الف: اهميت:
تاريخ و تاريخ نگاري به عنوان يكي از ابعاد و مظاهر فرهنگ و تمدن حائز اهميت است، زيرا شناخت و دريافت گونه هاي مختلف هر فرهنگ و تمدني بدون دسترسي به تاريخ انواع هنرها و دانشهايي كه در تمدن ظهور كرده يا تكامل يافته ممكن نخواهد بود. اسلام هم كه ديني كامل و غني و داراي فرهنگ و تمدن عالي است توجّه بسياري به تاريخ و تاريخ نگاري دارد.
با يك نگاه كلي به آيات قرآن و كلام بزرگان دين ميتوان به اهميت تاريخ پي برد. طوري كه يك سوم آيات قرآن در مورد سرگذشت امتهاي گذشته است كه خداوند به منظور عبرت گيري انسانها اين قصه ها را بيان فرموده است. منشأ اصلي و حقيقي تاريخنگاري اسلامي و نيرومندترين عامل الهام بخش مورخان براي پژوهش و تدوين تاريخ، دين اسلام بود كه از شعور نيرومند تاريخي برخوردار است.[1]اشارات قرآن به وقايع و حوادث تاريخي حاكي از نگرش تاريخي به حوادث گذشته و بيانگر غايت تاريخ از ديدگاه قرآن و حاوي درسهاي مهم تاريخ و تجارب تاريخي است. « به راستى در سرگذشت آنان، براى خردمندان عبرتى است. سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصديق آنچه [از كتابهايى] است كه پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان مىآورند رهنمود و رحمتى است.»[2] تاريخ از ديدگاه بزرگان دين و مورخان اسلامي بهترين راهنماي انسان براي آگاهي از احوال نيكان، محرّك كسب فضايل و طرد رذايل و مشوق زهد از طريق تجربه پذيري از دگرگونيهاي روزگار و حصول نيرويي براي تمييز درست از نادرست و تحليل و نقد و پيش بيني حوادث از طريق مقايسه آنها است.
اميرمؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ در اين رابطه به فرزندش امام حسن ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: پسرم! درست است كه من به اندازهي پيشينيان عمر نكردهام امّا در كردار آنها نظر افكندم و در اخبارشان انديشيدم و در آثارشان سير كردم تا آنجا كه گويي با آنها بودهام، بلكه با مطالعه تاريخ آنان گويا از اول تا پايان عمرشان با آنها بودهام. پس قسمتهاي روشن و شيرين زندگي آنها را از دوران تيرگي شناختم و زندگي سودمند آنان را با دوران زيانبارش شناسايي كردم، پس از هر چيزي مهم و ارزشمند را و از هر حادثهاي زيبا و شيرين آن را براي تو برگزيدم و ناشناختههاي آنان را دور كردم. پس آنگونه كه پدري مهربان نيكيها را براي فرزندش ميپسندد من نيز برآن شدم تا تو را با خوبيها تربيت كنم …[3]تاريخ سبب ترغيب (به كارهاي خير) و دوري کردن (از اعمال شرّ) بيم دادن و تسلي و تأسي و مشورت و موفقيت ميشود.[4]ب: تأثير شناخت تاريخ صدر اسلام:
با توجّه به اهميت تاريخ و فراگيري تاريخ نگاري و پژوهش در منابع تاريخي ميتوان از تاريخ صدر اسلام و بالاخص با عنايت به سيرهي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و پيروي از آن بزرگوار در شؤون زندگي و نشر تعاليم اسلام با استفاده از گفتار و كردار پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ همت گماشت.[5]ما بايد در تحليل تاريخ و نقل آن به هدف و فايدهاي كه تاريخ ميتواند براي بشر داشته باشد، توجّه كنيم و همان طور كه اشاره شده اين هدف و فايده همان پند گرفتن است.[6] كه مورخان به تبع آيات قرآن براي تاريخ برشمردهاند. زيرا كه از مضمون تعدادي از آيات قرآن برميآيد كه مراد از اشاره به بعثت انبياء و سرگذشت آدميان و اعمال امتها و علل سقوط آنها و تشويق انسان به تحصيل تجربه و پندگيري براي تهذيب اخلاق و يافتن راه هدايت است.[7]علم تاريخ در اسلام بسيار شريف است و از حديث و بر پايهي اصول پذيرفته شده در آن علم مايه ميگيرد. افق بازي كه در تحليل و تفسير تاريخ در نگرش و نگارش مورخان اسلامي به چشم ميخورد، حكايت از تعمق آنان در آيات قرآن كريم ميكند.[8] از تأثيرات آشنايي با تاريخ ميتوان به مواردي اشاره كرد، هر چند كه محدود به موارد ذكر شده نميباشد:
ـ آشنايي با احوال اشرف مخلوقات (پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ) و رنجي كه به هنگام ترويج رسالت و ياري دين خدا برد. تجربههاي متنوعي كه در نتيجهي رويارويي با دشمنان خدا به دست آورد تا توانست ريشهي فساد را از زمين بركند و چراغ هدايت را در آن برافروزد.[9]ـ بدست آوردن درك و فهم درستتري از آيات قرآن از راه شناخت اين امر كه چگونه اطّلاعات تاريخي پيشين كه در اين كتاب (قرآن) آمده با آنچه كه در ساير كتابهاي آسماني به پيامبران وحي شده مطابقت دارد. هر چند از سوي فردي امي و مدرسه نرفته آورده شده كه هرگز در سراسر عمر مكانهاي دور دست را نديده بود.[10]ـ كسب معرفت تمام بر احوال امتهاي مختلف خواه گروههاي ديني يا سياسي.
ـ آگاهي از احوال شايستگان و نيكوكاران اين جهان و چگونگي پراكنده شدن آنها و شيوهي زندگي كردنشان.
ـ تاريخ بيانگر هويت يك ملت و امت و تمدن است و هيچ ملتي براي حفظ جايگاه خويش نمي تواند بدون عقبه و هويت باشد و اين مرهون تاريخ است.
معرفي منابع، جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تاريخ نگاري در اسلام، ترجمه و تدوين يعقوب آژند.
2ـ تاريخ نگاري در اسلام، روزنتال، ج1.
3ـ التاريخ العربي و المورخون، شاكر مصطفي.
4ـ فروغ ابديت، جعفر سبحاني (مقدمه کتاب).
پي نوشت ها:
[1]. قرشي، تاريخ نگاري در تاريخ فلسفه در اسلام، ترجمه نصر الله پور جوادي، تهران: (بيجا)، 1367، ص 297.
[2]. سوره يوسف، آيه 111.
[3] . نهج البلاغه، نامه 31، ترجمهي محمد دشتي، ص 523.
[4] . فرانتس، روزنتال، تاريخ تاريخنگاري در اسلام، بخش دوم، ترجمهي اسد الله آزاد، مشهد: آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1368، ص 141.
[5] . سجادي، سيد صادق، تاريخ نگاري در اسلام، تهران، سمت، چاپ اول، 1375، ص 15.
[6] . مسكويه، ابو علي، تجارب الامم و تعاقب الهمم، به كوشش ابوالقاسم آدمي، تهران، بيجا، 1366، ج 1، ص 30.
[7] . ر.ك: قرآن كريم، آيات 100 و 120 سورهي هود، و 140 سورهي آل عمران.
[8] . آئينه وند، صادق، تاريخ سياسي اسلام، تهران، نشر فرهنگي رجاء، چاپ دوم، 1362، ص 13.
[9] . روزنتال، پيشين، ص 21.
[10] . همان.