در مورد پرسش مطرح شده، داستانی وجود دارد که برخی از مفسران آنرا در شأن نزول این آیه میدانند: «و روزى که ستمکار، دو دست خود را [از شدت اندوه و حسرت به دندان] مىگزد [و] مىگوید: اى کاش همراه این پیامبر راهى به سوى حق برمىگرفتم».[1]
در همین راستا، نقلهای مختلفی برای این داستان وجود دارد:
1. «عقبة بن أبىمعیط برای مردم غذا درست میکرد که پیامبر(ص) از کنارش رد شد. او پیامبر(ص) را برای خوردن غذا دعوت کرد. پیامبر(ص) فرمود: تو میدانی، تا زمانی که مسلمان نشده و همچنان کافر باشی، من از غذایت نمیخورم. عقبه گفت: پس مسلمان میشوم. با اسلام آوردن عقبه، پیامبر(ص) در کنارش نشست و غذای او را خورد. این خبر به ابی بن خلف(دوست صمیمی عقبه) رسید. وی با شنیدن این خبر پیش عقبه آمده و داستان را جویا شد. عقبه پس از نقل داستان گفت: آیا میپذیری که فردی مانند محمد وارد خانهام – که غذایش آماده است – شده ولی غذا نخورده از آن خارج شود. أبی گفت: دیگر به دیدارت نمیآیم نیامده و با تو معاشرت نخواهم کرد، مگر آنکه برگردی و بر صورت محمد، آب دهان بیندازی و از اسلام روی برگردانی! عقبه برای کسب رضایت دوستش از اسلام برگشته و این رفتار ناپسند را انجام داد. و اینجا بود که این آیه نازل شد».[2] البته پذیرش اسلام عقبه با دشمنیهای فراوان او با اسلام که در تاریخ نقل شده است،[3] کمی دشوار است.
2. در برخی منابع، نقل دیگری وجود دارد که در آن سخن از میهمانی و اسلام نیست، بلکه چنین آمده است: «عقبه بن ابیمعیط و ابی بن خلف دو دوست بودند. یکی از این دو به دیگری گفت: پیش محمد رفته و به سخنانش گوش فرادادهای! از تو راضی نخواهم بود، مگر اینکه او را تکذیب کرده و بر صورتش آب دهان بیندازی! اما خداوند شرایط انجام چنین کاری را برای او فراهم نیاورده و عقبه در جنگ بدر و به دنبال او ابی در جنگ احد کشته شدند.[4] بنابر این نقل، مشخص نیست کدام یک از این دو به دیگری چنین توصیهای نموده است.
3. برخی منابع، همین نقل دوم را با این تفاوت آوردهاند که عقبه بن ابیمعیط نزد پیامبر(ص) رفته و به دلیل همین ملاقات، مورد سرزنش دوستش قرار گرفت و به دنبال آن بود که برای جلب رضایت او بر صورت پیامبر آب دهان انداخت.[5] البته این منبع، مطلب مذکور را در شأن نزول آیه: «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ»،[6] دانسته است.
در همین راستا، نقلهای مختلفی برای این داستان وجود دارد:
1. «عقبة بن أبىمعیط برای مردم غذا درست میکرد که پیامبر(ص) از کنارش رد شد. او پیامبر(ص) را برای خوردن غذا دعوت کرد. پیامبر(ص) فرمود: تو میدانی، تا زمانی که مسلمان نشده و همچنان کافر باشی، من از غذایت نمیخورم. عقبه گفت: پس مسلمان میشوم. با اسلام آوردن عقبه، پیامبر(ص) در کنارش نشست و غذای او را خورد. این خبر به ابی بن خلف(دوست صمیمی عقبه) رسید. وی با شنیدن این خبر پیش عقبه آمده و داستان را جویا شد. عقبه پس از نقل داستان گفت: آیا میپذیری که فردی مانند محمد وارد خانهام – که غذایش آماده است – شده ولی غذا نخورده از آن خارج شود. أبی گفت: دیگر به دیدارت نمیآیم نیامده و با تو معاشرت نخواهم کرد، مگر آنکه برگردی و بر صورت محمد، آب دهان بیندازی و از اسلام روی برگردانی! عقبه برای کسب رضایت دوستش از اسلام برگشته و این رفتار ناپسند را انجام داد. و اینجا بود که این آیه نازل شد».[2] البته پذیرش اسلام عقبه با دشمنیهای فراوان او با اسلام که در تاریخ نقل شده است،[3] کمی دشوار است.
2. در برخی منابع، نقل دیگری وجود دارد که در آن سخن از میهمانی و اسلام نیست، بلکه چنین آمده است: «عقبه بن ابیمعیط و ابی بن خلف دو دوست بودند. یکی از این دو به دیگری گفت: پیش محمد رفته و به سخنانش گوش فرادادهای! از تو راضی نخواهم بود، مگر اینکه او را تکذیب کرده و بر صورتش آب دهان بیندازی! اما خداوند شرایط انجام چنین کاری را برای او فراهم نیاورده و عقبه در جنگ بدر و به دنبال او ابی در جنگ احد کشته شدند.[4] بنابر این نقل، مشخص نیست کدام یک از این دو به دیگری چنین توصیهای نموده است.
3. برخی منابع، همین نقل دوم را با این تفاوت آوردهاند که عقبه بن ابیمعیط نزد پیامبر(ص) رفته و به دلیل همین ملاقات، مورد سرزنش دوستش قرار گرفت و به دنبال آن بود که برای جلب رضایت او بر صورت پیامبر آب دهان انداخت.[5] البته این منبع، مطلب مذکور را در شأن نزول آیه: «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ»،[6] دانسته است.