پاسخ اجمالی
معلومات بدیهی و فطری[1] گاهی مجهول و ناشناخته میگردند؛ زیرا علوم و معلومات، هر چند بدیهی و فطری باشند، تا نفس و روح انسان به آن توجه نکند، مجهول و ناشناختهاند؛ به همین جهت، علم به تمام بدیهیات، واجب و لازم نیست؛ و جهل به بدیهیات، ضرری به بدیهی بودن آن نمیزند.
موانع[2] درک بدیهیات عبارتاند:
- غفلت: شخص غافل، واضحترین واضحات را نمیفهمد، بنابراین یکی از اسباب درک بدیهیات، توجه و هوشیاری است.
- بیماری ذهنی و فکری: کسی که از نظر ذهنی و فکری مریض است، از درک بدیهیات ناتوان و یا در شک و تردید است؛ البته منشأ مریضی ذهنی و فکری گاهی نقصان و کمبود طبیعی است، مثل عقبماندگان ذهنی، گاهی مرض عارضی است، و گاهی نیز تربیت نادرست است.
- بیماری جسمی(مرض حواس ظاهری): البته این مانع اختصاص به نوع خاصی از بدیهیات، یعنی محسوسات دارد. طبیعی است شخص نابینا و یا کمبینا بسیاری از دیدنیها را نمیتواند ببیند. همینطور شخص کر نسبت به مسموعات و … بنابر این سلامت حواس از شرایط درک محسوسات است.
- شبهات: شبهه به این معنا است که یک مطلب فاسدی که متضاد با بدیهیات است، در ذهن جا افتاده و ذهن با آن انس گرفته و نمیتواند مغالطهای را که در آن وجود دارد متوجه شود؛ بدین جهت در بدیهیات شک میکند، یا آنرا انکار میکند، و این مشکل غالباً در مورد مباحث فلسفی رخ میدهد.
- فقدان تلاش عملی مناسب: برخی از بدیهیات؛ مانند متواترات و تجربیات نیاز به تلاش عملی دارند؛ بنابراین طبیعی است اگر شخصی تلاش عملی مناسب برای کسب متواترات و تجربیات انجام ندهد، نمیتواند علم به متواترات و یا تجربیات پیدا کند.[3]
بنابراین، هر چند شناخت خداوند بدیهی و فطری است،[4] اما ممکن است به جهت عوامل یاد شده مورد غفلت قرار گیرد؛ علاوه بر اینکه عوامل غفلت از یاد خداوند بسیار است.[5]
[2]. مقابل آن اسباب توجه نفس برای درک بدیهیات شمرده میشود.
[3]. ر. ک: حیدری، سید رائد، المقرّر فی توضیح منطق المظفّر، ج 1، ص 44- 47، قم، منشورات ذوی القربی، چاپ اول، 1422ق.