برای روشن شدن موضوع مورد پرسش، نخست دلایلی را که دلالت بر اختیار جنیان میکند، بیان میکنیم سپس به تفاوت آن با اختیار انسان اشاره میکنیم.
آیات و روایات بسیاری وجود دارد که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم بر اختیار جنیان دلالت میکند؛ مانند:
1. آیات
الف. «بگو به من وحى شده است که جمعى از «جن» به سخنانم گوش فرا دادهاند، سپس گفتهاند: ما قرآن عجیبى شنیدهایم که به راه راست هدایت مىکند، پس ما به آن ایمان آوردهایم و هرگز کسى را شریک پروردگارمان قرار نمىدهیم».[1]
ب. «و اینکه در میان ما، افرادى صالح و افرادى غیر صالحاند و ما گروههاى متفاوتى هستیم»![2]
ج. «و اینکه گروهى از ما مسلمان و گروهى ظالماند، هر کس اسلام را اختیار کند راه راست را برگزیده است».[3]
د. «و امّا ظالمان آتشگیره و هیزم دوزخاند! و اینکه اگر آنها [جنّ و انس] در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان مىکنیم»![4]
هـ. «و اگر مىخواستیم به هر فردی هدایت لازمش را (از روى اجبار بدهیم) مىدادیم، ولى (من آنها را آزاد گذاردهام و) سخن و وعدهام حق است که دوزخ را (از افراد بىایمان و گنهکار) از جنّ و انس همگى پر کنم»![5]
بر اساس این آیه شریفه، تمام افراد جنّ و انس که حامل تکلیف الهى هستند، باید در جهنّم که ظهور و بروز معناى دنیا است داخل شوند، و سپس طبق اراده و مجاهده، خود را از آن خارج سازند و به بهشت که ظهور حیات برتر است رهسپار گردند.[6]
و. «زود باشد بپردازیم و رسیدگى کنیم به حساب شما (یا براى شما) اى دو گروه بزرگ (انسان و جن)».[7]
ز. «اى گروه جنّ و انس اگر توانایى دارید اینکه از اطراف آسمانها و زمین فرار کنید پس فرار کنید نمىتوانید فرار کنید مگر از روى مدرک و دلیل و حجت».[8]
ح. «و همانا بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم، (که سرانجامشان به آنجا مىکشد، چرا که) آنان دلهایى دارند که با آن حقّ را درک نمىکنند و چشمانى دارند که با آن نمىبینند و گوشهایى دارند که با آن نمىشنوند، آنان همچون چهارپایان، بلکه گمراهترند، آنان همان غافلاناند».[9]
در این آیات نکاتی وجود دارد که به نحوی دلالت بر اختیار جنیان میکند.
اینکه جمعی از جنیان گفتند ما ایمان آوردیم و هرگز کسى را شریک پروردگارمان قرار نمىدهیم؛ و اینکه از میان آنان برخی صالح و افرادى غیر صالح و گروهى مسلمان و گروهى ظالم هستند؛ و خداوند در پاسخشان میفرماید: ظالمان آتشگیره و هیزم دوزخاند! و اگر جنّ و انس در راه ایمان استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان مىکنیم! نیز میفرماید: سخن و وعدهام حق است که دوزخ را (از افراد بىایمان و گنهکار) از جنّ و انس همگى پر کنم، تمام این امور دلالت بر اختیار جنیان میکند؛ بنابر این جنّ هم مثل انسان، تکلیف و اختیار، کیفر و پاداش دارد.
2. روایت
الف. در برخی از منابع آمده است؛ پیامبر اسلام(ص) در مقابل تقاضای شخصی از جن به نام «عرفطة بن سمراه جنی» مبنی بر کمک برای رفع مزاحمت جنیان کافر، علی(ع) را برای جنگ با آنان اعزام نمود و آنحضرت پس از انجام مأموریت، به سلامت بازگشت.[10]
ب. ابو حمزه ثمالى میگوید: اجازه خواستم خدمت حضرت باقر(ع) برسم. گفتند گروهى خدمت ایشان هستند صبر کن تا آنها خارج شوند. گروهى خارج شدند که به نظر من آشنا نمىآمدند و آنها را نمىشناختم، امام(ع) به من اجازه داد وارد شده، گفتم فدایت شوم حالا زمان حکومت بنى امیه است که از دم شمشیر آنها خون میچکد فرمود: اى ابو حمزه اینها شیعیان ما از طایفه جن هستند آمده بودند که سؤالهاى دینى خود را بنمایند.[11]
به نظر میرسد، اگرچه طائفه جنّ وجودشان نسبت به انسان بسیار ضعیفتر است و در حقیقت میتوان آنان را پیرو و تابع انسان دانست،[12] و نیز با توجه به شرایط وجودیشان شاید نسبت به انسان در برخی از تکالیف با هم تفاوتهایی داشته باشند، امّا آنان نیز مانند انسان مکلَّف به تکلیف و داراى اختیار هستند و امکانِ تخلّف از دستورات الهی را دارند.
آیات و روایات بسیاری وجود دارد که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم بر اختیار جنیان دلالت میکند؛ مانند:
1. آیات
الف. «بگو به من وحى شده است که جمعى از «جن» به سخنانم گوش فرا دادهاند، سپس گفتهاند: ما قرآن عجیبى شنیدهایم که به راه راست هدایت مىکند، پس ما به آن ایمان آوردهایم و هرگز کسى را شریک پروردگارمان قرار نمىدهیم».[1]
ب. «و اینکه در میان ما، افرادى صالح و افرادى غیر صالحاند و ما گروههاى متفاوتى هستیم»![2]
ج. «و اینکه گروهى از ما مسلمان و گروهى ظالماند، هر کس اسلام را اختیار کند راه راست را برگزیده است».[3]
د. «و امّا ظالمان آتشگیره و هیزم دوزخاند! و اینکه اگر آنها [جنّ و انس] در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان مىکنیم»![4]
هـ. «و اگر مىخواستیم به هر فردی هدایت لازمش را (از روى اجبار بدهیم) مىدادیم، ولى (من آنها را آزاد گذاردهام و) سخن و وعدهام حق است که دوزخ را (از افراد بىایمان و گنهکار) از جنّ و انس همگى پر کنم»![5]
بر اساس این آیه شریفه، تمام افراد جنّ و انس که حامل تکلیف الهى هستند، باید در جهنّم که ظهور و بروز معناى دنیا است داخل شوند، و سپس طبق اراده و مجاهده، خود را از آن خارج سازند و به بهشت که ظهور حیات برتر است رهسپار گردند.[6]
و. «زود باشد بپردازیم و رسیدگى کنیم به حساب شما (یا براى شما) اى دو گروه بزرگ (انسان و جن)».[7]
ز. «اى گروه جنّ و انس اگر توانایى دارید اینکه از اطراف آسمانها و زمین فرار کنید پس فرار کنید نمىتوانید فرار کنید مگر از روى مدرک و دلیل و حجت».[8]
ح. «و همانا بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم، (که سرانجامشان به آنجا مىکشد، چرا که) آنان دلهایى دارند که با آن حقّ را درک نمىکنند و چشمانى دارند که با آن نمىبینند و گوشهایى دارند که با آن نمىشنوند، آنان همچون چهارپایان، بلکه گمراهترند، آنان همان غافلاناند».[9]
در این آیات نکاتی وجود دارد که به نحوی دلالت بر اختیار جنیان میکند.
اینکه جمعی از جنیان گفتند ما ایمان آوردیم و هرگز کسى را شریک پروردگارمان قرار نمىدهیم؛ و اینکه از میان آنان برخی صالح و افرادى غیر صالح و گروهى مسلمان و گروهى ظالم هستند؛ و خداوند در پاسخشان میفرماید: ظالمان آتشگیره و هیزم دوزخاند! و اگر جنّ و انس در راه ایمان استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان مىکنیم! نیز میفرماید: سخن و وعدهام حق است که دوزخ را (از افراد بىایمان و گنهکار) از جنّ و انس همگى پر کنم، تمام این امور دلالت بر اختیار جنیان میکند؛ بنابر این جنّ هم مثل انسان، تکلیف و اختیار، کیفر و پاداش دارد.
2. روایت
الف. در برخی از منابع آمده است؛ پیامبر اسلام(ص) در مقابل تقاضای شخصی از جن به نام «عرفطة بن سمراه جنی» مبنی بر کمک برای رفع مزاحمت جنیان کافر، علی(ع) را برای جنگ با آنان اعزام نمود و آنحضرت پس از انجام مأموریت، به سلامت بازگشت.[10]
ب. ابو حمزه ثمالى میگوید: اجازه خواستم خدمت حضرت باقر(ع) برسم. گفتند گروهى خدمت ایشان هستند صبر کن تا آنها خارج شوند. گروهى خارج شدند که به نظر من آشنا نمىآمدند و آنها را نمىشناختم، امام(ع) به من اجازه داد وارد شده، گفتم فدایت شوم حالا زمان حکومت بنى امیه است که از دم شمشیر آنها خون میچکد فرمود: اى ابو حمزه اینها شیعیان ما از طایفه جن هستند آمده بودند که سؤالهاى دینى خود را بنمایند.[11]
به نظر میرسد، اگرچه طائفه جنّ وجودشان نسبت به انسان بسیار ضعیفتر است و در حقیقت میتوان آنان را پیرو و تابع انسان دانست،[12] و نیز با توجه به شرایط وجودیشان شاید نسبت به انسان در برخی از تکالیف با هم تفاوتهایی داشته باشند، امّا آنان نیز مانند انسان مکلَّف به تکلیف و داراى اختیار هستند و امکانِ تخلّف از دستورات الهی را دارند.
[1]. جن، 2.
[2]. همان، 11.
[3]. همان، 14.
[4]. همان، 15 و 16.
[5]. سجده، 13.
[6]. حسینى تهرانى، سید محمد حسین، معاد شناسى، ج 8، ص 86، نور ملکوت قرآن، مشهد، چاپ اول، 1423 ق؛ ر. ک: «آیه ۷۱ سوره مریم و جهنم رفتن تمام مسلمانان»، پاسخ ۳۴۸۴۹.
[7]. «سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ»، الرحمن، 31.
[8]. «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ َّ بِسُلْطانٍ»، الرحمن، 33.
[9]. «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»، اعراف، 179.
[10]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج ۴، ص ۴۰۲، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[11]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، (بخش امامت، ترجمه جلد هفتم بحار الانوار)، خسروى، موسى، ج 5، ص 14، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1363ش.
[12]. معاد شناسى، ج 2، ص 4.