نخست باید دانست آنچه در اسلام توصیه شده مهربانی و لطف در میان اعضا خانواده است و در آیات و روایات درباره خوش اخلاقی و رسیدگی مردان نسبت به خانواده سفارشات بسیاری شده است. سیره خود پیامبر(ص) و امامان(ع) و بزرگان ما همگی نیکی و محبت به همسر و فرزندان بوده است و برای مردانی که بداخلاقی دارند مجازات فشار قبر فراوانی قرار داده شده است. اما آنچه مهم است در حل اختلافات گاهی میان خوب و خوبتر خوب را باید انتخاب کرد و گاهی میان بد و بدتر باید بدتر را رها کرد. به تجربه ثابت شده است که اگر در مشاجرات خانم ها نیز به مقابله با همسرانشان بپردازند نه تنها مشکل حل نمی شود بلکه اختلافات جزیی گاهی به جدایی نیز کشیده می شود. در صورتی که اگر خانم ها ناهنجاری و عصبانیت همسرشان را تحمل کنند، دیری نمی گذرد که عصبانیت همسر فروکش می کند و زندگی چه بسا خوشی و آرامی پیدا می کند و گاهی تحمل خانم، موجب می شود که سابقه ذهنی خوبی در ذهن شوهر باقی بگذارد که هرگاه عصبانیت خود را به یاد آورد شرمنده می شود.البته چه بسا برخی مردان به جهت برخی تربیت های غلط و یا مشکلات دیگر به ناهنجاری خود ادامه دهند. در این صورت باید به چند نکته توجه داشت:
1. ناهنجاری مردان در مقطع خاصی از زندگی است و ناپایدار است.
2. باید عوامل ناراحتی و عصبانیت همسر، ریشه یابی شود و سعی شود مقدمات ناراحتی او فراهم نشود.
3. از فامیل ها و دوستانی که می توانند او را تحت تأثیر قرار بدهند کمک گرفته شود.
جهت توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
درباره آیه شریفه »الرجال قوامون علی النساء« باید معنای آن را به درستی فهم نمود. در این رابطه باید ابتدا درک درستی از »قوام « بودن مرد و دایره شمول آن داشت , تا بتوان به دلیل و فلسفه آن راه یافت . بنابراین در اینجا سه نکته باید روشن شود: معنا, گستره و حکمت .
الف ) در رابطه با معنای کلمه »قوام « آمده است : »القوام من القیام و هو اداره المعاش «; یعنی , »قوام « مشتق شده از »قیام « و آن به معنای اداره امور زندگی است , (تفسیر المیزان , ج 4, ص 215).
ب ) گستره این حکم محدود به روابط خانوادگی است . به عبارت دیگر این آیه , بیانگر برتری مطلق مرد نسبت به زن نیست و تنها مسؤولیت مرد در سرپرستی کانون خانواده را بیان نموده و به دنبال آن , به برخی از توابع این مسؤولیت (مانند لزوم تأمین نیازهای اقتصادی خانواده ) اشاره می کند.
ج ) فلسفه این حکم آن است که به طور طبیعی مرد, توانایی بهتری برای اداره خانواده و تأمین نیازمندی های آن دارد.
از طرف دیگر زن نیازمند محیطی امن همراه با آسایش کافی است تا در پرتو آن , بتواند به انجام وظایف دیگری که در نظام آفرینش بر عهده او قرار داده شده است (مانند حمل , رشد و تربیت فرزند و…) بپردازد. بنابراین ریاست و مسؤولیت مرد و در راستای آن تلاش برای اداره و تأمین نیازهای خانواده , نه تنها امری شرعی ; بلکه حقیقتی تکوینی و متناسب با نظام خلقت زن و مرد است . آیه فوق پس از آنکه اعلام می دارد قوام زندگی زن یعنی مسؤولیت اداره و تأمین نیازهای او بر عهده مرد است , دستوراتی را در رابطه با چگونگی برخورد با برخی از مشکلات احتمالی در روابط زوجین بیان می دارد. در این رابطه نکاتی چند شایان توجه است :
1- دستورات صادره در این آیه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکالیف اختصاصی اش یعنی تمکین و عفاف، بدون هیچ عذر موجهی سرپیچی نماید. جالب این است که اگر زنی از انجام کارهای خانه , بچه داری و … سر باز زند شارع مقدس هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی تواند در این موارد واکنش نشان دهد. بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیاری از مسائل اختلافی زوجین ساکت است و هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی تواند در این موارد واکنشی نشان دهد. بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیاری از مسائل اختلافی زوجین ساکت است و هیچ حقی برای مرد جز در دو مورد فوق که زن با پیمان ازدواج تعهد به آنها را ملتزم شده صادر نکرده است .
2- »نشوز« مسلما امری برخلاف حقوق مرد است و برای مقابله با آن بهترین راه این است که قبل از مراجعه به دیگران مشکل را در داخل خانه حل نمود, ولی اگر چنین چیزی میسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران می رسد که در آیه بعد سالمترین راه آن عنوان شده است .
3- حل مسأله نشوز در داخل خانه نیز به اشکال مختلفی انجام پذیر است و جالب این است که خداوند از ملایمترین راه ها شروع نموده و در صورت تأثیر گذاری آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است . لذا در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است . چنین روشی حکیمانه ترین شیوه در حل مشکلات زوجین است . لیکن اگر زنی در برابر اندرزها و نصایح شوهر سر تسلیم فرود نیاورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پایداری ورزید چه باید کرد؟ در اینجا نیز خداوند راه دومی را پیشنهاد نموده است که از حد برخورد منفی عاطفی بالاتر نمی رود و آن خودداری از همبستر شدن با وی می باشد. در اینجا نیز اگر مشکل حل شد دیگر کسی حق پیمودن راه سوم را ندارد, امأا اگر زن در چنین وضعیتی نیز سرسختی نشان داده و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید چه باید کرد؟ در اینجا چند راه قابل تصویر است :
الف ) مرد حقوق خود را نادیده انگارد و در مقابل نشوز زن به کلی ساکت شود, هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد. چنین چیزی براساس هیچ منطقی قابل الزام نیست و اختصاص به مرد هم ندارد, یعنی در هیچیک از نظامهای حقوقی جهان نمی توان به صاحب حقی الزام کرد که در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند, یعنی از نظر اخلاقی , آنهم در موارد خاصی می توان چنین توصیه ای نمود ولی نباید بین مسأله حقوقی و اخلاقی خلط کرد. از طرف دیگر نشوز زن اقسامی دارد که برخی از آنها مسلما به زیان خود او هم تمام می شود و بر مرد لازم است که به عنوان مدیر کانون خانواده کنترل هدایتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد.
ب ) راه دیگر آن است که مرد از هر طریق ممکن استیفای حقوق نماید. چنین چیزی را هرگز شارع اجازه نمی دهد و برای استیفای حق روشهای معینی وضع نموده است , زیرا در غیر اینصورت ممکن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم دیگر به بار آید.
ج ) راه دیگر آن است که مرد با مراجعه به دیگران اعم از مراجع قضایی یا افراد ذی نفوذ دیگر حقوق خود را استیفا کند, چنین چیزی اگر چه ممکن است حق مرد را تأمین کند ولی هنوز با امکان حل مشکل در داخل خانه بهتر است مسأله به بیرون کشیده نشود. زیرا ابراز خارجی مسائل داخل خانه آسیب های فراوانی برای خانواده به بار می آورد که در اینجا جای ذکر آن نیست , لذا خداوند حکیم حل خارجی را به عنوان آخرین راه ممکن پیشنهاد می نماید. د) راه دیگر آن است که مرد اندکی قاطعانه تر از برخورد منفی عاطفی فوق برخورد نماید. لذا قرآن مجید به عنوان آخرین راه حل ممکن در داخل خانه مسأله »ضرب « را مطرح نموده است . البته این مسأله نیز حدودی دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومی یا تبلیغات مسموم مطرح می شود, سازگاری ندارد.
در رابطه با حد و چگونگی زدن , علامه مجلسی (ره ) در بحار الانوار , ج 104 , ص 58 روایتی از فقه الرضا(ع ) نقل نموده است که »…والضرب بالسواک و شهبه ضربا رفیقا ; زدن باید با وسایلی مانند مسواک و امثال آن باشد, آنهم با مدارا و ملایمت «.
ظاهر روایت فوق به خوبی نشان می دهد که »ضرب « باید در پایین ترین حد ممکن باشد و هرگز نباید اندک آسیبی بر بدن وارد کند. وسیله ای که در این روایت اشاره شده چوبی بسیار نازک مانند سیگار، مسواک و سبک و کم ضربه ای است . نکته دیگری که از آیه شریفه به دست میآید این است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید, زیرا به دنبال این عمل دو واکنش احتمال می رود: یکی آن که زن به حقوق مرد وفادار شود, در اینصورت قرآن می فرماید: »فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا ; اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید«. یعنی , اگر زن در برابر حقوقی که بر آن پیمان بسته است تسلیم شد دیگر مقابله با وی ظلم و تجاوز است.
واکنش دیگر آن است که همچنان سرسختی نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بی ثباتی نماید, در این رابطه در آیه بعد فرموده است : »و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما ان الله کان علیما خبیرا ; اگر خوف گسست در بین آن دو یافتید, پس حکمی از ناحیه مرد و حکمی از بستگان زن برگزینید, اگر از پی آن خواستار صلاح باشند خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد کرد, همانا خداوند دانا و آگاه است «.
نکته جالب توجه این است که قرآن مجید در آخرین مرحله گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار می دهد تا مسأله با سلامت هر چه بیشتر روال خود را طی کند و برای اینکه حقی از هیچیک از طرفین زایل نشود و تبعیضی رخ ننماید فرموده است که از هر جانب حکمی برگزیده شود و با رعایت حقوق و مصالح طرفین مشکل را برطرف نمایند. خلاصه در این حکم شرایط زیر دیده می شود:
(1) اختصاص به مورد سرپیچی زن از تکلیف خود و حقوق مسلم مرد دارد, حقوقی که با پیمان ازدواج , زن وفاداری خود نسبت به آن را متعهد شده است .
(2) در راستای حل مشکل در داخل خانه و خودداری از بروز آن در خارج از منزل وضع شده .
(3) سومین مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست .
(4) حد آن نازلترین مرتبه ضرب است و نباید موجب کمترین آسیبی بر بدن زن شود.
(5) موقتی است و چه دارای نتیجه مثبت و چه منفی باشد باید به زودی از آن دست کشید.
نکته دیگری که شایان ذکر است این است که اساسا دیدگاه شارع نسبت به زدن همسر نگرشی منفی است و نصوص زیادی در نهی از این عمل وارد شده است . این روایات همه در زمانی بیان شده که خشونت علیه زنان از توهین و فحاشی تا ضرب و جرح و حتی قتل را شامل می شد, و اسلام آنها را تحریم و مستوجب مجازات فقهی و قضایی در دنیا و عذاب آخرت دانست . برخی از این روایات عبارتند از:
1- پیامبر(ص ) فرمود: من در شگفتم از کسی که زن خود را می زند, در حالی که خودش برای کتک خوردن , سزاوارتر است . زنانتان را مزنید که قصاص دارد.
2- و نیز فرمود: زنان بر مرد کریم , غالب می شوند و مرد لئیم , بر زنان مسلط می گردد. من دوست دارم کریم مغلوب باشم نه لئیم غالب .
3- از امام صادق (ع ) از پدرش روایت شده که گفت : وقتی با زنی ازدواج می کنید, احترامش کنید. زن مایه آرامش شما است . زنان را آزار ندهید و حقوق آنان را ضایع نکنید.
4- پیامبر(ص ) فرمود: هر مردی که بر بد اخلاقی همسرش صبر کند, خدا اجر داوود(ع ) را به او می دهد و به هر زنی که بر بداخلاقی مردش صبر کند, همچون اجر آسیه را که با فرعون , کنار آمد, عطا می کند.
5- حضرت محمد(ص ) فرمود: »زنان را نزنید و تقبیح مکنید«.
6- حضرت علی (ع ) فرمود: » در هر حال با زنت مدارا کن و با او به نیکی رفتار نمای تا زندگی لبریز از صفا و صمیمیت باشد«.
7- آخرین چیزی که به وقت وفات , از رسول خدا(ص ) شنیدند – که در زیر زبان همی گفت – سه سخن بود: »نماز بر پا دارید و مراقب حقوق بردگان باشید و ستم نکنید. و الله الله در حدیث زنان , که در دست شمایند. با زنانتان , نیکو زندگی کنید و حریم آنان را نگاه دارید.
8- و رسول خدا(ص ), خشم و توهین زنان را تحمل می کرد. روزی زن عمر جواب وی به خشم , باز داد. عمر گفت : یالکعا؛ جواب باز می دهی ؟ گفت : آری که رسول (ص ) از تو بهتر است , زیرا زنان , وی را جواب باز می دهند و او تحمل می کند.
9- یک روز, زنی به خشم , دست فراسینه رسول خدا(ص ) زد. مادر وی با وی درشتی کرد که : چرا کردی ؟ رسول خدا گفت : بگذار بیش از این نیز کنند و من درگذرم , (احادیث به نقل از بولتن اندیشه , ویژه »زن « , ص 350).
نکته ای که لازم است در پایان به آن اشاره کنیم این که اصولا در بررسی یک کتاب بویژه کتب مهم نبایستی تنها با دیدن یک آیه در موردی به قضاوت نشست . حال اگر آن کتاب کتاب آسمانی باشد موضوع اهمیت فوق العاده تری پیدا می کند. وقتی می توان درباره نگاه قرآن به زن و مرد سخن گفت که مجموعه آیات در این زمنیه دیده شود نه این که – کلوا و اشربوا در گوش کرد و لا تسرفوا را فراموش کرد. بنابراین وقتی می توان دیدگاه در این زمینه ارائه داد که به مجموع آیات قرآن نظر شود. ثانیا : قرآن برای خود مفسر و مبین تعریف کرده است »و انزلنا الیک الذکر لیتبین للناس مانزل الیهم ; و ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که ما نازل کردیم بیان کنی « حال برای درک محدوده معنای یک آیه بایستی دیگر ادله را در سنت مورد توجه قرار داد. چنانکه برای فهم آیه قوامون بایستی آیات دیگر و هم چنین روایات صحیحی که برای تبیین محدوده هر یک از آنها وارد شده مورد توجه قرار گیرد.
1. ناهنجاری مردان در مقطع خاصی از زندگی است و ناپایدار است.
2. باید عوامل ناراحتی و عصبانیت همسر، ریشه یابی شود و سعی شود مقدمات ناراحتی او فراهم نشود.
3. از فامیل ها و دوستانی که می توانند او را تحت تأثیر قرار بدهند کمک گرفته شود.
جهت توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
درباره آیه شریفه »الرجال قوامون علی النساء« باید معنای آن را به درستی فهم نمود. در این رابطه باید ابتدا درک درستی از »قوام « بودن مرد و دایره شمول آن داشت , تا بتوان به دلیل و فلسفه آن راه یافت . بنابراین در اینجا سه نکته باید روشن شود: معنا, گستره و حکمت .
الف ) در رابطه با معنای کلمه »قوام « آمده است : »القوام من القیام و هو اداره المعاش «; یعنی , »قوام « مشتق شده از »قیام « و آن به معنای اداره امور زندگی است , (تفسیر المیزان , ج 4, ص 215).
ب ) گستره این حکم محدود به روابط خانوادگی است . به عبارت دیگر این آیه , بیانگر برتری مطلق مرد نسبت به زن نیست و تنها مسؤولیت مرد در سرپرستی کانون خانواده را بیان نموده و به دنبال آن , به برخی از توابع این مسؤولیت (مانند لزوم تأمین نیازهای اقتصادی خانواده ) اشاره می کند.
ج ) فلسفه این حکم آن است که به طور طبیعی مرد, توانایی بهتری برای اداره خانواده و تأمین نیازمندی های آن دارد.
از طرف دیگر زن نیازمند محیطی امن همراه با آسایش کافی است تا در پرتو آن , بتواند به انجام وظایف دیگری که در نظام آفرینش بر عهده او قرار داده شده است (مانند حمل , رشد و تربیت فرزند و…) بپردازد. بنابراین ریاست و مسؤولیت مرد و در راستای آن تلاش برای اداره و تأمین نیازهای خانواده , نه تنها امری شرعی ; بلکه حقیقتی تکوینی و متناسب با نظام خلقت زن و مرد است . آیه فوق پس از آنکه اعلام می دارد قوام زندگی زن یعنی مسؤولیت اداره و تأمین نیازهای او بر عهده مرد است , دستوراتی را در رابطه با چگونگی برخورد با برخی از مشکلات احتمالی در روابط زوجین بیان می دارد. در این رابطه نکاتی چند شایان توجه است :
1- دستورات صادره در این آیه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکالیف اختصاصی اش یعنی تمکین و عفاف، بدون هیچ عذر موجهی سرپیچی نماید. جالب این است که اگر زنی از انجام کارهای خانه , بچه داری و … سر باز زند شارع مقدس هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی تواند در این موارد واکنش نشان دهد. بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیاری از مسائل اختلافی زوجین ساکت است و هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی تواند در این موارد واکنشی نشان دهد. بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیاری از مسائل اختلافی زوجین ساکت است و هیچ حقی برای مرد جز در دو مورد فوق که زن با پیمان ازدواج تعهد به آنها را ملتزم شده صادر نکرده است .
2- »نشوز« مسلما امری برخلاف حقوق مرد است و برای مقابله با آن بهترین راه این است که قبل از مراجعه به دیگران مشکل را در داخل خانه حل نمود, ولی اگر چنین چیزی میسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران می رسد که در آیه بعد سالمترین راه آن عنوان شده است .
3- حل مسأله نشوز در داخل خانه نیز به اشکال مختلفی انجام پذیر است و جالب این است که خداوند از ملایمترین راه ها شروع نموده و در صورت تأثیر گذاری آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است . لذا در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است . چنین روشی حکیمانه ترین شیوه در حل مشکلات زوجین است . لیکن اگر زنی در برابر اندرزها و نصایح شوهر سر تسلیم فرود نیاورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پایداری ورزید چه باید کرد؟ در اینجا نیز خداوند راه دومی را پیشنهاد نموده است که از حد برخورد منفی عاطفی بالاتر نمی رود و آن خودداری از همبستر شدن با وی می باشد. در اینجا نیز اگر مشکل حل شد دیگر کسی حق پیمودن راه سوم را ندارد, امأا اگر زن در چنین وضعیتی نیز سرسختی نشان داده و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید چه باید کرد؟ در اینجا چند راه قابل تصویر است :
الف ) مرد حقوق خود را نادیده انگارد و در مقابل نشوز زن به کلی ساکت شود, هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد. چنین چیزی براساس هیچ منطقی قابل الزام نیست و اختصاص به مرد هم ندارد, یعنی در هیچیک از نظامهای حقوقی جهان نمی توان به صاحب حقی الزام کرد که در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند, یعنی از نظر اخلاقی , آنهم در موارد خاصی می توان چنین توصیه ای نمود ولی نباید بین مسأله حقوقی و اخلاقی خلط کرد. از طرف دیگر نشوز زن اقسامی دارد که برخی از آنها مسلما به زیان خود او هم تمام می شود و بر مرد لازم است که به عنوان مدیر کانون خانواده کنترل هدایتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد.
ب ) راه دیگر آن است که مرد از هر طریق ممکن استیفای حقوق نماید. چنین چیزی را هرگز شارع اجازه نمی دهد و برای استیفای حق روشهای معینی وضع نموده است , زیرا در غیر اینصورت ممکن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم دیگر به بار آید.
ج ) راه دیگر آن است که مرد با مراجعه به دیگران اعم از مراجع قضایی یا افراد ذی نفوذ دیگر حقوق خود را استیفا کند, چنین چیزی اگر چه ممکن است حق مرد را تأمین کند ولی هنوز با امکان حل مشکل در داخل خانه بهتر است مسأله به بیرون کشیده نشود. زیرا ابراز خارجی مسائل داخل خانه آسیب های فراوانی برای خانواده به بار می آورد که در اینجا جای ذکر آن نیست , لذا خداوند حکیم حل خارجی را به عنوان آخرین راه ممکن پیشنهاد می نماید. د) راه دیگر آن است که مرد اندکی قاطعانه تر از برخورد منفی عاطفی فوق برخورد نماید. لذا قرآن مجید به عنوان آخرین راه حل ممکن در داخل خانه مسأله »ضرب « را مطرح نموده است . البته این مسأله نیز حدودی دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومی یا تبلیغات مسموم مطرح می شود, سازگاری ندارد.
در رابطه با حد و چگونگی زدن , علامه مجلسی (ره ) در بحار الانوار , ج 104 , ص 58 روایتی از فقه الرضا(ع ) نقل نموده است که »…والضرب بالسواک و شهبه ضربا رفیقا ; زدن باید با وسایلی مانند مسواک و امثال آن باشد, آنهم با مدارا و ملایمت «.
ظاهر روایت فوق به خوبی نشان می دهد که »ضرب « باید در پایین ترین حد ممکن باشد و هرگز نباید اندک آسیبی بر بدن وارد کند. وسیله ای که در این روایت اشاره شده چوبی بسیار نازک مانند سیگار، مسواک و سبک و کم ضربه ای است . نکته دیگری که از آیه شریفه به دست میآید این است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید, زیرا به دنبال این عمل دو واکنش احتمال می رود: یکی آن که زن به حقوق مرد وفادار شود, در اینصورت قرآن می فرماید: »فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا ; اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید«. یعنی , اگر زن در برابر حقوقی که بر آن پیمان بسته است تسلیم شد دیگر مقابله با وی ظلم و تجاوز است.
واکنش دیگر آن است که همچنان سرسختی نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بی ثباتی نماید, در این رابطه در آیه بعد فرموده است : »و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما ان الله کان علیما خبیرا ; اگر خوف گسست در بین آن دو یافتید, پس حکمی از ناحیه مرد و حکمی از بستگان زن برگزینید, اگر از پی آن خواستار صلاح باشند خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد کرد, همانا خداوند دانا و آگاه است «.
نکته جالب توجه این است که قرآن مجید در آخرین مرحله گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار می دهد تا مسأله با سلامت هر چه بیشتر روال خود را طی کند و برای اینکه حقی از هیچیک از طرفین زایل نشود و تبعیضی رخ ننماید فرموده است که از هر جانب حکمی برگزیده شود و با رعایت حقوق و مصالح طرفین مشکل را برطرف نمایند. خلاصه در این حکم شرایط زیر دیده می شود:
(1) اختصاص به مورد سرپیچی زن از تکلیف خود و حقوق مسلم مرد دارد, حقوقی که با پیمان ازدواج , زن وفاداری خود نسبت به آن را متعهد شده است .
(2) در راستای حل مشکل در داخل خانه و خودداری از بروز آن در خارج از منزل وضع شده .
(3) سومین مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست .
(4) حد آن نازلترین مرتبه ضرب است و نباید موجب کمترین آسیبی بر بدن زن شود.
(5) موقتی است و چه دارای نتیجه مثبت و چه منفی باشد باید به زودی از آن دست کشید.
نکته دیگری که شایان ذکر است این است که اساسا دیدگاه شارع نسبت به زدن همسر نگرشی منفی است و نصوص زیادی در نهی از این عمل وارد شده است . این روایات همه در زمانی بیان شده که خشونت علیه زنان از توهین و فحاشی تا ضرب و جرح و حتی قتل را شامل می شد, و اسلام آنها را تحریم و مستوجب مجازات فقهی و قضایی در دنیا و عذاب آخرت دانست . برخی از این روایات عبارتند از:
1- پیامبر(ص ) فرمود: من در شگفتم از کسی که زن خود را می زند, در حالی که خودش برای کتک خوردن , سزاوارتر است . زنانتان را مزنید که قصاص دارد.
2- و نیز فرمود: زنان بر مرد کریم , غالب می شوند و مرد لئیم , بر زنان مسلط می گردد. من دوست دارم کریم مغلوب باشم نه لئیم غالب .
3- از امام صادق (ع ) از پدرش روایت شده که گفت : وقتی با زنی ازدواج می کنید, احترامش کنید. زن مایه آرامش شما است . زنان را آزار ندهید و حقوق آنان را ضایع نکنید.
4- پیامبر(ص ) فرمود: هر مردی که بر بد اخلاقی همسرش صبر کند, خدا اجر داوود(ع ) را به او می دهد و به هر زنی که بر بداخلاقی مردش صبر کند, همچون اجر آسیه را که با فرعون , کنار آمد, عطا می کند.
5- حضرت محمد(ص ) فرمود: »زنان را نزنید و تقبیح مکنید«.
6- حضرت علی (ع ) فرمود: » در هر حال با زنت مدارا کن و با او به نیکی رفتار نمای تا زندگی لبریز از صفا و صمیمیت باشد«.
7- آخرین چیزی که به وقت وفات , از رسول خدا(ص ) شنیدند – که در زیر زبان همی گفت – سه سخن بود: »نماز بر پا دارید و مراقب حقوق بردگان باشید و ستم نکنید. و الله الله در حدیث زنان , که در دست شمایند. با زنانتان , نیکو زندگی کنید و حریم آنان را نگاه دارید.
8- و رسول خدا(ص ), خشم و توهین زنان را تحمل می کرد. روزی زن عمر جواب وی به خشم , باز داد. عمر گفت : یالکعا؛ جواب باز می دهی ؟ گفت : آری که رسول (ص ) از تو بهتر است , زیرا زنان , وی را جواب باز می دهند و او تحمل می کند.
9- یک روز, زنی به خشم , دست فراسینه رسول خدا(ص ) زد. مادر وی با وی درشتی کرد که : چرا کردی ؟ رسول خدا گفت : بگذار بیش از این نیز کنند و من درگذرم , (احادیث به نقل از بولتن اندیشه , ویژه »زن « , ص 350).
نکته ای که لازم است در پایان به آن اشاره کنیم این که اصولا در بررسی یک کتاب بویژه کتب مهم نبایستی تنها با دیدن یک آیه در موردی به قضاوت نشست . حال اگر آن کتاب کتاب آسمانی باشد موضوع اهمیت فوق العاده تری پیدا می کند. وقتی می توان درباره نگاه قرآن به زن و مرد سخن گفت که مجموعه آیات در این زمنیه دیده شود نه این که – کلوا و اشربوا در گوش کرد و لا تسرفوا را فراموش کرد. بنابراین وقتی می توان دیدگاه در این زمینه ارائه داد که به مجموع آیات قرآن نظر شود. ثانیا : قرآن برای خود مفسر و مبین تعریف کرده است »و انزلنا الیک الذکر لیتبین للناس مانزل الیهم ; و ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که ما نازل کردیم بیان کنی « حال برای درک محدوده معنای یک آیه بایستی دیگر ادله را در سنت مورد توجه قرار داد. چنانکه برای فهم آیه قوامون بایستی آیات دیگر و هم چنین روایات صحیحی که برای تبیین محدوده هر یک از آنها وارد شده مورد توجه قرار گیرد.