در بيشتر كتابهاي حديثي و تاريخي شيعه و اهلسنّت كه در زمينة سيره و تاريخ پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نگارش يافته، بابي تحت عنوان «بَدْءُ الأذان» يعني آغاز اذان آمده است، تشريع اذان را در سال اول هجرت دانستهاند.[1]رواياتي كه در اين موضوع وارد شده به سه گروه قابل تقسيم است:
الف) رواياتي كه شب معراجِ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را شبي دانستهاند که اذان توسط فرشتة خداوند به آن حضرت ياد داده شد و پيامبر (ص) نيز آن را به بلال آموزش داد از جمله:
1. امام باقر ـ عليهالسّلام ـ فرمود: در شب معراج پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ هنگامي كه آن حضرت در مقابل بيتالمعمور رسيدند و وقت نماز شد، جبرئيل اذان و اقامه گفت، رسولخدا ـ صلي الله عليه و آله ـ جلو ايستاد، فرشتگان و پيامبران پشت سر آن حضرت به نماز ايستادند.[2]2. در احاديث اهلسنّت چنين آمده است: در معراج پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ خداوند متعال اذان را به او وحي فرمود؛ بعد از معراج پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ آن را به بلال ياد داد.[3]ب) رواياتي كه ميگويد: پيك وحي جبرئيل اذان را بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نازل فرمود و با دستور پيامبر(ص) اميرالمؤمنين ـ عليهالسّلام ـ آن را به بلال تعليم داد؛ از جمله آنکه: امام صادق ـ عليهالسّلام ـ فرمود: زماني كه جبرئيل اذان را بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرود آورد، سر آن حضرت در دامن علي ـ عليهالسّلام ـ بود، جبرئيل اذان و اقامه گفت، آنگاه كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ بيدار شد، فرمود يا علي شنيدي؟ عرض كرد: بله. فرمود: حفظ كردي؟ عرض كرد: بله. فرمود: بلال را صدا بزن و اذان را به او ياد بده. علي ـ عليهالسّلام ـ بلال را صدا زد و اذان را به وي تعليم داد.[4]ج) دسته سوم رواياتي است که تشريع و آغاز اذان را به رؤياي عبدالله بن زيد انصاري و تأييد حقّانيّت آن رويا از سوي رسول خدا(ص)نسبت دادهاند از جمله آنکه روزي مسلمانان براي اعلام وقت نماز پيشنهاداتي را در محضر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ارائه دادند، ولي هيچكدام مورد تأييد آن حضرت قرار نگرفت؛ (كيفيّت) اذان در خواب به عبدالله بن زيد اعلام شد، و زيد آنرا به پيامبر(ص) اطلاع داد. آنگاه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به بلال دستور داد تا طبق نظر عبدالله بن زيد اذان بگويد.[5]بعضي از اهلسنّت در ذيل اين حديث آوردهاند كه همانند اين خواب را چهار يا هفده نفر از اصحاب پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ديده بودند.[6] ولي اين مطلب با مقام و جايگاه پيامبر اكرم منافات دارد چرا كه تنها آن حضرت مأمور دريافت و ابلاغ احکام بود نه اصحاب وي، ضمن آنکه بخاري و مسلم از آن رو که اين احاديث را صحيح نميدانند در كتب خود نياوردهاند.[7]همچنين احاديثي هم از طريق اهلبيت ـ عليهمالسلام ـ در ردّ رؤياي عبدالله بن زيد وارد شده است، از جمله:
1. از امام حسين ـ عليهالسّلام ـ سؤال شد، عامّه ميگويند كه علت اذان، خوابي است كه عبدالله بن زيد ديد و به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ خبر داد، آنگاه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دستور اذان را صادر فرمود.
امام حسين ـ عليهالسّلام ـ که از اين سخنان ناراحت شده بود فرمود: وحي بر پيامبرتان نازل ميشود و شما ميپنداريد كه اذان را از عبدالله بن زيد گرفته است و حال آنكه اذان سيماي دين شماست، سپس فرمود: از پدرم علي بن أبيطالب شنيدم كه فرمود: در معراج خداوند فرشتهاي را فرستاد، آن فرشته اذان و اقامه گفت، جبرئيل به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ گفت: اي محمّد اينگونه براي نماز اذان بگو.[8]2. عبدالصمد بن بشير روايت كرده است: در حضور حضرت صادق ـ عليهالسّلام ـ دربارة آغاز اذان صحبت شد، شخصي گفت: مردي از انصار چگونگي اذان را در خواب ديد و آن را براي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ تعريف كرد، رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ هم دستور داد تا اذان را به بلال تعليم دهد. امام صادق ـ عليهالسّلام ـ فرمود: دروغ ميگويند، همانا پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در سايه كعبه خوابيده بود، جبرئيل بر آن حضرت نازل شد در حالي كه كاسهاي از آب بهشت به همراه داشت، رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ را بيدار كرد و گفت با آن آب غسل كند؛ جبرئيل پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را به آسمانها برد و در آنجا جبرئيل اذان را جمله به جمله گفت تا به آخر رسيد، فرشتگان و پيامبران بعد از اذان و اقامة جبرئيل به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ اقتدا كردند؛ اين است نحوة شروع اذان.[9]بنابراين خواب عبدالله بن زيد به دو دليل نميتواند منشأ پيدايش اذان باشد:
1. با رسالت پيامبر(ص) منافات دارد.
2. اهلبيت ـ عليهمالسلام ـ اين حديث را تكذيب كردهاند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ، موسوعه التاريخ الاسلامي، نويسنده: محمد هادي يوسفي غروي
2. الصحيح من سيره النبي الاعظم، نويسنده:سيد جعفر مرتضي عاملي .
پي نوشت ها:
[1] . علامه مجسلي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 19، ص 131؛ مسعودي، علي بن الحسين، مروج الذهب، متوفاي 346 ه، ، بيروت، دارالمعرفة، ج 2، ص 294.
[2] . كليني، محمد بن يعقوب، كافي، متوفاي 329 ه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوّم، 1367 ه ش، ج 3، ص 302، ح 1؛ بحارالانوار، ج 81، ص 136، ح 26، به نقل از احتجاج قريب به اين مضمون.
[3] . العسقلاني احمد بن علي بن حجر، فتح الباري في شرح صحيح البخاري، متوفاي 852 ه ، بيروت، دارالكتب العلميّه، چاپ اول، 1410 ه ، ج 2، ص 100.
[4] . الطوسي، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام، متوفاي 460 ه ، تهران، دارالكتب الاسلاميّة، چاپ سوّم، 1364 ه ش، ج 2، ص 284، ح 1؛ كليني، همان، ح2.
[5] . أبو داود، سلمان بن الأشعت، سنن أبي داود، متوفاي 275 ه ، القاهرة، الدار المصريّه اللّبنانيّة، 1408 ه ، ج 1، ص 131؛ حنبل، احمد بن حنبل، المسند، متوفاي 241 ه دارالفكر للطباعة و النشر 1414 ه ، ج5، ص539، أحاديث 78 تا 16476 قريب به همين مضمون؛ الترمذي، محمد بن عيسي سنن الترمذي، متوفاي 279 ه ، المكتبة السلفيّة بالمدينة المنورة، 1384 ه ، ج 1، ص 122، ح 189؛ با اندكي تفاوت.
[6] . اليوسفي، محمد هادي، موسوعة التاريخ الاسلامي، مجمع الفكر الاسلامي، چاپ اول، 1420 ه ، ج 2، ص 44.
[7] . اليوسفي، محمدهادي، همان، صص 45ـ44.
[8] . التميمي، نعمان بن محمد بن منصور، دائم الاسلام، متوفاي 363 ه ، قاهره، دارالمعارف، 1383 ه، ج 1، ص 142.
[9] . العياشي، محمد بن مسعود، تفسير العياشي، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چاپ اول، 1411 ه ، ج 1، ص 177، ح 531.