طلسمات

خانه » همه » مذهبی » آیا اسلام غیر شیعى تحریف شده است؟!

آیا اسلام غیر شیعى تحریف شده است؟!

پاسخ اجمالی

بیقین قرآن کریم که از اساسی‌ترین منابع اسلام است، از تحریف لفظى (جابه جاى الفاظ و عبارات یا حذف و زیادت بر آن) مصون مانده، و به صراحت برخى آیات قرآن و ضرورت بین مسلمانان و روایات منصوصه از زیادت و نقصان به اعجاز اله، در امان مانده است. البته این بدان معنا نیست که تحریف و انحرافی در مسلمانان از مسیر اصلى خویش؛ یعنى مسیرى که قرآن و رسول خدا(ص) پیش روى او گشودند، صورت نگرفته است.

قرآن و پیامبر(ص)، امت اسلامى را به معصومین‏(ع) ارجاع داده‌اند و عترت معادل قرآن قرار گرفته است؛ از این‌رو صحیح‏ترین و دقیق‏ترین تفاسیر و تبیین‏ها براى قرآن و سیره‌ی نبوى(ص) را باید نزد ایشان جویا شد نه دیگران. پس هر چه با قرآن و سنت؛ یعنى سیره‌ی متواتر نبى اکرم(ص) و نصوص ائمه‏(ع) مطابقت داشته باشد صحیح و قابل تبعیت و اطاعت است؛ بنابر این، از میان آراء مختلف و نحله‏ها و ملل مختلف، تنها یکى حق است و آن همان مکتب اهل‌بیت است.

پاسخ تفصیلی

همه‌ی مسلمانان بر عدم تحریف آیات قرآن – یعنى عدم زیادت بر قرآن یا کاستى از آن – و نیز بر حدیث ثقلین از نبى اکرم(ص) اتفاق نظر دارند.[1] چنانچه بر اختلافات مذاهب و تفاوت ملل و نحل با یکدیگر، متفق‏اند. پس شکى نیست که در دنبال کردن سیره‌ی نبوى(ص) و حتى تمسک به سیره و روایات اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) و برداشت و فهم از قرآن، اختلاف روى داده، و هر فرقه راهى و پیشه‏اى را دنبال کرده است! و این یعنى تحریف و انحراف مسلمانان از مسیر اصلى خویش؛ یعنى مسیرى که قرآن و رسول خدا(ص) پیش روى او گشودند.

لذا باید دید ملاک تشخیص حق از باطل و اصیل از محرّف چیست؟ این‌راه اگرچه در ابتدا مشکل و لاینحل می‌نماید، اما محال نیست؛ زیرا “قرآن” بین همه‌ی فرق به عنوان منبع اصیل وحى و غیر محرف، قابل تصدیق و مراجعه است و در میان احادیث موجود بین شیعه و سنى احادیثى مورد اتفاق یافت می‌شود که ما را به منبعى اصیل دیگر رهنمون می‌شود که اهم اینها حدیث انذار(یوم الدار)، حدیث غدیر، حدیث ثقلین و احادیث تفسیرى آیات 3 و 67 مائده و احادیث تفسیرى آیه تطهیر(احزاب، 33) و احادیث تفسیرى آیه ولایت(مائده، 55 و 65) است. احادیثى که بین تمامى فرق شیعه و سنى متفق‌علیه می‌باشند و هیچ دیده‌ی حق‌بینى توان انصراف آنها از ظواهرشان و کتمان اسانید تاریخى آنها را ندارد. پس باید بین مذاهب مختلف اسلامى، قرآن و سنت قطعیه را حاکم نمود.

امام صادق(ع) می‌فرماید: “پیامبر(ص) در منا(در حجة الوداع) خطبه خواند، و فرمود: “اى مردم! هر آنچه را از جانب من براى شما آوردند(از حدیث یا سیره)، به کتاب خدا عرضه کنید، پس اگر موافق کتاب خدا بود، من آن‌را گفتم و آنچه که با کتاب خدا مخالف بود من آن‌را نگفته‏ام”.[2]

و امام باقر(ع) فرمود: “وقتى من نظرى دادم به چیزى، از کتاب خدا در مورد آن از من سؤال کنید (تا براى شما توضیح دهم که آن حکم را از کجاى قرآن برداشت نموده‏ام)”.[3] پس موارد عدیده‏اى در سیره‌ی ائمه‏(ع) وجود دارد که براى صحابه روش برداشت خود از قرآن را توضیح داده‏اند”.[4]

برخى براى توجیه این اختلافات به این حدیث نبوى تمسک کرده‏اند که: “اختلاف امت من رحمت است”.

عبدالمؤمن انصارى می‌گوید: به امام صادق(ع) گفتم: برخى از رسول اللَّه(ص) روایت کنند که فرمود: “اختلاف امت من رحمت است”. امام (ع) فرمود: “راست گویند”. گفتم: اگر اختلاف آنها رحمت است، پس اجتماعشان و اتفاق نظرشان عذاب است؟! فرمود: نه چنین است که تو برداشت کرده‏اى و آنها پنداشتند! همانا رسول خدا(ص) اراده نمود قول خداوند را که فرمود: “چرا از هر گروهى، برخى مهاجرت نمی‌کنند تا در دین متفقه شوند…”.[5] پس خداوند امر نمود که مردم به سوى رسول خدا(ص) مهاجرت کنند، بیاموزند، سپس به سوى قومشان بازگشته آنها را تعلیم دهند. هر آینه پیامبر(ص) اراده نمود اختلاف امت از بلاد و نژادهاى مختلف را، نه اختلافشان در مذهب. هر آینه دین یکى است. هر آینه دین یکى است”.[6]

از این‌رو شیعه، امامت على و حسنین‏(ع) را از راه نبى(ص) و امامت دیگر امامان را از طریق امام قبلى شناسایى کرده و گردن نهاده است و نصوص نبوى نیز اسامى ایشان را یکایک تا دوازده نفر تعیین کرده است.

از باب نمونه: جابربن عبداللَّه انصارى می‌گوید: “هنگامى که آیه اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم”،[7] نازل شد، به رسول خدا(ص) گفتم: ما خدا و رسولش را شناختیم! اما اولى الامر که اطاعت آنها بر ما واجب شده چه کسانی هستند؟! فرمود: آنان جانشینان من و امامان پس از من هستند: نخستین آنان على(ع) است و سپس به ترتیب: حسن بن على، حسین بن على، على بن الحسین، محمد بن على(ع)، که در تورات به باقر معروف است و تو زمان او را درک خواهى کرد. هر وقت او را دیدى سلام مرا به او برسان، و پس از او به ترتیب: جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن على(ع) و پس از او فرزندش(عج) که نام و کنیه‏ى او با نام و کنیه من یکى است. خداوند او را بر همه‏ى جهان حاکم می‌‏سازد و او است که از نظرها پنهان می‌شود و غیبتش طولانى خواهد شد. تا آن‌جا که تنها کسانى که ایمانشان استوار و آزموده و عمیق است بر عقیده‏ى خود به امامت او باقى می‌مانند”.[8]

البته مسلمانان به ذکر این نصوص و این اسامى اکتفا نمی‌‏کردند، بلکه اول عصمت و علم و غیب و اعجاز او را امتحان می‌کردند. پس اگر این شرایط را در مدعیان امامت شیعه می‌‏یافتند به فرمانش و ولایتش گردن می‌نهادند و گر نه جست‌وجو می‌کردند تا مراد خود را بیابند و مطیع او شوند![9] ایشان نیز از پدر مهربان‏تر، مسلمانان را زیر بال و پر گرفته و به تغذیه معنوى و علمى ایشان همت می‌گماشتند، تا این‌که سینه به سینه معارف الاهى و قرآنى و نبوى(ص) به نسل کنونى شیعه اثنى عشر منتقل گردید و در منابع حدیثى و تفسیرى ثبت و ضبط و حفظ شد. تا بالاخره مصلح موعود(عج) از پرده‌ی غیب به درآید و اسلام را از غربت به درآورده و تفرقه‏ها را برداشته و کل جهان را در زیر پرچم اسلام ناب محمدى(ص) در آورد.

بی‌گمان تأکیدات و سفارشات پیامبر(ص) به ولایت على(ع) و تمسک به عترت و قرآن در کنار یکدیگر به جهت وحدت مسلمانان از یک‌سو و پیش‌گیرى از انحراف و تحریف در تفسیر و تبیین دین بوده است، که نفع آن یعنى نیل به هدایت و سعادت واقعى و فیوضات اخروى عاید خود مسلمانان است، و إلا روی‌گردانى کل عالم از اهل‌بیت‏(ع)، ضررى را متوجه مقام و منزلت ایشان نزد خداوند نمی‌کند،[10] چنان‌که روی‌گردانى کل انسان‏ها و شرک و کفر همه‌ی آنها هم ضررى را متوجه خداوند نمی‌نماید، بلکه خود دچار خسران و زیان می‌شوند.[11]

نه روى آورى مسلمانان چیزى بر ثواب ایشان می‌افزاید و نه روی‌گردانى آنها چیزى از ثواب آنها می‌کاهد؛ زیرا ایشان بندگان مخلص خداوند بودند که تمام تلاش خود را در راه هدایت مردم نموده و بالاخره راحت و آسایش زندگى و جان شیرین خود را در این‌راه نثار و ایثار نمودند و در راه هدایت و نجات خلق از تحریفات و انحرافات از هیچ کوششى دریغ ننموده و از کمترین فرصت‏ها بیشترین استفاده را براى حفظ دین نمودند. پس خونبها و اجر آنها با خدا است: “إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورا”.[12]، [13]


[1]. «تحریف ناپذیری قرآن»، 453؛ «عدم تحریف قرآن»، 3213؛ «وجود تحریف در قرآن»، 3888؛ «نقص و تحریف در قرآن»، 7466.

.[2] «روایات مربوط به عرضه حدیث بر قرآن»، 103348.

.[3] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 60؛ ج 5، ص 300، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[4]. ر. ک: جوادى آملى، عبداللَّه، تفسیر تسنیم، ج 1، ص 69 – 73، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ سوم، 1381ش.

[5]. توبه، 122.

.[6] شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 157، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1403ق؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 85، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.

[7]. نساء، 59.

.[8] شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 253، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 397، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.

[9]. ر. ک: «امامت در سن طفولیت»، 176.

[10]. سبأ، 47؛ شورى، 23؛ هود، 51.

[11]. آل عمران، 176 – 179 و 144؛ محمد، 32 – 34؛ نساء، 131 – 133.

[12]. انسان، 22.

[13]. منابع و مآخذ: قرآن کریم و تفاسیر شیعه و سنى ذیل آیات مذکور در پاورقی‌‏ها؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، ص 212 – 161؛ سبحانى، جعفر، آئین وهابیت؛ سبحانى، جعفر، شیعه پاسخ می‌دهد؛ شهرستانى، عبدالکریم، ملل و نحل، ج 1، ص 188 – 27؛ شیرازى، سلطان الواعظین، شبهاى پیشاور؛ صافى، لطف اللَّه، منتخب الاثر؛ عاملى، شیخ حر، وسائل الشیعه؛ علامه عسکرى، نقش عائشه در اسلام؛ قمى، شیخ عباس، تتمة المنتهى؛ قمى مشهدى، محمدبن محمد رضا، کنز الدقایق، ج 3، ص 31 – 36 ، 58؛ ج 4، ص 166 – 196؛ مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار؛ مصباح یزدى، محمد تقى، آموزش عقائد، ج 1 و 2، درس 38 – 40.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد