اولاً بازگشت دوباره به دنیا از روی میل و خواستهی افراد، موجب میشود که نظام آفرینش و بعثت انبیای الهی عبث و بیهوده باشند. ثانیاً بر فرض محال که این افراد به دنیا برگردند، معلوم نیست اعمال خوبی انجام دهند؛ چون دنیا همان دنیا و آنها نیز دارای همان هوا و هوسها خواهند بود. چنانکه بارها در دنیا به بیپایگی آن پی بردند، ولی دوباره فریفتهی آن گشتند و برای رسیدن به لذات آن، مرتکب اعمال ناشایست شدند.
سنت الهی بر این قرار گرفته است که هرچیزی به سوی کمال و تکامل حرکت نماید. خداوند انسان را در این دنیا خلق کرد و به دو نیروی عقل(حجت درونی) و وحی(حجت بیرونی) مجهز نمود تا مسیر کمال بپیماید؛ بنابراین اگر بنا باشد انسان بعد از مردن از روی میل و خواستهی خود، دوباره به دنیا بازگردد موجب میشود که نظام آفرینش و بعثت انبیای الهی بیفایده و بیهوده باشد؛ و این مخالف سنت الهی است.
علاوه بر این، بر فرض محال که این افراد به دنیا برگردند، معلوم نیست اعمال خوبی انجام دهند؛ چون دنیا همان دنیا و انسان هم از اختیار برخوردار است و آنها نیز دارای همان هوای نفس و وسواس شیطانی و قریحهی عناد و تکبر و طغیان خواهند بود؛ در نتیجه همان عوامل و چیزهایی که آنان را امروز وادار به مخالفت با حق و تکذیب آیات خدا کرده، بر فرض برگشت به دنیا، به جای خود باقی است.[1]
به همین جهت قرآن میفرماید: (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه میدهند) تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرارسد، میگوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او میگویند:) چنین نیست! این سخنى است که او به زبان میگوید (و اگر بازگردد، کارش مانند گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند![2]
گفتنی است؛ خداوند در پاسخ درخواست آنها کلمهی «کلاّ» (چنین نیست) میآورد که این کلمه در کلام عرب هم برای منع و جلوگیری میآید و هم برای ابطال ادعا و گفتار طرف مقابل؛ یعنی احتمال دارد آیه به دو مطلب اشاره نماید. یکی اینکه این بهانهای بیش نیست و باعث نمیگردد تا بازگشت به دنیا میسر گردد. دوم اینکه نفی ادعای آنها که میگویند اگر ما به دنیا بازگردیم گذشته را جبران میکنیم و عمل صالح انجام میدهیم. خداوند میفرماید این یک ادعای بیاساس و توخالی است و اگر به دنیا بازگردند همان برنامهی قبلی را ادامه خواهند داد.[3]
علاوه براین، از کلمهی «لعل»(شاید) در آیه فهمیده میشود که این افراد از وضع آیندهی خود نیز اطمینان کامل ندارند و کم و بیش میدانند که این پشیمانی و ندامت معلول شرایط خاصی است که در آستانهی مرگ برای آنها ایجاد شده است و چه بسا اگر به دنیا هم بازگردند همان روش قبلی را ادامه میدهند.[4]
به هر حال، آنچه مهم است این است که برگشت فایدهای ندارد. چنانکه خداوند در آیهای دیگر میفرماید: «اگر به دنیا بازگردند به همان اعمالی که از آنها نهی شده بودند بازمیگردند».[5] پس بیداری آنها موقتی است و پا برجا نیست.[6]
اینگونه افراد مثل کفار و افراد گناهکاری هستند که وقتی در طوفانهای دریا گرفتار میشوند و در آستانهی مرگ و نابودی قرار میگیرند از خداوند تقاضای کمک میکنند، ولی بعد از نجات دوباره به اعمال گذشته برمیگردنند.
به عبارت دیگر، همین افراد چه بسا بیپایگی دنیا را فهمیدند و حوادثی برایشان اتفاق افتاد که مرگ را به چشم خود دیدند، ولی دوباره فریفته دنیا گشته و برای رسیدن به لذات آن مرتکب اعمال ناشایست شدند.
[1]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 54، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[2]. «حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون. لعلی اعمل صالحاً فیما ترکت کلاّ انّها کلمة هو قائلها…». مؤمنون، 99 – 100.
.[3] نک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 312، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 67.
[4]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 7، ص 393، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا؛ فاضل مقداد، جمال الدین، کنز العرفان فی فقه القرآن، تحقیق، قاضی، سید محمد، ج 9، ص 212، قم، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، چاپ اول، 1419ق.
.[5] «و لو رودا لعادوا لما نهوا عنه» انعام، 28.
[6]. تفسیر نمونه، ج 5، ص 200.