خانه » همه » مذهبی » احیای مذهب مالکی

احیای مذهب مالکی

فقه مالکی در مراکش کهن

احیای مذهب مالکی

مرینیان با هدف پر کردن خلأ دینی ناشی از زوال اندیشه‌های موحدون، به فقه مالکی تمسک جستند. از این‌رو، یکی از مهم‌ترین اهدافی که مرینیان کوشیدند تا به مثابه هویت ملی، دست کم در بین

30789 marakesh - احیای مذهب مالکی
30789 marakesh - احیای مذهب مالکی
نویسنده: یونس فرهمند
 
مرینیان با هدف پر کردن خلأ دینی ناشی از زوال اندیشه‌های موحدون، به فقه مالکی تمسک جستند. از این‌رو، یکی از مهم‌ترین اهدافی که مرینیان کوشیدند تا به مثابه هویت ملی، دست کم در بین بربران زناته تقویت کنند، فقه مالکی و اندیشه‌‎های کلامی اشاعره بود. (1) ممیزه اصلی مذاهب فقهی و کلامی فوق، تأکید بر حدیث به جای عقل، و قیاس مورد استفاده در فقه حنفی و عقاید معتزلی به عنوان منابع اصلی دستیابی به احکام فقهی و اعتقادات دینی بود؛ این تشخص به گونه‌ای است که فقه مالکی را برآیند مکتب حدیثی حجاز و فقه حنفی را نماینده مدرسه عقل‌گرای عراق دانسته‌اند. (2) به نظر می‌رسد قدمت و استواری فقه مالکی در مغرب از یک سو و تناسب آن با اذهان سنت‌گرای بربران بدوی زناته، مرینیان را به اتخاذ چنین تصمیمی واداشته است.
مقری این بار به سوی شرق رهسپار شد و چون به مصر رسید چنان از شوکت مسلمانان آنجا به شوق آمد که به دوستش، ابن خلدون گفت: تا کسی آنجا را نبیند، عزت اسلام را نمی‌داند. از یک سو، مساجد و مدارس به عنوان مهم‌ترین مراکز آموزشی رسمی، فقه مالکی را تا دورترین نقاط مغرب گسترش دادند و از سوی دیگر، حمایت جدی کارگزاران حکومتی از فقهای مالکی و سرانجام دستیابی آنان به مناصب عالیه قضایی و اداری و موقعیت اجتماعی ممتاز، چشم‌انداز روشنی پیش روی طالبان علم گشوده بود. (3) این چنین سده هشتم هجری را می‌توان دوره احیای مجدد مذهب مالکی در مغرب دانست که در پرتو آزادی و تشویق حکام، (4) کرسی‌های تدریس و تألیف و فتوی، بار دیگر در این سرزمین رونق گرفت و با توجه به پیوند موضوعات فقهی با معاملات و مناکحات و جزائیات و دیگر مسائل روزمره مردم، نیاز به دانش‌های فقهی و اصولی بیش از پیش احساس شد. از این‌رو، فقهای نامبرداری در این دوره ظهور کردند که مشهورترین آنان عبارت بودند از:
1. ابوعبدالله محمدبن محمدبن احمد قرشی تلمسانی مقّری از مشهورترین فقهای مغرب عصر مرینی که در حدود 710ق. در تلمسان زاده شد. (5) دوران طفولیت و نوجوانی را در تلمسان زیر نظر ابوعبدالله قرمونی و ابوزید صنهاجی گذراند. (6) سپس نزد ابوموسی عیسی بن محمدبن عبدالله- از مشاهیر مدرسان تلمسان که با ابن تیمیه ارتباط داشت- صحیح مسلم را سماع کرد.
سفر به اندلس مقری را با دو رویکرد جدید به علوم دینی آشنا کرد؛ نخست نزد آبلی، فقیه و ریاضیدان مشهور این دوره، تلمذ کرد و با علوم عقلی آشنا شد و سپس مبانی تصوف را نزد ابوعبدالله بن شاطر جمحی (زنده به سال 757ق) فرا گرفت. سیر مسافرت‌های علمی وی که اصطلاحاً «رحله» گفته می‌شود، حقیقتاً حیرت‌انگیز است و نموداری از تلاش‌های خستگی‌ناپذیر طالبان دانش با هدف فراگیری علوم دینی و استفاده از مشایخ متعدد تواند بود. (7)
با استیلای مرینیان بر تلمسان، وی به بجایه و سپس تونس رفت و از مشاهیر دانشمندان آنجا بهره‌ها گرفت و پس از درنگی کوتاه در تلمسان، سفرهای علمی خود را در شهرهای مغرب اقصی از سر گرفت و نزد علمای فاس و تازی و أغمات و سبته رفت و پس از کسب علوم رایج دینی از برجسته‌ترین دانشمندان آن ناحیه، بار دیگر به تلمسان بازگشت تا دوره دیگری از سفرهای علمی‌اش را آغاز کند. (8)
مقری این بار به سوی شرق رهسپار شد و چون به مصر رسید چنان از شوکت مسلمانان آنجا به شوق آمد که به دوستش، ابن خلدون گفت: تا کسی آنجا را نبیند، عزت اسلام را نمی‌داند. (9) سپس از مصر به حجاز رفت و پس از زیارت خانه خدا و برخی از مشایخ و علمای آنجا، در راه بازگشت در شام با شاگردان ابن تیمیه و سرآمد آنها؛ یعنی ابن قیم جوزیّه (د751ق) ملاقات کرد و پس از درنگی کوتاه در قدس، راه مغرب را در پیش گرفت. (10) وی از سفر باز نایستاد و بار دیگر به سرزمین‌های جنوبی مغرب اقصی، چون سجلماسه، درعه و سپس اندلس رفت و سرانجام به تلمسان بازگشت. (11) حضور مجدد وی در تلمسان با شکست ابوالحسن مرینی در واقعه قیروان و اعلام سلطنت از سوی فرزندش ابوعنان همزمان شد؛ مقری نه تنها جانشینی وی را تأیید کرد، بلکه به دستور سلطان بیعت‌نامه‌ای به انشای خویش نوشت و بر همگان خواند. ابوعنان نیز پس از سلطه بر فاس، با عزل ابوعبدالله بن عبدالرزاق، قاضی الجماعه آنجا و جایگزینی مقری، پاداش این خوش خدمتی را به او عطا کرد تا سرنوشت این فقیه برجسته با دربار پیوند محکم‌تری بیابد. (12)
روابط مقری و سلطان مرینی به شکل مودت‌آمیزی تداوم یافت و در پی این مناسبات حسنه، مدرسه متوکلیه که از بزرگ‌ترین مدارس مغرب بود برای وی ساخته شد و به مدت هفت سال مقتدرانه یکی از بالاترین مناصب قضایی و علمی این روزگار را از آن خویش کرد. (13) با این همه، سه سال پایانی عمر مورد خشم سلطان قرار گرفت و موقعیت پیشین را از دست داد و قضای شهر کوچک ساحلی هُنین یافت. سپس از سوی ابوعنان به سفارت نزد محمدبن یوسف بن احمر، سلطان نصری غرناطه رفت، اما ترجیح داد با پشت پا زدن به دنیا، باقی عمر را به سر آورد؛ از این‌رو، ابن احمر از دیوان اعشار شرعی برای وی مقرری تعیین کرد و سرانجام در 759ق. درگذشت. (14)
مقری آثار متعددی بالغ بر 20 کتاب مهم در موضوعات مختلف فقه و اصول، تفسیر، نحو و زبان عربی، تصوف و منطق نگاشته که متأسفانه امروزه تنها بخش اندکی از آنها در دست است. مشهورترین کتب به جا مانده از او، یکی القواعد الفقهیه، در موضوع فقه و اصول و دیگری الحقائق و الرقائق در زمینه تصوف است. زمانه‌ای که مقری در آن می‌زیست، به لحاظ کثرت و گونه‌گونی آثار پدید آمده، در نوع خود منحصر به فرد بود؛ با وجود این، دیدگاههای فقهی او با عموم معاصرینش تفاوتی بایسته داشت و همین امر یکی از مهم‌ترین وجه ممیّزهای وی با فقهای مالکی سده هشتم است. او منتفد زمانه خویش بود و بر فقهای مالکی که متعصبانه خود را در حصار تنگ مذهبی محدود می‌کردند و به جای بهره‌گیری از منابع استنباط احکام، مقلّدانه به ذکر منقولات پیشینیان روی می‌آوردند و استدلالات و احتجاجات عقلانی را رها می‌کردند، سخت می‌تاخت و بر آنها خرده می‌گرفت. شگفتا که در این امر به سخن ارسطو استشهاد می‌کرد که به رغم دوستداری استادش افلاطون، حقیقت را بر وی ترجیح می‌داد. (15) او حتی طرح فرضیه‌های فقهی نادر و تلاش برای پاسخگویی غیرمدلل به آن را ناپسند می‌دانست و به جای آن، حفظ نصوص کتاب و سنت و تفقه در آنها را به مثابه فرض عین توصیه می‌کرد. (16) از این‌رو، مبالغه نخواهد بود اگر فضل تقدم در توجه به مقاصد شریعت را که آغاز نوعی نگرش عقلانی در فقه مالکی بود، از آن وی بدانیم (17) و بر این مهم انگشت تأکید نهیم که او آغازگر راهی بود که به وسیله شاگرد شهیرش، ابواسحاق شاطی در کتاب الموافقات فی اصول الشریعه به کمال رسید و در نتیجه شهرت استاد در این زمینه، سخت تحت تأثیر اندیشه‌های وی قرار گرفت.
مقری آثار متعددی بالغ بر 20 کتاب مهم در موضوعات مختلف فقه و اصول، تفسیر، نحو و زبان عربی، تصوف و منطق نگاشته که متأسفانه امروزه تنها بخش اندکی از آنها در دست است. (18) مشهورترین کتب به جا مانده از او، یکی القواعد الفقهیه، در موضوع فقه و اصول و دیگری الحقائق و الرقائق در زمینه تصوف است. وی در کتاب نخست حدود 1200 قاعده فقهی را با ذکر شواهد و بیان دیدگاه‌های مذاهب چهارگانه اسلامی ذکر کرده و به تفصیل از مقاصد شریعت و ضرورت توجه به فلسفه احکام، به ویژه در فتوا سخن گفته است. (19) با این همه، برخی چون «کتانی» بدون توجه به رویکرد انتقادی نویسنده، کتاب را مختصری از قواعد شهاب الدین قرافی دانسته‌اند (20) که این امر از سوی محققان بعدی مردود دانسته شده است. (21) برخلاف کتاب فقهی- اصولی مقری، «الحقائق و الرقائق» رساله کوچک حدوداً هفت صفحه‌ای است (22) که نویسنده اغلب گفتارهای صوفیانه پیشینیان را با لفظ حقیقت در آن گرد آورده و بلافاصله به دنبال آن، شاهد مثالی از وقایع روزگار خود با مشاهداتش را برای آن ذکر کرده است. (23)

بیشتر بخوانید: جنبش‌های اسلامی مراکش

2. ابوعبدالله محمدبن محمدبن محمد عبدری فاسی مالکی، مشهور به ابن الحاج، از دیگر فقهای فاس در این دوره بود که از زندگی وی اطلاعات درخوری در دست نیست؛ (24) ولی از آثار او، بخصوص مهم‌ترین کتاب فقهی‌اش؛ یعنی المدخل در فقه مالکی که تا امروز برجای مانده، اطلاعات بسیاری به دست می‌آید. (25) این اثر بیش از آنکه به شیوه کتب فقهی نوشته شده باشد، کشکول گونه‌ای است مشتمل بر اخلاق، فقه و حدیث. (26) از این‌رو، تفاوت تبویب کتاب با سایر نوشته‌های فقهی را باید در هدف نویسنده جستجو کرد؛ وی در این باب گفته است: بارها از شیخ عالم عامل، ابومحمد عبدالله بن ابی جمره شنیدم که می‎گفت: دوست دارم یکی از فقها که مشغله چندانی ندارد، مردم را به مقاصد و اهداف اعمالشان آگاه سازد. (27) به همین دلیل در جای دیگری از کتاب، نویسنده نام کامل کتاب را المدخل الی تنمیة العمال بتحسین النیات و التنبیه علی بعض البدع و العوائد التی انتحلت و بیان شناعتها و قبحها ذکر کرده است. (28)
مجلد نخست کتاب اغلب به آداب فردی و گاه اجتماعی، چون غذا خوردن، قرآن خواندن، طلب علم و مسائل مختلف زنان، مثل دریانوردی آنها، لباس پوشیدن و زیارت قبور و غیره اختصاص دارد. (29) نویسنده مجلد دوم را با بیان آداب تعلیم و متعلم و پاره‌ای دیگر از امور مربوط به خانواده و با برشمردن انواع بدعت‌ها و ذکر مصادیق آنها و بیان احکام شرعی هر یک به پایان رسانده است. (30) مجلد سوم به وضوح از انگیزه‌های عرفانی نویسنده حکایت دارد و به موضوعاتی، چون مکائد شیطان، آداب فقیر، علاقه مرید، ریا و وجوب اصلاح باطن پرداخته است. (31) آخرین مجلد کتاب درباره‌ی معاملات و اغلب مشاغل مردم، چون رنگرزی، پنبه‌ریزی، خیاطی، قصابی و غیره است؛ (32) از این توصیفات می‌توان فهمید که کتاب، فاقد نظم منطقی فقهی به شیوه پیشینیان است، اما به نظر می‌رسد این بی‌نظمی معلول التزام نویسنده به نقش نیت در اعمال و اصلاح آداب دینی مردم با هدف رفع بدعت‌هاست. به علاوه مطالب کتاب، خاصه در مجلد سوم با دیدگاه‌های عرفانی نویسنده پیوند یافته و از این منظر نیز قابل توجه است.
بررسی تفصیلی شرح احوال و آثار فقهای مالکی مغرب در دوره ابوالحسن و ابوعنان از حوصله این مقال خارج است؛ از این‌رو، پس از ذکر اجمالی برجسته‌ترین فقها، به ویژگی‌های اصلی جهت‌گیری‌های فقهی این دوره اشاره خواهد شد.
ابوعبدالله محمدبن علی بن سلیمان بن السَّطی (د.749)، (33) فقیه و صاحب فتوای مجالس ابوالحسن که از او به خزانه مذهب امام مالک یاد کرده‌‌اند (34) و نیز ابوعبدالله محمدبن احمدبن عبدالملک فشتالی که از ملازمین دربار ابوالحسن بود و ابوعنان او را به عنوان قاضی الجماعه فاس منصوب کرد (35) از دیگر فقهای درخور ذکر است، به علاوه در شمار فقهای مشهور این عصر باید از علی بن محمدبن صباغ عقیلی (د.758ق)، (36) سید مصباح بن عبدالله یالصوتی (د.750ق)، (37) عبدالرحمن عفان جزولی (د.741ق)، (38) ابوعبدالله الرندی، (39) احمدبن قاسم، مشهور به قبّاب، (40) محمدبن یوسف شبوکی (41) و شیخ صرصری (42) نیز یاد کرد.

نمایش پی نوشت ها:
1- بن شقرون، مظاهر الثقافة المغربیة، ص51.
2- جیدی، ص11.
3- کنون، ج3، ص189.
4- برای توجهات ابوالحسن مرینی به فقها نک: (ابن مرزوق، ص257-270).
5- ابن مریم، ص155؛ مقری، نفح الطیب، ج5، صص 206-207.
6- برای آگاهی از زندگی آنها نک: مقری، همان، ج5، ص243، 242.
7- ابوالاجفان، ص64 .
8- همو، ص 70-73.
9- ابن خلدون، العبر، 649/7.
10- ابن مریم، همانجا؛ زمامة، عبدالقادر، «المقری الجد»، دعوة الحق، سال9، شماره2، ص98.
11- ابوالاجفان، 77.
12- ابن خلدون، همان، ص535.
13- ابن احمر، بیوتات فاس الکبری، ص64؛ مقری، ازهار الریاض، ج1، ص5.
14- ابن خلدون، همان، صص 535-536؛ ابوالاجفان، صص 80-87.
15- عین عبارت وی چنین است و ما احسن قول ارسطو لمخالف استاذه افلاطون: تخاصم الحق و افلاطون و کلاهما صدیق و الحق اصدق منه. (قواعد، صص 35-36 به نقل از ابوالاجفان، ص148).
16- همو، ص145.
17- برای این مهم نک: دیدگاه‌های وی در باب اجتهاد (همو، ص150).
18- نک: فهرست آثار او در همو، ص124-126.
19- نسخه خطی کتاب در دارالکتب الوطنیه تونس به شماره 14682 نگهداری می‌شود؛ اما بخش‌هایی از کتاب را احمدبن حمید به عنوان رساله دکتری خود در دانشگاه ام القری تصحیح و تحقیق کرده است.
20- کتانی، سلوة الانفاس، ج3، ص437.
21- نک: دیدگاه‌های احمدبن حمید در (ابوالاجفان، ص103).
22- این اثر را عبدالقادر زمامه در مجله دعوة الحق، سال نهم، شماره هشت به چاپ رسانده است.
23- نک: عبدالقادر، زمامه «الحقائق و الرقائق»، دعوة الحق، سال 9، شماره 8، ص95-102، 1966.
24- ابن حجر عسقلانی، الدر الکامنة، ج4، ص237؛ ابن فرحون، صص413-414.
25- صفدی در وافی بالوفیات، این کتاب را کتاب البدع خوانده است (ج1، ص187). برای اطلاع از آثار او نک: کحاله معجم المؤلفین، ج11، ص284.
26- نک: مجلدات چهارگانه این کتاب که در تاریخی نامعلوم در مکتبه دارالتراث مصر به چاپ رسیده است.
27- عبدری، ج1، ص3.
28- همو، ج1، ص6.
29- نک: همو، ج1، 51، 14، 241، 271 و جمـ .
30- نک: همو، ج2، ص203، 257 و جمـ .
31- نک: همو، ج3، ص 41، 49، 52، 59 و جمـ .
32- نک: همو، ج4، ص10، 16، 172، 182 و جمـ.
33- منسوب به قبیله سطه از بطون اوربه، ساکن در نواحی فاس (ابن خلدون، العبر، ج7، ص518). برای بررسی بیشتر در باب زندگی او نک: ابن مرزوق، ص261؛ ابن خلدون، العبر، ج6، ص522؛ ج7، صص 353-354؛ مقری، نفح الطیب، ج5، ص241.
34- ابن مرزوق، همان جا.
35- برای بررسی زندگی وی نک: ابن مرزوق، ص268؛ ابن خطیب، الاحاطه، ج2، ص187-191.
36- نک: کتانی، سلوة الانفاس، ج3، ص14.
37- نک: همو، ج2، ص64.
38- نک: همو، ج2، ص140.
39- نک: ابن مرزوق، ص261.
40- نک: کتانی، سلوة الانفاس، ج2، ص391.
41- در باب زندگی و شعر او نک: مقری، ازهار الریاض، ج1، ص291-294.
42- نک: در باب تدریس وی در مدرسه متوکلیه و برخورد ابوعنان با وی نک: همو، ج3، ص27.

منبع مقاله :
فرهمند، یونس؛ (1394)، مرینیان: سیاست، جامعه و فرهنگ در مغرب سده‌های میانه، تهران: پژوهشکده‌ی تاریخ اسلام، چاپ اول.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد