خانه » همه » مذهبی » از آنجا كه در جوامع اسلامي، غير مسلمانان به پذيرش اسلام اجبار مي‌شوند پس آية «لا اكره في الدين» به چه معناست؟

از آنجا كه در جوامع اسلامي، غير مسلمانان به پذيرش اسلام اجبار مي‌شوند پس آية «لا اكره في الدين» به چه معناست؟

به نظر مي‌رسد كه در سؤال اصل اين‌كه در جوامع اسلامي غير مسلمانان به پذيرش اسلام اجبار مي‌شوند مسلّم فرض شده و سؤال از ناسازگاري اين روش با آية «لا اكراه في الدين»[1] كه اجبار و اكراه را در پذيرش دين نفي مي‌كند، شده است لذا در پاسخ به اين سؤال دو جهت بايد مورد بررسي قرار گيرد:
الف) براي تبيين معناي آية شريفة «لا اكراه في الدين» بايد گفت «دين مجموعه‌اي از اعتقادات ويژه است كه هرگز نمي‌توان آن را به كسي تحميل كرد، اگر اصول و مبادي ديانت براي كسي حاصل نشود، دين نيز در قلمرو جانش وارد نمي‌شود و از اين رو قرآن كريم در يكي از درخشنده‌ترين آياتش مي‌فرمايد: «لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغيّ» دين را نبايد با اكراه و اجبار به مردم تحميل نمود.[2] از آنجا كه دين و مذهب با روح و فكر مردم سر و كار دارد و اساس و شالودة آن براساس ايمان و يقين استوار است، خواه ناخواه راهي جز منطق و استدلال نمي‌تواند داشته باشد.
«اصولاً اسلام و مذهب حق از دو جهت نمي‌تواند جنبة تحميلي داشته باشند:
1. بعد از آن همه دلائل روشن و استدلالات منطقي و معجزات آشكار، نيازي به توسل به زور و تحميل نيست.
2. اصولاً دين كه از يك سلسله اعتقادات قلبي ريشه و مايه مي‌گيرد، ممكن نيست تحميلي باشد، زيرا زور، شمشير و قدرت نظامي در اعمال و حركات جسماني ما مي‌تواند اثر بگذارد، نه در افكار و اعتقادات ما،[3] و وجود آية شريفه «لا اكراه في الدين» خود روشن‌ترين دليل است بر اين‌كه اسلام هرگونه اجبار و اكراهي را در پذيرش دين نفي نموده است.
ب) بررسي اين كه آيا در جوامع اسلامي، غير مسلمانان به پذيرش اسلام اجبار مي‌شوند يا نه:
اگر به تاريخ مرور نماييم اين نكته را درمي‌يابيم كه اسلام هيچ‌گونه اجبار و الزامي را در پذيرش آن روا نداشته و «تمام كساني كه با تاريخ اسلام سر و كار دارند اين حقيقت را مي‌دانند كه هيچ‌گونه اجبار و الزامي در پذيرش دين اسلام نيست و حتي مسيحياني كه درباره اسلام كتاب نوشته‌اند، به اين موضوع اعتراف كرده‌اند، مثلاً در كتاب تمدن اسلام و غرب مي‌خوانيم: رفتار مسلمانان با جمعيّت‌هاي ديگر به قدري ملايم بود كه رؤساي آنان اجازه داشتند، براي خود مجالس مجزّي تشكيل دهند.»[4] و «اسلام در مورد كساني كه هنوز اسلام را نپذيرفته‌اند، سخت گيري نمي‌كند و آنها را با دعوت مستمر و تبليغاتِ پيگير، منطقي به اسلام فرا مي‌خواند و هرگاه اسلام را نپذيرند، ولي حاضر شوند طبق شرائط ذمه همزيستي مسالمت‌آميز با مسلمانان داشته باشند نه تنها به آنها امان مي‌دهد بلكه حفظ مال و جان و منافع مشروعشان را بر عهده مي‌گيرد.
ولي در مورد كساني كه اسلام را پذيرا شوند، سپس عدول كنند فوق‌العاده سخت گير است، زيرا اين عمل آنان موجب تزلزل جامعة اسلامي مي‌گردد و يك نوع قيام بر ضد رژيم حكومت اسلامي محسوب مي‌شود و غالباً دليل بر سوء‌نيت است و سبب مي‌شود كه امراء جامعه اسلامي به دست دشمنان افتد… البتّه اين احكام مربوط به كسي نيست كه اعتقادي در درون دارد و در مقام اظهار آن نيز نيامده بلكه تنها كسي را شامل مي‌شود كه به اظهار يا تبليغ بپردازد و در حقيقت قيام برضد رژيم موجود جامعه كند، لذا روشن مي‌شود كه اين خشونت بي‌دليل نيست.»[5]و اين برخورد اختصاص به اسلام ندارد و در جوامع مسيحي به نحو شديدتري اين مسأله وجود داشته است،[6]سيرة پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ به خوبي بيانگر اين موضوع است كه غير مسلمانان در حكومت اسلامي نه تنها به پذيرش اسلام مجبور نمي‌شدند بلكه در اجراي مراسم مذهبي خود آزاد بودند، به عنوان نمونه چند مورد بيان مي‌شود.
هيأت نمايندگي نجران در سال 10 هجري در راستاي نامة پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ و دعوت آنها به آيين اسلام براي تحقيق دربارة دين اسلام و مذاكره با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ وارد مدينه شدند و پيامبر با احترام خاص آنان را به حضور پذيرفت و برخي از هداياي آنها را قبول كرد. نمايندگان پيش از آن‌كه وارد مذاكره شوند، اظهار كردند كه وقت نماز آنان رسيده است. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ اجازه داد كه نمازهاي خود را در مسجد مدينه در حالي كه رو به مشرق ايستاده بودند بخوانند.[7] نيز حضرت علي ـ عليه السّلام ـ هنگامي كه محمد بن ابوبكر را به زمامداري مصر گماشت به ايشان سفارشاتي نمود از جمله اين‌كه: «او فرمان مي‌دهد به تقواي خدا و اطاعت از او در خلوت و جلوت و ترس از او در نهان و عيان و نرمش با مسلمانان و صلابت و خشونت با بدكاران و عدالت با اهل ذمه و گرفتن حق ستمديدگان و سختگيري بر ستمكاران و…»[8] يا زماني كه به حضرت خبر از جنايات لشكر شام مي‌رسد كه خلخال و دستبند زن غير مسلماني كه در پناه حكومت اسلام بوده به غارت برده شده مي‌فرمايند: اگر براي اين حادثه تلخ مسلماني از روي تأسف بميرد ملامت نخواهد شد».[9]امام خميني (ره) كه فقيهي اسلام شناس است مي‌فرمايند: «اسلام بيش از هر ديني، از هر مسلكي به اقليت‌هاي مذهبي آزادي داده است، آنان نيز بايد از حقوق طبيعي خودشان كه خداوند براي همة انسان‌ها قرار داده بهره‌مند شوند»[10] در اصل 13 قانون اساسي نيز به آزادي اقليت‌هاي مذهبي اشاره شده است، گذشته از اين‌كه احكام اهل ذمه در اسلام خود روشن‌ترين دليل است كه اسلام غيرمسلمانان را به پذيرش اسلام مجبور نساخته است بلكه احكام و وظايف خاصي براي آنها در نظر گرفته است.

پي نوشت ها:
[1] . بقره/256.
[2] . جوادي آملي،‌ عبدالله، ولايت فقيه ولايت فقاهت و عدالت، مركز نشر اسراء، 1378، ص 32.
[3] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 2، ص 205.
[4] . همان، ص 206.
[5] . همان، ج 11، ص 427ـ426.
[6] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج 1، ص 488 ـ 487.
[7] . «سيرة حلبي» ج 3، ص 239.
[8] . الغارات، ج 1، ص 224.
[9] . نهج‌البلاغه، خطبة 27.
[10] . موسوي خميني، سيد روح الله، صحيفة نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ج3، ص48.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد