خانه » همه » مذهبی » ابن بابويه قمي ، علي بن حسين بن موسي

ابن بابويه قمي ، علي بن حسين بن موسي

ابن بابويه قمي ، علي بن حسين بن موسي

ابوالحسن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، فقيه روشن ضمير و محدث فرزانه قم در نيمه دوم قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجري قمري يعني در زمان غيبت صغراي امام زمان ارواحنا فداه زندگاني گرانمايه داشت. گر چه لقب « ابن بابويه » بيشتر به فرزندش ابو جعفر محمد ( شيخ صدوق متوفي 381ق) گفته مي‏شود ولي پدر و نيز فرزند ديگرش ابو عبداللّه حسين بدين لقب شهرت داشته‏اند و در کتابهاي تراجم و نوشته‏هاي علم رجال، پدر و دو فرزندش به « ابن بابويه» معروف‏اند.

3c5a52bf 232f 45a7 bb40 4a82fa65dd5a - ابن بابويه قمي ، علي بن حسين بن موسي
0002167 - ابن بابويه قمي ، علي بن حسين بن موسي
ابن بابويه قمي ، علي بن حسين بن موسي

نویسنده : محمد حسن اماني

ابن بابويه قمي صدوق اول

ابوالحسن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، فقيه روشن ضمير و محدث فرزانه قم در نيمه دوم قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجري قمري يعني در زمان غيبت صغراي امام زمان ارواحنا فداه زندگاني گرانمايه داشت. گر چه لقب « ابن بابويه » بيشتر به فرزندش ابو جعفر محمد ( شيخ صدوق متوفي 381ق) گفته مي‏شود ولي پدر و نيز فرزند ديگرش ابو عبداللّه حسين بدين لقب شهرت داشته‏اند و در کتابهاي تراجم و نوشته‏هاي علم رجال، پدر و دو فرزندش به « ابن بابويه» معروف‏اند.
بابويه، نام جد بزرگ او يک نام کهن ايراني است که در روزگار پس از ظهور اسلام نيز افرادي به اين نام موسوم بوده‏اند. برخي اين کلمه را منسوب به « بابُو » يعني بابا، پدر، پير و مرشد مي‏دانند و در زبان عربي هم به ضم با و فتح واو و سکون ياء تلفظ مي‏شود. بنابراين « ابن بابويه » به معناي پسر بابا مي‏شود و هم اکنون نيز در ميان خانواده‏هاي ايراني تعبير « فرزند بابا » يا « پسر بابا » به فرزند مورد احترام و علاقه پدر بسيار شهرت دارد.(1) علي بن حسين به « صدوق اول » نيز معروف است که هر جا « صدوقين » يا « ابنا بابويه » گفته شود او و فرزندش ابو جعفر محمد در نظر است و تصور اينکه شيخ صدوق و برادرش مراد باشد اشتباه است.(2) ابن بابويه قمي اين رادمرد بزرگ علم و دين در قم حرم اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السّلام) چشم به جهان گشود و به حيات پر بار علمي و معنوي خويش ادامه داد.
گر چه تاريخ ولادتش معلوم نيست ولي با توجه به نامه‏اي که از امام حسن عسکري (علیه السّلام)دريافت کرد و در آن نوشته از او تجليل شده است، حاکي از منزلت علمي و فقهي اين محدث بزرگ شيعي در عصر امامت امام يازدهم (علیه السّلام)دارد. بنابراين در سال شهادت امام عسکري (علیه السّلام) يعني سال 260ق، حداقل بيست بهار از عمر خود را سپري کرده است و سالروز تولد وي ممکن است از سال 235ق، به بعد باشد.

منشور حيات طيبه

فقيه بزرگوار ابن بابويه قمي، در جوار بارگاه ملکوتي فاطمه معصومه (س)از فقها و محدثان به نام قم که از قلّه‏هاي فرازمند فرهنگ تشيع به شمار مي‏آمدند و در فقه، حديث و ديگر علوم و معارف اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السّلام) سرآمد روزگار بودند بهره برد و به سرعت در حديث و فقه و ديگر علوم اسلامي و نيز در تقوا و پارسايي و فضائل اخلاقي از چهره‏هاي بي‏نظير تاريخ اسلام گشت. نامه‏اي که يازدهمين پيشواي انسانها (علیه السّلام) براي وي نگاشت جايگاه رفيع ابن بابويه قمي را در بين ديگر دانشمندان و فقهاي قم و نيز موقعيت خاص و احترامي که در نزد ائمه معصومين(علیهم السّلام) داشت آشکار مي‏سازد.
امام عسکري (علیه السّلام) پس از حمد و ثناي ربوبي و صلوات و سلام بر پيامبر (ص)و عترت طاهرينش خطاب به او مي‏نويسد:
« يا شيخي و معتمدي و فقيهي ابا الحسن علي بن الحسين القمي وفّقک اللّه لمرضاته و جعل من صلبک اولادا صالحين برحمته» اي فقيه بزرگوار و مورد اعتمادم ابوالحسن علي بن حسين قمي! خداوند تو را بر انجام افعال پسنديده حق توفيق دهد و از نسلت به رحمت و کرمش فرزندان شايسته‏اي به وجود آورد.
امام (علیه السّلام)در ادامه اين پيام که به حق منشور عبادي، اخلاقي، اجتماعي و سياسي براي يک زندگاني شرافتمندانه انساني است، در روزگار پر از مخاطره و گردابهاي جهالت و هوسها چنين وصيت مي‏کند:
تو را وصيت مي‏کنم به تقواي الهي، بپا داشتن نماز و پرداخت زکات زيرا نماز کساني که زکات نمي‏دهند پذيرفته نمي‏شود، و تو را وصيت مي‏کنم به گذشت از گناه ديگران، فرو بردن خشم، صله رحم، همدردي با برادران و کوشش در انجام نيازمنديهاي آنان در هنگامه کارها، هم پيماني با قرآن، خوش خلقي و امر به معروف و نهي از منکر چرا که خداوند متعال مي‏فرمايد:
« لا خير في کثير من نجويهم الاّ من أمر بصدقة او معروف او اصلاح بين النّاس » .(3) در بسياري از گفتگوهاي درگوشي آنان خيري نيست جز آن کس که به صدقه يا معروفي امر کند و يا ميان مردم اصلاح نمايد.

و دوري از تمام پليدي ها و زشتي ها.

و بر تو باد به نماز شب خواندن! زيرا پيامبر اکرم (ص)به‏امام علي (علیه السّلام)چنين سفارش کرد و فرمود:
اي علي! بر تو باد به نماز شب خواندن – و اين جمله را سه بار تکرار نمود – و هرکس نماز شب را سبک بشمارد از ما نيست. پس توصيه مرا بکار بند و شيعيانم را بر انجام آن فرمان ده تا عمل کنند. و بر تو باد به صبر و انتظار فرج زيرا پيامبر اسلام (ص)فرمود: برترين اعمال امت من انتظار فرج است. امت من و شيعيان ما همواره اندوهگين خواهند بود تا فرزندم که پيامبر (ص)بشارت ظهور او را داده است قيام کند؛ او زمين را پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده است سرشار از عدالت و برابري خواهد بود.
اي شخصيت بزرگ من! ( ابن بابويه قمي) پس صبر کن و شيعيانم را به صبر دستور ده، زيرا زمين از آن خداوند است به هرکس از بندگانش که بخواهد واگذار مي‏کند و فرجام نيک از متقين خواهد بود.
« والسلام عليک و علي جميع شيعتنا و رحمة اللّه و برکاته» .(4) باري نامه رهبري ديني و معنوي و پيشواي به حق در روي زمين که بدست ابن بابويه قمي رسيد، آن را بوسيد و بر چشمانش گذارد و فرامين و سفارشات مولايش آب حيات و سرچشمه جوشاني در روزگار طلايي‏اش شد.

از نگاه سروقامتان

در فضل و بزرگواري و مراتب دانش و تقواي ابن بابويه قمي، همين بس که امام معصوم (علیه السّلام)با تعابير زيبا و افتخارآميز تصريح به وثاقت و پاک سرشتي اين ستاره شيعي بنمايد و يادکردي ارزشمند از اين محدث داشته باشد. اين ستايشها از جانب امام که خشنودي و رضايت قلبي ايشان را از عالمان دين آشکار مي‏سازد، در سايه اخلاص و معنويت فقيهان و راويان در راه خدا بدست آمده و مشعل‏دار هدايت انسانها بر راه مستقيم و استواري که ائمه اطهار(علیهم السّلام) ترسيم کردند مي‏باشد.
صفحات زرّين زندگاني اين مرد الهي، نگاه تحسين برانگيز تذکره‏نويسان را نيز به خود مجذوب ساخته، با جملات برخاسته از انديشه و فکر و بدون اغراق او را ستودند.
نجاشي مي‏نويسد: ابوالحسن علي بن حسين بن موسي ( رضوان خدا بر او باد) در روزگار خويش بزرگ، پيشوا و پيشرو، فقيه و مورد اعتماد قمي‏ها بود، آنگاه هيجده اثر از آثار اين محدث را مي‏شمارد.(5) شيخ طوسي مي‏نويسد: ابوالحسن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي( رضوان خدا بر او باد) فقيه بزرگوار و شخصيت مورد اعتمادي بود. آنگاه بيست کتاب از آثارش را نام برد و طرق روايي خويش را از کتابهاي اين محدث يادآور مي‏شود.(6) علامه حلّي و علامه مامقاني دو رجالي سرشناس نيز با عباراتي نظير نجاشي و شيخ به ستايش اين محدث و فقيه برآمده‏اند.(7) محقق خوانساري مي‏نويسد: ابوالحسن علي بن حسين، استاد و پدر شيخ صدوق، صاحب همان رساله معروفي است که شيخ صدوق در کتاب من لا يحضره الفقيه از آن حديث نقل کرده است. وي از فقهاي بزرگ شيعي و پويندگان ثابت و استوار راه نبوت و خاندان عصمت و طهارت (علیهم السّلام) بود و مشعل دار هدايت انسانها بر همان راه؛ غيرت ديني داشت و در برابر تهاجمات نا اهلان، مرزبان مرزهاي اعتقادي شيعه بود. از استادان بزرگوار شيعي و از ارکان و اساطين شريعت بشمار مي‏رفت. داراي کرامات و مقامات بلند اخلاقي و در خويشتن داري و حفظ نفس بسيار کوشا بود. در نهايت بزرگ منشي اين عسکري (علیه السّلام) بدست مبارکش رسيد.(8)
شيخ عباس قمي محدث بزرگ از او چنين ياد کرده است: ابوالحسن علي بن حسين، از استوانه‏هاي بزرگ محدثين، دانشمند و فقيه بلندمرتبه که در روزگار خويش بزرگ قمي‏ها، فقيه دين شناس و مورد اعتمادشان بوده است. فضل و بزرگواري از او مي‏درخشد و نامه شريف امام عسکري (علیه السّلام) شاهد صادقي است بر قله‏هاي فرازمند کرامت و عظمت او که در نوشته‏اش خطاب کرده است: يا شيخي و معتمدي و فقيهي يا ابا الحسن!(9)
سيد حسن صدر در شمار دانشمندان و مفسراني که در تفسير قرآن از آنان اثري به يادگار مانده است مي‏نويسد: از زمره دانشوراني که در تفسير قرآن از آنان اثري به يادگار مانده علي بن بابويه پدر شيخ صدوق است. وي بزرگ شيعيان در قم و از شخصيتهايي بود که مولاي ما امام حسن عسکري (علیه السّلام)با او مکاتبه داشت. زندگاني‏اش مشحون از کرامات و حکايات ارزنده و يکي از آثارش کتاب « التفسير » است.(10) و ثاقت ابن بابويه قمي تا بدانجا رسيد که مورد اطمينان تمامي فقهاي شيعه قرار گرفت که از يک سو برخي از فقهاي شيعي با توجه به سخن معصوم در حق اين شخصيت قلمشان تواناي نوشتن نداشت و از سوي ديگر، دانشمندان اهل سنت چون ابن نديم را واداشت که قلم به ستايش از او بردارد و بنويسد: علي، ابن بابويه قمي، از فقهاي شيعه و شخصيت مورد اطميناي است.(11)

منزلت ديني و اجتماعي

ابن بابويه قمي،در بين مردم قم از موقعيت خاصّي برخوردار بود و تعبير دو رجالي معروف شيعي نجاشي و علامه حلّي از او به « شيخ القميين في عصره» ، « متقدمهم » و « فقيههم » (12)آشکار مي‏سازد که او منصب مرجعيت و پيشوايي شيعيان قم و اطراف آن را در روزگار خويش داشته است. به سبب همين مقام و منزلت دين و اجتماعي ارزشمند و بس خطير اين فقيه است که امام عسکري (علیه السّلام)از سامرّا براي شخص ايشان پيام مي‏فرستد و به او وصايايي دارد که در ابتدا خود عمل کند و آنگاه شيعيان و پيروان راستين‏اش را بر انجام آنها فرمان دهد.
او علاوه بر اين مسؤوليت بزرگ ديني که پاسخگوي مسائل شرعي مؤمنان بود و پرچم هدايت و ارشاد شيعيان را بر دوش داشت؛ به کار تجارت نيز مشغول بود. از آغاز تحصيل که در شهر قم فقه مي‏آموخت داراي مغازه‏اي بود و در آنجا به تجارت اشتغال داشت. صاحب ثروت و مال بود و از اين راه زندگي روز مرّه‏اش را مي‏گذراند. آن طور که فرزندش ابو عبداللّه حسين نقل کرده است، اين شغل را تا اواخر عمر پربارش و نيز در زمان تصدّي مرجعيّت داشته است.(13) گر چه از چگونگي شغل شريف‏اش اطلاعي در دست نيست ولي اين کار را براي اينکه در بيت المال تصرف نکند انتخاب کرد تا با امکانات بيشتر و دست بازتري به نيازمنديهاي شيعيان و دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) اهتمام ورزد.

منزلت علمي

ابن بابويه قمي را در زمره پرکارترين محدثان در فرهنگ تشيع شمرده‏اند و فقهاي بزرگ براي نظريات اجتهادي و فقهي او ارزش زيادي قائلند. او در فقه، حديث و ديگر علوم اسلامي آثار بسياري از خويش به يادگار گذارد که ابن نديم چنين اعتراف مي‏کند: من به خط ابو جعفر محمد بن علي( شيخ صدوق) پسر ابن بابويه قمي، بر پشت کتابي خواندم که نوشته بود: به فلاني اجازه کتابهاي پدرم علي بن حسين را که دويست کتاب و نيز کتابهاي خود را که هيجده اثر است، دادم.(14) گر چه در نقل اين سخن ممکن است اشتباهي رخ داده و جابجا شده است، زيرا نجاشي وقتي آثار علمي ابن بابويه قمي را يادآور مي‏شود تنها هيجده اثر از آثار او را نام مي‏برد، ولي جايگاه رفيع و دست به قلم بودن اين دانشور را آشکار مي‏سازد.
يکي از آثار ارزشمندش « الشرائع » همان رساله معروفي است که براي فرزندش نوشته و شيخ صدوق در کتابهايش از آن بهره زيادي برده است. دانشمدان و فقهاي بزرگ هر وقت به حديث و روايتي از امامان معصوم (علیهم السّلام) دسترسي پيدا نمي‏کردند به فتاوي و نظرياتي که در اين رساله ارائه شده مراجعه مي‏کردند و آراء مطرح شده در آن را به مثابه متن حديث مي‏دانستند و اين به سبب سخن نويسنده در آغاز کتاب است که فرموده :
آنچه در اين کتاب موجود است از ائمه طاهرين (علیهم السّلام) گرفته شده است.(15) دانشمندان و فرهيختگان حوزه علوم اسلامي، شيوه ابن بابويه قمي را در رساله الشرائع ستوده‏اند چرا که وي اولين شخصيتي است که در اين رساله مبتکر جمع روايات شبيه به هم بود و اصل حديث را با قرائن آن يادآور گرديد.(16) از آثار او مي‏توان از الامامة من الحيره، الاملاء و النطق، الأخوان، التسليم، التوحيد، التفسير، الجنائز، الصلاة، الطّب، قرب الاسناد، المعراج، مناسک الحج، المنطق، المواريث، النکاح، النساء و الولدان، الوضوء، الحج که کامل نيست و النوادر نام برد.(17)

شاگردان و راويان

جمعي از محدثان و استادان انديشمند از ابن بابويه قمي حديث نقل کرده‏اند که از جمله آنها عبارتند از:
1- قرزندش ابو جعفر محمد ( شيخ صدوق، متوفي 381ق) که بيشترين روايت را در کتابهايش از پدرش دارد.
2- فرزند ديگرش ابو عبداللّه حسين( متوفي 381به بعد) .
3- ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه قمي ( متوفي 368ق) که در کامل الزيارات اين محدث بزرگوار احاديث زيادي را از اين استادش نقل کرده است.(18)
4- احمد بن داوود بن علي قمي.
5- فرزند خواهرش ابو عبداللّه حسين بن حسن بن محمد.
6- هارون بن موسي تلعکبري.(19)
7- محمد بن حسن بن بندار قمي.(20)
8- ابوالحسن عباس بن عمر بن عباس کلوذاتي که خود مي‏گويد: زماني که علي بن حسين ( ابن بابويه قمي) وارد بعداد شد به من اجازه تمام کتابهايش را داد.(21)

استادان حديث

ابن بابويه قمي، در محضر بسياري از بزرگان و استادان فقه و حديث شاگردي نمود و از درياي دانش و تقواي آنها عطش دروني‏اش را سيراب کرد و به مقام نقل حديث از آنان نايل گشت.
وي بيشترين حديث را از اين محدثان و راويان شيعي نقل کرده که عبارتند از:
1- ابوالقاسم سعد بن عبداللّه اشعري قمي ( متوفي 301 ق) ؛
2- ابوالعباس عبداللّه بن جعفر حميري؛
3- علي بن ابراهيم بن هاشم قمي (307)
4- احمد بن ادريس قمي؛
5- محمد بن يحيي العطار؛
6- محمد بن حسن صفّار قمي( متوفي 290 ق)
7- محمد بن ابي القاسم ما جيلويه؛
8- علي بن موسي بن جعفر کمنداني؛
9- حسين بن احمد مالکي؛
10- عبداللّه بن حسن مؤدب؛
11- حسين بن محمد بن عامر؛
12- علي بن محمد بن قتيبه؛
13- علي بن حسن بن علي کوفي؛
14- علي بن حسين سعد آبادي. (22)

در برابر انديشه باطل

محدثان فقيه و آگاهان به احکام شرع و حلال و حرام، مرزباني از مرزهاي اعتقادي شيعي و اسلام ناب را بر عهده دارند. سلامت دين و باورهاي اعتقادي راستين از تهاجمات نااهلان و عنادورزان مغرض در سايه تلاش و زحتمهاي طاقت‏فرساي شخصيتها و فقهاي تيزبين و اگاه همچون ابن بابويه قمي پدر شيخ صدوق، ماندگار مانده است. او با تدبير، بصيرت و موقعيت‏شناسي تحسين برانگيزي که داشت در هنگامه خطر با قاطعيت و صلابت در برابر انديشه‏هاي باطل مي‏ايستاد و مدعيان دروغين را طرد مي‏کرد.
حسين بن منصور حلّاج، ادعاي وکالت از جانب صاحب الزمان ( عج) را داشت؛ از يک سو به سراغ افراد ضعيف الايمان مي‏رفت و با نيرنگها و معرکه گيريهاي خود آنان را مي‏فريفت و به پيروي از خويش دعوت مي‏کرد و گاهي نيز به سراغ شخصيتهاي علمي که در ميان مردم مشهور بودند و موقعيت خاصي داشتند مي‏رفت! از اين روي در بغداد نزد ابو سهل بن اسماعيل نوبختي که از متکلّمان بزرگ شيعي بود و در دانش و ادب شهرت فراوان داشت رفت به تصور اينکه شايد نيرنگهاي شيطاني‏اش در او مؤثر واقع شود ولي سرش به سنگ خورد و با رسوايي بغداد را به قصد قم ترک کرد.
در قم اطلاع پيدا کرد که خاندان ابن بابويه قمي و بويژه ابوالحسن علي بن حسين، بنيانگذار و شخصيت بزرگ علمي اين خاندان، بيشترين موقعيت را در ميان فقها و شيعيان قم دارند، لذا دام شيطاني‏اش را به سمت ابن بابويه قمي گستراند! جريان را از زبان ابو عبداللّه حسين، فرزند ابن بابويه قمي، پي مي‏گيريم او مي‏گويد:
حسين بن منصور حلاج به قم آمد و نامه‏اي به پدرم نوشت و در ان ادعا کرد: من فرستاده امام زمان ( عج) و وکيل او هستم از من پيروي کنيد! نامه رسان نوشته او را به دست پدرم داد و به محض اينکه از مضمون نامه آگاه شد آن را پاره کرد و به نامه‏رسان گفت: چه مي‏پنداري درباره انسانهاي نادان؟ قاصد مطالبي بر زبان جاري کرد و به پاره کردن نامه اعتراض کرد که حاضران بر سخنان او خنديدند و به مسخره گرفتند. سپس پدرم برخاست و با جمعي از ياران و دست اندرکارانش به مکان تجارت خود رفت؛ وقتي از در وارد شد کساني که در آنجا نشسته بودند به احترام پدرم برخاستند، جز مرد ناشناسي که از جاي خود بلند نشد و شيوه ادب را رعايت نکرد، البته پدرم نيز او را نمي‏شناخت. پدرم نشست و دفتر حساب و قلم و دواتش را چنانکه معمول بازرگانان است درآورد و از يکي از افراد پرسيد اين مرد ناشناس کيست؟
آن شخص پاسخ پدرم را داد ولي آن مرد ناشناس وقتي متوجه شد درباره او جستجو مي‏شود برخاست و نزديک آمد و به حالت اعتراض گفت: با اينکه حاضرم چرا از ديگري درباره من مي‏پرسي؟! پدرم گفت: اي مرد! احترام تو را نگه داشتم و تو را بزرگ شمردم که از خودت نپرسيدم. آن مرد گفت: نامه مرا پاره مي‏کني!:من خودم ديدم که شما نامه مرا پاره کردي! پدرم گفت: تو همان شخص يعني حسين بن منصور حلاج هستي! پدرم ناراحت شد و بلافاصله به شاگردش دستور داد: دشمن خدا و رسولش را از اينجا بيرون کن! و خطاب به حسين بن منصور حلاج گفت: اتّدعي المعجزات؟ عليک لعنة اللّه! ادعاي معجزه‏اي داري؟ لعنت خدا بر تو باد!
همانطور که فرمان داده بود از پشت گردن حسين بن منصور حلاج گرفتند و او را از آنجا بيرون انداختند که پس از اين جريان ديگر ما او را در قم نديديم.(23)

مقام زيارت و ديدار يار

ابن بابويه قمي، از زمان ولادتش تا پايان دوره نيابت ابو جعفر محمد بن عثمان عمري، دومين سفير امام زمان ( عج) ، در شهر قم ماند و به جايي مسافرت نکرد. در آغاز عصر نيابت ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي يعني سال 304يا 305ق، به منظور زيارت امامان معصوم (علیهم السّلام) و ديدار سومين نايب خاص صاحب الزمان (عج) وارد عراق شد.او پس از زيارت چهار امام معصوم (علیهم السّلام) و بهره روحي و معنوي از آستان مقدس آنان به بغداد رفت و به ديدار ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي( سومين نايب خاص امام زمان « عج» ) شتافت. احترام کرد و بين دو چشمانش را بوسيد و در محضرش نشست و با مطرح کردن چندين سؤال، از مقام دانش و تقوا و انفاس قدسيه‏اش بهره‏ها برد.
نجاشي مي‏نويسد: (علي بن حسين) به عراق مسافرت کرد و به محضر ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي ( رضوان خدا بر او باد) رسيد.از مسائلي پرسيد و پس از اين ديدار به وسيله نامه با او در ارتباط بود.(24) علامه حلّي نيز نظير گفته نجاشي را نقل مي‏کند.(25) از سخنان اين دو رجالي سرشناس شيعي استفاده مي‏شود که اين سفر اولين مسافرت اين محدث به عراق و بغداد بوده است زيرا اگر در عصر نيابت دومين نايب امام (علیه السّلام)مسافرت داشت قطعا چنين ديداري را با او انجام مي‏داد و چنين چيزي نقل نشده است و نيز نامه هايي که ابن بابويه قمي از قم به جناب حسين بن روح نوشت پس از اين ملاقات حضوري بوده است.(26)

مقام توسل

بيش از 60 بهار از عمر پربار ابن بابويه قمي گذشت ولي هنوز از همسرش که دختر عمويش بود داراي فرزند نشد. گر چه به واسطه بشارتي که امام يازدهم (علیه السّلام) در حدود پنجاه سال پيش به او داد و در حقش چنين دعايي داشت که: خداوند به لطف و کرمش از نسلت فرزندان شايسته‏اي بوجود آورد! آرامشي داشت و در انتظار تحقق اين بشارت بود ولي آن ارتباط ويژه با اولياء خدا را قطع نکرد و انديشه اينکه تنها امام زمان (عج) وسيله فيض است و اين خواسته به توسط اوست که به اجابت خواهد رسيد. لذا نامه‏اي به جناب حسين بن روح نوبختي نوشت و از نايب خاص امام (علیه السّلام) استدعا کرد که از صاحب الزمان ( عج) تقاضا نمايد دعا بفرمايد خداوند فرزنداني فقيه و آگاه به احکام شرع به او عنايت کند.
پس از مدتي در جواب نامه او چنين آمد:« انّک لا ترزق من هذه و ستملک جارية ديلميّة و ترزق منها ولدين فقيهين» .(27)
از همسر فعلي خود فرزندي نخواهي داشت ولي به زودي کنيزي ديلمي را مالک مي‏شوي و دو پسر فقيه و دين شناس او نصيب تو خواهد شد.

فرزندان

دعاي حجت خدا در روي زمين در حق ابن بابويه قمي به اجابت رسيد و خداوند متعال به او از کنيز ديلمي که به همسري برگزيد سه پسر عنايت کرد.
1- ابو جعفر محمد معروف به شيخ صدوق ( متوفي 381ق) ؛از انديشمندان و فقهاي بزرگ شيعي و داراي تأليفات و آثار بسيار ارزشمند که از گنجينه‏هاي غني فرهنگ تشيع و اسلام است.
2- حسين بن علي؛ فرزند دوم ابن بابويه قمي که شيوه پارسايي و عبادت را گرفت و با مردم کم ارتباط داشت و از فقه بهره‏اي نداشت.(28)
3- ابو عبداللّه حسين بن علي؛ فرزند سوم او که از فقهاي بزرگ اماميه و از محدثان مورد اعتمادي که روايت بسياري از راويان شيعي و نيز از پدر و برادرش شيخ صدوق نقل کرده است.
شيخ طوسي، سيد مرتضي علم الهدي، ابو جعفر محمد بن علي اسود، ابو هاشم محمد بن حمزه که با شش واسطه به امام موسي کاظم (علیه السّلام) نسب مي‏رسانند از زمره شاگردان او هستند و دو کتاب « التوحيد و نفي التّشبيه » و « الّرد علي الواقفة » به خامه قلم او نگاشته شده است.(29)
شیخ صدوق و ابو عبداللّه حسين، همان دو فقيهي‏اند که به دعاي صاحب الزمان (عج) نصيب ابن بابويه قمي شدند. دو فقيه ماهر و خوش حافظه و مطالبي را در ذهن با استعداد خود داشتند که هيچ کس از اهل قم آن را حفظ نبود تا جايي که دانشمندان از حافظه قوي اين دو فرزند در نقل روايات و احاديث تعجب مي‏کردند و مي‏گفتند: اين مقام و جايگاه رفيع به دعاي امام زمان (علیه السّلام) نصيب شما شده است و اين کرامت و سرچشمه جوشان معنوي بر اهل قم پيوسته سرازير است.
علي بن حسين، پدر شيخ صدوق، مؤسس و سلسله جنبان خاندان ابن بابويه قمي است که از نسل پاک او مردان دانشور و پارسايي تا اواخر قرن ششم هجري قمري، يکي پس از ديگري قامت برافراشتند. البته معرفي چهره‏هاي علمي و عملي اين خاندان بزرگ مقاله مستقلّي را مي‏طلبد که در جاي خود ضروري است.(30)

وفاي به نذر زيارت خانه خدا

چشم ابن بابويه قمي در سنين حدود هفتاد سالگي به ولادت فرزندانش روشن گرديد و دعاي دو امام معصوم امام حسن عسکري و امام زمان (علیه السّلام) در حقش و نيز نذري که در پيشگاه خداوند متعال کرده بود به اجابت رسيد. او منتظر زمان مناسبي بود که شکر اين همه لطف و خير کثير از جانب پروردگار را انجام دهد و در آستان ربوبي بر خود عهد بسته بود که حق سپاس و شکر در خانه خدا انجام پذيرد. از اين رو مقدسات سفر معنوي و روحاني بيت اللّه الحرام را فراهم کرد.
علي بن حسين، گر چه مقام بزرگ مرجعيّت شيعيان را در قم داشت و در فقه، حديث، تفسير و ديگر معارف و تهذيب نفس و اخلاق سرآمد بود ولي با تيز بيني و بصيرت به خوبي واقف بود که در روزگاري دارد نفس مي‏کشد که عصر عيبت صغراي امام زمان (علیه السّلام)است و نايبان خاص آن حضرت در اوج دانشها و فضيلتهاي اخلاقي و انساني حضور دارند و احدي با مقام بلند آنان قابل قياس نيست چرا که اين چهار ستاره واسطه فيض و سرچشمه سرچشمه آب حيات از ناحيه صاحب الزمان ( عج) به جهان آفرينش‏اند و اعمال و رفتار ديگران با اجازه و رضايت آنها که خشنودي و اذن مقام ولايت است مشروعيت دارد. لذا پيش از آهنگ زيارت خانه خدا از حرم اهل بيت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) از صاحبان حرم، اذن دخول به حرم امن الهي را تقاضامند است.
فرزندش ابو عبداللّه حسين مي‏فرمايد: جمعي از محدثان شيعي قم که در بغداد ساکن بودند برايم نقل کردند در سالي که فرقه قرامطه به زائران خانه خدا حمله کردند، يعني همان سالي که شهابهاي آسماني فرو ريختند، پدرم – رضوان خدا بر او باد – به محضر ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي قدس سرّه نامه نوشت و از او اجازه خواست که به مکّه مکرّمه مشرف شود.
در پاسخ آمد: امسال به زيارت خانه خدا حرکت نکن!
نامه ديگري نوشت و عرض کرد: نذر واجبي داشتم که همين امسال به مکه روم آيا چنين اجازه مي‏دهيد از زيارت صرف نظر کنم و تشريف نبرم؟ در پاسخ آمد: چنانچه از رفتن به زيارت خانه خدا ناگزير هستي، پس لازم است هنگام حرکت همراه آخرين کاروان باشي!
همانطور که آن حضرت دستور داده بود پدرم در آن سال با آخرين کاروان حرکت کرد و به سلامتي برگشت ولي زائراني که با کاروانهاي پيش از آن حرکت کرده بودند جانشان را در حمله قرامطه از دست دادند.(31) دو حادثه کشتار زائران خانه خدا توسط قرامطه و سقوط شهابهاي آسماني که به « تناثر نجوم» معروف است سرآغاز واقع شد و ابن اثير، مسعودي و مذهبي سه مورخ شهير وقوع اين دو حادثه را در سال 323ق، مي‏دانند.(32) بنابراين مسافرت ابن بابويه قمي به زيارت خانه خدا در سال 323ق بود که در همين سال براي بار دوم به بغداد وارد شد و مطابق نقل شيخ طوسي، هارون بن موسي تلعبکري از او حديث نقل کرد و فرمود: در سالي که ستارگان فرو ريخت از وي ( ابن بابويه قمي) احاديثي را شنيدم که در همان سال وارد بغداد شد و تمام کتابها و احاديثي را که روايت مي‏کرد به من اجازه داد.

آرامگاه ابدي

صدوق اول، ابن بابويه قمي، در دانش و کرامتها و صداقت و راستيها مورد احترام و اطمينان نايبان خاص صاحب الزمان ( عج) بود.
ابوالحسن علي بن محمد سمري – چهارمين نايب امام زمان ( عج) – پيوسته از فقها و راوياني که به ديدارش مي‏رفتند از سلامتي او مي‏پرسيد و آنها از تندرستي و زندگي پربارش خبر مي‏دادند و از اينکه مي‏شنيدند صدوق اول مرد راستيها حيات دارد و همچنان نور افشاني مي‏کنند، خوشحالي در سيماي مبارکش آشکار مي‏گشت.
در سال 329ق، پيش از آنکه علي بن محمد سمري از زندگاني دنيا رخت بربندد و عصر غيبت صغري به پايان رسد، جمعي از استادان بزرگ و ستارگان آسمان حديث در محضرش بودند که ناگاه فرمود:
رحم اللّه علي بن الحسين بن بابويه القمّي! خداي تبارک و تعالي علي بن حسين بن بابويه قمي را بيامرزد! به نقلي چنين فرمود: آجرکم اللّه في علي بن الحسين فقد قبض في هذه الساعة. خداوند به شما مصيبت علي بن حسين ( ابن بابويه قمي) اجر عنايت فرمايد، او در اين ساعت از دنيا رفت.
حاضران با شگفتي تاريخ آن روز را يادداشت کردند که پس از 17يا 18روز، از قم خبر آمد که علي بن حسين، صدوق اول در همان ساعت و روزي که علي بن محمد سمري آن جملات را فرمود چشم از اين جهان فرو بست .
فقها و شيعيان قم پيکر مطهرش را تشييع کردند و در جوار بارگاه ملکوتي فاطمه معصومه (س) به خاک سپردند، هم اکنون آرامگاه اين ستاره آسمان معرفت در مکاني که در ابتداي خيابان چهار مردان قم واقع است، زيارتگاهي است و دانشمندان و شيعيان به زيارتش مي‏روند و از روح ملکوتي و فضاي سرشار از معنويت گنبد و بارگاهش بهره مي‏برند.
رحمت خدا بر روانش باد!

پي نوشت :

1- اعيان الشيعه، سيد محسن امين، دارالتعارف بيروت، ج 2ص 261دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 3ص 61دائرةالمعارف تشيّع بنياد اسلامي طاهر، ج 1ص .305
2 – اعيان الشيعه، ج 2ص .261
3 – نساء: .114
4- قاموس الرجال، ج 7ص 439مجالس المؤمنين، ج 1ص 435روضات الجنات، ج 4ص 274لؤلؤةالبحرين، ص 384زندگاني امام حسن عسکري( ع) باقر شريف قرشي، جامعه مدرسين، ص 84مناقب ابن شهر آشوب، ج 4ص .425
5- رجال النجاشي؛ ج 2ص .89
6- الفهرست، شيخ طوسي، ص 93رجال طوسي، جامعه مدرسين، ص 432رقم .6191
7- خلاصة الاقوال في معرفة الرجال، علامه حلّي، نشر فقاهت، ص 178تنقيح المقال، علامه مامقاني، ج 2ص .283
8- روضات الجنات، محمدباقر موسوي خوانساري، ج 4ص .273
9- الکني و الالقاب، شيخ عباس قمي، ج 1ص 222فوائد الرضوية، ص .280
10- تأسيس الشيعه، سيد حسن صدر، ص .331
11- الفهرست، محمد بن اسحاق نديم، ترجمه م.رضا تجدد، ص .363
12- رجال النجاشي، ج 2ص 89خلاصة الاقوال في معرفة الرجال، ص .178
13- کتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص 403نامه دانشوران، ج 1ص .2
14- الفهرست، ص .363
15- الذريعه الي تصانيف الشيعه، آقا بزرگ تهراني، ج 13ص 46رقم .57
16- روضات الجنات، ج 4ص .274
17- رجال النجاشي، ج 2ص 89و 90الفهرست، شيخ طوسي، ص 93معالم العلماء، محمد بن علي بن شهر آشوب، چاپ نجف، ص .65
18- مقدمه کامل الزيارات، جعفر بن محمد بن قولويه، نشر الفقاهه، ص 11و اساتيد آن در صفحات متعدد.
19- رجال طوسي، ص 432طبقات اعلام الشيعه، آقاي بزرگ تهراني، اسماعيليان، ج 1ص 185بحارالانوار، ج 5ص .79
20- اختيار معرفة الرجال، ص 222رقم .397 21- رجال نجاشي، ص .90
22- ر.ک: اسانيد کامل الزيارات در صفحات متعدد؛ اسانيد کمال الدين و تمام النعمه شيخ صدوق؛ صفحات متعدد؛ اسانيد التوحيد، معاني الاخبار، من لا يحضره الفقيه در صفحات متعدد آنها؛ شرح مشيخيه من لا يحضره الفقيه، ج 4صفحات 107 40 110 31 81 27و 136در بحار نام 32نفر از استادان او ذکر شده است، ج 5ص 76به بعد.
23- کتاب الغيبه، ص 403نامه دانشوران ؛ ج 1ص .3
24- رجال النجاشي، ج 2ص .89
25- ر.ک، خلاصة الاقوال، ص .178
26- رابط ميان ابن بابويه قمي و حسين بن روح نوبختي که نامه‏ها را به دست سومين سفير مي‏رساند، محدث بزرگ شيعي ابوجعفر محمد بن علي اسود بوده است.( کمال الدين و تمام النعمه، ص 502کتاب الغيبه، ص .) 320
27- کتاب الغيبه، ص 308ر،ک، کمال الدين و تمام النعمه، ص 502کتاب الغيبه، ص 320رجال النجاشي، ج 2ص .89
28- بحارالانوار، ج 5ص 80ريحانةالادب، ج 7ص .400
29- همان؛ همان؛ اعيان الشيعه، ج 6ص 116خلاصةالاقوال، ص .115
30- علامه بحراني رساله‏اي درباره اين خاندان دارد که در دسترس نيست ولي جهت آگاهي مراجعه کنيد به بحارالانوار، ج 5ص 79به بعد و مقدمه کتاب آيين دوستي و برادري در مکتب اسلام که ترجمه کتاب مصادقة الاخوان است. البته در « مصادقةالاخوان» به اشتباه به شيخ صدوق نسبت داده شده و اين همان کتاب « الاخوان» از ابن بابويه قمي پدر شيخ صدوق است. سند روايات در اين کتاب ذکر نشده که اين با شيوه‏اي که پدر شيخ صدوق در نقل احاديث داشته سازگاري دارند نه با شيوه شيخ صدوق و نيز در چند پدر شيخ صدوق است. سند روايات در اين کتاب ذکر نشده که اين با شيوه‏اي که پدر شيخ صدوق در نقل احاديث داشته سازگاري دارد نه با شيوه شيخ صدوق و نيز در چند حديث که راوي ذکر شده، محمد بن يحيي العطار، علي بن ابراهيم بن هاشم و سعد بن عبداللّه اشعري قمي است که اين سه محدث بزرگوار از استادان حديث ابوالحسن علي بن حسين اند نه شيخ صدوق و صدوق از اينان به واسطه پدرش حديث نقل کرده و نه بدون واسطه.( ر.ک، الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج 1ص 382رقم ) 1979 31- کتاب الغيبه، ص .322
32- ر،ک، الکامل في التاريخ، ج 7ص 176و 177مروج الذهب، ابوالحسن علي بن حسين مسعودي، ترجمه ابوالقاسم پاينده، انتشارات علمي و فرهنگي، ج 2ص 512تاريخ الاسلام، محمد بن احمد بن عثمان ذهبي، ج 24ص .33

ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : 4511hgf

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد