ابوهریره در تاریخ اسلام (2)
ابوهریره در تاریخ اسلام (2)
فرار از جنگ در صفین :
همانطور که گذشت کلمات ابو هریره را در فرار از جنگ صفین بیان کردیم : وکان یصلی خلف علی و یأکل على سماط معاویه و یعتزل القتال و یقول الصلاه خلف علی أتم و سماط معاویه أدسم و ترک القتال أسلم. شذرات الذهب ج۱ ص۶۴ او پشت سر علی نماز می خواند و بر سر سفره معاویه غذا می خورد و از جنگ کناره می گرفت و می گفت : نماز پشت سر علی کامل تر است و غذای سر سفره معاویه چرب تر ، و دوری از جنگ برای حفظ جان بهتر !!!
فرار از موته :در تاریخ جنگ دیگری نیز در زمان رسول خدا نقل شده است که ابو هریره در آن شرکت داشت ؛ به روایت ذیل توجه کنید :
أخبرنا أبو عبد الله الأصبهانی ثنا الحسین بن الجهم ثنا الحسین بن الفرج ثنا الواقدی ثنا خالد بن إلیاس عن الأعرج عن أبی هریره رضی الله عنه قال لقد کان بینی وبین بن عم لی کلام فقال إلا فرارک یوم مؤته فما دریت أی شیء أقول لهالمستدرک على الصحیحین ج۳ ص۴۵ ش۴۳۵۶
از ابو هریره روایت شده است که گفت : بین من و پسر عمویم دعوا بود ؛ ( پس او گفت و من جواب دادم تا اینکه گفت : همه چیز را جواب دادی) غیر از فرارت در روز جنگ موته ؛ و ندانستم که چه پاسخی به او بدهم !!!
یکی از ارکان دفاع از معاویه و دشمنی با علی :
ابو هریره وقتی برای معاویه کار می کرد و روایت جعل می نمود ، معاویه از او خشنود بود ؛ زیرا روایاتی در ذم امیر مومنان نقل کرده بود که سابقا گذشت :
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۴ ص۶۳و نیز در مورد معاویه فضائل ذیل را گفته است :
معاویه بر منبر رسول خدا!!!
با اینکه اهل سنت روایت کرده اند که رسول خدا فرمودند : اگر معاویه را بر منبر من دیدید او را بکشید ، ابی هریره در این زمینه می گوید :
ونظر أبو هریره إلى عائشه بنت طلحه فقال سبحان الله ما أحسن ما غذاک أهلک والله ما رأیت وجها أحسن منک إلا وجه معاویه على منبر رسول الله. طبائع النساء ابن عبد ربه ص۵۹ و نیز العقد الفرید ج ۶ ص ۱۰۱
ابو هریره روزی به عائشه دختر طلحه نظر کرده و گفت : سبحان الله ، چقدر خاندان تو به تو رسیده اند ؛ قسم به خدا که من چهره ای از چهره تو زیباتر ندیدم مگر چهره معاویه بر منبر رسول خدا!!!
پیشگویی در مورد حکومت معاویه :
وقال الشافعى قال أبو هریره رأیت هندا بمکه کأن وجهها فلقه قمر وخلفها من عجیزتها مثل الرجل الجالس ومعها صبى یلعب فمر رجل فنظر إلیه فقال إنى لأرى غلاما إن عاش لیسودن قومه فقالت هند إن لم یسد إلا قومه فأماته الله وهو معاویه بن أبى سفیانالبدایه والنهایه ج۸ ص۱۱۸
شافعی گفته است که ابو هریره گفت : در مکه هند ( مادر معاویه ) را دیدم که چهره اش مانند قرص ماه بود و از پشت سر مانند مردی نشسته به نظر می آمد و پسری همراه او بود که بازی می کرد ؛ پس مردی گذتش و گفت : من کودکی را می بینم که اگر بزرگ شود سرور قومش خواهد بود !!!
هند گفت : اگر او تنها سرور بر قومش بشود خدا او را بکشد ( او سرور همه مردم خواهد شد)
و آن پسر معاویه بود!!!
ابو هریره راوی بدترین روایات در ذم معاویه و خاندان او :
آری ابو هریره وقتی با معاویه خوب بود چنین فضیلت هایی را در مورد علم غیب مادر او نقل می کند!!! اما وقتی معاویه و مروان بخشش خویش را به او کم کردند ، شروع کرد بر ضد ایشان سخن گفتن و روایت نقل کرد که :
حدثنا موسى بن إسماعیل حدثنا عمرو بن یحیى بن سعید بن عمرو بن سعید قال أخبرنی جدی قال کنت جالسا مع أبی هریره فی مسجد النبی صلى الله علیه وسلم بالمدینه ومعنا مروان قال أبو هریره سمعت الصادق المصدوق یقول هلکه أمتی على یدی غلمه من قریش فقال مروان لعنه الله علیهم غلمه فقال أبو هریره لو شئت أن أقول بنی فلان وبنی فلان لفعلت فکنت أخرج مع جدی إلى بنی مروان حین ملکوا بالشام فإذا رآهم غلمانا أحداثا قال لنا عسى هؤلاء أن یکونوا منهم قلنا أنت أعلم . صحیح البخاری ج۶ ص۲۵۸۹ ش ۶۶۴۹ باب قول النبی صلى الله علیه وسلم هلاک أمتی على یدی أغیلمه سفهاء.
همراه با ابو هریره در مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بودیم و مروان نیز همراه ما بود ؛ پس ابو هریره گفت : از راستگوی تصدیق شده ( رسول خدا ) شنیدم که می گفت : هلاکت امت من به دست جوانانی قریشی است . مروان گفت : خدا این گروه را لعنت کند .ابو هریره گفت : اگر بخواهم می گویم که ایشان فرزندان فلانی و فلانی هستند .بعد از این ماجرا همراه با پدر بزرگم به نزد بنی مروان رفتیم در حالیکه در شام به حکومت رسیده بودند ؛ وقتی ایشان را دید که جوان هستند گفت : سزاوار است که این جوانان از همان ها باشند!!!ابن عماد حنبلی در مورد این روایت می گوید :
وعلى فعل الأمویین وأمرائهم بأهل البیت حمل قوله صلى الله علیه وسلم هلاک أمتی على أیدی أغیلمه من قریش قال أبو هریره لو شئت أن أقول بنی فلان وبنى فلان لفعلت ومثل فعل یزیدشذرات الذهب ج۱ ص۶۸
این روایت رسول خدا که «هلاکت امت من به دست جوانانی از قریش است …» بر کارهای امویان و خاندان ایشان با اهل بیت حمل می شود . و نیز کارهای یزید.
شاگرد رسول خدا
اهل سنت او را به عنوان مهم ترین شاگرد رسول خدا می دانند ، و طبیعتا اگر کسی شاگردی رسول خدا را نموده باشد دیگر محتاج شاگردی یهود و نصاری و مطالعه کتب ایشان نخواهد شد ؛ مخصوصا مثل ابو هریره ای که باید روایات رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را در نهی از خواندن کتاب های انبیای گذشته شنیده باشد :
مصنف عبد الرزاق ج۶ ص۱۱۲ تا ۱۱۴ ش ۱۰۱۶۳ تا ۱۰۱۶۶
اما با همه این احوال می بینیم که ابو هریره به جای حفظ احترام رسول خدا به عنوان استاد خویش ، زانوی تلمذ و شاگردی در جلوی احبار و بزرگان یهود تازه مسلمان زده تا از ایشان علم یاد بگیرد!!! ابتدای ارتباط ابو هریره با کعب :
أخبرنا محمد بن عبد الله انا روح عن کهمس بن الحسن عن عبد الله بن شقیق قال جاء أبو هریره رضی الله عنه إلى کعب یسأل عنه وکعب فی القوم فقال کعب ما ترید منه فقال أما انی لا أعرف لأحد من أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم ان یکون أحفظ لحدیثه منی فقال کعب أما انک لن تجد طالب شیء الا سیشبع منه یوما من الدهر الا طالب علم أو طالب دنیا فقال أنت کعب قال نعم قال لمثل هذا جئت.
سنن الدارمی ج۱ ص۹۸ ش ۲۸۴- الطبقات الکبرى ج۴ ص۳۳۲ – تاریخ مدینه دمشق ج۶۷ ص۳۴۱
روزی ابو هریره به نزد کعب آمد – در حالیکه کعب در بین گروهی نشسته بود – تا از او سوال کند ؛ پس کعب از او سوال کرد که چه می خواهی ؟
پاسخ داد : آگاه باش که من کسی از اصحاب رسول خدا ( ص ) را نمی شناسم که از من بیشتر روایت حفظ کرده باشد ؛ کعب گفت : آگاه باش که جوینده هیچ چیزی نیست که روزی از آن سیر می شود مگر جوینده علم یا جوینده دنیا .
ابو هریره گفت : تو کعب هستی ؟ ( جز کعب کسی اینگونه سخن علمی نمی گوید )
کعب گفت : ( آری ) تو برای مثل همین مطلب به نزد من آمده ای !!!
استمرار ارتباط ابو هریره با کعب :
حدثنا عبدالله حدثنی أبی قال قرأت على عبد الرحمن مالک عن یزید بن عبد الله بن الهاد عن محمد بن إبراهیم بن الحرث التیمی عن أبی سلمه بن عبد الرحمن عن أبی هریره أنه قال خرجت إلى الطور فلقیت کعب الأحبار فجلست معه فحدثنی عن التوراه وحدثته عن رسول الله صلى الله علیه وسلم .
مسند أحمد بن حنبل ج۲ ص۴۸۶ ش ۱۰۳۰۸ و ج۵ ص۴۵۳ ش ۲۳۸۴۲
ابو هریره گفت : به طور رفتم و در آنجا کعب الاحبار را دیدم و با او نشستم ، پس او برای من از تورات روایت کرد و من برای او از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
پیشرفت ابو هریره در شاگردی یهود :
ابو هریره آگاه ترین غیر یهود به تورات :
عن أبی هریره قال لقى کعبا فجعل یحدثه ویسأله فقال کعب ما رأیت رجلا لم یقرأ التوراه أعلم بما فی التوراه من أبی هریره . الإصابه فی تمییز الصحابه ج۷ ص۴۴۰ – تاریخ مدینه دمشق ج۶۷ ص۳۴۳ – سیر أعلام النبلاء ج۲ ص۶۰۰
از ابو هریره روایت شده است که کعب را دیده و با او روایت گفت و از او سوال کرد ؛ پس کعب به او گفت : هیچ مردی را مانند ابو هریره ندیده ام که تورات را نخوانده باشد و به آنچه در آن است آگاهی داشته باشد .
ابو هریره از کعب روایت بسیار شنیده است :
در شذا الفیاح در شرح این عبارت که :
ویندرج تحت هذا النوع ما یذکر من روایه الصحابی عن التابعی کروایه العبادله وغیرهم من الصحابه عن کعب الأحبار
در تحت این نوع روایت صحابی از تابعی است ؛ مانند روایت عبد الله ها و غیر ایشان از صحابه از کعب الاحبار
می گوید :
قوله کروایه العبادله وغیرهم أی کأبی هریره ومعاویه بن أبی سفیان وأنس بن مالک فکلهم من الصحابه ورووا عن کعب الأحبار. الشذا الفیاح ج۲ ص۵۳۶
این که گفته است روایت عبدالله ها و غیر ایشان یعنی مانند ابو هریره و معاویه وانس بن مالک ؛ که همه ایشان صحابی اند و از کعب الاحبار روایت کرده اند .
در این زمینه ذهبی در سیر اعلام النبلاء در ذیل نام کعب الاحبار می گوید :
حدث عنه أبو هریره ومعاویه وابن عباس وذلک من قبیل روایه الصحابی عن التابعی وهو نادر عزیز . سیر أعلام النبلاء ج۳ ص۴۹۰
ابو هریره و معاویه و ابن عباس از او روایت کرده اند و روایت ایشان روایت صحابی از تابعی به حساب می آید که بسیار نادر است .
نتیجه کار ابو هریره : روایات رسول خدا را از کعب و روایات کعب را از رسول خدا نقل می کرد!!!
کار ابو هریره به جایی رسید که روایات رسول خدا را از کعب نقل می کرد و روایات کعب را از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم :
در این زمینه مسلم بن حجاج نیشابوری (مولف صحیح مسلم) می گوید :
حدثنا عبد الله بن عبد الرحمن الدارمی ثنا مروان الدمشقی عن اللیث بن سعد حدثنی بکیر بن الاشج قال قال لنا بسر بن سعید اتقوا الله وتحفظوا من الحدیث فوالله لقد رأیتنا نجالس أبا هریره فیحدث عن رسول الله صلى الله علیه وسلم عن کعب وحدیث کعب عن رسول الله صلى الله علیه وسلم .
التمییز ص۱۷۵ ش ۱۰ نوشته مسلم بن حجاج
تاریخ مدینه دمشق ج۶۷ ص۳۵۹ به نقل از مسلم
البدایه والنهایه ج۸ ص۱۰۹ به نقل از مسلم
بسر بن سعید می گفت : از خدا بترسید و در مورد روایت با دقت پیش بروید ؛ قسم به خدا شما ما را دیدید که با ابو هریره می نشستیم اما او برای ما روایات رسول خدا را از کعب و روایات کعب را از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل می کرد.
برخورد عمر با ابو هریره و کعب :
در این زمینه روایات برخورد عمر با ابو هریره گذشت که مهمترین آن ها این روایت است :
عن السائب بن یزید قال سمعت عمر بن الخطاب یقول لأبی هریره لتترکن الحدیث عن رسول الله صلى الله علیه وسلم أو لألحقنک بأرض دوس وقال لکعب لتترکن الحدیث أو لألحقنک بأرض القرده.
کنز العمال ج۱۰ ص۱۲۹ ش ۲۹۴۷۲- تاریخ مدینه دمشق ج۵۰ ص۱۷۲ و ج۶۷ ص۳۴۳ – أخبار المدینه ج۲ ص۱۲ ش ۱۳۶۱ – البدایه والنهایه ج۸ ص۱۰۶ – سیر أعلام النبلاء ج۲ ص۶۰۱
از سائب بن یزید روایت شده است که گفت : از عمر بن خطاب شنیدم که به ابو هریره می گفت : یا روایت کردن از رسول خدا ( ص ) را کنار می گذاری یا اینکه تو را به دوس تبعید می کنم ؛ و به کعب نیز می گفت : یا روایت کردن از رسول خدا را کنار می گذاری یا تو را به سرزمین میمون ها ( یهود که به صورت میمون مسخ شدند ) تبعید می کنم!!!
پایان کار ابو هریره :
ابو هریره بعد از عمری جعل روایت و نسبت دادن آن به رسول خدا در سال ۵۹ هجری در حدود هشتاد سالگی در قصر خویش در عقیق از دنیا رفت ؛ مرگ او در زمانی بود که خود وی می گفت بر آن حالتی که در هنگام وفات رسول خدا داشتند ، باقی نمانده است !!!
از سدی روایت شده است که گفت :
رأیت نفرا من أصحاب النبی صلى الله علیه وسلم منهم أبو سعید الخدری وأبو هریره وابن عمر کانوا یرون أنه لیس أحد منهم على الحال التی فارق علیها محمدا إلا عبد الله بن عمر. تاریخ مدینه دمشق ج۳۱ ص۱۱۱ – معجم الأدباء ج۲ ص۲۹۷ – المستدرک على الصحیحین ج۳ ص۶۴۶ ش ۶۳۷۱
عده ای از اصحاب رسول خدا را دیدم که در بین ایشان ابو سعید خدری و ابو هریره و ابن عمر بودند و چنین اعتقاد داشتند که بر حالتی که از رسول خدا جدا شده اند باقی نمانده اند ، مگر ابن عمر !!!
معاویه نیز دست مزد عمری خوش خدمتی ابو هریره را به ورثه او پرداخت کرد :
حدثنا أبو عبد الله الأصبهانی ثنا الحسن بن الجهم ثنا الحسین بن الفرج ثنا محمد بن عمر قال توفی أبو هریره سنه تسع وخمسین فی آخر إماره معاویه وکان له یوم توفی ثمان وسبعون سنه وصلى علیه الولید بن عتبه وهو أمیر المدینه ومروان یومئذ معزول عن عمل المدینه فحدثنی ثابت بن قیس عن ثابت بن مشحل قال کتب الولید إلى معاویه یخبره بموت أبی هریره فکتب إلیه انظر من ترک فادفع إلى ورثته عشره آلاف درهم وأحسن جوارهم وافعل إلیهم معروفا فإنه کان ممن نصر عثمان وکان معه فی الدار رحمه الله تعالى .
المستدرک على الصحیحین ج۳ ص۵۸۱ ش ۶۱۵۷ – تاریخ مدینه دمشق ج۶۷ ص۳۹۱ – الإصابه فی تمییز الصحابه ج۷ ص۴۴۴- الطبقات الکبرى ج۴ ص۳۴۰- تاریخ الإسلام ج۴ ص۳۵۷
ابوهریره در سال ۵۹ در آخر حکومت معاویه از دنیا رفت ؛ و در آن زمان ۸۷ سال سن داشت ، و ولید بن عتبه بر او نماز خواند در حالیکه (ولید) امیر بر مدینه بود و مروان معزول از مدینه ؛… ولید به معاویه نامه نوشت و خبر مرگ ابو هریره را بدو داد ، پس به او نوشت که ببین چه کسانی وارث او هستند و به ایشان ده هزار درهم بده و با ایشان به خوبی برخورد نما و به ایشان نیکی بنما ، زیرا او از کسانی بوده است که عثمان را یاری کرد و همراه او در خانه عثمان بود .
منبع: پایگاه اطلاع رسانی سبطین
/خ