اعتقاد به «مهدی موعود» یک اعتقاد عمومی و نشأتگرفته از فطرت و سرشت انسانهاست. همهی انسانها با هر مذهب و مسلکی، همواره در انتظار ظهور منجی و موعودی هستند که روزی جهان را از ستم و تیرگی رهایی بخشد. این مطلب در آیین پیروان ادیان آسمانی به وضوح قابل رؤیت است. اهل تسنن که یکی از فرقههای اسلامی را تشکیل میدهند، با تکیه بر روایات فراوانی که از پیامبر اکرم(ص) نقل میکنند به «مهدی موعود» معتقدند. این مطلب در منابع معتبر روایی آنان از صحاح سته و مسند احمد بن حنبل که از قدیمیترین منابع روایی آنها محسوب میشود گرفته تا دیگر منابع معتبر که در شروح آنها نگاشته شده است، وجود دارد. به اعتراف دانشمندان اهلسنت این روایات متواتر بوده و از درجهی اعتبار برخوردار است. اکثر علمای اهل تسنن در اصل اعتقاد به مهدویت و همچنین مصداق «مهدی موعود» متفقالقولند. اما در این میان عدهی کمی بر سر مصداق با اکثریت اختلافنظر دارند.
مقدمه:
مسألهی عقیده به ظهور یک رهبر مقتدر الهی و آمدن مصلحی در آخرالزمان به نام منجی موعود جهانی یکی از مسایل اصیل و ریشهدار است که در اعماق دل ملتها و پیروان همهی ادیان الهی و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جایی که در طول تاریخ بشریت، انسانها در فراز و نشیب زندگی، با یادآوری ظهور چنین رهبر مقتدری، از یأس و نومیدی نجات یافته و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانی در پایان جهان لحظهشماری میکنند. عقیده به ظهور یک نجاتدهنده از نظر یهود و همهی طوایف آن، مسیحیت و همهی شاخههای آن امری قطعی و مسلم است. (هاشمی، ۳۹)
یهود در انتظار مسیحی است که عدل مطلق را در آخرالزمان بر همهی عالم بگستراند، اما به عقیدهی آنان این مسیح از سبط یهودا و نسل داود است که بر عرش سلیمان مینشیند و بر همهی عالم حکمرانی میکند.
نصاری در انتظار بازگشت مسیحی هستند که پسر مریم است و مسلمانان منتظر بازگشت عیسی پسر مریم و مهدیاند تا در آخرالزمان به یکدیگر پیوسته و حق و عدالت را برپا نمایند.
بنابراین غیر از عدهی قلیلی، کسی از پیروان ادیان آسمانی منکر آمدن نجاتگری در آخرالزمان نیست، چنین عدهی اندکی از میان مسلمانان، معتزله و فرقهای از اهل سنت هستند که ظهور مهدی منتظر را انکار نموده و با اجماع شیعهی امامیه مخالفند. (الرافعی، ۱۸۳)
اعتقاد به ظهور حضرت مهدی منحصر به شیعه نبوده و بسیاری از فرقههای اسلامی در این عقیده با هم اتفاق نظر دارند و آن را جزء عقاید مسلم و قطعی خود میدانند، حتی از دیدگاه برخی از دانشمندان و بزرگان اهل سنت (همچون شیعیان) این اعتقاد یکی از ضروریات دین مبین اسلام به شمار میرود. علمای اهل سنت، تنها به نقل روایات مربوط به حضرت مهدی در صحاح خود و دیگر کتب اکتفا نکردهاند، بلکه گروه زیادی از شخصیتهای برجستهی ایشان اعتراف نمودهاند که این احادیث، «مشهور» و یا «متواتر» است. (پیشین، ۶۸)
در این میان دو نکته شایان توجه وجود دارد:
اول اینکه اعتقاد به موعود به عنوان یک عقیدهی کلی مورد اجماع همهی آنان است، اما بر سر این مطلب که مصداق موعود کیست، اختلافنظر وجود دارد و از میان اهل سنت عدهی کمی به حدیث مرفوعی استناد کرده و در مورد مصداق با اکثریت مخالفت میورزند.
دوم اینکه علیرغم اعتقاد اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان بزرگ اهل سنت، به مسألهی مهدویت و پذیرفتن احادیث مربوط به ظهور مهدی(عج) و نقل این روایت در کتب خود و اعتراف به صحت و تواتر آنها، برخی از دانشمندان اهل تسنن این مطلب را نپذیرفته و ضمن ایراد خدشه بر روایات، معتقدند که ایمان به وجود مهدی موعود واکنشی نسبت به اوضاع و شرایط نابسامان مسلمانان در دوران تاریک تاریخ اسلام است و حتی اصرار دارند که عقیده به ظهور یک مصلح جهانی را فکری وارداتی تلقی کنند که از یهود و نصاری گرفته شده است:
۱- اصالت اعتقاد به ظهور منجی:
انتظار ظهور یک مصلح بزرگ آسمانی و امید به آینده و استقرار صلح و عدل جاویدان، امری فطری و طبیعی است که در ذات و وجود آدمی نهفته و با آفرینش هر انسانی همراه است و مکان و زمان نمیشناسد و به قوم و ملتی اختصاص ندارد. از اینرو، همهی انسانها مطابق ذات و فطرت خود مایلند روزی فرا رسد که جهان بشریت در پرتو ظهور رهبری الهی و آسمانی از ظلم و ستم ستمگران رهایی یابد.
به همین دلیل، در تمام ادیان و مذاهب مختلف جهان از مصلحی که در آخرالزمان ظهور خواهد نمود و شالودهی حکومت واحد جهانی را براساس عدالت و آزادی واقعی بنیان خواهد نهاد، سخن به میان آمده و تمام پیامبران و سفیران الهی در این زمینه به مردم، نوید دادهاند.
برخی میپندارند که ناکامی و ستم، علت عقیده به ظهور حضرت مهدی است و میگویند که هر زمان که فشارها و محرومیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره بالا رود، عقیده به ظهور یک منجی تشدید میشود لذا احساس ناکامی، ستم، فشار و تبعیض در جامعه، باعث پیدایش این عقیدهی دیرین در بین مردم شده است.
اما همانطور که آمد، منشأ این اعتقاد کهن و ریشهدار، علاوه بر اشتیاق درونی و میل باطنی هر انسان، که به طور طبیعی خواهان حکومت حق و عدل و برقراری نظام صلح و امنیت در سرتاسر جهان است، نویدهای بیشائبهی پیامبران الهی در طول تاریخ بشریت به مردم مؤمن و آزادیخواه جهان است.
تمام پیامبران بزرگ الهی در دوران مأموریت الهی خود به عنوان جزئی از رسالت خویش به مردم وعده دادهاند که در آخرالزمان یک مصلح بزرگ جهانی ظهور خواهد نمود و انسانها را از ظلم و ستم نجات خواهد داد و فساد و بیدینی و بیعدالتی را در تمام جهان ریشهکن خواهد ساخت.
بنابراین، احساس ناامنی و شیوع فتنه و آشوب در جامعه، میتواند انگیزهی تشدید گرایش به منجی باشد ولی نمیتواند عامل پیدایش اصل عقیده و ایمان به ظهور مهدی و گرایش به منجی موعود گردد.
حتی این عقیده در بین گروهی از دانشمندان و فلاسفهی بزرگ جهان به عنوان «لزوم تشکیل حکومت واحد جهانی» در سطح وسیعی مطرح گردیده است. امروزه بسیاری از اندیشمندان جهان عقیده دارند که با پیشرفت سریع صنعت و تکنولوژی، زندگی ماشینی رقابتهای ناسالم نظامی، بازیهای خطرناک سیاسی و احساس یأس و نومیدی در بین جوامع بشری برای رهایی از اوضاع نابسامان کنونی،
تشکیل حکومت واحد جهانی براساس عدالت و آزادی لازم و ضروری است. (همان، ۳۹، با تلخیص)
۲- مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت:
مسألهی مهدویت و نوید ظهور مهدی موعود(عج) یکی از مسایل بسیار حیاتی اسلام به شمار میرود و به اندازهای اهمیت دارد که اعتقاد به ظهور مهدی(عج) در ردیف وقوع “قیامت” و تکذیب و تصدیقش در ردیف تکذیب و تصدیق رسول اکرم(ص) میباشد.
در اینباره روایات فراوانی از اهلبیت(ع) رسیده است از جمله:
«من انکر القائم من ولدی فقد انکرنی»: «هرکس قائم از فرزندان مرا انکار کند به راستی که مرا انکار کرده است.» (مجلسی، ۵۱/۷۳)
ممکن است تصور شود که عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدی(عج) از مختصات شیعه بوده و همهی منابع و مدارک آن هم مربوط به شیعه و راویان روایات مربوط به ظهور نیز همهی دانشمندان و بزرگان شیعه میباشند. ولی باید توجه داشت که عقیده به ظهور حضرت مهدی(عج) منحصر به شیعه نیست و بسیاری از فرقههای اسلامی در این عقیده با هم اتفاقنظر دارند و آن را جزء عقاید قطعی و مسلم خود میدانند. حتی به نظر برخی از دانشمندان و بزرگان اهل سنت این اعتقاد یکی از ضروریات دین مبین اسلام به شمار میرود و منکر آن از آیین اسلام بیرون است. چنانچه علمای اهلسنت از پیامبر اکرم(ص) روایت کردهاند که آن حضرت فرمود: «من کذب بالمهدی فقد کفر»: «هرکسی مهدی(ع) را انکار کند به راستی کافر است.» (امین، ۱۲۶) بزرگان و محدثان شیعه و سنی احادیث فراوانی را در منابع موثق خود آورده و به معرفی مهدی موعود و پایهگذار حکومت واحد جهانی پرداختهاند.
احادیثی که شیعه دربارهی مهدی(عج) از پیامبر اکرم(ص) روایت کردهاند کمتر از شش هزار حدیث از صحیح۱و ضعیف۲ نیست و آنچه را که اهل سنت روایت کردهاند بالغ بر پنجاه حدیث است. بعضی از احادیثی که شیعه روایت نموده در کتب “صحاح سته۳” که قابل اعتماد اهل سنت است، آمده از جمله: صحیح بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسائی، و ابن ماجه، که در همهی آنها علائم و نشانههایی برای آمدن منجی منتظر وجود دارد.(الرافعی، ۱۹۴)
علاوه بر صحاح سته، در کتابهای معتبر اهل سنت از جمله “مسند احمد بن حنبل” که کهنترین و معتبرترین مدرک حدیث اهل سنت است، احادیث فراوانی درخصوص ویژگیها و اوصاف حضرت مهدی(عج)، علائم ظهور، محل بیعت، تعداد اصحاب، مکان ظهور و دیگر ابعاد مربوط به آن حضرت وجود دارد که به برخی از موارد اشاره خواهد شد.
گذشته از جوامع اولیهی حدیثی اهل سنت، تألیفات فراوان دیگری از دانشمندان عامه به چشم میخورد که به جمعآوری احادیث مربوط به «مهدی موعود» پرداختهاند. از جمله «سمهودی شافعی» در «جواهر العقدین»، «محمد خواجهی پارسای بخاری» در «فصل الخطاب»، «محمد بن ابراهیم حموینی شافعی» در «فرائد السمطین»، «صبان» در «اسعاف الراغبین» و … تعدادی از احادیث اهل سنت را دربارهی حضرت مهدی(ع) آوردهاند. همهی این روایات نقل شده از پیامبر اکرم(ص) حاوی مطالبی است که مورد اجماع اکثر دانشمندان عامه میباشد.
محی الدین عربی عارف برجستهی جهان تسنن در «فتوحات» باب ۳۶۶ دربارهی مهدی(ع) چنین میگوید:
«لاجرم مهدی(ع) قیام خواهد کرد لیکن پس از آن که زمین از ظلم و جور پر شود که آن حضرت آن را از عدل و داد پر خواهد کرد و اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند خدای تعالی آن یک روز را چنان طولانی کند تا آنکه این خلیفه از خاندان رسول خدا(ص) از فرزندان فاطمه(س) که جدش حسین بن علی(ع) و پدرش حسن عسکری(ع) … ولایت مردم را به دست گیرد. او همنام رسول خدا(ص) است که مسلمانان میان رکن و مقام با او بیعت میکنند.»
۳- مصداق «مهدی موعود» از دیدگاه اهل سنت:
اکثریت قریب به اتفاق علمای عامه به موضوع «مهدویت» اعتقاد دارند و همچنین معتقدند که مهدی موعود از فرزندان علی(ع) و فاطمه(س) است که در اسم همنام رسول خدا(ص) میباشد. این عدهی کثیر علاوه بر اینکه قائل به ظهور آن حضرت میباشند، معتقدند که ایشان در قید حیاتند و در اینباره به اخبار متواتری۴ که از طریق گروهی از ائمهی حدیث عامه نقل شده، استناد میکنند. برخی از بزرگان اهل سنت که در تألیفات خود به این نکته اشاره دارند عبارتند از:
– «کمالالدین محمد بن طلحه شافعی» در کتاب «مطالب السؤول فی مناقب الرسول»
– «محمد بن یوسف بن محمد گنجی شافعی» در کتاب «البیان فی اخبار صاحبالزمان»
– «نورالدین علی بن محمد بن صباغ مالکی» در کتاب «الفصول المهمه فی معرفه الائمه»
– «محی الدین ابن العربی» در کتاب «فتوحات مکیه»
– «احمد بن ابراهیم بلاذری» در کتاب «الحدیث المتسلسل»
– «ابن خشاب» در کتاب «تواریخ موالید الائمه و وفیاتهم»
– «یوسف بغدادی حنفی معروف به سبط ابن الجوزی» در کتاب «تذکره الخواص»
همچنین عدهی فراوانی از دانشمندان اهل سنت که ذکر نام آنها در این مختصر نمیگنجد، همگی متفقالقول در این مطلب که مهدی(عج) همان محمد بن الحسن العسکری است و در مکانی در همین عالم زندگی میکند و روزی به اذن پروردگار ظهور خواهد کرد، با علمای امامیه موافقند. (الرافعی، ۱۹۰) اما عدهی اندکی از روشنفکران اهل سنت در اینباره با اکثریت آنها اختلافنظر دارند. بهطور کلی اختلاف آنها در سه مقوله قابل بررسی است:
الف) اعتقاد به اصل وجود «مهدی موعود»: افرادی با تکیه بر مناقشهی ابنخلدون در احادیث مهدی، در اصل اعتقاد به «مهدویت» و «امامت حضرت محمد بن الحسن العسکری(ع)» خدشه وارد نموده و به
” مسألهی مهدویت و نوید ظهور مهدی موعود(عج) یکی از مسایل بسیار حیاتی اسلام به شمار میرود و به اندازهای اهمیت دارد که اعتقاد به ظهور مهدی(عج) در ردیف وقوع “قیامت” و تکذیب و تصدیقش در ردیف تکذیب و تصدیق رسول اکرم(ص) میباشد. “
انکار برخاستهاند؛ و در کتابهای خود سعی نمودهاند که در مورد چگونگی اعتقاد به «مهدی موعود در اسلام» ریشهیابی کنند و آن را حاصل شرایط نابسامان جهان اسلام پس از رحلت رسول اکرم(ص) و ناشی از ناامنی حاصل از آن بدانند. از جمله سید امیرعلی، دانشمند اسلامی هندوستان، در کتاب «روح الاسلام» که دربارهی تاریخ تکوین عقاید اسلامی نگاشته شده است. (هاشمی، ۱۷۹) و یا احمد کسروی در کتاب «التشیع و الشیعه»، محب الدین خطیب در کتاب «الخطوط العریضه» و همچنین احمد امین در کتاب «المهدی و المهدویه» و سعد محمدحسن در کتاب «المهدیه فی الاسلام منذ اقدم العصور حتی الآن» با بررسی تاریخ مهدویت علاوه بر اینکه سعی در خرافی نشان دادن اندیشهی مهدویت دارند، مدعیاند که ابنخلدون احادیث مهدی را تنها از نظر سند روایات تضعیف کرده در حالیکه از نظر عقلی نیز تضعیف شدهاند. (منتظر، ۴۷)
ب) اعتقاد به وجود فعلی حضرت مهدی(ع): عدهای معتقدند که مهدی موعود، همان محمد بن الحسن العسکری(ع) است اما هنوز تولد نیافته و در آینده پا به عرصهی گیتی مینهد. در اینباره «محمدامین بغدادی» مشهور به «سویدی» در کتاب «سبائک الذهب» وجود امام منتظر(ع) را انکار کرده ولی گفته است که در آینده ولادت خواهد یافت. (قرشی، ۲۷۱)
ابن ابیالحدید در اینباره میگوید: «… لا یلزم ان یکون موجوداً بل یکفی فی صحه هذا الکلام ان یخلق فی آخر الوقت …»: «… لزومی ندارد که امام در حال حاضر موجود باشد، بلکه در صحیح بودن این کلام همین کفایت میکند که در آخر وقت متولد شود …» (معرفت، ۳۵)
ج) اعتقاد به یکی بودن «مهدی موعود» و «عیسی بن مریم»: عدهای از اهل سنت به منجی ایمان داشته و آن را تأیید و تصدیق میکنند، اما معتقدند که او همان مسیح پسر مریم است و به این حدیث استناد میکنند:
«لا یزداد الامر الا شده و لا الدنیا الا ادباراً و لا الناس الا شحاً و لا تقوم الساعه الا علی شر الخلق و لا مهدی الا عیسی بن مریم»: «امور سیر نمیکند مگر در جهت سختی و شدت، و دنیا نمیگراید مگر به پشت کردن و ناکامی، و مردم سوق نمیکنند مگر به بخل و خساست و قیامت برپا نمیشود مگر بر شرورهای خلق، و مهدی نیست مگر عیسی بن مریم.» (الرافعی، ۱۸۶)
برخی از علمای اهل سنت همچون شافعی، ابن ماجه در سنن، حاکم در مستدرک از حسن بصری و او از انس بن مالک این حدیث مرفوع۵ را نقل کردهاند. اما حاکم بعد از ذکر روایت در مستدرک میگوید:
«من آن را از جهت محاجه نیاوردم، بلکه از روی شگفتی بدان متعرض شدم.»
درخصوص حدیث شگفت «لا مهدی الا عیسی» باید گفت که قائلین به مهدی منتظر از علمای سلف و خلف، از سنی و شیعه به اتفاق عقیده دارند که مهدی غیر از مسیح پسر مریم است، بلکه عقیده دارند مسیح در آن زمان رجعت کرده و پشت سر وی نماز خوانده و وی را در قتل دجال یاری مینماید.
طبق نظر دانشمندان حدیث، روایت فوق به درجهی حدیث صحیح نمیرسد، زیرا سند آن ضعیف است. (ناصف، ۵/۳۴۱) بیهقی دربارهی سند و راویان حدیث اظهار میدارد که فقط محمدبن خالد آن را روایت کرده و حاکم آن را مجهول۶ میداند. نسایی تصریح دارد که وی در روایت حدیث ناشناخته است و ابنماجه بیان کرده که کسی جز شافعی آن را از ابنخالد نقل نکرده است.
بعضی دیگر آن را موصول میدانند۷. و یا اذعان دارند که روایت متروک۸و غیرمقبول۹است و در بین راویان آن «ابان بن ابی عیاش» وجود دارد.
برخی نیز معتقدند به فرض صحت حدیث احتمال تأویل آن وجود دارد. مانند تأویل حدیث: «لا صلاه لجار المسجد الا فی المسجد»، که این حدیث صحت نماز همسایهی مسجد را در خانهاش نفی نمیکند بلکه حمل به اولویت و افضلیت اقامهی نماز در مسجد دارد.
شافعی در تأویل این حدیث روش دیگری اتخاذ نموده و آن حذف مضاف است: «لا مهدی الا مهدی عیسی» یعنی کسیکه در زمان عیسی(ع) میآید.
این تأویل تعارض بین این حدیث و احادیث فراوان دیگری را که دلالت بر این مطلب دارد که مهدی فرزند حسن عسکری امام دوازدهم از ائمه اهلبیت نبوت است، برطرف میکند. (الرافعی، ۱۸۷ و امین ۱۳۵)
محمد بن یوسف گنجی شافعی در کتاب «البیان فی اخبار صاحبالزمان(عج)» مینویسد:
«پایهی حدیث لا مهدی الا عیسی» بر روایت محمد بن خالد جندی قرار دارد که مؤذن سپاه بوده است.
شافعی گوید که او در نقل حدیث مسامحه میورزید و دقت نمیکرد. این حدیث، خلاف مشهور است، زیرا روایات متواتر و مستفیض۱۰ نبوی دال بر این میباشد که مهدی زمین را پر از عدل و داد میسازد و هفت سال بر امت حکومت میکند و اینکه عیسی بن مریم با او خارج میشود و وی را در کشتن دجال در سرزمین فلسطین یاری مینماید. (امین، ۳۱)
بسیاری از دانشمندان اهل سنت از جمله «سیوطی شافعی» در کتاب «العرف الوردی فی الاخبار المهدی» و یا «سبط ابن الجوزی» در کتاب «تذکره الخواص» به این مطلب اشاره نمودهاند که پس از خروج مهدی(عج)، عیسی(ع) به یاری او میشتابد. مهدی(عج) در نماز پیشوای امت قرار میگیرد و عیسی مسیح(ع) به او اقتدا میکند. (العسکری، ۲۳۵ و سبط ابن الجوزی، ۳۲۵)
۴- اعتبار روایات مهدی(عج) در منابع اهل سنت:
علمای اهل سنت، نه تنها به نقل روایات حضرت مهدی(عج) در صحاح خود و دیگر کتب معتبر اهتمام ورزیدهاند، بلکه گروه زیادی از شخصیتهای برجستهی ایشان اعتراف کردهاند که این احادیث، مشهور۱۱و یا متواتر است.
ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنه» مینویسد:
«احادیثی که دربارهی ظهور مهدی به آنها احتجاج شده، احادیث صحیحی است که ابوداود و ترمذی و احمد و … از احادیث ابن مسعود و دیگران روایت کردهاند.»
شوکانی نیز در رسالهی «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المهدی المنتظر و المسیح» میگوید:
«احادیث وارده دربارهی مهدی که امکان وقوف بر آنها وجود دارد، پنجاه حدیث است که شامل احادیث صحیح و حسن۱۲ و ضعیف منجبر۱۳ میشود که قطعاً این احادیث متواترند.»
که منظور وی تواتر معنوی۱۴است. (الرافعی، ۱۹۵)
گنجی شافعی از علمای اهل تسنن در کتاب «البیان فی اخبار صاحبالزمان» مینویسد:
«من این کتاب را عاری از روایات شیعه قرار دادم تا احتجاج به آن محکمتر باشد.» (امین، ۴/۹۳)
همچنین وی از سنن ابنماجه قزوینی نقل میکند که:
«روایات دربارهی ظهور مهدی آلمحمد(عج) به حد تواتر رسیده است که او دنیا را پر از عدل و داد میکند و با عیسی بن مریم قیام مینماید، و عیسی(ع) به وی در کشتن دجال (مظهر دروغ و تزویر) در فلسطین کمک خواهد کرد. مهدی با مردم نماز میگزارد و عیسی به وی اقتدا میکند.» (دوانی، ۲۲)
صاحب کتاب «فتح الباری» دربارهی اخبار و احادیث مهدی(عج) میگوید:
«اخبار به تواتر رسیده است که مهدی(عج) از این امت است و عیسی بن مریم(ع) از آسمان فرود میآید و پشت سر او نماز میخواند.» (عسقلانی، ۷/۱۶۹)
منصور علی ناصف از دانشمندان مشهور مصر در کتاب «التاج الجامع للاصول» که احادیث پنج صحیح از صحاح ستهی اهل تسنن را در آن گرد آورده است (صحیح بخاری و مسلم و ترمذی و نسائی و ابوداود) و شش تن از علمای درجهی اول مصر بر آن تقریظ نوشته و آن را یکی از بهترین و معتبرترین مدارک حدیث اهل تسنن دانستهاند، در جلد پنجم کتابش احادیث صحاح معتبر اهل سنت راجع به امام مهدی(ع) را آورده است. (دوانی، ۹۱)
وی در کتاب «التاج» در اینباره میگوید:
«در میان دانشمندان امروز و گذشتهی اهل تسنن مشهور است که سرانجام باید در آخرالزمان مردی از اهل بیت پیامبر(ص) به نام مهدی(عج) ظهور کند. او بر کشورهای اسلامی مسلط شود و مسلمانان نیز از او پیروی کنند و مهدی(عج) در میان آنان به عدالت رفتار کند و دین اسلام را تأیید بخشد. احادیث مهدی را گروهی از برگزیدگان صحابهی پیامبر(ص) روایت کردهاند و محدثان بزرگ مانند: ابوداود، ترمذی، ابنماجه، طبرانی، ابویعلی، بزاز، امام احمد حنبل و حاکم نیشابوری آن را در کتب خود آوردهاند.» (ناصف، ۵/۳۴۱)
بنابراین احادیث موجود در کتاب صحاح و مصادر معتبر عامه درخصوص حضرت مهدی(عج) متواتر میباشد. (حلی، ۲۱۷)
۵- احادیث مهدی(عج) در صحاح سته:
احادیث مهدی(عج) در منابع روایی اهل سنت بخصوص صحاح سته با موضوعات مختلف مربوط به وجود مبارک حضرت(ع) فراوان به چشم میخورد. برخی از محققین به گردآوری و دستهبندی موضوعی روایات براساس نام آن حضرت، تاریخ ولادت، حسب و نسب، نشانههای قبل از ظهور، گسترهی حکومت، زمان ظهور، مکان ظهور، اصحاب آن حضرت و … پرداختهاند.۱۵
در اینجا برای نمونه به ذکر چند روایت از قدیمیترین منابع عامه درخصوص ویژگیهای آن حضرت اکتفا مینماییم:
۱) عبدالله بن مسعود از رسول گرامی اسلام(ص) نقل میکند: «یلی رجل من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی»: «مردی از اهلبیت من که همنام با من است، به فرمانروایی (عالم) میرسد.» (الترمذی، ۴/۸۵ و احمد بن حنبل، ۱/۶۲۲)
۲) «پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «لا تذهب الدنیا و لا تنقضی حتی یملک العرب رجل من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی»: «دنیا سپری نمیشود و به پایان نمیرسد جز اینکه مردی از اهلبیت من که همنام با من است، مالک و فرمانروای عرب شود …» (همان)
۳) جابر بن سمره از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل میکند که فرمود: «لا یزال الدین قائماً حتی تقوم الساعه او یکون علیکم اثناعشر خلیفه، کلهم من قریش»: «همواره این دین تا روز قیامت باقی است، تا دوازده نفر خلیفه که تمامشان از قریشاند بر شما خلافت کنند.» (البخاری، ۴/۱۶۱)
۴) علی رضی الله تعالی عنه نقل میکند: «لو لم یبق من الدهر الا یوم لبعث الله رجلاً من اهلبیتی یملأها عدلاً کما ملئت جوراً»: «اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز، خداوند مردی از اهلبیتم را برانگیزد. او زمین را پر از عدل و داد کند همانگونه که از ظلم و ستم پر شده باشد.» (ابوداود، ۴/۱۰۷)
۵) امسلمه از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند که فرمود: «المهدی من ولد فاطمه(س)»: «مهدی از فرزندان فاطمه(س) است.» (ابنماجه، ۲/۱۳۶۸)
۶) «المهدی منا اهلالبیت، یصلحه الله فی لیله»: «مهدی از ما اهلبیت است که خداوند (در ظهور) او را در یک شب اصلاح نماید.» (همان، ۲/۱۳۶۷)
۷) همچنین ثوبان از پیامبر اکرم(ص) روایت میکند: «… ثم یجیء خلیفه الله مهدی، فاذا سمعتم به فأتوه فبایعوه، فانه خلیفه الله المهدی»: «… خلیفهی خدا حضرت مهدی میآید، پس هنگامیکه شنیدید نزد او بشتابید و با او بیعت کنید که او خلیفهالله «مهدی» است.» (همان، ۲/۵۳۰)
۸) از پیامبر گرامی اسلام(ص) روایت شده است که فرمود: «لا تزال طائفه من امتی تقاتل علی الحق حتی ینزل عیسی بن مریم(ع) عند الطلوع الفجر ببیتالمقدس، ینزل علی المهدی و یقول المهدی: تقدم یا نبیالله، فصل بنا، فیقول: هذه الامه امراء بعضهم علی بعض»: «طایفهای از امت من همواره برای دفاع از حق میجنگند تا عیسی بن مریم به هنگام طلوع فجر در بیتالمقدس فرود میآید، آنگاه به نزد مهدی میآید، پس مهدی میگوید: ای پیامبر خدا، جلو بایست و برای ما نماز بگذار، «عیسی» میگوید: این امت برخی بر برخی دیگر امیرند (یعنی شما جلو بایست)» (مسلم، ۱/۹۴)
۶- مناقشهی ابنخلدون در احادیث مهدی(ع):
ابنخلدون مورخ معروف اهل سنت در کتاب مشهور خود به نام «مقدمه» فصلی
” احادیثی که شیعه دربارهی مهدی(عج) از پیامبر اکرم(ص) روایت کردهاند کمتر از شش هزار حدیث از صحیحو ضعیف نیست و آنچه را که اهل سنت روایت کردهاند بالغ بر پنجاه حدیث است. بعضی از احادیثی که شیعه روایت نموده در کتب “صحاح سته” که قابل اعتماد اهل سنت است، آمده از جمله: صحیح بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسائی، و ابن ماجه، که در همهی آنها علائم و نشانههایی برای آمدن منجی منتظر وجود دارد. “
را عنوان کرده، که در آن روایات و احادیث فراوانی را که محدثین درخصوص حضرت مهدی(عج) از پیامبراکرم(ص) روایت کردهاند و به آن ایمان آوردهاند، مورد تردید و انکار قرار داده و اظهار نموده که این روایات بیاساس است.
وی در فصلی تحت عنوان «گفتگو دربارهی مرد فاطمی» صفحاتی را به بحث و بررسی قسمتی از روایات عامه پیرامون مهدی موعود اختصاص داده و به تفصیل دربارهی آن سخن گفته است.
وی ابتدا میگوید:
«مشهور میان کافهی مسلمانان عصور گذشته این است که در آخرالزمان به ناچار فردی از خاندان پیامبر اسلام(ص) ظهور میکند تا دین را تأیید نماید و عدالت را آشکار سازد و همهی مسلمانان پیرو او گردند و بر همهی کشورهای اسلامی مسلط گردد و مهدی نامیده میشود.» (ابنخلدون، ۳۱۱)
پس از آن چنین میافزاید که گروهی از ائمهی حدیث، احادیث مهدی را نقل کردهاند که ترمذی، ابوداود، بزاز، ابنماجه، حاکم، طبرانی و ابویعلی از این گروه میباشند و همهی آنها این روایات را به جمعی از صحابهی پیامبر از جمله علی، ابنعباس، ابنعمر، طلحه، ابنمسعود و … اسناد دادهاند.
سپس در ادامه ادعا میکند که این اسناد به گونهای است که میتوان دربارهی برخی از رجال آن طعن و جرح مانند غفلت، سوءحافظه، ضعف و … وارد نمود. و از آنجا که نزد اهل حدیث جرح مقدم بر تعدیل است، این مسأله احادیث را از درجهی صحت ساقط مینماید. (همان، ۳۱۲)
در جواب مناقشهی ابنخلدون ابتدا باید گفت که برخی از ملاحظات از کلام وی به خوبی آشکار است.
اولاً: ابنخلدون به این مطلب اعتراف نموده که بین همهی مسلمانان این مطلب (اعتقاد به مهدویت) مشهور است. ثانیاً: گروهی از ائمهی حدیث را که احادیث مهدی(ع) را نقل کردهاند، نام برده است و همین اعترافی است بر این مطلب که واقعاً ائمهی حدیث چنین احادیثی را نقل نمودهاند.
از طرف دیگر سخنان ابنخلدون در سه مجال قابل بررسی است:
اولاً: شخصیت ابنخلدون، که به عنوان مورخ شناخته شده است، در تاریخ و فلسفهی تاریخ آوازه و شهرت دارد نه در حدیث. (الساعدی، ۳)
«احمد شاکر»، دانشمند و محققی که در جواب و رد ابنخلدون اقدام نمود، چنین میگوید:
«ابنخلدون وارد مقولهای شده است که دانش آن را نداشته است. وی به امور سیاسی و دولت مشغول بوده و در خدمت پادشاهان و امرا بوده است و لذا توهم کرده که موضوع حضرت مهدی(ع) یک عقیدهی شیعی است یا آنکه خود را در این موضوع به وهم و خیال انداخته است.» (قرشی، ۲۷۰)
ثانیاً: اخبار مهدی(ع) که در صحاح و مسانید و سنن آمده به بیست و هشت صحابه میرسد که این خود تواتر محسوب میشود. همچنین این اخبار از سوی مهمترین منابع قابل اعتماد اهل سنت از جمله صحاح و سنن منتشر شده و در هر طبقه از طبقات محدثین به حد تواتر رسیده است.
ثالثاً: ابنخلدون بر قاعدهی تقدم جرح بر تعدیل به شکل مطلق اعتماد نموده و از کوچکترین طعنی که به راویان این روایات وارد آمده بحث کرده تا آنها را از درجهی حجیت ساقط نماید. در حالیکه قاعدهی تقدیم جرح بر تعدیل مطلق نیست و درخصوص آن اقوال فراوانی وجود دارد که به مواردی به اختصار اشاره میشود:
الف) جرح بر تعدیل، زمانی مقدم است که جرح مفسر (روشن) باشد که این نظر عدهای از اصولیین از جمله رازی و امدی است. اما گاهی جرح مفسر با تعدیل تعارضی ندارد و آن زمانی است که مدح معدل، مفسر باشد.
ب) هرگاه تعداد معدلین زیاد باشد، تعدیل بر جرح مقدم است که این قول و مذهب بخاری در نقل روایات از بعضی راویانی است که در مورد آنها طعنی وجود دارد. (نک: الکفایه فی علم الدرایه، ۱۰۵، خطیب بغدادی)
ج) تعدیل مقدم بر جرح است که این مطلب را از الطیب الطبری و وی از شافعی نقل نموده است. (نک: رشاد الفحول، ۶۸)
د) گروه دیگر معتقدند که رجحان با قول کسی است که حافظتر باشد. یعنی اگر معدلون، احفظ باشند باید به قول آنها عمل شود و اگر جارحون احفظ باشند باید به قول ایشان عمل نمود که این مطلب را امام بلقینی نقل نموده است. (نک: تدریب الرادی، ۱/۲۶۳)
حتی ائمهی حدیث همچون سبکی، نسائی، ذهبی، شعرانی و غیره نیز از اطلاق این قاعده پرهیز نمودهاند و نظر ابنخلدون در اینباره یک نظر اجتهادی است که به طور مطلق قابل قبول نیست.
بنابراین مقدماتی که ابنخلدون در این بحث بدان اعتماد نموده خطاست و نهایتاً حکمی که صادر نموده، باطل است. (پیشین، با تلخیص)
نتیجه:
عقیده به ظهور یک منجی و مصلح بزرگ آسمانی از مسایل بسیار مهم و حساسی است که نه تنها در همهی ادیان آسمانی و مذاهب، بلکه در نزد بسیاری از مکاتب مختلف جهان سابقهی دیرینه دارد. پیروان ادیان و مذاهب گوناگون و دیگر ملل و اقوام و مکاتب مختلف دربارهی اوصاف کلی، برنامههای اصلاحی، تشکیل حکومت واحد جهانی براساس عدالت و آزادی و ظهور او در آخرالزمان اتفاق نظر دارند.
بنابراین مسألهی «مهدویت» و «انتظار» ظهور یک رهبر بزرگ آسمانی در پایان جهان، از مختصات مسلمانان و یا از عقاید شیعیان نیست، بلکه اعتقادی اصیل، عمومی، مشترک و ناشی از فطرت و سرشت همهی انسانهاست.
اهل تسنن نیز با اعتماد بر روایات فراوانی که از پیامبر اکرم(ص) نقل میکنند به «مهدی موعود» معتقدند. این مطلب در منابع معتبر روایی آنان از صحاح سته گرفته تا مسند ابن حنبل که از قدیمیترین منابع روایی آنان محسوب میشود و همچنین دیگر منابع معتبر روایی که در شرح آنها نگاشته شده وجود دارد. به اعتراف دانشمندان عامه این روایات متواتر بوده و از درجهی اعتبار برخوردار است. حتی طبق روایاتی که آنان از پیامبر اکرم(ص) نقل میکنند، مصداق مهدی موعود، دوازدهمین پیشوا از عترت پاک پیامبر(ص) و علی(ع) و فاطمه(س) است. در این روایات به نام مبارک، حسب و نسب و ویژگیهای آن حضرت اشاره شده است.
اما در این میان عدهی اندکی از دانشمندان اهل سنت به دلایلی با اصل این اعتقاد مخالفت میورزند. برخی همچون ابنخلدون در روایات مهدی(عج) خدشه وارد نموده و آنها را تضعیف میکنند. برخی دیگر به تأسی از مستشرقین و با استناد به مقولهی ابنخلدون به طور کلی اعتقاد به مهدویت را ناشی از شرایط سخت حاکم بر مسلمانان میدانند و آن را عقیدهای وارداتی از یهود و نصاری تلقی میکنند.
برخی دیگر اصل اعتقاد به مهدویت را میپذیرند اما در مصداق «موعود» اختلاف نظر دارند، که همهی اینها تعداد اندکی را تشکیل میدهند. اما در مجموع اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان عامه نه تنها در اصل اعتقاد به موضوع «مهدی موعود» با امامیه مشترکند، بلکه در مصداق موعود نیز با آنان همصدا میباشند.
پی نوشت:
۱- حدیث صحیح، حدیثی را میگویند که تمام سلسله روات آن تا خود پیامبر، اشخاص عادل، مطمئن و قابل اعتماد کامل باشند و هیچگونه نارسایی و عیبی در آن حدیث نباشد. (طبق نظر اهل سنت) و یا حدیثی که سلسله سند توسط رجال موثق و امامی مذهب به معصوم متصل گردد. (طبق نظر شیعه)
۲- حدیث ضعیف: حدیثی که شرایط هیچیک از اقسام حدیث صحیح، حسن و موثق را دارا نباشد و راویان آن به کذب، جعل، فسق و … متهم باشند.
۳- صحاح سته، کتب ششگانهی روایی اهلسنت که در رأس جوامع حدیثی آنان قرار دارد.
۴- متواتر حدیثی است که در هر طبقهای بهوسیلهی افراد زیادی نقل شده که معمولاً اتفاق آنان بر کذب ممکن نیست، بنابراین از خبر متواتر علم به مفاد آن حاصل میشود.
۵- حدیث مرفوع: حدیثی است که از وسط سلسلهی سند یا آخر آن، یک تن یا بیشتر افتاده باشد ولیکن تصریح به رفع شده باشد.
۶- مجهول: نسبت به عقیده و مذهب بعضی از افراد سلسلهی سند در کتب رجالی ذکری نشده باشد و مدح و قدحی مشاهده نشود.
۷- موصول: حدیثی که هریک از روات آن را از راوی طبقهی بالاتر بلاواسطه نقل کرده باشند، ولی رسیدن سلسله حدیث به معصوم، شرط نیست.
۸- متروک: حدیثی است که راوی آن متهم به کذب باشد.
۹- غیرمقبول: حدیث مردود و ضعیف است.
۱۰- مستفیض: حدیثی است که روات آن در هر طبقه بیش از دو تن و به قولی زیادتر از سه نفر باشند، ولی به حد تواتر نرسیده باشد که آن را مشهور نیز مینامند.
۱۱- مشهور حدیثی است که نزد محدثین شایع و مشتهر باشد. گرچه راویان آن در هر طبقه یا بعضی طبقات از یک نفر تجاوز نکند، یا اصلاً سندی برای آن نباشد.
۱۲- حسن، خبر متصلی است که تمامی سلسله سند امامی مذهب و ممدوح باشند ولی تنصیص بر عدالت هریک نشده باشد یا بعضی ممدوح و بقیه ثقه باشند.
۱۳- ضعیف منجبر، حدیث ضعیفی است که ضعف آن به سبب عوامل دیگر جبران شده باشد، مثلاً عمل مشهور علماء به روایتی، ضعف سند را جبران خواهد کرد.
۱۴- متواتر معنوی، آن است که مورد تواتر قدر مشترک چند خبر باشد و به عبارت دیگر مضمون چند حدیث یکی ولی قالب الفاظ متفاوت باشد.
۱۵- از جمله بنگرید به: «المهدی الموعود المنتظر عند علماء اهل السنه و الامامیه» تألیف شیخ نجمالدین جعفر بن محمد العسکری.
فهرست منابع:
۱- ابنخلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمهی ابنخلدون، الاعلمی للمطبوعات، بیتا.
۲- ابنماجه القزوینی، محمد بن یزید بن عبدالله، سنن ابنماجه، دارالحیاء بیروت، ۱۳۹۵ هـ .ق.
۳- ابوداود، سلیمان بن اشعث، سنن ابیداود، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
۴- امین، محسن، اعیانالشیعه، (کتاب الامام مهدی المنتظر)، مؤسسه طور، ۱۳۶۴ هـ .ش.
۵- البخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، دارالفکر، بیروت، لبنان، ۱۹۹۴ م.
۶- حلی، حسن بن یوسف، منهاج الکرامه فی معرفه الامامه، عروج اندیشه، ۲۰۰۴ م.
۷- دوانی، علی، موعودی که جهان در انتظار اوست، دارالعلم، ۱۳۴۹ هـ .ش.
۸- الرافعی، مصطفی، اسلامنا فی التوفیق بین السنه و الشیعه، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ۱۹۸۴ م.
۹- سبط ابی الفرج عبدالرحمن بن الجوزی، یوسف، تذکره الخواص، مؤسسه اهلبیت(ع)، بیروت، لبنان،
۱۹۸۰ م.
۱۰- السلمی الترمذی، محمد بن عیسی، الجامع الکبیر، دار الغرب الاسلامی، بیروت، لبنان.
۱۱- الشیبانی، احمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، دار احیاء التراث، ۱۹۹۳ م.
۱۲- العسقلانی، احمد بن علی بن حجر، فتح الباری، شرح صحیح البخاری، دار الدیان للتراث، ۱۹۸۷ م.
۱۳- العسکری، نجم الدین جعفر بن محمد، المهدی الموعود المنتظر عند علماء اهل السنه و الامامیه، مؤسسه الامام المهدی، ۱۴۰۲ هـ .ق.
۱۴- قرشی، باقر شریف، زندگانی خاتم الاوصیاء امام مهدی(عج)، نشر فقاهت، ۱۳۸۱.
۱۵- مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، بیتا.
۱۶- مسلم بن الحجاج النیشابوری، صحیح المسلم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.
۱۷- منتظر، حسین، ذهنیت مستشرقین و اصالت مهدویت، چاپ پرتو، بیتا.
۱۸- ناصف، منصورعلی، التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول(ص)، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ۱۹۶۲ م.
۱۹- هاشمی شهیدی، اسدالله، ظهور حضرت مهدی(عج) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، انتشارات مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۰ هـ .ش.
مقالات و سخنرانیها:
۱- الساعدی، حسین، ابنخلدون و احادیث المهدی(عج)، مرکز فرهنگی انتظار نور. /http://www.moslih.org
۲- معرفت، محمدهادی، امام مهدی(عج) در قرآن کریم، گفتمان مهدویت، سخنرانیهای گفتمان اول و دوم، تهیه و تدوین مؤسسه کتاب قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۱ هـ .ش.
مریم شمس/کارشناس ارشدعلوم قرآنی
مرجع : پژوهه دین