تفکر در مورد حقیقت نفس و عجائب آن، از مباحث مورد ترغیب و تشویق دین است؛[1] امام علی(ع) میفرماید: «من عرف نفسه، عرف ربّه»؛ هر کس خود را شناخت خدای خود را شناخت.[2]
عرفا و حکمای اسلامی بر این باورند که شناخت نفس به چند گونه متصور است.
- شناخت ظاهری و سطحی نفس؛ این نوع از شناخت که از راه فکر و استدلال بهدست میآید، هم ممکن است و هم آسان؛ زیرا از راه آثار و افعال نفس، میتوان شناخت اجمالی از حقیقت نفس بهدست آورد؛ چنان که حکیمان در تعریف نفس گفتهاند: نفس کمال اول جسم طبیعی آلی است، که تغذیه، رشد، تولید مثل، حس و حرکت ارادی دارد.[3] یا گفتهاند: «نفس کمال اول جسم طبیعی آلی است که کلیات را تعقل و آراء و نظریات را استنباط میکند».[4]
- شناخت شهودی؛ مقصود از شناخت شهودی نفس، شناخت به مقدار توانایی انسان است. این نوع از شناخت هرچند مشکل است، ولی امکان دارد؛ دلیل مشکل بودنش این است که مکاشفه و شهود در اثر ریاضت نفس و مبارزه با هوا و هوس به دست میآید؛[5] انسانی که به این مقام رسیده در حقیقت وارد در عالم مجردات و عالم غیر مادی شده است.[6]
برخی از اندیشمندان بر این باورند که در حقیقت، علم به نفس حضوری بوده و اگر انسان نفس خود را، به علم حضوری شهود ننماید با هیچ روش دیگری توان اثبات و شناخت آنرا ندارد.[7]
- شناخت کنه حقیقت نفس؛ چنین شناختی امکان ندارد؛ زیرا این نوع از شناخت به معنای شناخت وجود بیپایان، بینیاز و صمدی حضرت حق است؛ به این بیان که از آنجا که وجود صمدی حضرت حق، حقیقت وجود نفس است و وجود نفس رقیقت آن حقیقت است؛ بنابراین شناخت نفس مستلزم شناخت کنه ذات خداوند گردد؛ و این نوع از شناخت قابل دسترسی نیست.
در ضمن باید توجه داشت عدم امکان چنین شناختی اختصاص به نفس ندارد، بلکه در مورد هر موجودی چنین شناختی امکان ندارد.[8]
[1]. ر. ک: «شناخت نفس و شناخت خدا»، 33973؛ «رابطه ی عرفان و شناخت نفس»، 924.
[2]. تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 231، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.
[3]. ر. ک: «روح چهار گانه در انسان»، 4153.
[4]. «کمال اول لجسم طبیعی آلی، تعقل الکلیات و تستنبط الآراء». سبزواری، مولی هادی، اسرار الحکم فی المفتتح و المختتم، محقق، مصحح، فیضی، کریم، ص 264، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، 1425ق.
[5]. ر. ک: حسن زاده آملى، حسن، عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون، ص 815 – 818، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، 1385ش. «فهَهنا ثلاثة امور: معرفة النفس بالفکر النظری، و معرفتها الشهودیة الذوقیة على قدر جدولها الوجودی، و معرفتها بالکنه بمعنى الإحاطة بالوجود الصمدی؛ و الأول سهل، و الثانی صعب، و الثالث محال فی معرفة أیّ شیء کان».
[6]. ر. ک: «امکان شناخت حقیقت و ماهیت روح پس از مرگ»، 59880.
[7]. جوادی آملی، عبدالله، شناختشناسی در قرآن، ص 308 – 309.
[8]. ر. ک: عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون، ص 815 – 818.