نقدِ شبهاتی دربارهی اصل نصب ائمه (ع)
آیا نصّ صریحی بر امامت امام علی (ع) هست؟
نقدِ شبهاتی دربارهی اصل نصب ائمه (ع)
یکی از شبهات قدیمی و معروف اهل سنت این است که اگر از طرف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای امامت حضرت علی (علیه السلام) حدیث و نصبی صورت میگرفت، آن نزد مسلمانان صدر اسلام معروف و آشکار میشد و نسلهای بعدی نیز آن را گزارش میکردند، اینکه چنین شهرتی و به تعبیر قدما «نص جلی» وجود ندارد، از آن عدمش استنتاج میشود.
طراحان این شبهه برای تأیید عدم نص جلی اضافه میکنند که فرض وجود چنین نص مستلزم کفر منکر آن و به تبع آن تکفیر صحابه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است. (1)
تحلیل و بررسی
در تحلیل این شبهه نکات ذیل قابل توجه است:
الف. توجیه نص توسط بعض صحابه
اگر بپذیریم که این ادعا- از طرف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای امامت حضرت علی (علیه السلام) نصی آن هم به صورت مکرر صورت میگرفت معلوم شد- ادعایی صحیح است؛ باید گفت شیعه مدعی علم و آگاهی اصحاب از اصل نصب است اما آنان با مشاهده نصوص امامت به تأویل و توجیه آنها پرداختند.
پس نصی صورت گرفته و آن نیز معلوم و اشتهار یافته لکن اهل سنت به تأویل آنها دست یازیدند.
ب. امکان اختفا
محتمل است با وجود نص به امامت حضرت علی (علیه السلام) از ناحیه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) این امر برای اکثریت مردم صدر اسلام مخفی بماند و این خفا امر محالی نیست، چرا که برای آن نظیر نیز هست، مانند چگونگی وضو گرفتن پیامبر و بعضی احکام فقهی دیگر که شیعه و سنی هر کدام مدعی نظر خاصی است یا خودِ فرق چهارگانه فقهی اهل سنت در بعضی احکام فقهی منتسب به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با اختلافنظر مواجهاند.
ادعای فوق را با رویکرد خلیفه اول و خلفای بعدی در منع کتابت حدیث نبوی تقویت و تأیید میکند، خلیفه اول با بهانههای مختلف مانع نقل احادیث پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شد، دلیل مهم آن شعار معروف «حسبنا کتاب الله» بود، در حالی که همان کتاب، تبیین دین را به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تفویض نموده بود: «لتبیّن للناس». (2)
خلیفه دوم به جمعآوری احادیث نبوی و آتش زدن آنها دستور داد و در این راه سختگیری را به حدی رساند که برخی از محدثان مانند ابن مسعود، ابودرداء و ابومسعود انصاری را زندانی نمود. (3)
این روش در دوران بعد نیز به شدت ادامه داشت، معاویه در نامهای به استانداران خود دستور داد هرکس در فضل علی (علیه السلام) و اهل بیت حدیثی را نقل کند، خونش هدر است. (4)
آیا با این اوضاع میتوان انتظار داشت احادیث امامت و خلافت در منابع تسنن به صورت شیوع نقل و گزارش شود؟
پس اختفای یک امر برای اکثریت بر نفی و عدم آن از حیث منطقی دلالت نمیکند.
با رجوع به تاریخ این احتمال تقویت میشود، چنانکه بعد از جریان سقیفه حضرت علی (علیه السلام) به بعض انصار مانند بشیربن سعد نصوص پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) درباره امامت خویش را یادآور و خواهان بیعت آنان با خودش میشد که حضرت در جواب میشنوید که اگر این نصوص را قبلاً به ما یادآور میشدی ما با تو بیعت میکردیم. (5)
ج. وجود انگیزههای سیاسی در مسئله امامت
در مسائل عبادی و تعبدی مثل کیفیت وضو پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اختلاف رأی وجود دارد، با آنکه وضو حضرت در ملأ عام انجام میگرفت. بر احتمال اختفا باید اضافه کرد که اگر مسئله مورد نزاع با نص یک مسئله سیاسی و دنیوی باشد و با منافع سیاسی و اجتماعی کلیدی و حیاتی اشخاص بلکه قبایل یا منطقهای گره خورده باشد انگیزه اختفا و محافظهکاری بیشتر میشود.
روشن است مسئله خلافت و زمامداری از اینکه از کدام شهر یا قبیله یا شخصی باشد دارای منافع بیشماری برای طیف خاص خواهد بود، لذا انکار نص با توجیه آن به نفع خود در اینگونه مسائل احتمال بیشتری را به سوی خود جلب میکند.
علاوه بر آن با روی کار آمدن حکومتی که مدعی فقدان اصل نص و نصب در حوزه امامت بود، اکثریت راویان به راحتی نمیتوانستند از ترس حکومت وقت حقایق را نقل و گزارش کنند و لذا اختفای امر نص دارای دواعی و انگیزههای زیادی داشت.
د. اعتراف حضرت علی (علیه السلام) و بعض صحابه به نص
نکته آخر اینکه اهل سنت که به عدالت صحابه حکم میدهند، چگونه درباره حضرت علی (علیه السلام) و بعضی صحابه دیگر مانند ابوذر، سلمان، ابن عباس، ابوایوب انصاری، عمار یاسر، خزیمه، اُبی بن کعب، عثمان بن حنیف و غیره حکم میکنند که آنان مکرر به اصل نصب امامت تأکید داشتند.
اهل سنت باید تکلیف خود را روشن نمایند که ادعاهای حضرت علی (علیه السلام) و دیگر صحابه درباره نص، آیا امر واقعی و راست است یا نه؟
اگر امر واقعی و صادق باشد، ادعای شیعه ثابت میشود و اگر- العیاذ بالله- امر واقعی نباشد، آیا آنان- العیاذ بالله- راست نمیگویند؟ این مبنا با مبنای اهل سنت درباره عدالت صحابه چگونه سازگار است؟!
باری اهل سنت در پاسخ این سؤالها نهایت به گزینه توجیه و تأویل عقبنشینی خواهند کرد و آنها واقعاً توجیهاند نه حل قضیه و مشکل، آنها اجتهاد در مقابل نصاند که تنها برای اینکه بین خلفای چهارگانه به نوعی به جمع آنان بپردازند، مفید برای خودشان خواهد بود و دارای مبنای علمی نیست.
هـ تفکیک امامت و خلافت
نکته ظریفی که باید به آن نگاه ویژهای داشت بحث ابعاد و شاخههای امامت است. ما در بحث تعریف امامت به زوایا و ابعاد مختلف آن مانند مرجعیت علمی و دینی و ولایت معنوی و سیاسی و اجتماعی اشاره داشتیم؛ اگر به فرض محال ادعای اختفای نص و نصب امامت را بپذیریم آن به قلمرو سیاسی و اجتماعی امامت یعنی بحث حکومت و خلافت منحصر خواهد شد. اما بر قلمرو مهم دیگر امامت یعنی مرجعیت علمی و دینی- که امروزه نیز مطرح و قابل استناد همه مسلمانان است- نصوص متعدد و متواتری مانند حدیث ثقلین در منابع فریقین وارد شده است که نمیتوان آن را انکار یا توجیه کرد.
بنابراین اهل سنت و منکران اهل نص حداکثر مدعی عدم نصب در امامت به معنای خلافت و حکومت میتوانند باشند، اما امامت در معنای مرجعیت علمی و دینی و ولایت معنوی را نباید انکار کنند و آنان امروزه باید سیره نظری و عملی حضرت علی (علیه السلام) را معیار حق و حجیت الهی تلقی نموده و به آن ملتزم باشند، چرا که منابع خودشان از چنین نصوصی مملو است، از این منظر وقتی ما به امامت نگاه کنیم بین شیعه و سنی باید در تمسک به سیره حضرت علی (علیه السلام) و حجیت آن اتفاقنظر وجود داشته باشد و اختلافشان تنها درباره حکومت حضرت علی (علیه السلام) و دیگر خلفاست که آن امروزه ثمره علمی ندارد، از این لحاظ بوده است که بعض مراجع شیعه مانند آیتالله بروجردی- بنا به گفته بعض شاگردان وی- بیشتر به حدیث ثقلین (مبنای مرجعیت علمی و دینی) و نه غدیر تمسک میکردند. (6)
و. دلالت نکردن عدم اشتهار بر عدم
اگر فقدان اشتهار نص و نصب حضرت علی (علیه السلام) بر امامت را بپذیریم، باز از آن عدم امامت آن حضرت ثابت نمیشود، چرا که اگر ما آیات و روایات نبوی را حجت و معتبر بدانیم، باید به مجرد صدور آن هرچند به صورت یک روایت و عدم اشتهار آن را معتبر و حجت شرعی و الهی بینگاریم، اینکه اهل سنت میگویند نصب علی (علیه السلام) مشهور نشده است، بهانهای بیش به نظر نمیرسد، آنان به روایات هرچند واحد و ضعیف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در عرصههای دیگر مانند مستحبات عمل میکنند، اما وقتی به مسئله امامت نوبت میرسد نباید در عمل به روایات فرقی قائل شوند.
ز. عدم ملازمه ترک نص با کفر
یکی از ادله مهم اهل سنت در انکار نص و شهرت آن برحذر داشتن خود از تکفیر صحابه بود. در اینباره باید گفت اولاً: اگر واقعاً اصل نصبی وجود دارد نباید از واقعیت فرار کرد و به لوازم آن نیز باید ملتزم شد. اینکه چون عدهای خاص به نص عمل نکردند، نمیتواند بر عدم نص یا عدم اشتهار آن دلیل باشد.
ثانیاً: میتوان به جمع آن دو یعنی التزام به ورود نص و شهرت آن و نیز عدم تکفیر صحابه پرداخت، به این صورت که صحابه با وجود علم به ورود نص، نه به انکار بلکه به توجیه آن پرداختند.
ثالثاً: شیعه برای ورود نص آیات و روایات متعدد و متواتری با اسناد مختلف از طریق فریقین گزارش میکند که ادعای عدم اشتهار نص را باطل میکند.
پینوشتها:
1. شرح الأصول الخمسة، ص 762؛ عبدالقاهر بغدادی، کتاب اصولالدین، ص 148؛ آمدی، غایةالمرام فی علم الکلام، ص 319؛ جوینی، کتاب الأرشاد، ص 354؛ شرح المقاصد، ج3، ص 491؛ شرح المواقف، ج8، ص 386.
2. نحل: 44.
3. ر. ک: شمسالدین ذهبی، تذکرةالحفاظ، ج1، صص 7 و 2؛ متقی هندی، منتخبالکنز (مندرج در حاشیه مسند احمد، ج4، ص 64).
4. شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج3، صص 15 و 16.
5. همان، ج6، صص 12 و 11.
6. ر. ک: محمد واعظزاده، خراسانی، مجله کتاب نقد، تابستان، 1380، ش 19، ص 27؛ مجله نهجالبلاغه، ش 4 و 5، ص 194؛ ندای وحدت، ص 251 به بعد.
منبع مقاله :
زرشناس، زهره؛ (1391)، درآمدی بر ایرانشناسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل