حضرت خدیجه(س)؛ اولین و گرامیترین همسر پیامبر اسلام(ص) بود. حاصل این ازدواج فرزندانی بود؛ از جمله رقیّه و امکلثوم[1] که مورد بحث ما نیز هستند. در منابع اهل سنت آمده است، همین دو فرزند (یکی پس از دیگری) در ازدواج دومشان، به عقد عثمان بن عفان در آمدند.[2]
برخی منابع شیعی نیز اشاره داشتهاند که این دو فرزند، قبل از بعثت متولد شده،[3] پیامبر(ص) پدرشان بوده است و پس از ازدواجهایی، با عثمان ازدواج کردهاند.[4]
در مقابل این دیدگاه، نظریهای وجود دارد که این دو فرزند را ربیبه پیامبر(ص) میدانند.[5] طرفداران این نظریه، دلایلی برای اثبات این مدعا ارائه کردهاند.[6]
بررسی تمام این دلایل مجالی مفصل میطلبد که در این مختصر نمیگنجد. با این حال؛ نظریه اول، مشهورتر و دارای مستندات بیشتری است.
مطلبی که در اینجا باقی میماند؛ این است که آیا با فرض پذیرش اینکه رقیه و ام کلثوم دختران پیامبر(ص) باشند، آیا ازدواج با آنها به تنهایی چنان فضیلتی برای عثمان ایجاد میکند که او را از هر انتقادی مصون سازد؟!
در این زمینه باید گفت که بدون تردید خویشاوندی با پیامبر(ص) به همراه خود نوعی احترام و تعظیم را به دنبال خواهد آورد.
عباس، عموی پیامبر(ص) در جنگ بدر در سپاه مشرکان بود[7] و تنها اندکی قبل از فتح مکه اسلام آورد. در عین حال، خویشاوندی با پیامبر(ص) سبب شد که همیشه مورد احترام باشد.
ابوالعاص نیز اولین داماد پیامبر(ص) بود که در مشرک بودن او حتی بعد از هجرت تردیدی نیست.
به هرحال میتوان نتیجه گرفت که نسبت خویشاوندی نسبی و سببی با پیامبران الهی ارزشی بزرگ است و باید تمام منسوبان به پاسداشت حرمت چنین انتسابی بپردازند، اما اگر چنین ارزشی تحت الشعاع اموری دیگر مانند؛ کفر، نفاق، بیعدالتی و … قرار گیرد، دیگر نمیتوان این ارزش را به تنهایی دلیل بر حقانیت دانست.
با توجه به این نکته به اصل پرسش برمیگردیم:
عملکرد عثمان به گونهای بود که درگیریهای بسیاری میان او و اصحاب و تابعان به وجود آورد که در نهایت به آشوب عمومی و قتل او انجامید.
در این میان، مخالفان عثمان، امام علی(ع) را در چند مرحله به عنوان معتمد به سراغ عثمان فرستادند تا به نصیحت او بپردازد.
در یکی از این خطبهها، امام با این سخنان خطاب به عثمان میگوید:
«مردم در آن طرف هستند و مرا به عنوان سفیر، نزدت فرستادهاند. سوگند به خدا نمیدانم به تو چه بگویم؟!
(از اوضاع و احوال موجود) چیزى نمیدانم که تو از آن بیخبر باشى، و به چیزى که ندانى راهنماییات کنم! آنچه ما میدانیم تو هم میدانی! ما پیش از تو اقدام به کاری نکردیم که تو را به آن آگاهى دهیم و در پنهان نیز به سخنی نپرداختیم تا خبرش را به تو برسانیم!، آنچه ما دیدهایم تو هم دیدهاى، و آنچه ما شنیدهایم تو هم شنیدهاى».[8]
پس از این مقدمه، امام اینگونه ادامه میدهد: «پسر ابو قحافه (ابوبکر) و پسر خطّاب(عمر)، در عمل به حق، از تو بهتر نبودند، تو از حیث نسبی به رسول خدا(ص) از آن دو نزدیکترى، و از حیث سببی هم داماد او شدى که آنان نشدند! پس خدا را، خدا را، پروا کن! سوگند به خدا، تو کور نیستى تا بینایت کنند، نادان هم نیستى تا تعلیمت دهند بلکه راه، روشن و واضح است».[9]
آری، عثمان دست کم از نظر نسب از دو خلیفه قبلی به پیامبر(ص) نزدیکتر بود و طبیعتاً این، وظیفه او را بیشتر میکرد.
این کلام حضرت علی(ع)، نه ستایش عثمان است و نه بیان فضیلتی برای ابوبکر و عمر!
اینجا امام در مقام این است که حداقلها را بیان کند و به او گوشزد کند که تو شرایط بهتری داشتی، با این حال از آن دو نیز کمتر شده و نتوانستی همان حداقلها را نیز رعایت کنی!
امام در مقام بیان این نکته بوده است که خلیفه اول و دوم با تمام انتقاداتی که بر آنها وارد است، برخی رویکردهای اشتباه عثمان را نداشتند. آنها بر خلاف عثمان، در بیت المال دقت بیشتری داشته و موجبات حیف و میل آنرا فراهم نمیکردند. همچنین اقوام و نزدیکان خود را بر مقامها و مناصب مختلف و کلیدی قرار نمیدادند.[10]
برخی منابع شیعی نیز اشاره داشتهاند که این دو فرزند، قبل از بعثت متولد شده،[3] پیامبر(ص) پدرشان بوده است و پس از ازدواجهایی، با عثمان ازدواج کردهاند.[4]
در مقابل این دیدگاه، نظریهای وجود دارد که این دو فرزند را ربیبه پیامبر(ص) میدانند.[5] طرفداران این نظریه، دلایلی برای اثبات این مدعا ارائه کردهاند.[6]
بررسی تمام این دلایل مجالی مفصل میطلبد که در این مختصر نمیگنجد. با این حال؛ نظریه اول، مشهورتر و دارای مستندات بیشتری است.
مطلبی که در اینجا باقی میماند؛ این است که آیا با فرض پذیرش اینکه رقیه و ام کلثوم دختران پیامبر(ص) باشند، آیا ازدواج با آنها به تنهایی چنان فضیلتی برای عثمان ایجاد میکند که او را از هر انتقادی مصون سازد؟!
در این زمینه باید گفت که بدون تردید خویشاوندی با پیامبر(ص) به همراه خود نوعی احترام و تعظیم را به دنبال خواهد آورد.
عباس، عموی پیامبر(ص) در جنگ بدر در سپاه مشرکان بود[7] و تنها اندکی قبل از فتح مکه اسلام آورد. در عین حال، خویشاوندی با پیامبر(ص) سبب شد که همیشه مورد احترام باشد.
ابوالعاص نیز اولین داماد پیامبر(ص) بود که در مشرک بودن او حتی بعد از هجرت تردیدی نیست.
به هرحال میتوان نتیجه گرفت که نسبت خویشاوندی نسبی و سببی با پیامبران الهی ارزشی بزرگ است و باید تمام منسوبان به پاسداشت حرمت چنین انتسابی بپردازند، اما اگر چنین ارزشی تحت الشعاع اموری دیگر مانند؛ کفر، نفاق، بیعدالتی و … قرار گیرد، دیگر نمیتوان این ارزش را به تنهایی دلیل بر حقانیت دانست.
با توجه به این نکته به اصل پرسش برمیگردیم:
عملکرد عثمان به گونهای بود که درگیریهای بسیاری میان او و اصحاب و تابعان به وجود آورد که در نهایت به آشوب عمومی و قتل او انجامید.
در این میان، مخالفان عثمان، امام علی(ع) را در چند مرحله به عنوان معتمد به سراغ عثمان فرستادند تا به نصیحت او بپردازد.
در یکی از این خطبهها، امام با این سخنان خطاب به عثمان میگوید:
«مردم در آن طرف هستند و مرا به عنوان سفیر، نزدت فرستادهاند. سوگند به خدا نمیدانم به تو چه بگویم؟!
(از اوضاع و احوال موجود) چیزى نمیدانم که تو از آن بیخبر باشى، و به چیزى که ندانى راهنماییات کنم! آنچه ما میدانیم تو هم میدانی! ما پیش از تو اقدام به کاری نکردیم که تو را به آن آگاهى دهیم و در پنهان نیز به سخنی نپرداختیم تا خبرش را به تو برسانیم!، آنچه ما دیدهایم تو هم دیدهاى، و آنچه ما شنیدهایم تو هم شنیدهاى».[8]
پس از این مقدمه، امام اینگونه ادامه میدهد: «پسر ابو قحافه (ابوبکر) و پسر خطّاب(عمر)، در عمل به حق، از تو بهتر نبودند، تو از حیث نسبی به رسول خدا(ص) از آن دو نزدیکترى، و از حیث سببی هم داماد او شدى که آنان نشدند! پس خدا را، خدا را، پروا کن! سوگند به خدا، تو کور نیستى تا بینایت کنند، نادان هم نیستى تا تعلیمت دهند بلکه راه، روشن و واضح است».[9]
آری، عثمان دست کم از نظر نسب از دو خلیفه قبلی به پیامبر(ص) نزدیکتر بود و طبیعتاً این، وظیفه او را بیشتر میکرد.
این کلام حضرت علی(ع)، نه ستایش عثمان است و نه بیان فضیلتی برای ابوبکر و عمر!
اینجا امام در مقام این است که حداقلها را بیان کند و به او گوشزد کند که تو شرایط بهتری داشتی، با این حال از آن دو نیز کمتر شده و نتوانستی همان حداقلها را نیز رعایت کنی!
امام در مقام بیان این نکته بوده است که خلیفه اول و دوم با تمام انتقاداتی که بر آنها وارد است، برخی رویکردهای اشتباه عثمان را نداشتند. آنها بر خلاف عثمان، در بیت المال دقت بیشتری داشته و موجبات حیف و میل آنرا فراهم نمیکردند. همچنین اقوام و نزدیکان خود را بر مقامها و مناصب مختلف و کلیدی قرار نمیدادند.[10]
[1]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 1، ص 50، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[2]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 11، ص 595، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 6، ص 292، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 439، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 39، بیروت، البلاغ، 1419ق.
[4]. حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1413ق؛ مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 3، ص 15، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[5]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 1، ص 194، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: 2432؛ تعداد دختران پیامبر(ص)
[6]. ر.ک: مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحیح من سیره النبی(ص)، ج 2، ص 126، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ سوم، 1414ق.
[8]. شریف الرضی، محمد بن حسین، ، نهج البلاغة، محقق، مصحح، صبحی صالح، ص 234، خطبه 164، قم، هجرت، 1422ق.
[9]. نهج البلاغة، ص 234، خطبه 164.