخ ابو محمد (متوفى در سال 1362).
ايشان ازاجله شاگردان مرحوم شيخ غروى وازاعلام مدرسين در حوزه بروجرد بوده است .
16. شيخ على اصغر غفورى .
17. شيخ على اصغر جنانى (متوفى در سال 1364).
18. شيخ على شيخ الاسلام (متوفى در سال 1382).
19. ميرزا على محمد مروج (متوفى در سال 1382).
20. سيدفخرالدين طباطبائى ابن سيدعبدالغفار (متوفى در سال 1363).
21. شيخ جلال الدين امام .
22. شيخ بهاءالدين امام .
23. سيدرضااوليائى بروجردى .
24. شيخ غلامحسين عظيمى .
25. شيخ حسن كوشكى .
26. شيخ عبدالوهاب حجتى .
27. شيخ محمدعلى حجتى .
28. شيخ بهاءالدين حجتى فرزند مرحوم شيخ محمدعلى حجتى .
ايشان ازاجله تلامذه مرحوم آيه الله بروجردى واز معدود كسانى است كه ازايشان اجازه اجتهاد گرفته است .
آيه الله حاج سيدمحمدباقر طباطبائى سلطانى نقل مى كردند: ايشان بسيار مورد توجه و عنايت مرحوم آيه الله بروجردى بود.از جمله افرادى بود كه : در جلسه تنظيم حاشيه ايشان بر عروه الوثقى شركت داشت و نظرات وايراداتش مورد توجه قرار مى گرفت .
استاد بزرگوار مرحوم حاج شيخ مرتضى مطهرى (ره) نقل مى كردند: ما به اتفاق بعضى از فضلاى قم در تابستان وايام تعطيل حوزه براى استفاده از محضر مرحوم آيه الله بروجردى به بروجرد مى رفتيم .اين برنامه را تا چند سال داشتيم . در طى مدت در همه درسهاى ايشان از جمله : در درس معالم كه ايشان براى فرزندشان مرحوم حجه الاسلام والمسلمين حاج سيدمحمدحسين طباطبائى مى گفتند و بسيار هم پرمغز و پرمحتوى بود شركت مى كرديم .
روزى ازايشان سوال كردم :از ميان شاگردان شما چه كسى داراى احاطه بيشتر به مبانى اصولى و آراء و نظرات فقهى شماست تا ما بتوانيم با مراجعه به او مشكلاتى را كه دراين زمينه داريم حل كنيم ؟
ايشان مرحوم حاج شيخ بهاءالدين حجتى را معرفى كردند.از مرحوم حجتى يك دوره شرح كفايه الاصول كه تقرير بحث مرحوم آيه الله بروجردى دراصول است و نيز نوشته هاى ديگرى در تقرير مباحث مرحوم آيه الله بروجردى در كتب مختلفه فقه جاى مانده هر چند عموما ناقص است ولى باز هم در بسيارى از موارد قابل استفاده است .
29. شيخ حسن امام جمعه .
30. شيخ صادق سره بندى .
31. آقا جلال الدين شريعتى .
32. ميرزا لطف الله فقهى .
33. شيخ على اصغر گل .
34. شيخ على جواهرى .
35. ملامحمد شريعتى .
36. سيدحسين مكى . كه بعدها همراه ايشان به قم مهاجرت نمود.
38. حاج شيخ على قوانينى .
38. حاج شيخ محمد قوانينى .ايشان نيز مهاجرت به قم نمودند.
39. حاج آقا ولى دنگه اى (سرپلى) .
40. شيخ غلامحسين شيخ الاسلامى .ايشان بعد به نجف مهاجرت كردند.
41. شيخ جواد شيخ الاسلامى .
42. شيخ على شيخ الاسلامى .
43. شيخ ابوالمجد شيخ الاسلامى .
44. شيخ احمد فيضى .
45. شيخ ميرزا حسين رازانى .
46. سيدمحمد مكى .
47. شيخ عبدالرحيم نيرى بروجردى .
48. حاج آقاابوالفضل سرپلى .
49. حاج آقامحمد سرپلى .
50. حج سيدمرتضى گوشه اى .
51. سيدعبدالحسين خندانى .
52. سيدطاهر كاظمينى .
53. حاج شيخ هادى مقدسى .
54. سيدمحمدحسن طباطبائى .
55. سيدعلى محمدامام .
56. سيدجلال الدين علوى طباطبائى .
ايشان از شاگردان مرحوم آيه الله غروى نيز بوده اند. (متوفى 1351).
57. سيدشمس الدين احمدى طباطبائى .
58. شيخ على محمد خرم آبادى .
59. شيخ هادى امام .
60. شيخ محمدحسين محجوبى . 6
61. شيخ مهدى عمادالاسلام .
در مورد بسيارى ازاين بزرگان از جمله : مرحوم حاج شيخ حسين حجتى مرحوم حاج شيخ اسماعيل عقدائى مرحوم حاج سيداسماعيل گلپايگانى نقل شده است كه : آثارى در تقرير بحث هاى مرحوم آيه الله بروجردى نگاشته اند ولى متاسفانه دسترسى به آنها ممكن نشد.
بعضى از فضلائى كه از قم به منظور شركت در درس ايشان به بروجرد رفته اند نكته جالبى را نقل مى كردند و آن اين كه مرحوم آيه الله بروجردى هيچ گاه به خاطر بى توجهى شاگردان و يا عدم دقت كافى و يا كمى تعداد آنان سطح درس را تنزل نمى دادند. به تعبير آنان به نحوه اى درس مى گفتند كه گوئى شركت كنندگان درس ايشان همه سيدمرتضى و شيخ مفيد و شيخ طوسى هستند. با كمال دقت در دلالت روايات وجوه محتمله در آن معارضات سند آنها با تمام تفصيلات مربوط به آن .اشكالاتى كه در مورد شده است و جواب مفصل آنها… بحث مى كردند. به طورى كه درك همه مطالب و ضبط آن براى ما مشكل مى نمود. ؟
و بازاعلام تلامذه ايشان در بروجرد نقل مى كردند:
احاطه ايشان در جواهر به حدى بود كه وقتى مساله اى محتاج به مراجعه بود ايشان مجلد جواهر (جواهر شش جلدى قديم ) را بر مى داشتند و محل معينى را مى گشودند. معمولا با چند صفحه پس يا پيش فرع را مى يافتند.
و باز نقل مى نمودند:
ايشان نسخه رجال شيخ طوسى را نداشتند ولى همه مطالبى را كه در رجال استرآبادى به نقل از رجال شيخ آمده بود جمع آورى و مرتب كرده و بر آن حواشى بسيار زده بودند و بعدها در مسافرت مشهد كه نسخه رجال شيخ را در كتابخانه آستان قدس يافتند با نسخه خود تطبيق و مواردى را كه از قلم افتاده بود اضافه نمودند واين موارد بسيار نادر بود واين نشان دهنده دقت واحاطه ايشان در روش تاليفى شيخ در رجال است .
ادامه دارد …..
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372
/ن