طلسمات

خانه » همه » مذهبی » احزاب چپ و راست چه نوع احزابي هستند و از كجا نشأت گرفته‎اند؟

احزاب چپ و راست چه نوع احزابي هستند و از كجا نشأت گرفته‎اند؟

مقدمتاً بايد دانست كه واژة حزب به مفهوم مصطلح كنوني از مفاهيم جديدي است كه همان وجود تشكيلات خاصي است که براي ايجاد تغييرات اساسي در روابط قانوني بين افراد اطلاق مي گردد. موريس دوورژه از جامعه‎شناسان مشهور در تعريف حزب مي‌گويد: «حزب مجموعه‎اي از گروه‌هاي اجتماعي پراكنده در اطراف كشور است كه به وسيلة سازمان‎هاي هماهنگ كننده به هم پيوسته‎اند.»[1] وي عوامل اجتماعي و اقتصادي را از مهم‌ترين عوامل شكل‎گيري نظام‎هاي حزبي در كشورهاي غربي مي‎داند، به عقيده وي در دو قرن 19، 20 سه گرايش عمده به وجود آمد. محافظه‎كاري، ليبراليسم و سوسياليسم. اين گرايشات موجب پيدايش دو نظام حزبي پي در پي در جوامع شده‎اند.[2] به عقيده جامعه‎شناسان چون گروهي از مردم طبعاً محافظه‎كارند و برخي ترقي‎خواه، اين گونه طبيعت متفاوت باعث تشكيل احزاب محافظه‎كار، ليبراليستي و سوسياليستي شده است.[3] منظور از محافظه‎كاري عبارت از جرياني بود كه در قرن 19، 20 به گروه اشراف و طبقات وابسته به آن اطلاق مي‎شد و ليبراليسم طبقات بورژوا و نوظهور آن عصر را شامل مي‎شد كه با توسعة صنعتي و رشد طبقة كارگر درنيمة دوّم قرن 19 جريان سومي تحت عنوان احزاب سوسياليستي نيز پديد آمد. در طرح مختصر عقايد اين گروه‎ها مي‎توان گفت احزاب سوسياليست مخالف فعاليّت‎هاي آزاد اقتصادي و مالكيت خصوصي وسايل توليد بودند، امّا در مقابل احزاب ليبرال و محافظه‎كار از فعاليت‎هاي آزاد اقتصادي و مالكيت خصوصي دفاع مي‎كردند.[4]در خصوص منشأ و اصطلاحات چپ و راست با توجّه به آن كه اين واژه‎ها از رايج‎ترين اصطلاحات در تقسيم‎بندي احزاب و جريانات سياسي جهان مي‎باشند. ريشه‎يابي تاريخي آنها ما را به انقلاب فرانسه مي‎رساند. در 28 اوت 1789 در فرانسه مجلسي متشكل از اشراف، كليسا و عامه مردم تشكيل گرديد در اين مجلس بحث و گفتگويي در خصوص حق وتو پادشاه در دستور كار قرار گرفت، بحث بر سر اين بود كه آيا در رژيم مشروطه سلطنتي كه در شرف تشكيل بود پادشاه مي‌تواند از حق اخذ تصميمي برتر از حاكميّت ملّي برخوردار باشد، به عبارت ديگر آيا او مي‌تواند قدرتي برتر از قدرت نمايندگان مردم دارا باشد يا خير براي اخذ آراء و ابراز عقيده در اين خصوص دو گروه موافق و مخالف تشكيل شد هواداران حق وتوي سلطنتي در طرف راست رييس مجلس و مخالفان آن در طرف چپ وي جاي گرفتند و به اين طريق تمايز بين جناح چپ و راست كه در ابتدا فقط جنبه‎اي براي نشان دادن موقعيت مكاني بود پديدار شد و كم‎كم اين دو واژه وارد اصطلاحات سياسي روز گرديد.[5]پس از آن نيز در مجمع ملّي انقلاب فرانسه، نمايندگان انقلابي در طرف چپ رييس و محافظه‎كاران در طرف راست وي مي‎نشستند و اصطلاح ميانه‎رو نيز از همان ايام به وجود آمد كه نمايندگاني كه داراي تفكّر ليبراليستي بودند، در وسط مجلس مي‎نشستند به اين ترتيب واژة جناح چپ در اصطلاح سياسي به افرادي اطلاق مي‌شود كه با روحيه‎اي انقلابي و هوادار تغيير و دگرگوني باشند و واژة جناح راست نيز افرادي را شامل مي‌شود كه مخالف با دگرگوني و خواهان بازگشت به گذشته باشد، امّا به مرور زمان تحولات گوناگون در اين مفاهيم، همانند بسياري از مفاهيم ديگر پديد آمد و معاني جديد ديگري را در خود گنجانيد. به عنوان نمونه با انقلاب فرانسه كه در گروه جمهوري خواه و سلطنت‎طلب رودرروي هم قرار گرفتند و جمهوري خواهان تحت عنوان گروه چپ‎گرا و سلطنت‎طلبان با عنوان راست‎گرايان معروف شدند. همين‎طور بعدها به گروهي كه خواهان دخالت دين در نظام اجتماعي بودند، راست گرا و گروه موافق با تفكّر جدايي دين از سياست به چپ‎گرا موسوم شدند.[6]با ظهور كاپيتاليسم و نظام سرمايه‎داري و ايجاد دو طبقه بورژوا و طبقة كارگر چپ‎گرايي به مفهوم سوسياليست يا كمونيست بودن با ايدة مخالفت جدي با مالكيت خصوصي و مدافع اقتصاد دولتي بود و طرف مقابل آنان را راست‎گرا خطاب مي‎كردند، امّا به مرور با تعديل مواضع دو جناح فوق هر يك برخي از مواضع طرف مقابل را پذيرفتند كه نمود عيني آن را مي‎توان در اتحاد اروپا مشاهده كرد كه با تعديل مواضع هر دو جناح عملاً فاصله موجود بين آنها پر شد و طبعاً اين اصطلاحات نيز كاركرد و مفهوم سابق خود را از دست دادند.
بررسي تاريخچة احزاب چپ و راست در ايران ما را به يك صد سال پيش مي‎رساند، زيرا در آستانة انقلاب مشروطه ما شاهد بحث‎ها و گرايش‎هاي مختلف از نوع چپ و راست در ايران مي‎باشيم. حزب سوسيال دموكرات ايران تحت حمايت روسيه كه حوالي سال 1284 شمسي شكل گرفت، نقش بسيار مهمي را در جريان آشفتگي‎هاي انقلاب مشروطه، جنگ داخلي و مناقشه‎هاي پس از انقلاب بازي كرد. راست گرايان نيز در همين ايام به وجود آمدند كه با ايده پشتيباني از نظام سلطنتي و مخالفت با هرگونه تغييري در آن ظهور يافتند. همچنين لازم به ذكر است كه در سال 1299 شمسي حزبِ كمونيست ايران تشكيل شد و با حمايت مستقيم بلشويك‎ها تشكيل يك جمهوري سوسياليستي را در استان شمالي ايران يعني گيلان اعلام كرد.[7]و امّا در خصوص ريشه‎يابي اين مسئله پس از پيروزي انقلاب اسلامي بايد گفت تا پيش از بركناري بني‎صدر از رياست جمهوري اسلامي ايران در تاريخ اول تير 1360 جناح‎هاي سياسي در نظام جمهوري اسلامي به دو جريان «اسلامي» و «ملّي» تقسيم مي‎شدند. امّا پس از بركناري وي جناح‎هاي جديدي در درون جريان اسلامي شكل گرفت كه از اوايل سال 1361 اين جناح‎بندي‎ها به دولت و سپس مجلس شوراي اسلامي تسري يافت كه عمدتاً حول محور مسائل اقتصادي بود كه بر اساس آن گروه‎هاي داخل نظام به دو دستة طرفدار اقتصاد دولتي و اقتصاد بازار آزاد تقسيم شدند. در سال 1367 در آستانة انتخابات دورة سوّم مجلس شوراي اسلامي كه «مجمع روحانيون مبارز» از «جامعة روحانيت مبارز تهران» جدا گرديد، اين جناح بندي به شكلي آشكارتر و رسمي‎تر و با نمودي بيش‌تر در سطح جامعه ظاهر گرديد. بحران اقتصادي سال‎هاي 1365 و 1367، پايان جنگ و طرح مسئلة بازسازي، ديدگاه هاي جديد اقتصادي همچون خصوصي‎سازي، استقراض و طرح مسائل جديد فرهنگي و سياسي در كنار مسائل اقتصادي از جمله عواملي بودند كه زمينه‎ساز شكل‎گيري بارز دوجناح موسوم به چپ و است را در جامعه سبب گرديدند.[8]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ميشل روبرت، جامعه‌شناسي احزاب احمد نقيب‌زاده، تهران، نشر قومس، 1369.
2. موريس دو ورژه احزاب سياسي، ترجمه رضا علوي، تهران مؤسسة عالي علوم سياسي، 1352.
3. مجله اطلاعات سياسي، اقتصادي، سال 12، شمارة 126 ـ 125 بهمن و اسفند 1376.
4. سعيد برزين، جناح‌بندي سياسي در ايران، (از دهه 1360 تا دوّم خرداد 1376)، انتشارات نشر مركز 1378.

پي نوشت ها:
[1] . موريس دوورژه، احزاب سياسي، ترجمه رضا علوي، تهران، مؤسسة عالي علوم سياسي، 1352، ص 57.
[2] . موريس دوورژه، جامعه شناسي سياسي، ترجمة قاضي شريعت پناهي، انتشارات دانشگاه تهران، 1367، ص 458.
[3] . عبدالرحمن عالم، بنيادهاي علم سياست، تهران، نشر ني، 1373، صص 348، 347.
[4] . موريس دوورژه، اصول علم سياست، ترجمه قاضي شريعت پناهي، تهران، نشر دادگستر، 1367، ص 168.
[5] . اندروهي وود، درآمدي بر ايدئولوژي‎هاي سياسي از ليبراليزم تا بنيادگرايي ديني، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين‎المللي، 1379، صص 53، 48.
[6] . آلن دوبنوا، چپ، راست، پايان يك نظام، ترجمة شهرور رستگار نامدار، مجلة اطلاعات سياسي، اقتصادي، سال 12، شماة 6 ـ 125، بهمن و اسفند 1376، صص 96، 95.
[7] .  چپ در ايران، فصلنامه فرهنگي و  اجتماعي گفت‌وگو، شماره 31، بهار 1380، ص 35 تا 56.
[8] . ر. ك: حجت مرتجي، جناح‎هاي سياسي در ايران امروز، انتشارات نقش و نگار، 1378، صص 23، 9.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد