اخلاق و رسانه (4)
اخلاق و رسانه (4)
فرايند اخلاقي شدن رسانه
نقش رسانه ها در تعميق و گسترش اخلاق بسيار حائز اهميت است. رسانه هاي همگاني و ارتباط جمعي، در ايجاد نشاط، شور، شوق و مشارکت همگاني در اخلاقي سازي جامعه و وارد کردن اخلاق در خصوصي ترين محيط زندگي افراد نقشي بي بديل ايفا مي کنند. به گونه اي که با رسانه اي شدن اخلاق، عموم مردم درک عيني و ملموسي از اخلاق به دست خواهند آورد. از اين رو، مي توان مهم ترين فرايند رسانه اي شدن اخلاق را در رسانه چنين بر شمرد:
1.رسانه ها گزارش ها، رويدادهاي سياسي و اصول اخلاقي را از طريق رسانه ها و در قالب هاي گوناگون خبري، گزارش، فيلم، سريال، و …ارائه مي دهند؛ چيزي که از نظر اکثر شهروندان و نخبگان سياسي، به ويژه در مواردي که اکثر مردم از دسترسي مستقيم به آنها محروم هستند، واقعيت محسوب مي شود.
2.رسانه هاي همگاني، گاهي اوقات به شيوه هاي گوناگون تحليل، گزارش، خبر، تفسير، فيلم، سريال، گفتگو، داستان، رمان، طنز، مقاله، و …نمونه هاي بسيار گزينشي و خاصي ارائه مي کنند. موضوعات خاص اخلاقي را اشاعه و يا امور اخلاقي را برجسته مي سازند. همچنين برخي شخصيت ها را بيشتر از سايران مورد توجه قرار مي دهند، گاهي نيز با برجسته سازي موضوعات در عرصه اخلاق اجتماعي و يا برخورد منفي با برخي مقولات غيراخلاقي در ضمن سريال، فيلم و …آن را در سطح رسانه و جامعه نهادينه مي سازند. تأکيد بر اصول اخلاقي و برجسته سازي و ترويج آن، در قالب و سوژه هاي گوناگون، موجب اخلاقي سازي رسانه هاست.
3.رسانه ها در بسياري موارد، در باب موضوعات و مباحث اخلاقي جهت گيري مي کنند و موضع خود را به عنوان خواست و مطالبات عمومي مطرح مي کنند. براي مثال، موضع گيري منفي در قبال فرد سيگاري که سرانجامي جز گرفتاري، مشکلات زندگي و بيماري و …ندارد، و يا موضع گيري در خصوص يک رفتار ضد اخلاق اجتماعي از جمله اين موارد است؛ زيرا رسانه ها خود را ناظر و نگهبان جامعه مي دانند و نسبت به بعضي موضوعات اخلاقي موضع منفي به خود مي گيرند. البته گاهي هم در نقش خود مبالغه مي کنند. رسانه اي شدن اخلاق، همچون رسانه اي شدن «سياست»، و «دين»، اخلاق، سياست و دين را در جامعه نهادينه مي سازد.
4.منطق رسانه ها و شيوه ي ارائه برنامه هاي رسانه اي، منطق تجاري و صنعتي است. محدوديت هاي ساختاري، ارتباط رسانه اي را با اهداف رايج فعاليت هاي تجاري مي آميزد. البته، در منطق تجاري، مي توان عواطف و احساسات را در عرصه اخلاق تحريک کرد يا حداکثر سود مادي را در عرضه سياست مورد توجه قرار داد. آنچه در قلمرو عمومي و اخلاقي مهم تلقي مي شود، مهارت برقراري ارتباط يا مخاطب، تحريک عواطف و احساسات او و نهادينه کردن اخلاق، آشنا ساختن مخاطب با مفاهيم و مقولات اخلاقي است. اين گونه مقولات و مفاهيم را مي توان در قالب سخنراني، نمايش، تصوير، فيلم، داستان، طنز، گزارش، خبر و …ارائه نمود. همه اينها ويژگي هاي معمولي زبان رسانه هاي تجاري است.(1)
براي رسانه اي شدن اخلاق بايد اصحاب رسانه ها، کارگردانان، مجريان، داستان نويسان، فيلم نامه نويسان، گزارشگران، نويسندگان، خبرنگاران و حتي سياسيون و شخصيت هاي برجسته
خود را با اين قالب هاي رسانه اي هماهنگ سازند تا بتوانند اخلاق را در جامعه نهادينه و رسانه اي نمايند.
همچنان که بازيگران سياسي رويدادي را به وجود مي آورند تا به کمک آن بتوانند توجه رسانه ها را به خود جلب نمايند، و پيام و شخصيت سياسي خويش را کانون توجه رسانه ها قرار دهند، بايد رسانه ها در سريال ها، فيلم ها، داستان ها، حوادث تاريخي، گزارش ها و …با برجسته سازي مقولات اخلاقي و با تحريک عواطف و احساسات، مخاطبان را به خود جلب و در خصوص رفتارهاي ضد اخلاقي، نابهنجار و ناشايست موضع گيري منفي نموده و اجماع عمومي را به سمت و سوي اخلاقي اسلامي و ديني، تحريک، حساس و جذب نمايند. در واقع، اصحاب رسانه ها بايد با بهره گيري از شيوه هاي مطلوب در ارتقاي سطح اخلاق و عفت عمومي تلاش نمايند و از شگردهاي گوناگون جذاب و مخاطب پسند، در پي نهادينه کردن اخلاق در جامعه برآيند.
موانع اخلاق رسانه
1.ابهام در ارزش ها
ارزش هاي اخلاقي در محدود ي اصول و چارچوب ها، روشن و قاطع هستند. اما در جامعه آنچه رخ مي دهد، رفتار عيني و جزيي است. پديده هاي جزيي شوون و ابعاد گوناگون دارند و هر بعد به نوبه ي خود، داراي حکمي خاص است. از اينجاست که يک رفتار کوچک، گاه احکام و ارزش هاي متفاوت مي يابد و ميان ارزش ها تعارض و چندگانگي رخ مي دهد. به عنوان مثال، ارسال يک خبر و پخش يک فيلم، و يا نگارش يک مقاله جنجالي، گروهي را بهره مند مي کند و دسته اي را زيان مي رساند. با آنکه برخي هتک مي شوند، اما جامعه را هشيار مي سازد؛ در همان حال، ممکن است آثار مثبت در اقتصاد به بار آورد، سياست کور را دچار تزلزل کند و … .بدين ترتيب، ممکن است برخي اصولِ کلي روشن و قاطع، در مواجهه با واقعيت عيني به ابهام گرايد؛ زيرا رسانه با مکانيسم هاي خاص خود و به دليل سر و کار داشتن با پديده هاي جزيي و گستردگي تأثير آن، اين اصول را با ابهاماتي موجهه مي سازد. اين زماني است که رسانه ها خود را پايبند و مقيد به اخلاق ندانند؛ زيرا وقتي پاي اخلاق و تعهد اجتماعي در کار نباشد، هر کس
خود را مجاز مي بيند با کمترين بهانه، به حريم ها نزديک شده و مرزهاي اخلاقي را زير پا گذارد.(2)
2.ضرورت هاي حرفه اي
عموماً در جوامع غربي اصحاب رسانه ها، به دليل اينکه در خدمت بنگاه ها و سازمان هاي سياسي و اقتصادي و…قرار دارند، درصدد کسب شهرت، جذب مخاطب پر شمار و بي شمار و نفوذ در ميان آنان هستند تا سازمان به هدف اصلي خود، که ارتباط با مردم است، دست يابد. چنانچه رسانه نتواند مخاطب جذب نمايد، سازمان در نيل به اهداف خود ناکام خواهد ماند. اين مسئله ممکن است موجب ورشکستگي و از هم پاشيدگي سازمان و از دست دادن شغل اصحاب رسانه گردد. از اين رو، در حرفه اصحاب رسانه، بالا بردن شمارگان در مطبوعات، شنوندگان و بينندگان در رسانه هاي صوتي ــ تصويري و جذب آنان، يک اصل مهم وحياتي است. آنان با شگردها و ترفندهاي گوناگون درصددند به اين مهم نائل آيند، هر چند حريم خصوصي افراد ناديده گرفته شود و يا آبروي کسي مصرف داشته باشد و يا گفتن دروغي لازم باشد.(3)
اما در جوامع غير سکولار و ديني بايد معيار، رعايت شئونات اسلامي، ديني، اخلاقي، فرهنگي و تهيه برنامه هاي فرهنگ ساز و پر مايه و در عين حال، مخاطب پسند باشد. هر چند اصل در اين جوامع بايد پايبندي به هنجارهاي حاکم بر جامعه ديني، رعايت مصالح اجتماعي و ملي باشد، ولي ضرورت حرفه اي ايجاب مي کند که محتواها و برنامه هايي تهيه، تدارک و ارائه شود که دست کم بخش عمده آنها، در عين عدم تعارض با مباني ديني، فرهنگي و اخلاقي، مقبول و مورد پسند جامعه باشد.
3.فعاليت در محيط رقابتي
در دنياي فعاليت گسترده غول هاي بزرگ رسانه اي که هر يک ميليون ها دلار هزينه مي کنند تا بر رقباي خود در عرصه بين المللي چيره گردند و حتي در يک کشور، رسانه ها در مقابل هم رقابت مي کنند، در چنين فضايي، رسانه ها بيشتر در فکر «غلبه بر رقيب»، «کسب شهرت» و «جذب مخاطب» هستند. طبيعي است که از منظر ديني، اين کار به نوعي امري غيراخلاقي است؛ زيرا در فضاي رقابتي، همواره هدف کسب شهرت و جذب مخاطب خواهد بود، هر چند به بهاي پايمال شدن اصول اخلاقي باشد!
اما رسانه ها درجامعه اسلامي، بايد ضمن پايبندي به اخلاق ديني، حرفه اي و پاسداشت فرهنگ، آداب و رسوم ملي و ديني، برنامه هايي با محتواهاي غني، ماندگار، پر مايه و مبتني بر فرهنگ ملي و ديني با جذابيت بالا تهيه نمايند. به گونه اي که قدرت رقابت با برنامه هاي رسانه هاي رقيب و بيگانه را داشته باشند. به عبارت ديگر، جذابيت، قدرت رقابت و محتواي غني و در عين حال، پايبندي به اصول اخلاقي، اصلي مهم و حياتي رسانه هاي ديني است.
4.سود محوري
به دليل وابستگي رسانه ها به سازمان ها و کارتل هاي بزرگ اقتصادي، سياسي و اجتماعي و …و يا افراد ثروتمند، سودزايي يکي از محوري ترين اهداف رسانه هاي جوامع غربي و سکولار مي باشد. يکي از مهم ترين معيارهاي موفقيت رسانه ها در اين جوامع، افزايش شمارگان و جذب مخاطب با هد ف سود و فروش بيش تر و بالاتر است. از اين رو، براي تحقق اين هدف، هر کاري که سودآور باشد، مجاز شمرده مي شود، هرچند سودآوري منجر به پايمال شدن ارزش هاي اخلاقي و اصول انساني شود.
طبيعي است که در يک جامعه ديني و اسلامي، اين اصل در بسياري موانع با پايبندي به اصول اخلاقي همساز نيست. منفعت طلبي و سودمحوري بسياري اوقات با حفظ اصول اخلاقي در تعارض است. اما در يک جامعه ديني اصل، رعايت اصول و معيارهاي اخلاقي است، هر چند برنامه ها و محتواهاي ارائه شده در رسانه ها نبايد بر خلاف پسند و ذوق مخاطبان باشد؛ يعني برنامه هاي جاذب غني، پر محتوا و مطابق با اصول اخلاقي و …باشد.
5.تحميل و ارضاي نياز کاذب و مصرف گرايي در جامعه
يک اصل بنيادين در جوامع سرمايه داري و سکولار، ارضاي نياز و حداکثر مصرف است. رسانه ها نيز در اين جوامع لاجرم همواره از اين اصل پيروي مي کند. به نظر مازکوزه رسانه ها به کار «فروش» يا تحميل يک نظام اجتماعي کلي که در آنِ واحد، هم سرکوبگر و هم دلپذيرتر است مشغول اند. نقش اصلي رسانه ها در اين ميان ابتدا، برانگيختن و سپس ارضاي نيازهاي کاذبي است که در نهايت، منجر به همانند گرايي و ادغام گروه هايي که هيچ منافع مشترک مادي با يکديگر ندارند، در يک جامعه تک ساحتي مي شود.(4)
آدورنو و هورکهايمر، به صراحت بيان مي کنند که همگاني شدن فرهنگ و هنر فقط يک معنا دارد: هنر، تابع قوانين بازار مي شود. پس چون توليد کالاي فرهنگي، تحت شرايط قواعد بازار قرار دارند، بر اساس بت وارگي کالاها، سلطه ارزش مبادله بر ارزش مصرف و نيز تحميل نيازهاي کاذب بر نيازهاي واقعي عمل مي کند. بنابراين، در صنعت فرهنگ سازي، به همه چيز فقط از يک جنبه نگريسته مي شود:
اينکه هر چيزي بايد براي دستيابي به چيز ديگري مورد استفاده قرار گيرد. هيچ شيئي واجد ارزش ذاتي نيست، بلکه فقط تا آن حد ارزشمند است که قابل مبادله باشد. در واقع، آن بخشي از دريافت و مصرف کالاي فرهنگي که مي توان آن را ارزش مصرف ناميد، جاي خودش را به ارزش مبادله مي دهد. مصرف کننده به ايدئولوژي صنعت توليد، بدل مي شود که فرار از نهادهاي آن براي وي ممکن نيست.(5)
از اين رو، او نتيجه مي گيرد که توجه فزاينده شرکت هاي ارتباطي به بازار، بدين معني است که حاصل کارکرد آنها، فقط به منظور کسب بيشترين درآمد تبليغاتي و پشتيباني از فعاليت سرمايه داري توليد است. تنها هنري که از دست آنها بر مي آيد، اين است که مخاطبان خود را دستخوش وسوسه دلنشين مصرف نمايند. از نظر هابرماس،
محتواي اطلاعاتي اين رسانه ها، داراي مخرج مشترک پست ترين نوع سرگرمي هاست: ماجراي پر تحرک، موضوعات کم اهميت، تحريک احساسات و …آنچه مدنظر اين رسانه هاست، چيزي بيشتر از تسليم مخاطبان به آموزش هاي اجباري و ملايم در مصرف مداوم نيست.(6)
لازم به يادآوري است که ايجاد و نيز تحميل نيازهاي کاذب و مصرف گرايي صرف از منظر دين اسلام هرگز شايسته نيست؛ زيرا ممکن است با عدم پايبندي با اصول اخلاقي همراه باشد. قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايند: «يا بَنيِ آدمَ خُذَوا زَينَتَکُم عَندَ کُلَّ مسجِدٍ و کُلُوا و اشرَبُوا وَ لا تُسرِفُوا انَّهُ لا يُحِبُّ المسرفين» (اعراف: 31) بهره گيري از زيور آلات حتي در مساجد سفارش شده است، ولي استفاده در خوراکي و آشاميدني ها بايد متعادل و خارج از قاعده نباشد. همچنين از پيروي با اسرافکاران نهي کرده، مي فرمايد: «ولاتطيعوا امر المسفرين» (شعرا: 151). همچنين در خصوص انفاق از اسراف و تبذير نهي شده، به اعتدال سفارش شده است: «والّذينَ اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يفتروا و کان بين ذلک قواماً» (فرقان: 72)
پي نوشت ها :
*عضو هيأت علمي مؤسسه آموزشي، پژوهشي امام خميني(قدس سره).
1.ر.ک به: علي اکبر فرهنگي، ارتباطات انساني، ج اول، ص 76
2.مجموعه مقالات، رويکرد اخلاقي در رسانه ها، ص 17
3.همان، ص 18
4.دنيس مک کوايل، همان، ص 135
5.ماکس هورکهايمر، «عقل عليه عقل، ترجمه يوسف اباذري و ديگران»، مجله ارغنون 15، ص 35
6.فرانک وبستر، نظريه هاي جامعه اطلاعاتي، ترجمه اسماعيل قديمي، ص 220
منبع:نشريه معرفت اخلاقي، شماره 3