طلسمات

خانه » همه » مذهبی » أجل معین و غیر معین چیست؟

أجل معین و غیر معین چیست؟

أجل معین و غیر معین چیست؟

بعد از این که در آیه قبل اشاره به خلقت عالم کبیر و بزرگ نمود در این جمله کوتاه به خلقت عالم صغیر و کوچک انسانی اشاره کرد و این نکته مهم را خاطر نشان می‏سازد که آن‏کسی که انسان را آفریده و امورش را تدبیر نموده، و برای بقای ظاهری و دنیویش مدتی مقررفرموده، همانا خدای سبحان است، و در نتیجه انسان وجودش محدود است از یک طرف به گل‏که ابتدای خلقت نوع

5edc7979 b46a 4c50 9a52 c8f62678da01 - أجل معین و غیر معین چیست؟
0002264 - أجل معین و غیر معین چیست؟
أجل معین و غیر معین چیست؟

نويسنده: علامه سید محمد حسین طباطبایی

“هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا”

بعد از این که در آیه قبل اشاره به خلقت عالم کبیر و بزرگ نمود در این جمله کوتاه به خلقت عالم صغیر و کوچک انسانی اشاره کرد و این نکته مهم را خاطر نشان می‏سازد که آن‏کسی که انسان را آفریده و امورش را تدبیر نموده، و برای بقای ظاهری و دنیویش مدتی مقررفرموده، همانا خدای سبحان است، و در نتیجه انسان وجودش محدود است از یک طرف به گل‏که ابتدای خلقت نوع او از آن است، اگر چه بقای نسلش به وسیله ازدواج و تناسل بوده باشد.
همچنانکه در جای دیگر هم به این نکته اشاره کرده و فرموده: “…بدا خلق الانسان من‏طین، ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین” (1).
و از طرفی دیگر به اجل مقرری که با رسیدن مرگ تمام می‏شود و این همان معنائی‏است که آیه”کل نفس ذائقة الموت ثم الینا ترجعون” (2) ، متعرض آن است.و ممکن است‏که مقصود از این”اجل”روز بعث باشد که روز بازگشت به خدای سبحان است، چون قرآن‏کریم گویا می‏خواهد زندگی بین مرگ و بعث و خلاصه عالم برزخ را جزء زندگی دنیابشمارد، همچنانکه از ظاهر آیه:
” قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین، قالوا لبثنا یوما اوبعض یوم فسئل العادین، قال ان لبثتم الا قلیلا لو انکم کنتم تعلمون” (3) ، و آیه: “و یوم‏تقوم الساعة یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعة کذلک کانوا یؤفکون، و قال الذین اوتوا العلم والایمان لقد لبثتم فی کتاب الله الی یوم البعث فهذا یوم البعث و لکنکم کنتم لاتعلمون” (4) ، نیز همین معنا استفاده می‏شود.
نکته دیگری که در آیه مورد بحث می‏باشد این است که اجل را نکره آورد تا ابهام رابرساند یعنی دلالت کند بر اینکه این اجل برای بشر مجهول و نامعلوم است، و بشر از راه معارف‏و علوم متداول راهی به سوی تعیین آن ندارد.

(معنای”اجل”و مراد از”اجل مسمی”)

“و اجل مسمی عنده”تسمیه”اجل”بمعنی تعیین آن است، چون خود مردم نیز عادتشان بر این است که درمعاهدات و قرضها و سایر معاملات اجل را که همان مدت مقرر در معامله و یا سر رسیدن آن‏است ذکر می‏کنند و به همین دو معنای عرفی در کلام خدای تعالی نیز آمده است.مثلا در آیه‏شریفه: “اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاکتبوه” (5) ، اجل به معنای آخر مدت است، وهمچنین در آیه شریفه: “من کان یرجو لقاء الله فان اجل الله لات” (6).
و لیکن در آیه شریفه: “قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین علی ان‏تاجرنی ثمانی حجج فان اتممت عشرا فمن عندک – تا آنجا که می‏فرماید – قال ذلک بینی وبینک ایما الاجلین قضیت فلا عدوان علی” (7) ، اجل به معنی تمامی مدت مقرر آمده است.
و ظاهرا استعمال اجل در تمامی مدت، استعمال اصلی و استعمال آن در سررسید، فرع‏آن است، چون بیشتر اوقات در همان معنای اول به کار می‏رود، حتی در اثر کثرت استعمال درآن گاهی می‏شود که احتیاجی به ذکر وصف(مقضی)ندیده و به ذکر موصوف(اجل)به‏تنهائی اکتفا می‏کنند، بنابر این هر جا که این کلمه استعمال شده باشد باید گفت به معنی اجل‏مقضی و تمام مدت است مگر قرینه‏ای در کلام باشد و دلالت کند بر اینکه به معنای سررسیداست.
راغب در مفردات می‏گوید: مدت مقرره زندگی انسان را”اجل”می‏گویند مثلاگفته می‏شود: اجلش نزدیک شده، یعنی مرگش فرا رسیده.لیکن اصل معنی آن استیفاء مدت‏است. (8) به هر تقدیر، ظاهر کلام خدای تعالی در آیه مورد بحث این است که منظور از”اجل”و”اجل مسمی”آخر مدت زندگی است نه تمامی آن، همچنانکه از جمله”فان اجل الله لات”به خوبی استفاده می‏شود.
بنابر این، از این بیان این معنا نیز معلوم شد که اجل دو گونه است: یکی”اجل مبهم”، و یکی”اجل مسمی”، یعنی معین در نزد خدای تعالی، و این همان اجل محتومی است که‏تغییر نمی‏پذیرد.و به همین جهت آن را مقید کرده به”عنده نزد خدا” و معلوم است چیزی که‏نزد خدا است دستخوش تغییر نمی‏شود، به دلیل اینکه فرمود: “ما عندکم ینفد و ما عند الله‏باق” (9) و این همان اجل محتومی است که تغییر و تبدیل برنمی‏دارد.خدای متعال می‏فرماید:
“اذا جاء اجلهم فلا یستاخرون ساعة و لا یستقدمون” (10).
پس نسبت اجل مسمی به اجل غیر مسمی نسبت مطلق و منجز است به مشروط ومعلق، به این معنا که ممکن است اجل غیر مسمی به خاطر تحقق نیافتن شرطی که اجل معلق‏بر آن شرط شده تخلف کند و در موعد مقرر فرا نرسد، و لیکن اجل حتمی و مطلق راهی برای‏عدم تحقق آن نیست، و به هیچ وجه نمی‏توان از رسیدن و تحقق آن جلوگیری نمود.
و اگر آیات سابق به ضمیمه آیه شریفه”لکل اجل کتاب، یمحو الله ما یشاء و یثبت وعنده ام الکتاب” (11) مورد دقت قرار گیرند بدست می‏آید که اجل مسمی همان اجل محتومی‏است که در”ام الکتاب”ثبت‏شده، و اجل غیر مسمی آن اجلی است که در”لوح محوو اثبات”نوشته شده است، – و ان شاء الله – بزودی خواهد آمد که ام الکتاب قابل انطباق است برحوادثی که در خارج ثابت است، یعنی حوادثی که مستندند به اسباب عامی که تخلف از تاثیرندارد، و لوح محو و اثبات قابل انطباق بر همان حوادث است، لیکن نه از جهت استناد به‏اسباب عامه بلکه از نظر استناد به اسباب ناقصی که در خیلی از موارد از آنها به”مقتضی”تعبیر می‏کنیم، که ممکن است برخورد با موانعی بکند و از تاثیر باز بماند و ممکن است بازنماند.
مثالی که با در نظر گرفتن آن، این دو قسم سبب یعنی”سبب تام”و”سبب ناقص”روشن می‏شود نور خورشید است، زیرا ما در شب اطمینان داریم که بعد از گذشتن چند ساعت‏آفتاب طلوع خواهد کرد و روی زمین را روشن خواهد نمود، لیکن ممکن است مقارن طلوع‏آفتاب کره ماه و یا ابر و یا چیز دیگری بین آن و کره زمین حائل شده و از روشن شدن روی زمین جلوگیری کند، همچنانکه ممکن هم هست که چنین مانعی پیش نیاید که در این صورت‏قطعا روی زمین روشن خواهد بود.
پس طلوع آفتاب به تنهائی نسبت به روشن کردن زمین”سبب ناقص”و به منزله”لوح‏محو و اثبات”در بحث ما است و همین طلوع به ضمیمه نبود مانعی از موانع، نسبت به روشن‏کردن زمین”علت تامه”و به منزله”ام الکتاب”و”لوح محفوظ” در بحث ما است.
همچنین است اجل آدمی، زیرا ترکیب خاصی که ساختمان بدن آدمی را تشکیل‏می‏دهد با همه اقتضاءات محدودی که در ارکان آن هست اقتضا می‏کند که این ساختمان عمرطبیعی خود را که چه بسا به صد و یا صد و بیست‏سال تحدیدش کرده‏اند بکند.این است آن‏اجلی که می‏توان گفت در لوح محو و اثبات ثبت‏شده، لیکن این نیز هست که تمامی اجزای‏هستی با این ساختمان ارتباط و در آن تاثیر دارند، و چه بسا اسباب و موانعی که در این اجزای‏کون از حیطه شمارش بیرون است با یکدیگر برخورد نموده و همین اصطکاک و برخورد باعث‏شود که اجل انسان قبل از رسیدن به حد طبیعی خود، منقضی گردد، و این همان”مرگ‏ناگهانی”است.
با این بیان تصور و فرض اینکه نظام کون محتاج به هر دو قسم اجل، یعنی مسمی و غیرمسمی باشد آسان می‏شود.و نیز روشن می‏شود که منافاتی بین ابهام در اجل غیر مسمی وتعیین آن در مسمی نیست، چه بسا این دو اجل در موردی در یک زمان توافق کنند و چه بسانکنند، و البته در صورت تخالف آن، اجل مسمی تحقق می‏پذیرد نه غیر مسمی.
(وجوهی که در بیان مراد از دو قسم اجل در آیه: “ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده”ذکر شده است)این همان معنائی است که گفتیم، دقت در آیه”ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده”آنرا افاده می‏کند، لیکن مفسرین برای این دو قسم اجل که در آیه ذکر شده تفسیرهای عجیب وغریبی کرده‏اند. از جمله گفته‏اند: مراد از اجل اول فاصله بین خلقت و مرگ است، و مراد از اجل دوم‏فاصله بین مرگ و قیامت است، این وجه را عده‏ای از مفسرین ذکر کرده‏اند و چه بسا از ابن‏عباس هم روایت‏شده باشد.
و از آن جمله گفته‏اند: اجل اول اجل اهل دنیا است که با رسیدن مرگ به آخرمی‏رسد و اجل دوم اجل آخرت است که پایان ندارد، این وجه به مجاهد و جبائی و دیگران‏نسبت داده شده است.
و از آن جمله گفته‏اند: اجل اولی اجل مردمان گذشته است و اجل دومی اجل زندگان‏و آیندگان است، این وجه را به ابی مسلم نسبت داده‏اند.
و نیز گفته‏اند که: اجل اولی به معنای خواب و دومی به معنای مرگ است، و یا هر دوبه یک معنا است، و در آیه، کلمه”هذا” در تقدیر است، و تقدیر آن چنین است”ثم قضی‏اجلا و هذا اجل مسمی پس اجلی قرار داد و این اجل مسمی است”.
و لیکن دلیلی بر صحت هیچیک از این وجوه نیست و گمان نمی‏کنم ضیق وقت‏نویسنده و خواننده اجازه بحث در اطراف صحت و فساد آن و امثال آن را بدهد و اتلاف عمر را با همه کوتاهیش تجویز نماید.

پى‏نوشت :

(1) آغاز کرد خلقت آدمی را از گل آنگاه قرار داد نسل او را از چکیده آبی بی ارزش.سوره سجده‏آیه 8
(2) هر کسی مرگ را خواهد چشید آنگاه همه به سوی ما بازگشت می‏کنند.سوره عنکبوت آیه 57
(3) خدای تعالی از کفار می‏پرسد چند سال در قبر خود ماندید؟می‏گویند(نمی‏دانیم)یک روز ویا کمتر، از فرشتگان محاسب خود بپرس، در جواب می‏فرماید: اگر به حقیقت امر واقف بودید می‏دانستید که‏جز مدت کمی درنگ نکرده‏اید. سوره مؤمنون آیه 115
(4) و روزی که قیامت بپا می‏شود سوگند می‏خورند که ما بیش از ساعتی در دنیا و برزخ نماندیم، آری در دنیا هم همینطور(از حق)منصرف می‏شدند، آنان که خداوند علم و ایمان بر آنان ارزانی داشت درجوابشان(می‏گویند به موجب کتاب خدا، شما تا روز قیامت در قبرها مانده‏اید این است همان قیامت که‏خداوند از آن خبر می‏داد)و لیکن شما در دنیا نمی‏دانستید.سوره روم آیه 56
(5) هنگامی که به یکدیگر تا وقت معینی قرض می‏دهید آنرا بنویسید.سوره بقره آیه 282
(6) هر که امیدوار دیدار خداست پس مطمئنا بداند که اجل خدا خواهد آمد.سوره عنکبوت آیه 5
(7) گفت من می‏خواهم یکی از این دو دختر خود را به همسری تو درآورم، در قبال اینکه تو هم تاهشت‏سال اجیر من شوی، و اگر این مدت را به ده سال برسانی تفضلی است که کرده‏ای – تا آنجا که‏می‏فرماید – موسی گفت آنچه تو ملتزم شدی برای من و آنچه من متعهد شدم برای تو گذرا و مورد قبول است، هر یک از دو اجل را که به سر ببرم دیگر حقی به من نخواهی داشت.سوره قصص آیه 28
(8) مفردات راغب ص 11
(9) آنچه که نزد شما است نابود شدنی است و آنچه نزد خداست باقی میماند.سوره نحل آیه 96
(10) وقتی اجلشان برسد نمی‏توانند حتی یک لحظه آن را پس و پیش کنند.سوره یونس آیه 49
(11) برای هر اجلی نوشته‏ای است، خداوند محو می‏کند نوشته‏ای را که بخواهد و تثبیت می‏کند آن‏را که بخواهد و نزد او است ام الکتاب.سوره رعد آیه 41

منبع : تفسیر المیزان جلد 7
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد