با دقت در تعریف فلاسفه از جوهر، پاسخ این سؤال به دست میآید؛ زیرا فلاسفه در تعریف جوهر گفتهاند: «الجوهر ماهیة اذ وجدت فی الخارج وجدت لا فی موضوع مستغن عنها»؛[1] جوهر موجودی مستقل است که در تقرر وجودی خود نیاز به محلی که آن محل بینیاز از او باشد، ندارد.
قید «مستغن عنها»، (محل بینیاز از او) که در تعریف آمده، برای پاسخ به همین دست از سؤالات آمده است. بنابراین تعریف، نفس هر چند محتاج موضوع (بدن) است، ولی موضوع (بدن) نیز محتاج نفس است؛ نتیجه اینکه تعریف فلاسفه از این جهت مشکل ندارد.[2]
قید «مستغن عنها»، (محل بینیاز از او) که در تعریف آمده، برای پاسخ به همین دست از سؤالات آمده است. بنابراین تعریف، نفس هر چند محتاج موضوع (بدن) است، ولی موضوع (بدن) نیز محتاج نفس است؛ نتیجه اینکه تعریف فلاسفه از این جهت مشکل ندارد.[2]
[1]. رجوع شود به: پاسخ 785 (جوهر و عرض).
[2]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 90 به بعد، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق