خانه » همه » مذهبی » ارتداد در فقه سياسي

ارتداد در فقه سياسي

ارتداد در فقه سياسي

ارتداد در اسلام يعني مرتد شدن که يکي از گناهان و جرايم بزرگ بوده و براي آن کيفرهايي در فقه پيش بيني شده است.

01340 - ارتداد در فقه سياسي
01340 - ارتداد در فقه سياسي

 

نويسنده: ابوالفضل شکوري

 


ارتداد در اسلام يعني مرتد شدن که يکي از گناهان و جرايم بزرگ بوده و براي آن کيفرهايي در فقه پيش بيني شده است.
ارتداد به معناي نفي و انکار دين يا يکي از اصول و ضروريات دين بعد از پذيرفتن آن است.
به عبارت ديگر، بازگشت و رجعت از اسلام به کفر « ارتداد » ناميده مي شود. چون واژه ي « ارتداد » خود از « رد » گرفته شده که به معناي بازگشت و رجعت است. شخصي که دچار ارتداد شود و از اسلام بر گردد و کفر اختيار کند « مرتد » مي نامند. در فقه اسلام براي مرتدين احکام ويژه اي بار است که در اين درس با آن ها آشنا خواهيم شد.
با توجه به مطالب ياد شده بحث درباره ي ارتداد و مرتدين را در قسمت هاي ذيل ادامه خواهيم داد:
الف) انواع ارتداد؛
ب) طرق ثبوت ارتداد؛
پ) مجازات و توبه ي مرتدين؛
ت) نگاهي به آيات ارتداد در قرآن؛
ث) پاسخ به يک شبهه.

الف) انواع ارتداد

چنان که گفته شد « ارتداد » به معناي بازگشت و رجعت از اسلام به کفر و شرک است. روي همين اصل، مي توان تعبير ديگر آن را « ارتجاع » ناميد؛ پس ارتجاع از نظر اسلام و فقه اسلامي، همانا به کفر برگشتن است و از توحيد به شرک و از خداپرستي به بت پرستي و الحاد و ماده پرستي و ماترياليسم و از ايمان و علم به جاهليت مراجعت کردن، ارتجاع است؛ لذا در فضاي کنوني جهان، به ويژه مناطق مسلمان نشين، از جمله ي مصاديق دقيق ارتجاع، ملحدان و ماترياليست ها و مارکسيست هاي برگشته از توحيد و مشرکان کاپيتاليست يا صهيونيستي که از توحيد روي برتافته و به تثليث و نژاد پرستي روي آورده اند، مي باشند.
چنان که گروه ها و دسته هاي بدعت گذار از اهل جهان اسلام؛ مانند بعثيون و امثالشان در ديگر نقاط، مرتجع و مرتد هستند، براي اين که با انکار اصالت اسلام و يا بسياري از احکام آن، عملاً مرتد شده اند و دچار بيماري هلاکت بار ارتداد و ارتجاع گرديده اند.
ارتداد دو نوع است: يکي ارتداد فطري و ديگري ارتداد ملي و لذا مرتد نيز دو نوع مي باشد:
يکي « مرتد فطري » و ديگري « مرتد ملي » که هر يک آثار و احکام جداگانه اي دارد.
در کتاب فقهي تحرير الوسيله مرتد فطري و مرتد ملي چنين معنا شده است:
« مرتد- يعني کسي که از دين اسلام خارج شود و کفر اختيار کند – دو نوع است:
1) مرتد فطري. و آن کسي است که در حال انعقاد نطفه اش يکي از پدر و مادرش مسلمان باشد و بعد از رشد و بلوغ به جاي اسلام کفر را برگزيند.
2) مرتد ملي. و آن کسي است که از پدر و مادر کافر زاده شود و بعد از بلوغ، اسلام اختيار کند و بعد از مسلمان شدن دوباره کافر شود. » (1)
احکام اين دو نوع از مرتد متفاوت مي باشد و در قسمت مجازات مرتدين و توبه ي مرتد بازگو خواهد شد.

ب) راه ثبوت ارتداد

بعد از آن که معنا و مفهوم ارتداد و انواع آن روشن گرديد، در اين جا سؤالي پيش مي آيد. و آن اين که: مرتد شدن کسي چگونه ثابت مي شود ؟
در پاسخ بايد گفت: از آن جا که اسلام دين سهله و سمحه مي باشد در اين جا نيز روش آسان و دور از تهمت و افترا و حرج را اتخاذ کرده است. و آن اين است که قبل از هر چيز قاضي به اقرار و اعتراف شخص متهم اهميت مي دهد. متهم درباره خودش هر چه بگويد همان مدرک قضايي مي شود. اگر به ارتداد خود اعتراف کند سخن او را مي پذيرند و اگر ارتداد منسوب به خودش را انکار نمايد و اظهار اسلام کند باز هم سخنش را مي پذيرند.
حضرت امام خميني (ره) در تحرير الوسيله در اين باره چنين مي فرمايد:
« ارتداد با دو چيز ثابت مي شود: اول اين که خود شخص دو بار اقرار به ارتداد خود بکند. دوم اين که دو نفر مرد عادل به مرتد شدن او گواهي دهند. اما گواهي زنان در هيچ مورد ارتداد را ثابت نمي کند، چه فردي شهادت بدهند و چه جمعي و چه در کنار يک مرد ديگر. » (2)
« در اين که به مرتد شدن کسي حکم داده شود چند شرط در متهم لازم است: بلوغ، عقل، اختيار، قصد و لذا ارتداد در مورد بچه، مجنون، مجبور، صدق نمي کند. همان طور که درباره ي کسي که سهواً يا از روي غفلت و يا بدون قصد و يا با شوخي و يا در حال اغما کلمه ي کفرآور و يا عمل کفرآوري را مرتکب شود ارتداد صدق نمي کند ( به مسلمان بودن او حکم داده مي شود ) چنان که اگر در حال خشم و غضب باشد حکمش همين است.
اگر از کسي چيزي که موجب ارتداد است، صادر شود و او ادعا کند که مجبورش کرده اند و يا قصد نداشته و همين طوري از زبانش پريده، با وجود احتمال، اين ادعا را از او قبول مي کنند و اگر با بيّنه و دليل ثابت شود که از کسي عمل موجب ارتداد صادر شده و او ادعاي اکراه و اجبار و يا عدم قصد کند، حرفش پذيرفته است. » (3)

پ) مجازات و توبه ي مرتدين

کيفر و مجازاتي که اسلام براي مرتد فطري و ملي قايل شده متفاوت است.
1) مرتد فطري. اگر مرد باشد احکام و مجازات هاي زير درباره ي او اجرا و اعمال مي شود.
« زنش بدون طلاق از او جدا مي شود ( بر او حرام مي شود ) و از هنگام ارتداد شوهر عده وفات نگاه مي دارد و سپس اگر خواست با کسي ديگر ازدواج مي کند.
ديگر اين که اموال مرد مرتد بين وراث شرعي او تقسيم مي شود. در اين قسمت منتظر مرگ او نمي شوند. در همان دوره ي حيات و زندگي اش تقسيم مي کنند. البته بعد از پرداخت قرض ها و ديون او ( و خود مرتد اعدام مي شود. ) توبه ي مرتد فطري در تصاحب دوباره ي اموال و زنش تأثيري ندارد و پذيرفته نيست. توبه ي او باطناً قبول است ( عذاب آخرت از او برداشته مي شود ).
و نيز در برخي موارد توبه مرتد فطري ظاهراً نيز قبول است مانند قبولي عبادات، پاکي و طهارت بدن و تملک اموال جديد از راه هاي شرعي مانند تجارت، حيازت و ارث، و نيز مي تواند با زن مسلمان ازدواج نمايد. با زن قبلي خودش نيز مي تواند دوباره عقد نکاح ببندد و ازدواج کند. » (4)
اين ها مجازات مرتد فطري مرد است. چنان که ملاحظه کرديد اسلام او را به عنوان يک « ميت و مرده » تلقي مي کند و احکام مردگان را نسبت به اموال و همسر او جاري مي سازد.
ظاهر سخنان فقيه بزرگ حضرت امام خميني اين است که اگر مرتد فطري مرد توبه کند مجازات اعدام او نيز ساقط مي شود اما برخي از فقهاي متقدم مانند علامه ي حلّي به « اعدام في الحال » مرتد فطريِ مرد فتوا داده و گفته اند: در اين مورد توبه اش قبول نمي باشد. (5)
سخن امام براساس عرف و سيره ي جاري عقلا استوار مي باشد.
برخي از فقهاي متقدم مانند اسکافي و صاحب مسالک نيز بر همين قول مي باشند.
صاحب مسالک در مورد مدارک مورد استناد نظريه ي مقابل چنين گفته است:
« … عموم ادله معتبره فقهي دلالت بر قبول توبه دارند، و تخصيص دادن عموم و مقيد ساختن مطلقات اين ادله با روايت عمار خاکي از اشکال نيست، و روايت علي بن جعفر نيز صراحت در تفصيل و تفريق ندارد. » (6)
از عامه و اهل سنت نيز همين قول نقل شده است. چنان که « طليحة بن خويلد اسدي » يکي از مرتدين معروف صدر اسلام بعد از ارتداد و قيام عليه مسلمانان شکست خورد و پس از مدت زماني توبه کرد و در جنگ نهاوند يکي از فرماندهان ارتش مسلمانان بود و کشته شد. (7)
اما مجازات زني که مرتد فطري باشد به اين صورت است:
« اموالش در ملکيت خودش باقي مي ماند و به ورثه اش منتقل نمي شود مگر با فرا رسيدن مرگش ( زن مرتد به جرم ارتداد اعدام نمي شود. ) و از شوهرش جدا مي گردد بدون عده در صورتي که با هم همبستر نشده و دخول صورت نگرفته باشد. اگر دخول صورت گرفته باشد از زمان ارتداد عده ي طلاق نگاه مي دارد. اگر در وسط عده ي طلاق زن توبه کند بدون نياز به عقد مجدد زنِ شوهر قبلي خودش مي شود. » (8)
بنابراين، زن مرتد هيچ گاه اعدام نمي شود بلکه زنداني مي گردد.
2) مرتد ملي. با مرتد ملي به اين صورت رفتار مي شود.
« با ارتداد اموالشان به وراثشان منتقل نمي شود. چه زن و چه مرد باشند. زن و مرد مرتد از هم جدا مي شوند و در صورت توبه قبل از انقضاي مدت عده دوباره همديگر را تصاحب مي کنند. در صورت توبه بعد از مدت عده ي معموله ديگر زن و شوهر هم نيستند. » (9)
مرتد ملي در صورت توبه اعدام نمي شود. و اين مسأله ميان فقها مورد اتفاق است و کسي در آن اختلاف نکرده است.

ت) نگاهي به آيات ارتداد در قرآن

در قرآن مجيد و کتاب هاي اخبار و احاديث، آيات و روايات زيادي درباره ي مرتد و ارتداد وارد شده است که آشنايي با آن ها در فهم و درک اين پديده تأثيري عميق و بنيادي دارد. و اينک برخي از آن ها را مرور مي کنيم:
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ‌؛ (10)
اى مؤمنان! هر کس از شما از دين خود « مرتد » شود به زودي خدا قومي را که ( بسيار ) دوست دارد و آن ها نيز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و به کافران سرافرازند به نصرت اسلام برمي انگيزد که در راه خدا جهاد کنند و در راه دين از نکوهش و ملامت احدي باک ندارند، اين است فضل خدا، هر که را بخواهد عطا کند و خدا را رحمت وسيع نامنتهاست و به احوال هر که استحقاق آن را دارد داناست. »
« … وَ لاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى يَرُدُّوکُمْ عَنْ دِينِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ کَافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ (11)
( اي مؤمنان! ) کفار مي خواهند پيوسته با شما بجنگند ( تا شما را خسته ساخته ) و از دينتان برگردانند هر چه بتوانند، و هر کس از شما مرتد شود و از دين خود باز گردد و در آن حال بميرد، کافر مرده است و تمام اعمالش به هدر رفته در دنيا و در آخرت نيز از اصحاب هميشگي جهنم خواهند بود. »
« إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلَى لَهُمْ‌ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ کَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُکُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ‌ ، فَکَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ‌، ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ‌؛ (12)
آنان که بعد از ايمان و هدايتشان مرتد شدند و به کفر برگشتند شيطان کفر را در نظرشان جلوه داده و با آرزوهاي دور و دراز فريبشان داد.
اين ارتداد به علت آن بود که اين مرتدين، پنهاني به دشمنان قرآن و بدخواهان اسلام گفتند: ما تا بتوانيم در برخي امور و مواضع با شما ( عليه محمد صل الله عليه و آله ) مشترک شده و اطاعت خواهيم کرد. ( اينان توطئه کردند ) در حالي که خدا به اسرار آنان آگاه است. پس آن که فرشتگان جانشان را مي ستانند و بر چهره و پشت آنان تازيانه مي زنند چه سخت خواهد بود اين به خاطر آن است که آن ها از آن چه خدا را به خشم آورده پيروي کردند. و رضاي خدا را تحصيل نکردند و کردارشان باطل شد. »
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقاً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ يَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِيمَانِکُمْ کَافِرِينَ؛ (13)
اي مؤمنان! اگر اطاعت از بسياري اهل کتاب و کفار و پيرو مذاهب ديگر بکنيد ( و رهبري آنان را بپذيريد ) شما را بعد از ايمانتان از دين برگردانده و مرتد خواهند کرد. »
« وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاکِرِينَ؛ (14)
و محمد صل الله عليه و آله نيست مگر پيامبري از طرف خدا که پيش از او نيز پيامبراني بودند اگر او نيز به مرگ و يا قتل و شهادت در گذشت باز شما به دين جاهليت خود باز خواهيد گشت ؟
پس هر که « مرتدّ » شود به خدا ضرري نخواهد رسانيد، خود را به زيان انداخته و هر کس شکر نعمت گذارد و در اسلام پايدار بماند البته که خداوند جزاي نيک به آن سپاسگزاران خواهد داد. »
اين آيه ها چنان که ملاحظه کرديد ارتداد را از جنبه هاي مختلف مورد بحث قرار داده اند. و تعمق در آن ها مسائل زيادي را روشن مي کند.

ث) پاسخ به يک شبهه

در رابطه با بحث ارتداد و کيفرهايي که دين مقدس اسلام براي آن قايل شده کوته انديشان و يا دشمنان عدالت و حقيقت ممکن است با مطرح ساختن يک سؤال، شبهه اي در اذهان ايجاد کنند و از آن در تبليغات ضد اسلامي خود بهره برداري نمايند.
آن شبهه اي که ممکن است به صورت يک سؤال مطرح شود به اين صورت مي باشد:
مگر ادعا اين نيست که اسلام دين آزادي عقيده و مرام است و اجباري در گزينش عقيده نيست، پس چرا چنين کيفرها و مجازات هاي سنگيني براي ارتداد قايل شده است ؟
پاسخ اين شبهه بي مورد اين است زيرا با اين که اسلام و قرآن اجبار و اکراه در عقيده را نفي کرده است. و خداوند در قرآن مجيد فرموده:
« لا اِکراهَ في الدّين » (15) وليکن مسأله ارتداد با گزينش آزاد عقيده فرق مي کند.
به عبارت ديگر، در فقه اسلام ما يک « شاک » در حال تفحص و جستجوي حقيقت داريم و يک مرتد و معاند، و اين دو با هم تفاوت اساسي دارند.
« شاک » آن کسي است که نمي خواهد به طور موروثي عقيده اي را باور کند و ديني را بپسندد، درباره ي آن چه که پدر و مادر و محيط خانواده و يا اجتماع درباره ي خدا و اسلام به او تلقين کرده اند ترديد و دودلي دارد که مبادا اين عين حقيقت نباشد ؟ و لذا به شک مي افتد و براي کشف واقع و حقيقت دست به مطالعه و تلاش و تفحص مي زند.
اين شک و اين کار از نظر اسلام مذموم و ناپسند نيست بلکه مورد تمجيد نيز هست، چرا که در قرآن، ملل پيشين به خاطر تقليد از آبا و اجدادشان در مورد دين و مذهب مورد نکوهش قرار گرفته اند.
حتي از بيت المال مسلمانان بايد امکانات مطالعاتيِ « شاک در حال تفحص » فراهم شود. چون ريشه ي اين شک در معرفت و صداقت قرار گرفته است. شک گذرگاه بسيار خوب ولي توقف گاه بسيار زشت و ناپسندي است.
اما مسأله ارتداد يک مسأله خدعه و خيانت عقيدتي است و منشأ آن عناد و يا نفاق است.
سرنوشت کسي که به طور مادرزادي بي دست به دنيا مي آيد با سرنوشت کسي که در اثر بيماري خطرناک و سرايت کننده اي بايد دستش قطع شود تفاوت دارد. ارتداد يک فرد مسلمان و مسلمان زاده همان بيماري عفوني لاعلاج و خطرناکي است که در پيکر يک امت پيدا مي شود و حيات آن را تهديد مي کند و لذا اين عضو فاسد بايد بريده شود.
مرتد معاندي است که به عنوان ستون پنجم دشمن اسلام و مسلمانان در درون امت رخنه داشته و از موقعيت طبيعي و فطريش سوء استفاده کرده است.
ارتداد خارج شدن از قالب و الگوي فطرت است و به همين دليل واژه ي « مرتد فطري » براي آن انتخاب شده و لذا کيفر مرتد فطري ( مسلمان زاده ) از مرتد ملي افزون تر است و آيا جزاي خروج از مسير و قالب فطرت چيزي جز هلاکت و نابودي مي تواند باشد و اين همان چيزي است که در قوانين کيفري اسلام تبلور يافته است.
کيفرهاي ارتداد در اسلام، قوانين بسيار بجايي در جهت حفظ بشر از سقوط به حضيض پستي و خدعه خيانت است و اين قوانين در جهت اصالت دادن به انسان و تعهدات آرماني اوست. انسان متعهد نبايد عهد خود را بشکند، آن هم عهدي که با خدا بسته شده است. چنان که تمام قوانين کيفري اسلام داراي چنين هدفي هستند. به عنوان مثال گفته مي شود: چرا دست انسان دزد را به خاطر سرقت پانصد يا هزار تومان پول مي برند، اين نفي ارزش انسان است ؟
اما واقعيت اين است که دست دزد را به خاطر پانصد يا هزار تومان قطع نمي کنند، بلکه به خاطر سلب امنيت از اجتماع انساني دست او را مي برند؛ يعني دست در جهت زنده ساختن ارزش هاي انساني بريده مي شود.
علل عيني و واقعي اين مطلب که ارتداد هميشه ماهيت خدعه گرانه و جنگ طلبانه دارد و در محور مسائل و پست هاي اجتماعي دور مي زند و مسأله گزينش عقيده نيست، همانا وقايع و حوادث صدر اسلام است.
بعد از پيامبر اسلام اکثر قبايل عرب تحت تأثير سران گمراه و جاه طلب و بت پرست خود مرتد شدند و رهبري اين مرتدين را مدعيان دروغين پيامبري برعهده داشتند. آنان اولين گامشان بعد از پيامبر حمله به مدينه و ديگر مراکز اسلام بود. در جنگ هايي که مرتدين، آتش افروز و يک طرف آن بودند پنجاه يا شصت هزار نفر از مردم کشته شدند که در تاريخ عرب بي سابقه است.
معروف ترين سران آن ها « عبهلة بن کعب » معروف به « اسود غسي » در يمن و مسيلمه ي کذّاب در حضر موت و طليحة بن خويلد اسدي در ميان بني اسد و … بودند اين جنگ ها و مشابه آن ها در قرون و اعصار بعدي نشانگر ماهيت ستم پيشه ارتداد است و ضرورت مقابله ي قاطع با آن را مي رسانند. (16)
نمونه زنده ي ديگري که بيانگر ماهيت ضد صداقت و غير معرفتي پديده ي شوم « ارتداد » مي باشد، کشتارهاي بي رحمانه و ترورهاي ضد انساني و به اصطلاح خودشان « انقلابي! » است که مرتدين مارکسيست ايران در دوران شاه معدوم به نام « تغيير ايدئولوژي » در مورد مسلمانان ارتداد ناپذير انجام دادند.
آري، آنان به جاي ترور سران ساواک، مسلمانان ضد شاه و ضد آمريکا و نماز شب خوان و يکتاپرست را به رگبار گلوله ها مي بستند، اين است ماهيت ننگين ارتداد.

پي‌نوشت‌ها:

1. تحرير الوسيله، ج2، ص 366.
2. همان، ص 496.
3. همان، ص 495.
4. همان، ص 367.
5. تبصره المتعلمين، ص 179.
6. جواهر الکلام، ج41، ص 608.
7. محمد احمد باشميل، حروب الرده، ص 88 و 106.
8. تحرير الوسيله، ج2، ص 367.
9. همان.
10. مائده (5) آيه ي 54.
11. بقره (2) آيه ي 217.
12. محمد (47) آيه ي 25-28.
13. آل عمران (3) آيه 100.
14. همان، آيه ي 144.
15. بقره (2) آيه ي 256.
16. ر.ک: حروب الردة

منبع مقاله :
شکوري، ابوالفضل؛ (1377)، فقه سياسي اسلام، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد