ميرزا حسين بن محمد تقي نوري مازندراني طبرسي يکي از علما و محدثين شيعه اماميه است که در سال 1254 ق در قريه «يالو» يکي از قريه هاي شهرستان «نور» به دنيا آمده[1] و در سال 1320 ق در شهر کوفه دار فاني را وداع گفته و بر طبق وصيتش در حرم مبارک حضرت امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ در نجف اشرف به خاک سپرده شده است.[2]اين عالم شيعي تأليفات متعددي دارد که برخي از آن ها عبارت اند از:
1- نفس الرحمان في فضائل سيدنا سلمان.
2- دار السلام في الاحلام.
3- معالم العبر.
4- الفيض القدسي في احوال المجلسي.
5- الصحيف? الثاني? العلوي?.
6- الصحيف? الرابع? السجادي?.
7- النجم الثاقب في احوال الامام الغائب.
8- الکلم? الطيّب?.
9- ميزان السماء.
10- جن? المأوي.
11- کشف الاستاد عن وجه الغائب عن الابصار.
12- البدر المشعشع في ذري? موسي المبرقع.
13- سلام? المرصاد.
14- اللؤلؤ و المرجان.
15- تحي? الزائر.
16- المولوديه (ديوان شعر فارسي).
17- مستدرک الوسائل.
يکي از کتاب هاي محدث نوري کتاب «فصل الخطاب في تحريف کتاب رب الارباب» مي باشد که باعث ايجاد تنش و جنجال در ميان علما شيعه و سني گشته است. اين کتاب فقط براي يک بار در سال 1298 ق در نجف اشرف به چاپ رسيده است که بعد از انتشار مورد اعتراض علما اماميه آن عصر قرار مي گيرد.[3]اين کتاب در مقام اثبات تحريف قرآن نگاشته شده است و لذا کلمه «اثبات» در عنوان کتاب آن طوري که در سوال طرح گرديده وجود ندارد. هر چند اسم کتاب و محتويات آن اين معنا را مي رساند که براي اثبات تحريف قرآن نگاشته شده باشد.
به هر حال محدث نوري در اين کتاب رواياتي را جمع آوري نموده که دلالت بر تحريف قرآن دارند. لکن همه اين روايات ضعيف و خبر واحد اند. علاّمه مجلسي در اين باره مي گويد: همه احاديثي که در تحريف قرآن وارد شده اند خبر واحد اند و از حيث علمي و عملي هيچ ارزشي ندارند بلکه راويان اين احاديث توسط نجاشي و ساير علماء رجالي تضعيف شده و مورد قدح قرار گرفته اند.[4]خود ميرزا حسين نوري نيز در اين مورد اظهار نظر نموده و بر طبق نقل شيخ محمود تهراني گفته است که من در نام گذاري اين کتاب اشتباه نمودم و بهتر بود اسم آن را «فصل الخطاب في عدم تحريف الکتاب» مي گذاشتم. زيرا در اين کتاب ثابت نموده ام که قرآن شريفي که امروز در دست مسلمانان است و در تمام عالم منتشر مي باشد، تمام آيات و سوره هاي آن وحي الهي است و هيچ تغييري به زيادي يا کمي در آن ايجاد نشده چرا که مجموع قرآن به تواتر قطعي به دست ما رسيده است. لکن من مراد خود را در اين کتاب تصريح نکرده ام و به علت مهمل گذاشتن مقصودم، مورد عتاب و ملامت قرار گرفته ام. ميرزاي نوري خودش مانند ساير علماء اماميه براي رواياتي که در مورد تحريف قرآن در اين کتاب جمع آوري شده است، هيچ قيمت و ارزشي قائل نيست بلکه آنها را خبر واحد و روايات ضعيف و غير معتبر مي داند.[5]بنابراين هيچ کسي از مفسرين، فقهاء و متکلمين شيعه اماميه قائل به تحريف قرآن نمي باشد و سخنان علما بزرگ شيعه در اين رابطه قابل توجه مي باشد که به برخي از آن ها اشاره مي گردد:
علاّمه طباطبائي (ره) مفسر بزرگ قرآن مي فرمايد: قرآني که خداوند آن را بر پيامبرش ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نازل فرموده و آن را به «ذکر» وصف نموده است، همان گونه که نازل شده محفوظ مانده است. و از هر گونه زيادي و کمي و تغيير و تبديل با صيانت الهي مصون مي باشد.[6]سيد ابو القاسم خويي رحمه الله يکي از فقهاء بزرگ شيعه مي فرمايد: سخن از تحريف قرآن سخن گزاف و خيال است. از تحريف قرآن جز کسي که عقلش ضعيف باشد و يا کسي که تأمّل به حق در اطراف آن ندارد، سخن نمي گويد.[7]شيخ لطف الله صافي يکي از مراجع تقليد شيعه در اين رابطه مي گويد: قرآن معجزه پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي باشد و آن کتابي است که از هيچ راهي، باطل به آن راه ندارد. تمام فصحاء از آوردن مثل آن يا يک سور? آن و يا يک آيه آن عاجز مانده اند و بعد از گذشت چهارده قرن کسي نتوانسته مثل آن را بياورد و هيچ کسي در قرن هاي بعدي هم قدرت بر آوردن آن را نخواهد داشت. در اين قرآن موجود چيزي از کلام بشر وجود ندارد. تمام سوره ها و آيات آن متواتر قطعي است.
اين قرآن همان قرآني است که شيعه اماميه قائل به اين است که هيچ چيزي از آن کم نشده است تا چه رسد که بر آن افزوده شده باشد و هيچ کسي در آن شک نخواهد داشت جز جاهل و يا کسي که به کم فکري و عقب ماندگي ذهني مبتلا باشد.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ عدم تحريف القرآن، سيد علي ميلاني.
2ـ تدوين القرآن، شيخ علي کوراني عاملي.
پي نوشت ها:
[1] . زرکلي، خير الدين، الاعلام 2/257. بيروت، دارالعلم للملايين.
[2] . نوري طبرسي، حسين، مستدرک الوسائل، 1/50، موسسه آل البيت، اول، 1408 ق.
[3] . مستدرک الوسائل، 1/50.
[4] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، 9/193، بيروت، موسسه الوفاء، دوم، 1403 ق.
[5] . مستدرک الوسائل، ج 1، ص 50 و 51.
[6] . طباطبايي، محمد حسين، الميزان، 12/107، قم، منشورات جامعه مدرسين، بي تا.
[7] . خويي، ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، ص 259، بيروت، دار الزهراء، 1395 ق.
[8] . کوراني عاملي، علي، تدوين القرآن، ص 46، دار القرآن الکريم، اول، 1418 ق.