خانه » همه » مذهبی » آیا از نظر قرآن، عمل به «ظن» و «گمان» مطلقاً ممنوع است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، چگونه می‌توان به مضمون برخی آیات که نمی‌توان تفسیری قطعی از آنها ارائه داد عمل نمود؟

آیا از نظر قرآن، عمل به «ظن» و «گمان» مطلقاً ممنوع است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، چگونه می‌توان به مضمون برخی آیات که نمی‌توان تفسیری قطعی از آنها ارائه داد عمل نمود؟

ابتدا باید گفت که همواره نباید به «ظن» و «گمان» با دیده منفی نگریست. بیشتر رفتارهای مردم با اعتماد به ظن و گمان قوی انجام می‌شود و در آیات بسیاری از قرآن کریم نیز عمل به «ظن» و یا «گمان قوی» در طراز عمل به «علم» قرار گرفته است. اساساً انسانها اگر به گمان قوی خود ترتیب اثر ندهند، روال زندگی آنها دچار مشکل خواهد شد. آن ظن و گمانی مورد نکوهش قرآن است که تنها برآمده از توهم و خیالات بوده و از عنصر عقل برای ارزیابی آن کمک گرفته نشده باشد.
با توجه به این مقدمه، در مورد قرآن کریم باید از چند جنبه بحث کرد:
الف) جنبه سندی: یعنی پیامبر اسلام(ص) قرآن را از وحی الهی گرفته و برای مردم بیان کرده، و به صورت متواتر از پیامبر(ص) به ما رسیده است.
ب) جنبه دلالتی: الفاظ قرآن کریم از نظر دلالت بر معانی چند دسته می‌شوند:
محکم؛ یعنی آیاتی که صد در صد بر معنا دلالت دارد، و دلالت آن قطعی است؛[1] مانند آیه: «قل هو الله احد».[2] اما اگر احتمال بیش از یک معنا در آیه برود، در این صورت یا دلالت آن بر دو مدلول یا مدلول‌هاى متعدد آن مساوى است که آن‌را مجمل می‌گویند؛ مانند: «ثَلاثَةَ قُرُوءٍ»؛[3] یا یکسان نیست، و یکى بر دیگرى رجحان دارد، در این صورت معنای راجح را «ظاهر» می‌گویند؛ مانند: «وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ»،[4] و معنای مرجوح را «مؤوّل» می‌گویند، مانند: «یدُ اللهِ فَوْقَ أَیدِیهِمْ».[5] نصّ‏ و ظاهر هر دو را محکم می‌خوانند و مجمل و مؤوّل هر دو را متشابه گویند.[6]
اکثر آیات قرآن از نوع محکمات؛ یعنی نصّ و ظاهر است. بنابراین، اشکالی در دلالت آنها وجود ندارد و آیات کمتری از سنخ متشابه و تعداد اندکی هم مجمل هستند.[7]
ظنی الدلاله بودن برخی آیات قرآن نیز آن‌را از حجیت نمی‌اندازد؛ زیرا:
1. ظنّ، اسمى است براى آنچه که از اَماره‌ای (علامت‌ و نشانه‌) حاصل می‌شود، و هرگاه آن اماره قوى شود ظنّ و گمان به علم منتهى می‌شود؛ اما هرگاه آن اماره ضعیف شود، توهّم است.[8] لذا براى فهم کلمات پروردگار، راهى جز این نیست که همه آیات را در کنار هم قرار داده و از آنها حقیقت را دریافت کرد، و اگر در ظواهر برخی از آیات، در ابتداى نظر، ابهام و پیچیدگى باشد، می‌توان با توجه به آیات دیگر، آن ابهام و پیچیدگى را برطرف ساخت و به عمق آن آیه رسید.[9]
2. در مورد آیات قرآن احتمالات متعددی وجود دارد که منافات با استدلال بر عدم حجیت ظنّ دارد.[10] و آیاتی مانند آیه «إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی‏ مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً»،[11] دلیل بر این است که قاعده اوّلیه در مسئله ظنّ، عدم حجیت است، مگر این‌که با دلیل قطعى دیگری، حجت بودن آن ثابت گردد؛ به‌علاوه؛ این آیه شریفه، تنها از پندارهاى بی‌اساس و گمان‌هاى‏ بی‌پایه و خرافى، مانند گمان و پندار بت‌پرستان سخن می‌گوید، و کار به ظنّ و گمان قابل اعتمادى که در میان عقلا موجود است ندارد. بنابراین، چنین آیاتی در مسئله عدم حجیت‏ ظنّ‏ قابل استناد نیست.[12]
به عبارتی دیگر، این آیات نمی‌خواهد بگوید که اگر احتمال قوی می‌دهی که غذایی مسموم است، به این احتمال توجه نکرده و غذا را بخور! زیرا مقصود از آیه «وَ لا تَقْفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ‏» این است که: در هر اعتقاد یا عملى که تحصیل علم ممکن است، پیروى از غیر علم حرام است، و در اعتقاد و عملى که نمی‌شود به آن علم پیدا کرد زمانى اقدام و ارتکاب جایز است که دلیل علمى آن‌را تجویز نماید، مانند پیروى و اطاعت پیامبر اکرم(ص) در اوامر و نواهى که از ناحیه پروردگارش دارد؛ زیرا ادله عصمت انبیا و امام(ع) دلیل علمى هستند بر این‌که همه آن چیزی که آنها دستور می‌دهند مطابق با واقع است، و هرکس که دستورات وى را عمل نماید به واقع رسیده است.
دلیل قطعى داریم بر این‌که پیروى چنین ظنّ‌هایی واجب و لازم است، و آن دلیل قطعى عبارت است از بناى عقلا بر حجیت ظهور، پس اگر پیروى از علم تنها به آن معنا بود که در هر مسئله خود انسان علم پیدا کند، پیروى ما از ظاهر آیه پیروى علم نبود؛ زیرا یقین نداریم که مقصود واقعى از آن همان معنایى است که از ظاهرش استفاده می‌شود، احتمال می‌دهیم شاید مقصود واقعى آیه، غیر از معناى ظاهرش باشد، و خود آیه می‌گوید پیروى از ظنّ و گمان نکن، پس باید از آیه پیروى نکنیم که در این صورت خود آیه ناقض و مخالف خودش خواهد بود.[13]

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد