طلسمات

خانه » همه » مذهبی » آیت شجاعت

آیت شجاعت

آیت شجاعت

آیت الله العظمی حاج ملا علی کنی، از جمله شخصیتهای نادری است که در آسمان «ابرار» همچون خورشیدی می درخشند. او به پیروی از سیره معصومان (ع) در مسائل حاد اجتماعی و سیاسی و اموری که بخصوص کشور ایران را به

0031342 - آیت شجاعت
0031342 - آیت شجاعت
نویسنده: محمد باقر پور امینی

 

مروری بر زندگانی آیت الله العظمی حاج ملاکنی
آیت الله العظمی حاج ملا علی کنی، از جمله شخصیتهای نادری است که در آسمان «ابرار» همچون خورشیدی می درخشند. او به پیروی از سیره معصومان (ع) در مسائل حاد اجتماعی و سیاسی و اموری که بخصوص کشور ایران را به ورطه سقوط می کشاند تکلیف خویش را حضور در صحنه می دانست و با تلاش و اقدامی شجاعانه به مقابله با خیانتها، پلیدیها و ظلمها می پرداخت و از قدرتهای پوشالی واهمه نداشت.
زندگی آن آیینه پاکی و آیت شجاعت را مرور می کنیم.

فروع «کن»

او در یکی از روزهای سال 1220 هجری قمری در محله «کن» – واقع در شمال غرب تهران – دیده به جهان گشود. پدر او، میرزا قربانعلی آملی نامش را «علی» نهاد تا میراث امام خواهی و علی دوستی را با گوشت و پوست نسل خویش در آمیزد.(1)

در حوزه تحصیل

او پس از سعی و تلاش در مکتب، در اندیشه حضور در حوزه علوم دینی بود. لیکن با مخالفت خانواده اش روبرو گردید و در آغاز به صورت مخفیانه به درس مشغول شد و سپس با کسب رضایت آنان راهی حوزه تهران گردید و از آنجا به اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس اسنادی چون سید اسدالله اصفهانی ( متوفی 1290 ق) استفاده کرد.(2)
سپس آماده سفر به نجف اشرف شد و از ذخایر گرانسنگ آن حوزه بهره برد. اساتید بنام و معماران علمی و معنوی «کنی» در حوزه نجف عبارت بودند از: شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر ( متوفی 1266 ق)، شیخ حسن کاشف الغطاء ( متوفی 1262 ق) شیخ مشکور حولاوی نجفی ( متوفی 1273 ق).(3)
در کنار حوزه نجف، حوزه علمیه کربلا نیز جایگاه پرورش دانش طلبان بود. شیخ علی کنی در جوار آستان مقدس حضرت امام حسین از محضر دو استاد برجسته ای چون شریف العلماء مازندرانی ( متوفی 1245 ق) و سید ابراهیم قزوینی معروف به صاحب ضوابط (متوفی 1262 ق) کسب فیض کرده و دوره عالی فقه و اصول را گذراند.(4)
آیت الله العظمی شیخ محمد حسن نجفی ( صاحب جواهر) روزی در وسط درس به امتیاز چهار تن از شاگردانش تصریح کرد. کاری که از استادان و مراجع تقلید کمتر رخ می دهد آن چهار نفر عبارت بوده اند از:
1. حاج ملا علی کنی 2. شیخ عبدالحسین، معروف به شیخ العراقین. 3. شیخ عبدالرحیم بروجردی. 4. شیخ عبدالله نعمت عاملی.

یاران محفل انس

«کنی» در مدت تحصیل از نعمت دوستان فاضل و کوشایی برخوردار بود که در تمام فراز و نشیبهای تحصیل و زندگی غمخوار هم بوده، از کمک به یکدیگر دریغ نمی ورزیدند و با جمع خود محفل انس علمی پر باری را تشکیل داده بودند. دوستان هم حجره ای او در حوزه علمیه نجف عبارت بودند از ملاعلی خلیلی ( متوفی 1297 ق)، شیخ عبدالحسین تهران ( متوفی 1286 ق) و سید زین العابدین طباطبایی حائری ( متوفی 1292 ق).
آقای طباطبایی حائری از دوران سخت تحصیل چنین یاد می کند: «در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العرافین و آخوند ملاعلی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقره و فاقه به سر می بردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هر هفته یک شب به مسجد سهله می رفت و از گوشه و کنار مسجد بدون اینکه کسی بفهمد- نان خشک جمع می کرد و به مدرسه می آورد و گذران هفته را از آنها می کرد!»(5)
حاج شیخ علی کنی در سفری که به مکه مکرمه و مدینه منوره انجام داد در راه بازگشت. به همراه میرزا محمد حسن شیرازی ( میرزای بزرگ) به سوی شام آمده، تا بارگاه حضرت زینب را زیارت کند و آن دو وقتی به حرم مطهر وارد شده از غربت آن مکان بسیار متأثر گردیدند زیرا گرد و غبار زیادی برآستان مبارک و اطراف ضریح نشسته بود. به سرعت دست به کار شده به نظافت آنجا پرداختند و با گوشه ی عبای خویش خاک و خاشاک را از حرم و ضریح مطهر زدودند و آنجا را تمیز کردند.(6)
شیخ انصاری ( متوفی 1281 ق) نیز از دوستان نزدیک کنی بود.او پیرامون زهد و دوری از خارف و دلبستگی های دنیا که در زندگی شیخ انصاری به چشم می خورد، چنین می گوید: « حدود بیست سال در کربلا با او دوست و معاصر بودم. اثاثیه ای جز یک عمامه نداشت که آن را شبهای تابستان فرش خویش قرار می داد وهنگامی که از محل سکونت بیرون می رفت آن را عمامه سرخویش می کرد.» (7)

بازگشت به تهران

ملاعلی کنی پس از سالها تلاش در راه فراگیری فقه و اصول که سختیهای بسیاری را نیز برای او به دنبال داشت به مقام اجتهاد و استنباط احکام دینی رسید و استادش شیخ محمد حسن صاحب جواهر بر فراز منبر درس به اجتهاد او اشاره کرد.(8) کنی سپس بازگشت به وطن و هدایت مردم و تربیت دانشمندان را سرلوحه آینده ی زندگی خویش قرار داد و در سال 1262 ق. عراق را به مقصد تهران ترک گفت.(9)
حاجی در آغاز ورود، روزهای سختی را در تهران گذراند و تنگدستی او را در فشار قرار داد. در همین زمان با استمداد از پروردگار، دو کتابی را که خود نوشته بود، منتشر کرد. هر چند انجام این مهم بسیار مشقت زا بود. حاصل از آن وی را از فشار زندگی رهانید. پس از آن زمین متروکه ای را خریداری و در آن قناتی احداث کرد و با احیای زمین و کار کشاورزی به امرار معاش پرداخت.

بر بلندای آفتاب

مدت زمانی پس از اقامت مراجعات پی در پی مردم و پرسشهای کتبی و شفاهی آنان در قالب استفتاءات شرعی آغاز شد و روز به روز افزایش می یافت و ایشان یگانه محور پاسخگویی به سؤالات دینی و تنها ملجأ رسیدگی به مشکلات مردم به شمار می رفت.(10)
به دلیل فزونی مقلدان و بنا به درخواست آنان سرانجام در سال 1271 ق. رساله عملیه آن فقیه خدا ترس به چاپ رسید(11) تا مردم مؤمن احکام دینی خود را بر اساس فتاوای مجتهد و مرجع تقلید خویش انجام دهند.
آیت الله کنی همچنین تولیت مدرسه مروی را عهده دار شد و با نظارت و حسن تدبیر او، نظم شایان تحسینی بر برنامه های آن محیط معنوی و روحانی حکمفرما گشت.(12)
آن فقیه برجسته، تربیت شاگردان را یکی از اهداف اساسی خود قرار داد و به برپایی درس فقه و اصول و دیگر رشته های علوم اسلامی اقدام ورزید. برخی از شاگردان او از این قرارند: شیخ موسی شراره عاملی ( متوفی 1306 ق)، شیخ محمد باقر نجم آبادی (متوفی 1347 ق) شیخ اسدالله تهران ( متوفی 1352 ق)، سید محمود حیاطشاهی، سید محمد لواسانی، سید محمد مرعشی، مولا محمد علی خوانساری، ملا محمد تقی سنجانی، میرزا حسین نایب الصدر، شیخ محمد حسن گرگانی ( متوفی 1353 ق) و شیخ حسن بافقی (متوفی 1313ق)(13)

مقتدای همگان

آیت الله کنی در قلب همه جای داشت. علاقه و محبت درونی مردم به این پیشوای سترگ در تمام حالات هویدا بود. ساموئل گرین ویلر بنجامین – نخستین سفیر آمریکا در ایران – در خاطرات خود چنین می نویسد: «…بزرگترین مجتهدهای حالیه که به منزله ی رئیس عدالت خانه حالیه ی ممالک فرنگ است حاجی ملا علی کنی است. حاجی ملاعلی شخص مسنی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد. اگر چه املاک او زیاد است مع هذا نمی خواهد جلال و ظاهر سازی به خرج دهد وقتی در کوچه ای راه می رود بر قاطر سفیدی سوار می شود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلو او ازدحام می کنند مثل اینکه وجودی ملکوتی است. اگر یک کلمه بگوید می تواند اعلیحضرت را از سلطنت خلع کند. سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول می کشیدند به من گفتند که اگر چه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شده ایم. اما اگر حاجی ملا علی امر کند همه شما را می کشیم!»(14)
رسیدگی به ضعیفان، دستگیری از مستمندان و تلاش در پی رفع گرفتاری نیازمندان از صفات بارز ملاعلی کنی بود. او چون پدری دلسوز، بسیاری از یتیمان درمانده را تحت تکفل قرار داده و برای گذران زندگی آنان مقرری مناسبی در نظر گرفته بود و همچنین برای حل مشکل بیمارانی که بنیه مالی ضعیفی داشتند. مکانهایی را به منظور پرداخت پول داروها در نظر گرفته بود تا با دریافت مبلغ آن، به درمان خود اقدام کنند.(15)
ساخت آب انبار و کاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافله ها – چون کاروانسرایی در خاتون آباد – نیز از خدمات عمومی و عام المنفعه حاجی بود.(16)
مهر آیت الله کنی سند اعتبار اسناد به شمار می رفت. معامله کنندگان برای معتبر ساختن کاغذ و سند معامله خویش به در خانه او رفته، سند خود را با مهر مبارکش اعتبار می بخشیدند.(17)

تألیفات:

گنجینه ی پر بار حاجی کنی به قرار زیر است:
ارشاد الامه، ایضاح المشتبهات، تحقیق الدلائل فی شرح تلخیص المسائل ( شامل مباحث مستقلی چون کتاب البیع، کتاب الخیارات، کتاب القضاء و کتاب الشهادات، (18) کتاب الطهاره و کتاب الصلاه)، تلخیص المسائل، توضیح المقال فی علم الدرایه والرجال، حاشیه بر قواعد، رساله ای در استصحاب، رساله ای در اوامر و نواهی، رساله ای در مفاهیم و مواعظ حسنه،(19)

دژی در برابر دژخیم

بسیاری از مورخان تاریخ معاصر ایران بر این نکته اعتراف دارند که ناصرالدین شاه قاجار از عظمت و نفوذ آیت الله کنی فوق العاده بیم و ملاحظه داشت و این امر حاکی از قدرت معنوی، نفوذ کلام، پیوند با مردم و شجاعت آن مرجع دینی است. عالمی که با تحقیر و شکستن قدرت پوشالی کارگزاران ظالم، سایه حمایت خویش را بر مردم ضعیف گسترده بود. در این مقال به نمونه های درخشانی از شجاعت و غیرت دینی او اشاره می کنیم:
میرزا محمد مهدی لکهنوی می نویسد: « اینک حکم محکم ایشان مشابهت دارد. از سلطان و شاهزادگان و امرا کسی را جرأت آن نیست که بی اذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بی مشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید. امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف می بودند و شاه مذکور مکرر به خانه اش به جهت ملاقات می آمد» (20)
نوشته اند:
روزی ناصرالدین شاه به منظور شکار، به همراه اطرافیانش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از دور نگاهی به پایتخت کرد و در فکر فرو رفت.پس از آن بی درنگ از شکار منصرف شد و به تهران بازگشت. یکی از درباریان سبب انصراف شاه را از شکار جویا شد. شاه در پاسخ گفت: چون از دروازه بیرون رفتم، نگاهم به شهر و دروازه افتاد. این فکر در نظرم آمد که اگر حاجی ملا علی کنی امر نماید در این دروازه را بر روی من ببندند و باز نکنند، من چه خواهم کرد از این رو ترس و وحشت مرا فراگرفت و گفتم برگشتن بهتر است.(21)
کردار مغایر با دین و همکاری ذلت آور با بیگانگانی چون روس و انگلیس از شاه چهره کریه و خائنی ساخته بود؛ بدان حد که حاجی درباره او می گفت: « او ناصرالدین شاه ( یاری کننده دین) نیست، بلکه ناصرالکفر است».(22)
روزی شاه از ملاعلی می پرسد. بر اساس حدیث «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل» ( علمای امت من از پیامبران بنی اسرائیل برترند) شما باید لااقل همان کارهایی را بکنید که آن پیامبران می کردند. مثلاً آیا شما می توانید مانند حضرت موسی عصایی را اژدها کنید؟!
حاجی بدون تأمل و درنگ در پاسخ می گوید: آری، اگر شما ادعای خدایی کنید ما هم عصا را اژدها خواهیم کرد؟!(23)
روزی نایب السلطنه، کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه و وزیر جنگ و حاکم تهران برای انجام کاری در منزل حاج ملا علی کنی حضور یافت. در ضمن صحبت، حاجی با عذرخواهی فرمود: « خیلی ببخشید، من پایم درد می کند و ناچارم آن را دراز کنم!» کامران میرزا که مردی خودخواه و خودپسند بود، احساس کرد ملاعلی کنی قصد بی احترامی به او را دارد و برای اینکه تلافی کرده باشد، گفت: اتفاقاً بنده هم پایم درد می کند و اجازه می خواهم آن را دراز کنم!
آیت الله کنی باقر است و هوشیاری تمام متوجه منظور نایب السلطنه شد و برای آنکه او را خوب ادب کرده باشد فرمود: « من اگر ناچارم پایم را دراز کنم، علتش این است که دستم را کوتاه کرده ام، ولی فکر نمی کنم شما در وضعی باشید که لازم باشد پایتان را دراز کنید»(24)

رویارویی با فراماسونری

فراماسونری در اذهان و افکار بیدار جهان، نامی زشت و سرشتی کریه دارد. نهادی که پا به پای استعمار در کشورهای زرخیز – بخصوص ایران – نفوذ کرد و با پرورش عناصر مرموز داخلی، زمینه استثمار و غارت ملتها را برای استعمارگران وحشی چون انگلیس فراهم ساخت و ضمن تحقیر تمدن و فرهنگ کشورهای استعمار شده، فرهنگ منحط غرب را در میان آنان ترویج کرد و عقب ماندگی را بر ایشان به یادگار نهاد.(25)
تشکیلات فراماسونری در ایران از نخستین پیامدهای موج غرب گرایی و روشنفکری در ایران بود که به وسیله ی روشنفکران دست آموز غرب همچون میرزا ملکم خان و برای مقابله با اسلام و روحانیت پدید آمد و ملکم – که تاریخ ایران از او به نفرت یاد می کند- در سال 1237 نخستین سازمان فراماسونری در ایران را به نام فراموشخانه بنیاد کرد و گفته شده است که او همسویی و همنوایی ناصرالدین شاه را برای این کار نیز به دست آورد.(26)
با پدید آمدن فراموشخانه، علما و روحانیون متعهد بپا خاستند و بر ضد آن به افشاگری و مبارزه دست زدند و جنبش ضد فراماسونری در ایران را هدایت کردند. رهبر این خیزش، مرجع بزرگوار و مجتهد با نفوذ، حاج ملا علی کنی بود. او در ابتدا در نامه ای خطاب به ناصرالدین شاه، خطر ملکم و افکار انحرافی فراموشخانه او را گوشزد کرد (27) و سپس در اقدام شجاعانه دیگری حکم به تکفیر «ماسون» ها داده، حمله به مرکز ماسونها را رهبری کرد و مردم مسلمان نیز به دستور ایشان، فراموشخانه آن مرکز استعماری – را با شور و هیجان بسیار به آتش کشیدند و شاه را وادار به تعطیل و انحلال آن لانه فساد کردند.(28)

مبارزه با امتیاز رویتر

در هیجدهم جمادی الثانی 1289 ق. قراردادی میان ناصرالدین شاه و نماینده بارون ژولیوس دو رویتر- سرمایه دار انگلیسی – به امضا رسید که در صورت اجرا تسلط کامل اقتصادی و به دنبال آن تسلط سیاسی انگلستان بر سرتاسر ایران برقرار می شد. این امتیاز که کشور را در اندک زمانی تحت استعمار بریتانیا قرار می داد. از نمونه های فوق العاده بود که می توان آن را کودتای اقتصادی نامید.(29)
کارگردان اصلی و بانیان پشت پرده در اعطای امتیاز، دو روشنفکر بی خردی بودند که به موجب غرب باوری و مطامع شخصی خویش، کشور را به سراشیبی هلاکت و سقوط کشاندند. این دو خائن میرزا حسین خان سپهسالار (مشیرالدوله) و میرزا ملکم خان ناظم الدوله بودند که با اخذ رشوه ی کلان، زمینه ی اعطای تمام ثروت و منابع طبیعی و اقتصادی کشور را به یک سرمایه دار خارجی فراهم کردند. (30)
به موجب این قرارداد امضا شده، تأسیس راه آهن از دریای خزر تا خلیج فارس علاوه بر حق تصرف کلیه زمینهای واقع در مسیر، دایر کردن راه آهن شهری، بهره برداری از همه معادن، از جمله زغال سنگ، نفت و آهن و شرب، بهره برداری از جنگلهای ملی در سراسر مملکت و وصول انحصاری حقوق گمرکی و به طور خلاصه کلیه منابع ثروت ملی ایران به رویتر واگذار شد.(31 )
«لرد کرزن» این امتیاز را چنین توصیف می کند «…موقعی که متن این قرار داد منتشر گردید، نفس اروپا از حیرت بند آمد. زیرا تا آخر تاریخ در صحنه معاملات بین المللی چنین امری سابقه نداشت که پادشاهی تمام ثروتهای زمینی، زیر زمینی و کلیه منابع طبیعی و پولی و اقتصادی کشورش را بدین سان مفت و در بست در اختیار یک سرمایه دار خارجی گذاشته باشد»(32)
«لس یر» سیاستمدار فرانسوی می نویسد: « برای شاه جز هوا چیزی باقی نگذاشته اند!»(33)
از سویی دیگر، سران روسیه تزاری با خشم و نفرت از امضای این قرار داد، از اینکه از قافله امتیازگیران عقب مانده بودند به شدت اعتراض کردند.
حاج ملاعلی کنی با رهبری مبارزه علیه امتیاز رویتر، افکار عمومی مردم را در جهت لغو امتیاز هدایت کرد. نامه اعتراض آمیز و کوبنده او به شاه، سند زنده تیزبینی و آگاهی آن مرجع شیعه بوده و قدرت تشخیص و توانایی درک مسائل پیچیده ی سیاسی او را بر همگان روشن می سازد.(34 )
نفوذ کلام او اقتدار مردمی حاجی کنی، خیزش و حرکت مردم پایتخت را به دنبال داشت. سیل خروشان ملت، آماده عمل به دستور مرجع شجاع خویش شدند و برای انجام تکلیف از هیچ گونه جانفشانی و مجاهدت دریغ نورزیدند. لغو امتیاز و برکناری محمد حسین خان سپهسالار از صدر اعظمی دو خواسته ای بود که علما و مردم بر آن اصرار داشتند؛ بدان حد که پس از بازگشت ناصرالدین شاه از سفر اروپا و به محض پیاده شدن از کشتی و ورود به بندر انزلی، استقبال کنندگان درباری، بیداری و خیزش مردم به رهبری روحانیون را گزارش داده، به او فهماندند که اگر صدراعظم همراه شما وارد تهران شود. شورش عظیمی در پایتخت برپا خواهد شد. به این سبب شاه در مرحله نخست سپهسالار را از مقام صدراعظمی عزل کرد و او را در رشت قرار داد و خود رهسپار تهران گردید.(35) و سپس در دهه آخر رمضان 1290 ق. بطلان قرارداد به طور رسمی اعلان شد (36) و سرانجام تلاش عالمانی چون ملا علی کنی و حمایت و حضور مردم وظیفه شناس جامعه عمل پوشید و ورقی زرین بر تاریخ پر افتخار مرجعیت شیعه و پیوند امت با روحانیت افزوده شد و اقتدار علمای متعهد راعیان ساخت.

پرواز تا بر دوست

این مرجع وارسته، فقیه دلیر و همراز محرومان در بامداد روز پنجشنبه 27 محرم 1306 ق. به دیار باقی شتافت و دنیای فانی را وداع گفت.(37) تهرانیهای مؤمن در روز یکشنبه اول صفر 1306 پیکر مطهر او را تشییع نمودند و تابوت پر نور او را تا مدفنش درحرم حضرت عبدالعظیم واقع در شهر ری – بر دوش گذاشته، با او وداع کردند. پس از آن نیز مردم مسلمان ایران بخصوص اهالی تهران در غم رحلت پیشوای خویش سه روز به عزاداری و نوحه سرایی پرداختند. جایگاهش فردوس باد.(38 )

پی نوشت ها :

1- علماء معاصرین، ملاعلی واعظ خیابانی، ص 26؛ گنجینه ی دانشمندان، محمد شریف رازی، ج 4، ص 63.
2- مکارم الاثار در احوال رجال دوره قاجار، میرزا محمد علی معلم حبیب آبادی، ج 3، ص 696؛ اختران فروزان ری و تهران، محمد شریف رازی، ص 114؛ مجله ی پیام انقلاب، ش 71، ص 42؛ معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج 2، ص 113.
3- نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج 3، ص 1504؛ معارف الرجال، ج 2، ص 113، اعیان الشیعه محسن امین عاملی، ج 10، ص 126.
4- معارف الرجال، ج 2، ص 113؛ مکارم الاثار، ج 3، ص 969.
5- مجله مشکوه، ص، ش 40، ص 81.
6- گنجینه ی دانشمندان، ج 4، ص 634.
7- معارف الرجال، ج 2، ص 112.
8- نقباء البشر، ج 2، ص 1205، و ج 4، ص 1505.
9- مکارم الاثار، ج 3، ص 696.
10- احسن الودیعه، محمد مهدی کاظمی موسوی، ج 1، ص 82.
11- الاجازه الکبیره آیت الله مرعشی نجفی، ص 416.
12- کتاب «روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه»، ص 145.
13- مجله پیام انقلاب، ش 71، ص 43؛ مکارم الاثار، ج 3، ص 696؛ مجله مشکوه، ش 40، ص 83، نقباء البشر، ج 2، ص 508.
14- ایران و ایرانیان، ساموئل گرین بنجامین، ص 499.
15- معارف الرجال، ج 2، ص 112، مجله پیام انقلاب، ش 71، ص 44.
16- نامه های سیاسی دهخدا، ص 103؛ نخبه سیفیه، محمد علی قورخانچی صولت نظام، ص 65.
17- تاریخ بیگدلی، دکتر غلامحسین بیگدلی، ص 914، مجله پیام انقلاب، ش 71، ص 44.
18- آقا بزرگ تهرانی درباره چهار کتاب فوق می نویسد: « این کتابها به اتفاق تمام فقها و علماء دقیقتر و متین تر از جواهر الکلام و آکنده از تحقیقات است و در سراسر آن ریزه کاریها و موشکافیهایی که اندیشه هیچ فقیهی به سوی آن راه نمی پوید، به چشم می خورد.» ر. ک : نقباء البشر، ج 4، ص 1506.
19- الذریعه، آقا بزرگ تهران، ج 11، ص 57، ج 3، ص 392، ج 4، ص 427، 498، ریحانه الادب، محمد علی مدرس خیابانی، ج 3، ص 392؛ طرائف المقال، جابلقی، ج 2، ص 375، نشریه ی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ش 5، ص 188.
20- تکمله نجوم السماء، میرزا محمد مهدی لکنهوی، ج 2، ص 21- 23.
21- مجله مشکوه، ش 40، ص 81.
22- مجله پیام انقلاب، ش 71 ص 44.
23- حکایات برگزیده از زندگی علما با سلاطین، ناصر باقری بید هندی، ص 116.
24- مجله خانواده، ش 52، ص 9.
25- ر.ک: تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی، عبدالهادی حایری، ص 13؛ فراماسونری در ایران، محمود کتیرایی، ص 3؛ اسرار فراموشخانه، آلبرلانتوان، ترجمه جعفر شاهید، ص 8.
26- تاریخ جنبشها و تکاپوی فراماسونگری در کشورهای اسلامی، ص 149، ر. ک: نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج 3، ص 50.
27- ر. ک: عصر بی خبری، ابراهیم تیموری، ص 124- 126.
28- نهضت امام خمینی، ج 3، ص 53؛ تاریخ جنبشها و تکاپوی فراماسونگری در کشورهای اسلامی ص 50.
29- مقاله امتیاز استعماری رویتر ( قتل اتابک)، ص 69.
30- همان، ص 71؛ عصر بی خبری، ص 38.
31- تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ج1، ص 289؛ مقدمه فکری نهضت مشروطیت، علی اکبر ولایتی، ص 88؛ از گاتها تا مشروطیت، محمدرضا فشاهی، ص 441 و 442.
32- مقاله امتیاز استعماری رویتر ( قتل اتابک)، ص 69.
33- انگلیسیان در ایران، دنیس رایت، ترجمه غلامحسین صدری، ص 101.
34- مقاله امتیاز استعماری رویتر ( قتل اتابک)، ص 83.
35- نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، حامد الگار، ص 248.
36- مقاله امتیاز استعماری رویتر ( قتل اتابک)، ص 83.
37- گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 635.
38- نقباء البشر، ج 3، ص 1506؛ کتاب «روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه»، ص 681.

منبع مقاله: فقیه پارسا و پر نفوذ( نگاهی بر زندگانی آیت الله العظمی حاج ملا علی کنی(ره))، تهران: اداره کل اوقاف و امور خیریه، چاپ اول 1390.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد