خانه » همه » مذهبی » اثبات وجود نازنین حضرت رقیه (س) (2)

اثبات وجود نازنین حضرت رقیه (س) (2)

اثبات وجود نازنین حضرت رقیه (س) (2)

هلال بن نافع می گوید در میان دو صف لشگر (دشمن) ایستاده بودم،دیدم کودکی از حرم امام حسین علیه السلام بیرون آمد، امام به سوی میدان آمد،کودک با گام های لرزان دوان دوان خود را به امام علیه السلام رسانید دامن آن حضرت را گرفت و گفت:یا أبَه!اُنظُر اِلَیَّ فَإنّی عَطشانٌ(ای پدر به من بنگر و ببین من تشنه ام).این تقاضای جگرسوز ازآن

07a0e16b 9e03 4702 b59e 05b17680f023 - اثبات وجود نازنین حضرت رقیه (س) (2)

0010455 - اثبات وجود نازنین حضرت رقیه (س) (2)
اثبات وجود نازنین حضرت رقیه (س) (2)

 

منبع : راسخون

 

00104551 - اثبات وجود نازنین حضرت رقیه (س) (2)

نویسنده : سید مرتضی موسوی ازغندی

مؤیّدات :
 

الف- داستان ها
 

دخترک تشنه دنبال امام حسین علیه السلام :
هلال بن نافع می گوید در میان دو صف لشگر (دشمن) ایستاده بودم،دیدم کودکی از حرم امام حسین علیه السلام بیرون آمد، امام به سوی میدان آمد،کودک با گام های لرزان دوان دوان خود را به امام علیه السلام رسانید دامن آن حضرت را گرفت و گفت:یا أبَه!اُنظُر اِلَیَّ فَإنّی عَطشانٌ(ای پدر به من بنگر و ببین من تشنه ام).این تقاضای جگرسوز ازآن کودک شیرین زبان
مانند نمکی بود که بر زخم های امام علیه السلام پاشیده شد،به طوری که اشک از دیدگان حسین علیه السلام جاری گشت و فرمود: بُنَیَّه الله یُسقیکِ فَإنَّهُ وَکیلی(دخترم می دانم تشنه ای خداوند تو را سیرآب کند که او وکیل و پناهگاه من است).هلال گفت: پرسیدم این دختر کیست و با امام حسین علیه السلام چه نسبتی دارد؟ گفتند : او رقیه سلام الله علیها دختر سه ساله ی امام حسین علیه السلام بود.(27)

به تبع عزیزان :
 

عصر عاشورا که دشمنان برای غارت به خیمه ها ریختند،در درون خیمه ها مجموعا 23 کودک از اهل البیت8را یافتند.به عمر سعد(لعنه الله علیه)گزارش دادند که این 23 کودک بر اثر شدت تشنگی در خطر مرگ هستند،عمر سعد (لعنه الله علیه)اجازه داد به آنها آب بدهند وقتی که نوبت به حضرت رقیه سلام الله علیها رسید آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتله گاه حرکت کرد یکی از سپاهیان دشمن پرسید،کجا میروی؟حضرت رقیه سلام الله علیها فرمود:بابایم تشنه بود می خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم.او گفت:آب را خودت بخور.پدرت را با لب تشنه شهید کردند!حضرت رقیه سلام الله علیها در حالی که گریه می کرد فرمود:پس من هم آب نمی آشامم.(28)

یادگار پدر :
 

از کتاب سرور المؤمنین نقل شده است حضرت رقیه سلام الله علیها هر بار هنگام نماز،سجاده ی پدر را پهن می کرد و آن حضرت بر روی آن نماز می خواند.ظهر عاشورا طبق عادت سجاده ی پدر را پهن کرد و به انتظار نشست ولی پس از مدّتی ناگهان دید شمر(لعنه الله علیه)وارد خیمه شد.رقیه سلام الله علیها فرمود:آیا پدرم را ندیدی؟شمر(لعنه الله علیه)بعد از آنکه کودک را در کنار سجاده چشم براه پدر دید،به غلام خود گفت:این دختر را بزن!غلام به این دستور عمل نکرد.شمر(لعنه الله علیه)پیش آمد و چنان سیلی به صورت آن نازدانه زد که عرش خداوند به لرزه در آمد.(29)

صدای پدر :
 

در کتاب مبکی العیون آمده است،در شب شام غریبان،حضرت زینب سلام الله علیها در زیر خیمه ی نیم سوخته اندکی خوابید.در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها را دید و عرض کرد مادر جان از حال ما با خبری؟حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند تاب شنیدن ندارم.حضرت زینب سلام الله علیها عرض کردند پس شکوه ام را به چه کسی بگویم؟حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند: من خود هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین علیه السلام جدا می کردند حاضر بودم اکنون برخیز و رقیه سلام الله علیها را پیدا کن.حضرت زینب سلام الله علیها برخاستند هر چه صدا زد،حضرت رقیه سلام الله علیها را نیافت با خواهرش امّ کلثوم سلام الله علیها در حالی که گریه می کردند و ناله سر میدادند،از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند؛تا این که نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند. آمدند کنار بدنهای پاره پاره؛دیدند رقیه سلام الله علیها خود را روی پیکر پدر افکنده و در حالی که دست هایش را به سینه ی پدر چسبانیده درد دل می کند.حضرت زینب سلام الله علیها اورا نوازش کرد.در این وقت سکینه سلام الله علیها نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند. در مسیر راه سکینه سلام الله علیها از رقیه سلام الله علیها پرسید:چگونه پیکر پدر را جستی؟او پاسخ داد:آن قدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای او را شنیدم که فرمود:بیا اینجا من در اینجا هستم.(30)

سخن با معشوق :
 

در کتاب بحر الغرائب ج2 قریب به این مضامین می نویسد:حارث که یکی از لشگریان یزید(لعنه الله علیه) بود گفت:یزید (لعنه الله علیه) دستور داد سه روز اهل بیت علیهم السلام را پشت دروازه ی شام نگاه بدارند تا تزئین شهر کامل شود.حارث گوید شب اول من به شکل خواب بودم دیدم دختری کوچک بلند شد و نگاهی کرد دید لشکر از خستگی راه خوابیده اند و کسی بیدار نیست،امّا فوراً از ترسش باز نشست و باز بلند شد و چند قدم آمد به طرف سر امام حسین (ع) که به درختی که نزدیک خرابه دم دروازه ی شام آویزان بود.آری به طرف آن درخت و سر مقدس آمد و از ترس برگشت. تاچند مرتبه. آخر الامر زیر درخت ایستاد و به سر بابایش نگاه کرد،و کلماتی فرمود و اشک ریخت. سپس دیدم سر مقدس امام حسین علیه السلام پایین آمد و در مقابل نازدانه قرار گرفت و رقیه3گفت:السَلامُ عَلَیکَ یا أبَتاه وا مُصیبَتاهُ بَعدَ فِراقِک و اغُربَتاه بَعدَ شَهادَتِک.بعد دیدم سر مقدس با زبان فصیح فرمود:دختر من مصیبت تو و زجر و تازیانه و روی خار مغیلان دویدن تو تمام شد و اسیریت به پایان رسید ای نور دیده چند شب دیگر به نزد ما خواهی آمد برآنچه بر شما وارد شد صبر کن که جزاء و مزد او شفاعت را در بر دارد.حارث می گوید من خانه ام نزدیک خرابه ی شام بود،از این که حضرت به او فرموده بود نزد ما خواهی آمدمنتظر بودم کی از دنیا می رود،تا یک شبی شنیدم صدای ناله و فریاد از میان خرابه بلند است، پرسیدم چه خبرا ست گفتند:حضرت رقیه سلام الله علیها از دنیا رفته است.(31) نیز حضرت حجه الاسلام صدر الدین قزوینی در جلد 2 کتاب شریف ثمرات الحیاه به سند خود آورده است.حضرت رقیه سلام الله علیها لب خود را به بر لب پدرش امام حسین علیه السلام نهاد و آن حضرت فرمود:الیّ الیّ،هلمی،فإذا لک بالانتظار.(ا ی نور دیده،بیا بیا به سوی من که من چشم به راه تو می باشم)و در اینجا بود که که دیدند حضرت رقیه سلام الله علیها از دنیا رفتند.(32)ونیز آمده سر امام حسین علیه السلام را در طبقی گذاشتند و روی آن را با حوله ای پوشاندند و نزد رقیه سلام الله علیها آوردند و جلوی او گذاشتند.رقیه سلام الله علیها گفت:این چیست؟من پدرم را می خواهم،غذا نمی خواهم.گفتند:پدر تو در همین جاست.رقیه سلام الله علیها حوله را برداشت ناگهان سر بریده ای را دید، گفت این سر کیست؟ گفتند سر پدرت می باشد.سر را برداشت و به سینه اش چسبانید و می گریست و چنین می گفت:
یا اَبَتاه!مَن ذَاالَّذی خَضَبَ بِدِمائِک؟یا اَبَتاه!مَن ذَاالَّذی قَطَعَ وَریدَک؟یا اَبَتاه!مَن ذَاالَّذی أیتَمَنی عَلی صِغَرِسِنی؟یا اَبَتاه لِلیَتیمَهِ حَتّی تَکبُرَ…؟یا اَبَتاه!لَیتَنی تَوَسَّدتُ التُراب و لا اَری شَیبَکَ مُخضباً بِالدِّماءِ.(ای بابا جان!چه کسی تورا به خونت رنگین کرد؟چه کسی رگهای گردنت را برید؟چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟دختر بی بابا به که پناه ببرد تا بزرگ شود؟کاش نابینا بودم. کاش خاک را بالش زیر سر قرار می دادم،ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی دیدم.(33)

غسل جانسوز :
 

هنگامی که زن غساله بدن حضرت سلام الله علیها را غسل می داد، ناگاه دست از غسل کشید و گفت : سرپرست این اسیران کیست؟
حضرت زینب سلام الله علیها فرمود چه می خواهی؟غساله گفت:این دختربه چه بیماری مبتلا بوده که بدنش کبود است؟ حضرت زینب سلام الله علیها در پاسخ فرمود: ای زن! او بیمار نبوده است؛این کبودیها آثار تازیانه ها و ضربه های دشمنان است. (34) و در روایت دیگر است که آن زن دست از غسل کشید و دستهایش را بر سرش زد و گریست. گفتند چرا بر سر می زنی؟ گفت: مادر این دختر کجاست تا به من بگوید چرا قسمت هایی از بدن این دخترک سیاه شده است؟ گفتند: این سیاهی ها اثر تازیانه های دشمن است.(35)

امانت :
 

در کتاب ریاض القدس جلد2،آمده هنگامی که مردم شام برای وداع با اهل بیت علیهم السلام آمده بودند حضرت زینب سلام الله علیها از فرصت استفاده های بسیار کرد از جمله اینکه هنگام وداع ناگاه سر از هودج بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود: ای اهل شام از ما در این خرابه امانتی مانده است جان شما و جان این امانت هرگاه کنار قبرش بروید(او در این دیار غریب است)آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی در کنار قبرش روشن کنید.(36)
درد دل حضرت زینب سلام الله علیها با برادر :
حضرت زینب سلام الله علیها با باران اشک خاک مزار برادر را می شوید.یاد رقیه سلام الله علیها دل عمه اش را آتش می زند او می گوید: برادر جان !همه ی کودکانی که به من سپرده بودی همراه خود آوردم غیر از رقیه ات سلام الله علیها که او را در شهر شام با دلی پر خون و غمبار به خاک سپردم.(37)

ب- مؤیداتی با استناد به کرامات و معجزات
 

از حضرت رقیه سلام الله علیها و مرقد مطهرایشان در طول تاریخ کرامات متعددی بروز کرده است که به چند نمونه اشاره ای خواهیم کرد.
بگو چند جمله از مصیبت دخترم رقیه سلام الله علیها را بخواند :
مرحوم حاج میرزا علی محدث زاده متوفای محرم 1396 ه.ق فرزند محدث عالی مقام حاج شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیه،از وعاظ و خطبای مشهور تهران بودند ایشان می فرمودند یک سال به بیماری و ناراحتی حنجره و گرفتگی صدا مبتلا شده بودم،تاجایی که منبر رفتن و سخنرانی کردن برای من ممکن نبود. مسلّم هر مریضی در چنین موقعی به فکر معالجه می افتدو من نیز به طبیبی متخصص و با تجربه مراجعه کردم.پس از معالجه معلوم شد بیماریم آنچنان شدید است که بعضی از تارهای صوتی از کار افتاده و فلج شده و اگر لا علاج نباشد صعب العلاج است.طبیب معالج در ضمن نسخه ای که نوشت دستور استراحت داد و گفت که باید تا چند ماه از منبر رفتن خودداری کنم با کسی حرف نزنم و اگر چیزی بخواهم یا مطلبی را از زن و بچّه ام انتظار داشته باشم آنها را بنویسم ، تا در نتیجه ی استراحت مداوم و استعمال دارو،شاید سلامتی از دست رفته مجدداً به من بازگردد.من هم با چنین پیش آمدی،چاره ای جز توسل به ذیل عنایات امام حسین علیه السلام نداشتم.روزی بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل به دست آمد و خیلی اشک ریختم و سالار شهیدان حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام را که به وجود مقدس ایشان متوسل بودم مخاطب قرار دادم و گفتم:یا بن رسول الله6صبر در مقابل چنین بیماری برای من طاقت فرساست.علاوه بر این من اهل منبرم و مردم ا ز من انتظار دارند برایشان منبر بروم.من از اول عمر تا بحال علی الدوام منبر رفته ام و از نوکران شما اهل بیتم،حالا چه شده که باید یکباره از این پست حساس بر اثر بيمارى كنار باشم.ضمناً ماه مبارك رمضان نزديك است ،دعوتها را چه كنم؟ آقا عنايتى بفرما تا خدا شفايم دهد.به دنبال اين توسل، طبق معمول كم كم خوابيدم. در عالم خواب، خودم را در اطاق بزرگى ديدم كه نيمى از آن منور و روشن بود و قسمت ديگر آن كمى تاريك در آن قسمت كه روشن بود حضرت مولى الكونين امام حسين علیه السلام را ديدم كه نشسته است. خيلى خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلى را كه در حال بيدارى داشتم در حال رويا نيز پيدا كردم. بنا كردم عرض ‍ حاجت نمودن، و مخصوصاً اصرار داشتم كه ماه مبارك رمضان نزديك است و من در مساجد متعدد دعوت شده ام، ولى با اين حنجره از كار افتاده چطور مى توانم منبر رفته و سخنرانى نمايم و حال آنكه دكتر منع كرده كه حتى با بچه هاى خود نيز حرفى نزنم. چون خيلى الحاح و تضرع و زارى داشتم، حضرت اشاره به من كرد و فرمود به آن آقا سيد كه دم درب نشسته بگو چند جمله از مصيبت دخترم(رقيه سلام الله علیها)را بخواند و شما كمی اشك بريزيد، ان شاء الله تعالى خوب مى شويد. من به درب اطاق نگاه كردم ديدم شوهر خواهرم آقاى حاج آقا مصطفى طباطبائى قمى كه از علما و خطبا و از ائمه جماعت تهران مى باشد نشسته است. امر آقا را به شخص نامبرده رساندم. ايشان مى خواست از ذكر مصيبت خوددارى كند، حضرت سيدالشهدا (ع) فرمودند روضه دخترم را بخوان. ايشان مشغول به ذكر مصيبت حضرت رقيه سلام الله علیها شد و من هم گريه مى كردم و اشك مى ريختم، اما متاسفانه بچه هايم مرا از خواب بيدار كردند و من هم با ناراحتى از خواب بيدار شدم و متاسف و متاثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض محروم مانده ام، ولى ديدن دوباره آن منظره عالى امكان نداشت.همان روز، ويا روز بعد، به همان متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس ‍ از معاينه معلوم شد كه اصلا اثرى از ناراحتى و بيمارى قبلى در كار نيست. او كه سخت در تعجب بود از من پرسيد شما چه خورديد كه به اين زودى و سريع نتيجه گرفتيد؟من چگونگى توسل و خواب خودم را بيان كردم.دكتر قلم در دست داشت و سر پا ايستاده بود، ولى بعد از شنيدن داستان توسل من بى اختيار قلم از دستش بر زمين افتاد و با يك حالت معنوى كه بر اثر نام مولى الكونين امام حسين علیه السلام به او دست داده بود پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره اشك بر رخسارش مى ريخت. لختى گريه كرد و سپس گفت: آقا، اين ناراحتى شما جز توسل و عنايت و امداد غيبى چاره و راه علاج ديگرى نداشت.(38)

زن فرانسوی در کنار قبر مطهر :
 

جناب حجه الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محمد مهدى تاج لنگرودى (واعظ) صاحب تأليفات كثيره، در كتاب توسلات يا راه اميدواران صفحه 161، چاپ پنجم چنين مى نويسد:يكى از دوستانم كه خود اهل منبر بوده و در فن خطابه و گويندگى از مشاهير است و مكرر براى زيارت قبر حضرت رقيه بنت الحسين8به شام رفته است،روى منبر نقل مى كرد:در حرم حضرت رقيه3زن فرانسويى را ديدند كه دو قاليچه گران قيمت به عنوان هديه به آستانه مقدسه آورده است. مردم كه مى دانستند او فرانسوى و مسيحى است از ديدن اين عمل در تعجب شدند و با خود گفتند كه چه چيز باعث شده كه يك زن نامسلمان به اين جا آمده و هديه قيمتى آورده است؟ چنين موقعى است كه حس كنجكاوى در افراد تحريك مى شود. روى همين اصل از او علت اين امر را پرسيدند و او در جواب گفت همان گونه كه مى دانيد من مسلمان نيستم، ولى وقتى كه از فرانسه به عنوان ماموريت به اين جا آمده بودم در منزلى كه مجاور اين آستانه بود مسكن كردم. اول شبى كه مى خواستم استراحت كنم صداى گريه شنيدم. چون آن صداها ادامه داشت و قطع نمى شد. پرسيدم اين گريه و صدا از كجاست؟ در جواب گفتند: اين گريه ها از جوار قبر يك دخترى است كه در اين نزديكى مدفون است. من خيال مى كردم كه آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است كه پدر و مادر و ساير بازماندگان وى نوحه سرايى مى كنند. ولى به من گفتند الان متجاوز از هزار سال است كه از مرگ و دفن او مى گذرد. برشگفتى من افزوده شد و با خود گفتم كه چرا مردم بعد از صدها سال اين گونه ارادت به خرج مى دهند؟ بعد معلوم شد اين دختر با دختران عادى فرق دارد: او دختر امام حسين (ع) است كه پدرش را مخالفين و دشمنان كشته اند و فرزندانش را به اين جا كه پايتخت يزيد(لعنه الله علیه) بوده به اسيرى آورده اند و اين دختر در همين جا از فراق پدر جان سپرده و مدفون گشته است. بعد از اين ماجرا روزى به اين جا آمدم. ديدم مردم از هر سو عاشقانه مى آيند و نذر مى كنند و هديه مى آورند. متوسل مى شوند. محبت او چنان در دلم جا باز كرد كه علاقه زيادى به وى پيدا كردم. پس از مدتى به عنوان زايمان مرا به بيمارستان و زايشگاه بردند. پس از معاينه به من گفتند كودك شما غير طبيعى به دنيا مى آيد و ما ناچار از عمل جراحى هستيم . همين كه نام عمل جراحى را شنيدم دانستم كه در دهان مرگ قرار گرفته ام. خدايا چه كنم، خدايا ناراحتم، گرفتارم چه كنم، چاره چيست؟ و انديشيدم كه ، چاره اى بجز توسل ندارم، و بايد متوسل شوم … به ناچار دستم را به سوى اين دختر دراز كرده و گفتم: خدايا به حق اين دخترى كه در اسارت كتك و تازيانه خورده است و به حق پدرش كه امام بر حق و نماينده رسولت بوده است و او را از طريق ظلم كشته اند قسم مى دهم مرا از اين ورطه هلاكت نجات بده. آنگاه خود اين دختر را مخاطب قرار داده و گفتم : اگر من از اين ورطه هلاكت نجات يابم 2 قاليچه قيمتى به آستانه ات هديه مى كنم. خدا شاهد است پس از نذر كردن و متوسل شدن، طولى نكشيد برخلاف انتظار اطبا و متصديان زايمان، ناگهان فرزندم به طور طبيعى متولد شد و از هلاكت نجات يافتم. اينك نيز به عهد و نذرم وفا كرده و قاليچه ها را تقديم مى كنم.(39)
مادر مسيحى با ديدن كرامت از رقيه سلام الله علیها مسلمان شد:
جناب حجه الاسلام و المسلمين آقاى سيّد عسكر حيدرى، از طلاب علوم دينيه حوزه علميه زينبيه سلام الله علیها شام چنين نقل كردند:روزى زنى مسيحى دختر فلجى را از لبنان به سوريه مى آورد. زيرا دكترهاى لبنان او را جواب كرده بودند.زن با دختر مريضش نزديك حرم با عظمت حضرت رقيه سلام الله علیها منزل مى گيرد تا در آنجا براى معالجه فرزندش به دكتر سوريه مراجعه كند،تا اينكه روز عاشورا فرا مى رسد و او مى بيند مردم دسته دسته به طرف محلى كه حرم مطهر حضرت رقيه سلام الله علیها آنجاست مى روند.از مردم شام مى پرسد اينجا چه خبر است؟ مى گويند اينجا حرم دختر امام حسين سلام الله علیها است. او نيز دختر مريضش را در منزل تنها گذاشته درب اطاق را مى بندد و به حرم حضرت سلام الله علیها مى رود. آنجا متوسل به حضرت رقيه سلام الله علیها مى شود و گريه مى كند، به حدى كه غش مى كند و بيهوش مى افتد. در آن حال كسى به او مى گويد بلند شو برو منزل دخترت تنهاست و خدا او را شفا داده است. برخاسته به طرف منزل حركت مى كند و مى رود درب منزل را مى زند،مى بيند دخترش دارد بازى مى كند.وقتى مادر جوياى وضع دخترش مى شود و احوال او را مى پرسد،دختر در جواب مادر مى گويد وقتى شما رفتيد دخترى به نام رقيه سلام الله علیها وارد اطاق شد و به من گفت بلند شو تا با هم بازى كنيم .
آن دختر به من گفت : بگو بسم الله الرحمن الرحيم تا بتوانى بلند شوى و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم ديدم تمام بدنم سالم است او داشت با من صحبت مى كرد كه شما درب را زديد،گفت : مادرت آمد.سرانجام مادر مسيحى با ديدن اين كرامت از دختر امام حسين سلام الله علیها مسلمان شد.(40)

شفاى دوباره :
 

حجه الاسلام آقاى سيد شهاب الدين حسينى قمى واعظ، طى مكتوبى در تاريخ 27 ذى قعده 1414 قمرى برابر 18/2/73 مرقوم داشته اند كه:آقاى احمد اكبرى،مداح تهرانى،براى ايشان جريان شفا گرفتن در زندگى دوباره خود را كه از عنايات بى بى حضرت رقيه3بود، چنين تعريف كرده است:به دردى مبتلا شده بودم كه اطبّا نااميدم كردند. خلاصه كميسيون پزشكى تشكيل و بنا شد مرا عمل كنند.قبل از عمل به من گفتند ممكن است عمل خوب باشد و ممكن است بد.عمل كردند و نتيجه اى مثبت بعد از عمل حاصل نشد معاینه می کردنند تا اینکه روزی به من گفتند مرگ تو حتمی است وصيت كن و با زن و بچه ات ديدار و خداحافظى نما. من هم دست و پايم بسته و روى تخت افتاده بودم، فرستادم همه آمدند.وصيت كرده جريان را گفتم و با بچه ها ديدار و وداع كردم. از جمله طفل كوچكى بغلى بود كه او را خم كردند و من صورتش را بوسيدم. همه گريان و افسرده از اطاق بيمارستان بيرون رفتند تا براى تحويل گرفتن جسد من و جريان مرگ و دفن و ناله آماده شوند. با همان وضع دردناك متوسل شدم به حضرت رقيه سلام الله علیها و اشعارى و ذكر توسلى داشتم. چند لحظه نگذشت كه ديدم خانمى مثل ماه پاره جلوى تخت من حاضر شده و مرا با اسم و شهرت صدا زد: برخيز.تعجب كردم.اين كيست كه مرا مى شناسد و اسمم را مى برد؟ گفتم لابد دختر يكى از هم اطاقيهاى من است كه براى احوالپرسى آمده است. دوباره فرمود: پاشو.گفتم: نمى توانم،دست و پايم بسته است و حقّ حركت ندارم فرمود:كجا دست و پاى تو بسته است؟ بلند شو. نگاه كردم ديدم دست و پايم باز است. فرمود: چرا بلند نمى شوى؟گفتم:عمل كرده ام و نبايد از جا حركت كنم.گفت :كجا را عمل كرده اى؟ ببينم.نگاه كردم، ديدم اصلا اثرى از عمل در بدن من نيست و جاى عمل جوش خورده،كانّه عملى واقع نشده است. تعجب كردم. پرسيدم شما كى هستيد؟ فرمودند: مگر مرا صدا نكرده،و به من متوسل نشده بودى؟ و از نظرم غايب شد. با سلامت كامل از تخت برخاستم و لباسم را پوشيدم و بيرون آمدم و جريان كرامت و عنايت بى بى را به همه گفتم و من هم در خيلى از منابر و مجالس اين معجزه تكان دهنده را نقل كرده ام.(41)

آستان مقدس
 

من گلابم بوى گل جوييد از من زآنكه آيد
بوى دلجوى حسين از خاك پاك با صفايم
اى (رسا) از آستانش هر چه خواهى آرزو كن
عاجز از اوصاف اين گل مانده طبع نارسايم
چنانكه در بخش اسناد آوردیم سنگ نوشته ی موجود در درگاه حرم مطهر سندی معتبر بر صاحب بقعه و شرافت این مکان دارد و این حرم در قرون اخیر بارها مورد تعمیر و بازسازی قرار گرفته است. يك بار در سال 1280 هجرى قمرى به دست يكى از سادات محترم به نام سيد مرتضى انجام شده وآخرين تعمير آن قبل از سالهاى اخير نيز به وسيله ميرزا على اصغر خان اتابك امين السلطان صدراعظم ايران در سال 1323 هجرى قمرى انجام گرفته است،در مورد تعمير اخير،مرحوم علامه سيد محسن امين عاملى متوفاى 1371 هجرى قمرى،اشعارى سروده كه بر بالاى درب مرقد حضرت رقيه3نقش شده است و از جمله آنها اين دو بيت است،كه خود او در اعيان الشيعه نقل مى كند و بيت آخر،ماده تاريخ تعمير مرقد اين مظلومه است.
له ذوالرتبه العليا على
وزير الصدر فى ايران جدّد
و قد اَرَّختها تزهو بناء
بقبر رقيه من آل احمد (ص)
در اين اواخر، به علت كثرت توجه علاقمندان خاندان اهل بيت علیهم السلام به قبر اين دختر معصومه و كوچكى محل و گنجايش نداشتن آن براى زايرين،مرحوم مغفور حاج شيخ نصر الله خلخالى در صدد بر آمد كه حرم مخدره راتوسعه دهد و بدين منظور با كمك عده اى از نيكوكاران و محبان اين خاندان،خانه هاى اطراف حرم را خريدارى كرد.ولى به خاطر تعصبهاى جاهلانه و طمعكاريهاى مغرضانه جمعى از صاحبان خانه ها از تخليه بيوت خوددارى كردند.از آنجا كه بناى ساختمان جديد به منظور تاسيس يك محل عبادى بود،متصديان امر نمى خواستند متوسل به زور شوند،با اينكه شرعا چنين حقى را داشتند،لذا تخليه و تخريب كامل خانه هاى اطراف چندين سال به طول انجاميد و چشم علاقمندان و مشتاقان به انتظار بود تا آنكه بحمدالله در نتيجه مساعى و بذل و بخشش ‍ بى دريغ بانيان و متصديان،كه اضعاف ومضاعف قيمت استحقاقى را به صاحبان خانه ها پرداخت كردند،در تاريخ 1364 هجرى شمسی برابر 1984 ميلادى با حضور بعضى از مسؤلين و مقامات دولتى سوريه و جمعى از علما و روحانيون رسما شروع به ساختمان شد.ضمنا براى اطمينان بيشتر از استحكام بنا مسير رودخانه اى را كه در داخل بناى فعلى بود هر چند قبلا تغيير داده بودند، به طور كلى از ساختمان حرم بيرون بردند،و اين تغيير پنج ماه به طول انجاميد.سپس شروع به پى ريزى بناى جديد حرم گرديد.مجموع مساحت ساختمان تقريبا 4500 متر مربع است كه 600 متر مربع تقريبى از اين مساحت فضاى باز، و باقى زيربنا است.در قسمت جنوبى ساختمان،مسجدى به وسعت 800 متر مربع (40*20) ساخته شده است كه وسعت حرم و رواقهايش در بناى جديد تقريبا 2600 متر مربع گردیده است. (42)

حضرت رقیه سلام الله علیها در آئینه ی اشعار
 

شعرای بسیار زیادی در قالب مثنوی، قصیده غزل ترجیع بند و رباعی درباره ی حضرت رقیه سلام الله علیها اشعاری بسیار سروده اند که این خود از مؤیدات تاریخی و عرفی وجود نازنین ایشان می باشد. از این دست می توان به شعر سیف بن عمیره از صحابه ی بزرگوار امام صادق (ع) که در بخش اسناد تاریخی ذکر شد و شامل 106 بیت بوده و در بیت 105 اسم خود و در بیت های 73 و 75 عینا اسم علیا مخدره رقیه (س) را آورده است که سند آن هم ذکر گردید اشاره نمود و اشعار دیگری که در طول قرن ها مکرراً سروده شده مؤید این مطلب می باشد ، بعنوان نمونه به یکی از این سروده ها و اشعار اشاره می کنیم :

دیوان کمپانی :
 

صبا به پير خرابات از خرابه شام
ببر ز كودك زار، اين جگر گداز پيام
كه اى پدر ز من زار هيچ آگاهى
كه روز من شب تار است و صبح روشن شام
به سرپرستى ما سنگ آيد از چپ و راست
به دلنوازى ماها ز پيش و پس دشنام
نه روز از ستم دشمنان تنى راحت
نه شب ز داغ دل آرامها دلى آرام
به كودكان پدر كشته ، مادر گيتى
همى ز خون جگر مى دهد شراب و طعام
چراغ مجلس ما شمع آه بيوه زنان
انيس و مونس ما ناله دل ايتام
فلك خراب شود كاين خرابه بى سقف
چه كرده باتن اين كودكان گل اندام
دريغ و درد كز آغوش نار افتادم
به روى خاك مذلت ، به زير بند لئام
به پاى خار مغيلان ، بهدست بند ستم
ز فرق تا قدم از تازيانه نيلى فام
به روى دست تو طوطى خوش نوا بودم
كنون چو قمرى شوريده ام ميانه دام
به دام تو چو طوطى شكر شكن بودم
بريخت زاغ و زغن زهر تلخم اندر كام
مرا كه حال ز آغاز كودكى اين است
خداى داند و بس تا چه باشدم انجام
هزار مرتبه بدتر ز شام ماتم بود
براى غمزدگان صبح عيد مردم شام
به ناله شررانگيز بانوان حجاز
به نغمه دف و نى شاميان خون آشام
سر تو بر سر نى شمع ، ما چو پروانه
به سوز و ساز ز نا سازگارى ايام
شدند پردگيان تو شهره هر شهر
دريغ و درد ز ناموس خاص و مجلس عام
سر برهنه به پا ايستاده سرور دين
يزيد(لعنه الله علیه)و تخت زر و سفره قمار و مدام
ز گفتگوى لبت بگذرم كه جان به لب است
كراست تاب شنيدن ، كرا مجال كلام؟(46)

نتیجه گیری
 

با مدد الهی در پایان کلام و در بخش نتیجه گیری با کلامی ساده روان و کوتاه محضر خوانندگان عزیزعرض می نمایم اینجانب با همه ی بی سوادیم سعی کردم تا با استفاده از کلام بزرگانی که کتاب های آنها در قسمت منابع ذکر گردیده به اثبات وجود مقدس و نازنین حضرت رقیه سلام الله علیها دختر امام حسین علیه السلام بپردازم و سعی کردم هرچه از منابع بیشتری بهره جویم به این ترتیب که برای استحکام بیشتر کلام از حدود 20 منبع به صورت مستقیم و از حدود 25 منبع به صورت نقل قول استفاده کردم یعنی در این چند صفحه ی کوتاه تقریباً بیش از 40 منبع را مورد مطالعه قرار داده و مطالبی را جمع آوری کرده ام. حال در این جا به چند مطلب که در متن هم اشاره کرده ام و چند مطلب دیگر که به نظرم می رسید در نتیجه گیری به خوانندگان محترم و ارجمند کمک می کند می پردازم .
در این پژوهش همانطوری که گفتم به حدود 50 کتاب و منبع مراجعه شده و نویسندگان آنها اگر در سطح بزرگترین نویسندگان و علما و فرهیختگان نباشند جزو کسانی هستند که کلامشان مورد اعتماد برای همه می باشد از این رو هم کم لطفی است و هم به حسب اندیشه و تفکر نمی توان کلام این همه شخصیت های بزرگ را نادیده گرفت و فقط به مطالب جزئی از چند عالم گرانقدر دیگر(که البته باید در محل خود به این نظرات توجه و آنها را مورد نقد و بررسی قرار داد) معطوف گردید.
در این پژوهش از بعضی کتبی که مطلب نقل شده برخی معدود از علما بعضی از مطالب را نقل می کنند که به نظر آنها درست نیست یا با عقل سازگاری ندارد امّا می خواهم عرض کنم اگر در کتابی یک مطلب ذکر شد که کاملا با عقل مطابقت نداشت یا اصلا اشتباه بود از نظر علمی نمی توان گفت که همه ی حرفهای این نویسندگان دروغ است یا سند ندارد و ما در تایید این مطلب داستان های زیادی از علماء بزرگ داریم که با توجه به اینکه این علما جزء بزرگترین و برجسته ترین علماء زمان خود بوده اند امّا در مورد مسأله ای اشتباه کرده اند مثل مسأله ی نوشتن کتاب سهو النبی یا مسأله ی تحریف قرآن که توسط علماء بسیار بزرگ انجام شده امّا موجب بطلان همه ی حرف های آنها نگردیده است و مطالب دیگر آنها مورد خدشه قرار نمی گیرد.
علماء بزرگی در زمان ما یا گذشته مخالف وجود ایشان یا حد اقل اسم ایشان(رقیه3)می باشند و یا بوده اند امّا علمای ترازبالا تری یا حداقل هم پایی در این زمینه(تاریخ)در همین زمان داریم که حداقل چنانچه در اسم این علیا مخدره مطالبی نقل می کنند امّا به هیچ عنوان وجود این عزیز را منکر نمی شوند و مؤیداتی در این زمینه نقل می فرمایند.
مطلب دیگر آنکه تا کسی به این فضائل و کرامت وجود نداشته باشد چگونه این همه رابطه ی قلبی و مسائل معنوی و مسائل ماوراء الطبیعه در مرقدش اتفاق می افتد یا اگر چنین شخصی وجود نداشت چگونه می توان این همه کرامت و معجزه از او سر زده باشد.چطور می شود مریض را شفا دهد،گره از کار بگشاید ،حلّ مشکل نماید امّا وجود خارجی نداشته باشد چطور می شود شخصی در عالم این همه قلوب را به سمت خود معطوف و مجذوب کند امّا در عالم خارج محقق نباشد.در عالمی که افرادی با تمام قوا و صرف هزینه های فراوان به جهت مطامع شخصی خود می خواهند حتی چند قلب را به سمت خود معطوف کنند امّا نمی توانند چطور می شود وجودی این همه قلوب را به سمت خود کشانده باشد یا شخصی این بقعه و بارگاه عظیم و پر معنویّت و صفا را داشته با شد و طی این سال ها پا برجا بوده و هر روز باشکوه تر از دیروز باشد امّا صاحبش دروغین باشد و پشتوانه الهی نداشته باشد و از از این گونه مؤیدات چند فراز دیگر هم وجود دارد که در بخش جواب به یک پرسش نقل کرده ایم و به صورت بسیار زیبا از زبان بزرگانی به شبهاتی پاسخ گفتیم که با اندیشیدن در این مطالب انشاءالله حقیقت برای ما آشکار است و حال در پایان کلام تصمیم گری را به عقل سلیم و اندیشه های پاک می سپاریم تا در این مورد به واقعیت دست پیدا نمایند. از خداوند متعال نگاه مرحمت این علیا مخدره و این وجود نازنین را برای تمامی خوانندگان و شیفتگان دستگاه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام خواستارم و امیدوارم با تأییدات الهی و به کمک این وجود مقدس و اساتید و بزرگان دیگر و با استفاده از منابع بیشتر و تحقیقی افزون تر، مطلبی را که در این پژوهش دنبال می کردم در پایان نامه ی سطح یک به صورت بسیار جامع تر آنطوری که در خور شأن ایشان باشد دنبال نمایم.
خدایا چنان کن سر انجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار

پی نوشت ها :
 

1- ملحقات احقاق الحق مرعشی نجفی متوفای 1414 ق ج 33 ص 61 چاپ اول.
2- برگرفته از سخن ناشر از کتاب جستاری دقیق در زندگی کوتاه و پربار امّ الائمه فاطمه ی زهرا (س) محمد اراکی.
3- شمع سوزان خرابه ی شام.
4- بحار الانوار ج 15 ص 39.
5- الارشاد شیخ مفید;ج 2 ص20.
6- منتهی الامال ج 2 ص 401.
7- الارشاد ج 2 ص 135.
8- در کربلا چه گذشت؟ ص 722.
9- ستاره ی درخشان شام ص 197،به نقل از سرگذشت جان سوز حضرت رقیه3ص 9،به نقل از المعالی السبطین ج 2 ص 214.
10- حسین علیه السلام کیست؟ ص274.
11- شمع سوزان خرابه ی شام ص 21 به نقل از خورشید خرابه ی شام ص 28و29.
12- پایگاه اطلاع رسانی آل البیت8.
13- مجموعه ی زندگانی چهارده معصوم ج1 ص 632،به نقل از کافی مرحوم شیخ کلینی;ص 420،اخبار الطوال دینوری ص 262و ابصار العین فی مشهد الحسین(ع) ص 368.
14- در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم ص722.
15- ستاره ی درخشان شام رقیه 3دختر امام حسین (ع) ص199.
16- منتخب التواریخ حاج میرزا هاشم خراسانی ص388 باب ششم.
17- ستاره ی درخشان شام ص13 به نقل از کرامات و معجزات خراسانی ص9.
18- جواهر الایقان و سرمایه ی ایمان ترجمه ی فارسی اسرار الشهادات آخوند ملا آقا در بندی شیروانی چاپ از روی نسخه ی اصلی خطی ص330.
19- چهره ی درخشان شام به نقل از سرگذشت جانسوز حضرت رقیه3 ص53 به نقل از معالی السبطین ص13.
20- ستاره ی درخشان شام به نقل از کامل بهایی ج2 ص179و فوائد الرضویه شیخ عباس قمی ص113 به نقل از کامل بهایی و منتهی الآمال ص554.
21- فوائد الرضویه فی احوال علماء المذهب الجعفریه ص111.
22- لهوف سید بن طاووس; ص118.
23- اعیان الشیعه قطع رحلی ج7 ص326.
24- ستاره درخشان شام ص21 به نقل از ادب الطف او شعراء الحسین (ع) جلد 1 ص196.
25- المنتخب الطریحی شیخ فخر الدین طریحی ص444 المجلس التاسع من الجزء الثانی.
26- شمع سوزان خرابه ی شام سید محمد نبوی میرزا مهدی آقا بابایی مؤسسه ی فرهنگی مذهبی قائمیه ی اصفهان.
27- سوگنامه ی آل محمّد ص340 به نقل از انوار الشهاده مطابق نقل الوقایع الحوادث ج3 ص192.
28- ستاره ی درخشان شام ص201به نقل از سرگذشت جان سوز حضرت رقیه3 ص29 به نقل از ثمرات الحیاه ج 2 ص38 .
29- ستاره ی درخشان شام ص203 ص26 به نقل از حضرت رقیه 3تألیف علی فلسفی ص7.
30- ستاره ی درخشان شام ص204 به نقل از سرگذشت جان سوز حضرت رقیه3 ص27.
31- ستاره ی درخشان شام ص215 به نقل از کتاب حضرت رقیه3 ص26.
32- ستاره ی درخشان شام ص216 به نقل از سخن گفتن سر امام حسین (ع) در0 12 محل ص59.
33- سوگنامه ی آل محمد6ص429،به نقل از منتخب طریحی، به نقل از معالی السبطین ج2 ص170.
34- 200داستان از فضائل مصائب و کرامات حضرت زینب،3ص164، ، به نقل ازالوقایع الحوادث ، ج5 ، ص81.
35- 200داستان از فضائل مصائب و کرامات حضرت زینب3 ، به نقل از مرعاه الایقان، ص52.
36- ستاره ی درخشان شام، ص221، به نقل از زینب فروغ تابان کوثر، ص370.
37- 200داستان از فضائل مصائب و کرامات حضرت زینب3،ص221، به نقل از ناسخ التواریخ ، ص507.
38- ستاره ی درخشان شام ص264 به نقل از توسلات و راه امید واران ص173.
39- ستاره ی درخشان شام ص268.
40- ستاره ی درخشان شام ص270 .
41- ستاره ی درخشان شام ص272 .
42- ستاره ی دخشان شام ص249 .
43- ستاره ی درخشان شام ص252 .
44- مدایح و مراثی چهارده معصوم8 ج1 ص256 .
45- ستاره ی درخشان شام ص243 .
46- دیوان کمپانی مرحوم حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی ص112 .
47- نخل میثم اشعار استاد حاج غلام رضا سازگار ج 1 ص265 .
 

فهرست منابع :
1- چهره ی درخشان شام حضرت رقیه سلام الله علیها ،علی خلخالی ربانی،انتشارات مکتب الحسین علیه السلام ،نوبت چاپ اول، فروردین1377هجری شمسی، چاپ اعتماد.
2- در کربلا چه گذشت؟شیخ عباس قمی;، مترجم محمد باقر کمره ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران قم، چاپ اسوه، نوبت چاپ چهارم، سال 1373هجری شمسی.
3- پایگاه اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام،کتابخانه ی دیجیتال امیر المؤمنین (ع).
4- حسین کیست؟ فضل الله کمپانی،چاپخانه ی مروی 1370، چاپ چهارم.
5- الارشاد ج 2،شیخ مفید،چاپ اول،رجب 1413،ناشر مهر قم.
6- منتهی الآمال،ج 2،ثقه المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی;،انتشارات هجرت،چاپ مکرر،تابستان 77هجری شمسی، چاپخانه ی ستاره ی قم.
7- بحار الانوار ج15، علامه مجلسی محمد باقر;،1403 قمری، دار احیاء التراث العربی بیروت لبنان چاپ سوم،1982 میلادی.
8- جستاری دقیق در زندگانی کوتاه و پر بار حضرت زهرا سلام الله علیها ، استاد محمد اراکی، چاپ اول ،اردیبهشت87، چاپ سیمای کوثر، انتشارات سلسله ی قم.
9- فوائد الرضویه فی احوال العلماءالمذهب الجعفریه، چاپ 1327، مرحوم استاد شیخ عباس قمی;، تهران کتابفروشی اسلامی.
10- اعیان الشیعه،ج 7 ، سید محسن امین تحقیق واخراج سید حسن امین،قطع رحلی، دارالتعاریف للمطبوعات بیروت،1403ه.ق-1983 م.
11- المنتخب الطریحی، شیخ فخرالدین طریحی، المجلس التاسع من جزء الثانی ،انتشارات الرضی قم ،قطع وزیری، 1368هجری شمسی.
12- شمع سوزان خرابه ی شام،سیّد مجید نبوی،میرزا مهدی آقا بابایی،مؤسسه ی فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان،کد پستی86351 -81369.
13- لهوف سیّد ابن طاووس، سیّد جواد رضوی، ناشر موعود اسلام، سال 86، چاچ انصار المهدی(عجل الله تعالی).
14- جواهر الایقان و سرمایه ی ایمان ترجمه ی فارسی اسرار الشهادات، مرحوم دربندی شیروانی متوفای 1285 هجری قمری، چاپ از روی نسخه ی اصلی خطی.
15- منتخب التواریخ،حاج میرزا هاشم خراسانی، انتشارات علمیه ی اسلامیه، باب ششم.
16- مجموعه زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام،استاد عماد زاده، ج 1،چاپ پنجم، نشر طلوع.
17- سوگنامه ی آل محمدصلی الله علیه و آله ،نوشته ی استاد گرانقدر محمد مهدی اشتهاردی، کانون انتشارات ناصر قم.
18- 200 داستان از مصائب و کرامات حضرت رقیه سلام الله علیها ،عباس عزیزی انتشارات صلاه قم،چاپ سوم1385 هجری شمسی.
19- 200 داستان از فضائل مصائب و کرامات حضرت زینب سلام الله علیها ،عباس عزیزی انتشارات صلاه قم،چاپ هشتم چهارمین این ناشر، 1385هجری شمسی.
20- دیوان کمپانی، مرحوم حاج شیخ محمّد حسین غروی اصفهانی، معروف به کمپانی، انتشارات کتب اسلامیه چاپ دهم بهار 72 هجری شمسی.
21- نخل میثم،ج 1، حاج غلام رضا سازگار، انتشارات حق بین، انتشارات قدس قم، چاپ هشتم،پاییز 1387هجری شمسی.
22- مدایح و مراثی چهارده معصوم علیهم السلام، ج 1، سید ضیاء الدین تنکابنی، انتشارات ناصر قم، چاپ اول، بهار 71هجری شمسی.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد