از الفاظ دال بر توثیق راوی دو لفظ است:
1. عدل: در صورتى که این واژه در منابع حدیثشناسی(درایة الحدیث) شیعه بهکار رفته باشد، به صورت دلالت تضمنى، یا التزامى بر امامى(شیعه) بودن، یا ضابط بودن راوى دلالت میکند؛[1] زیرا عدالت مطلق، فرع اسلام و ایمان است و بر کافر و پیروان سایر فرقههای اسلامى به صورت مطلق عادل گفته نمیشود.
از سوى دیگر، در میان حدیثشناسان و علمای رجال شیعه کمتر مرسوم است که به امامى بودن، یا ضابط بودن راوى تصریح کنند. بنابراین وقتى میگویند: عدل، مقصود آنان، امامى و ضابط بودن در کنار عدالت است.[2]
2. ثقه:[3] این لفظ در اصطلاح علماى رجال برابر با لفظ عدل است. ریشه این واژه از «وثق» به معناى اطمینان و اعتماد است[4] و مقصود از آن، کسى است که نسبت به دورى او از دروغ، اشتباه و فراموشى اطمینان وجود دارد؛[5] زیرا اگر قرار باشد شخص، عادت به دروغ، اشتباه یا فراموشى داشته باشد، چگونه میتوان به گفتار او اطمینان داشت. بنابراین، هرگاه این کلمه به طور مطلق در منابع رجالى بهکار رود، در دلالت آن بر عدالت(در اموری که به نقل حدیث مرتبط است) و ضابط بودن راویان جاى اشکال نیست،[6] اما در دلالت آن بر امامیه بودن راوى جاى بحث و مناقشه است.[7]
الفاظ «ثقة فى الحدیث»، یا «ثقة فى الروایه»، دلالت اینها نیز بسان دلالت واژه ثقه است؛ یعنى بر عدالت(در جنبه نقل حدیث) و ضابط بودن راوى به صورت آشکار دلالت دارد، اما در دلالت آن بر امامى بودن جاى تأمّل است.[8]
بنابراین، توثیق در نقل روایت تنها اثبات کننده یک جنبه از عدالت و آن هم در نقل صحیح میباشد، ولی دلیل بودن برای عدالت در سایر جنبهها مانند امامی بودن مشکل است.
1. عدل: در صورتى که این واژه در منابع حدیثشناسی(درایة الحدیث) شیعه بهکار رفته باشد، به صورت دلالت تضمنى، یا التزامى بر امامى(شیعه) بودن، یا ضابط بودن راوى دلالت میکند؛[1] زیرا عدالت مطلق، فرع اسلام و ایمان است و بر کافر و پیروان سایر فرقههای اسلامى به صورت مطلق عادل گفته نمیشود.
از سوى دیگر، در میان حدیثشناسان و علمای رجال شیعه کمتر مرسوم است که به امامى بودن، یا ضابط بودن راوى تصریح کنند. بنابراین وقتى میگویند: عدل، مقصود آنان، امامى و ضابط بودن در کنار عدالت است.[2]
2. ثقه:[3] این لفظ در اصطلاح علماى رجال برابر با لفظ عدل است. ریشه این واژه از «وثق» به معناى اطمینان و اعتماد است[4] و مقصود از آن، کسى است که نسبت به دورى او از دروغ، اشتباه و فراموشى اطمینان وجود دارد؛[5] زیرا اگر قرار باشد شخص، عادت به دروغ، اشتباه یا فراموشى داشته باشد، چگونه میتوان به گفتار او اطمینان داشت. بنابراین، هرگاه این کلمه به طور مطلق در منابع رجالى بهکار رود، در دلالت آن بر عدالت(در اموری که به نقل حدیث مرتبط است) و ضابط بودن راویان جاى اشکال نیست،[6] اما در دلالت آن بر امامیه بودن راوى جاى بحث و مناقشه است.[7]
الفاظ «ثقة فى الحدیث»، یا «ثقة فى الروایه»، دلالت اینها نیز بسان دلالت واژه ثقه است؛ یعنى بر عدالت(در جنبه نقل حدیث) و ضابط بودن راوى به صورت آشکار دلالت دارد، اما در دلالت آن بر امامى بودن جاى تأمّل است.[8]
بنابراین، توثیق در نقل روایت تنها اثبات کننده یک جنبه از عدالت و آن هم در نقل صحیح میباشد، ولی دلیل بودن برای عدالت در سایر جنبهها مانند امامی بودن مشکل است.