احترام بزرگان به والدين
در شرححال آيتالله العظمي بروجردي نوشتهاند: در سال 1314هـ .ق كه ايشان بيست و دومين بهار عمرش را پشت سر ميگذاشت، پدرش نامهاي به وي نوشت و او را از اصفهان به بروجرد احضار كرد. آيتالله بروجردي گمان ميكرد پدرش ميخواهد او را براي ادامه تحصيل، به نجف اشرف، كه بزرگترين حوزه علميه شيعه بود، بفرستد؛ ولي پس
احترام بزرگان به والدين
توفيق پسر در سايه اطاعت از پدر
در شرححال آيتالله العظمي بروجردي نوشتهاند: در سال 1314هـ .ق كه ايشان بيست و دومين بهار عمرش را پشت سر ميگذاشت، پدرش نامهاي به وي نوشت و او را از اصفهان به بروجرد احضار كرد. آيتالله بروجردي گمان ميكرد پدرش ميخواهد او را براي ادامه تحصيل، به نجف اشرف، كه بزرگترين حوزه علميه شيعه بود، بفرستد؛ ولي پس از ديدار پدر و بستگان، مشاهده ميكند كه برخلاف انتظار وي، آنها مقدمات ازدواجش را فراهم كردهاند.
از اين موضوع، اندوهگين ميشود و چون پدرش علت اندوه و تأثر او را ميپرسد، ميگويد من با خاطر آسوده و جديت بسيار، سرگرم دانشآموزي بودم، ولي اكنون بيم آن دارم كه تأهل، ميان من و مقصودم فاصله اندازد و مرا از تعقيب مقصود و رسيدن به هدفم بازدارد. پدر ميگويد: فرزندم! اين را بدان كه اگر به دستور پدرت عمل كني، اميد است كه خداوند به تو توفيق دهد تا به پيشرفتهاي مهمي كه در نظر داري، برسي. اين احتمال را هم بده كه اگر به اين آرزوي پدر ترتيب اثر ندهي؛ با همه جديتي كه در تحصيل داري، به جايي نرسي! گفته پدر در وي اثر ميبخشد و ترديد او را برطرف ميسازد. سرانجام پس از ازدواج، دوباره به اصفهان برميگردد سالها به تحصيل و تدريس علوم و فنون مختلف اهتمام ميورزد.(1)
احترام حضرت آيتالله مرعشي به پدرش
به انتخاب: سيد مريم طباطبايي ندوشن
زماني كه در نجف بوديم، يك روز مادرم گفتند: «پدرت را صدا بزن تا تشريف بياورد براي نهار.» حقير رفتم طبقه فوقاني؛ پدرم در حال مطالعه خوابش برده بود. ماندم چه كنم، خدايا امر مادرم را اطاعت كنم؟ از طرفي ميترسيدم با بيدار كردن ايشان، باعث رنجش خاطر مباركشان شوم.
خم شدم و لبهايم را كف پاهاي پدر گذاشتم و چندين بوسه زدم تا اينكه[پدرم] به خاطر قلقلك پا بيدار شد و ديد من هستم. پدرم، سيدمحمود مرعشي، وقتي اين علاقه و ادب و احترام را از من ديد، فرمود: شهابالدين تو هستي؟!
عرض كردم: بله آقا. دستش را بهسوي آسمان بلند كرد و فرمود: «پسرم، خدا عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمين اهل بيت عليهم السلام قرار دهد».
آيتالله شهاب الدين مرعشي نجفي ميفرمود: هرچه دارم از بركت دعاي پدرم است.(2)
احترام استاد مطهري به والدينش
استاد شهيد مرتضي مطهري ميفرمود:
گهگاه كه به اسرار وجودي خود و كارهايم ميانديشم، احساس ميكنم يكي از مسائلي كه باعث خير و بركت در زندگيام شده و همواره لطف و عنايت الهي را شامل حال من كرده است، احترام و نيكي فراواني بوده كه به والدين خود كردهام؛ بهويژه در دوران بيماري. علاوه بر توجه عاطفي، تا آنجا كه تواناييام اجازه ميداد، از نظر هزينه و مخارج زندگي به آنان كمك كردهام.(3)
آيتالله خامنهاي درباره احترام استاد مطهري به والدينشان ميفرمايد:
پدرشان يك روحاني محترمي بود در فريمان كه مرحوم مطهري احترام زيادي براي ايشان قائل بودند و خضوع ايشان در مقابل پدر، زبانزد بود. وقتي علت را از استاد سؤال ميكرديم؛ ايشان ميگفتند: اول كسي كه مرا به مسائل معنوي و حال عبادت هدايت كرد، پدرم بود و از دوران كودكي و جواني مرا به قرآن خواندن وادار ميكرد.(4)
در شرححال آيتالله العظمي بروجردي نوشتهاند: در سال 1314هـ .ق كه ايشان بيست و دومين بهار عمرش را پشت سر ميگذاشت، پدرش نامهاي به وي نوشت و او را از اصفهان به بروجرد احضار كرد. آيتالله بروجردي گمان ميكرد پدرش ميخواهد او را براي ادامه تحصيل، به نجف اشرف، كه بزرگترين حوزه علميه شيعه بود، بفرستد؛ ولي پس از ديدار پدر و بستگان، مشاهده ميكند كه برخلاف انتظار وي، آنها مقدمات ازدواجش را فراهم كردهاند.
از اين موضوع، اندوهگين ميشود و چون پدرش علت اندوه و تأثر او را ميپرسد، ميگويد من با خاطر آسوده و جديت بسيار، سرگرم دانشآموزي بودم، ولي اكنون بيم آن دارم كه تأهل، ميان من و مقصودم فاصله اندازد و مرا از تعقيب مقصود و رسيدن به هدفم بازدارد. پدر ميگويد: فرزندم! اين را بدان كه اگر به دستور پدرت عمل كني، اميد است كه خداوند به تو توفيق دهد تا به پيشرفتهاي مهمي كه در نظر داري، برسي. اين احتمال را هم بده كه اگر به اين آرزوي پدر ترتيب اثر ندهي؛ با همه جديتي كه در تحصيل داري، به جايي نرسي! گفته پدر در وي اثر ميبخشد و ترديد او را برطرف ميسازد. سرانجام پس از ازدواج، دوباره به اصفهان برميگردد سالها به تحصيل و تدريس علوم و فنون مختلف اهتمام ميورزد.(1)
احترام حضرت آيتالله مرعشي به پدرش
به انتخاب: سيد مريم طباطبايي ندوشن
زماني كه در نجف بوديم، يك روز مادرم گفتند: «پدرت را صدا بزن تا تشريف بياورد براي نهار.» حقير رفتم طبقه فوقاني؛ پدرم در حال مطالعه خوابش برده بود. ماندم چه كنم، خدايا امر مادرم را اطاعت كنم؟ از طرفي ميترسيدم با بيدار كردن ايشان، باعث رنجش خاطر مباركشان شوم.
خم شدم و لبهايم را كف پاهاي پدر گذاشتم و چندين بوسه زدم تا اينكه[پدرم] به خاطر قلقلك پا بيدار شد و ديد من هستم. پدرم، سيدمحمود مرعشي، وقتي اين علاقه و ادب و احترام را از من ديد، فرمود: شهابالدين تو هستي؟!
عرض كردم: بله آقا. دستش را بهسوي آسمان بلند كرد و فرمود: «پسرم، خدا عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمين اهل بيت عليهم السلام قرار دهد».
آيتالله شهاب الدين مرعشي نجفي ميفرمود: هرچه دارم از بركت دعاي پدرم است.(2)
احترام استاد مطهري به والدينش
استاد شهيد مرتضي مطهري ميفرمود:
گهگاه كه به اسرار وجودي خود و كارهايم ميانديشم، احساس ميكنم يكي از مسائلي كه باعث خير و بركت در زندگيام شده و همواره لطف و عنايت الهي را شامل حال من كرده است، احترام و نيكي فراواني بوده كه به والدين خود كردهام؛ بهويژه در دوران بيماري. علاوه بر توجه عاطفي، تا آنجا كه تواناييام اجازه ميداد، از نظر هزينه و مخارج زندگي به آنان كمك كردهام.(3)
آيتالله خامنهاي درباره احترام استاد مطهري به والدينشان ميفرمايد:
پدرشان يك روحاني محترمي بود در فريمان كه مرحوم مطهري احترام زيادي براي ايشان قائل بودند و خضوع ايشان در مقابل پدر، زبانزد بود. وقتي علت را از استاد سؤال ميكرديم؛ ايشان ميگفتند: اول كسي كه مرا به مسائل معنوي و حال عبادت هدايت كرد، پدرم بود و از دوران كودكي و جواني مرا به قرآن خواندن وادار ميكرد.(4)
پی نوشت ها :
1.معصومه بيگم آزرمي،سرگذشت هاي عبرت انگيز از عاقبت گنهکاران،ص124.
2.پژوهشکده تحقيقات اسلامي،هزار و يک نکته،انتشارات زمزمه هدايت، ص44.
3. محمدرضا صالحيان، مقام پدر و مادر در فرهنگ اسلامي، ص 162.
4. صادق حسنزاده، کليد خوشبختي، ج 1، ص 114.
منبع:نشريه گلبرگ،شماره 121.