اختیار انسان بر شکر و کفران نعمت
تفکیک بین تکوین و تشریع
انسان با دارا بودن دو جهت تکوینی و تشریعی می تواند وارد مرحله امتحان و آزمایش شود، زیرا اگر فاقد یکی از از این دو جهت بود، نمی توانست در آزمون و امتحانات الهی شرکت کند.
ابزار شناخت و انتخاب مسیر
جمله” نبتلیه“ اشاره به رسیدن انسان به مقام “تکلیف و تعهد و مسئولیت و آزمایش و امتحان” است، و این یکى از بزرگترین مواهب خدا است که به انسان کرامت فرموده و او را شایسته “تکلیف و مسئولیت” قرار داده است. و از آنجا که “آزمایش و تکلیف” بدون “آگاهى” ممکن نیست، در آخر آیه اشاره به ابزار شناخت و چشم و گوش مىکند که در اختیار انسانها قرار داده است. (۲)
انسان با بکار گرفتن ابزار شناخت، می تواند حق و باطل، درست و نادرست، صراط مستقیم و بیراهه را از یکدیگر تشخیص دهد و یکی را انتخاب کند و با اختیار خود آن مسیر را برود. لذا اعضای بدن ابزاری هستند که برای امتحان و تکلیف به انسان داده شده اند نه برای خودنمایی، خودکامگی و بی بندوباری.
و از آنجا که تکلیف و آزمایش انسان علاوه بر مساله آگاهى و ابزار شناخت نیاز به دو عامل دیگر یعنى به مساله “هدایت” و “اختیار” دارد آیه بعد به آن اشاره کرده، مىفرماید: “ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر و پذیرا باشد، یا کفران کننده و ناپذیرا” (إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً) “هدایت” در اینجا معنى وسیع و گستردهاى دارد که هم هدایت “تکوینى” را شامل مىشود و هم هدایت “فطرى” و هم “تشریعى” را هر چند سوق آیه بیشتر روى هدایت تشریعى است… رویهمرفته این آیه به سه مساله مهم و سرنوشتساز در زندگى انسان اشاره مىکند: مساله” تکلیف”، مساله” هدایت” و مساله” آزادى اراده و اختیار” که لازم و ملزوم یکدیگر و مکمل یکدیگرند. (۳)
زیرا از یک طرف اگر انسان فاقد ابزار شناخت باشد، شناخت حق و باطل برای او امکان پذیر نخواهد بود، لذا نمی توان به او امر و نهی کرد چون ابزار لازم برای شناخت امر و نهی را ندارد تا بشناسد، و از سوی دیگر چون هم ابزار شناخت دارد و هم آزادی اراده و اختیار دارد، پس باید مکلف به انجام وظایفی شود و مورد امتحان قرار گیرد، در غیر این صورت آفرینش او لغو و بیهوده خواهد شد.
وقتی مورد امتحان قرار گرفت چون از اختیار برخوردار است بنابر “إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ” و نیز “فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا” (۴) ممکن است در راه حق حرکت کند یا در مسیر باطل. لذا نتیجه عمل او بستگی به انتخاب و استفاده از اختیار او دارد. اگر با اختیار خود به راه راست هدایت یافت و تزکیه نفس کرد شاکر و رستگار خواهد شد، اما اگر کجراهه را انتخاب کرد و خود را به معصیت و گناه آلوده ساخت، کفران نعمت کرده است و خود را محروم ساخته است. “قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا . وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا”، “که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده. و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است!”.
دستور به شکر
در این آیه شریفه پس از بیان این مطلب با فاصله یک آیه، در آیه بعد از آن خداوند متعال به انسان دستور به شکر می دهد، هم دستور به شکر از خدا و هم از پدر و مادر: “وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَىٰ وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ”، “و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد (به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازهای را متحمّل میشد)، و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان مییابد؛ (آری به او توصیه کردم) که برای من و برای پدر و مادرت شکر بجا آور که بازگشت (همه شما) به سوی من است”.
جالب توجه است که در این آیه کریمه خداوند متعال فقط رنج و ناراحتی مادر را ذکر می کند، اما هنگام دستور به شکرگزاری، پدر و مادر هر دو را ذکر می کند.
بنابراین انسان با اختیار خود است که شاکر خدا می شود و با سوء اختیار خود است که ناشکری و ناسپاسی خدا و کفران نعمت های او را مرتکب می شود.
پی نوشت ها: