اولا : کتب تاریخی را مورخانی نوشته اند که انسان بوده اند و به حکم انسان بودنشان هم تحت تاثیر عـوامـل بـیرونی ( قدرت ها و حکومت ها ) واقع می شدند و هم تحت تاثیرعوامل درونی ( امیال , احساسات , عواطف و گرایش ها ). عـلاوه بـر این عدم امکانات ضبط و ثبت و نگهداری نیز سبب می شود که تاریخ نوشته شده توسط انسان همواره درمعرض تحریف و خطا باشد. کـتـب تـورات و انـجـیل نیز در حقیقت کلام خداوند نیستند، چنانچه خود یهود و نصاری به این مـطـلـب اذعـان دارنـد, بلکه نوعی تاریخاند که مورخان آنها نیز از انسانها هستند و از قاعده فوق مستثنی نمیباشند. از ایـن رو ایـن گـونه کتب هیچگاه نمی توانند در عرض قرآن که کلام الهی است و مصون از خطا قرارگیرند. ثانیا: هدف قرآن از نقل داستانها و تاریخ, صرفا نقل تاریخ نیست، بلکه قرآن کتاب هدایت است. هدف قرآن از نقل داستانهای تاریخی هدایت انسانها است. بـه همین دلیل است که هیچ یک از داستانهای قرآنی به طور مفصل و مشروح و حتی پیوسته نقل نشده است؛ بنابراین انگیزهای برای دست بردن در تاریخ در قرآن وجود ندارد. (تفسیر المیزان ج 2 ص 307، طباطبائی – سید محمد حسین)