خانه » همه » مذهبی » از برزخ تا قیامت

از برزخ تا قیامت

از برزخ تا قیامت

چکیده: این تحقیق که از لابه لای روایات و آیات و کتب مختلف دسته بندی شده پیرامون این مطالب است که چگونه قیامت با نفخه صور آغاز می‌شود و همه می‌میرند؟ و نفخه صور دوم چگونه است

0029877 - از برزخ تا قیامت
0029877 - از برزخ تا قیامت
از برزخ تا قیامت

 

نویسنده: عباس یسلیانی

 

چکیده: این تحقیق که از لابه لای روایات و آیات و کتب مختلف دسته بندی شده پیرامون این مطالب است که چگونه قیامت با نفخه صور آغاز می‌شود و همه می‌میرند؟ و نفخه صور دوم چگونه است که انسان‌ها دوباره بر انگیخته می‌شوند؟ و اصلاً منظور از نفخه صور چیست؟ و مواقف و ایستگاه های قیامت چند تا است؟ منظور از میزان در قیامت چیست؟ و مردم در قیامت چند دسته‌اند؟ و اصلی‌ترین بحثی که در این تحقیق مورد بررسی قرار می‌گیرد پل صراط است که اقوال زیادی در مورد آن بیان شده است که محقق به تفصیل در مورد همه این موارد توضیح داده است.

کلید واژه:

نفخه صور- مواقف – میزان- صراط – برزخ

مقدمه

مدت توقف در برزخ به چه میزان است؟ آیا کم است یا زیاد؟ به حسب ظاهر و به حساب ما، مدت برزخ شاید زیاد بنماید، اما در واقع مدت برزخ برای دوزخیان از یک روز تجاوز نمی‌کند قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «قالَ کَم لَبثتم فی الارض عَدَدَ سِنینَ قالوا لَبثنا یَوماً أو بَعضَ یَومٍ فَسئلِ العادِّینَ قالَ اِن لَبثتُ» إلا قلیلاً أنکم کُنتم تعلمون؛ خداوند می‌فرماید: چند سال در روی زمین توقف کردید؟ می‌گویند: تنها به اندازه یک روز یا قسمتی از یک روز، از آن‌ها که می‌توانند بشمارند، بپرس؛ می‌گوید: شما مقدار کمی توقف نمودید اگر می‌دانستید (1) علامه طباطبائی تصریح دارد که مراد از درنگ در زمین مدت درنگ در قبر و برزخ است و دلیل آن آیاتی است که به آن‌ها در پایین اشاره می‌کنیم. (2) «وَ یَومَ تَقُومُ الساعهُ یُقسِمُ المُجذِمونَ ما کثبوا غَیرَ ساعهٍ کذلک کانوا یُوفَکونَ وَ قالَ الذَّینَ اُوقُوا العِلمَ و الإیمانَ لَقَد لَبِثتُ» فی کتاب الله یَومِ البَعثِ فَهذا یَومُ البَعثِ و لِکنکُم کُنتُ لا تَعلَمون؛ روزی که قیامت بر پا می‌شود مجرمان سوگند یاد می‌کنند که جز ساعتی در عالم برزخ درنگ نکردند! این چنین از درک حقیقت بازگردانده می‌شوند؛ ولی کسانی که علم و ایمان به آنان داده شده می‌گویند: شما به فرمان خدا تا روز قیامت در عالم برزخ درنگ کردید، و اکنون روز رستاخیز است؛ اما شما نمی‌دانستید. (3)
نفخه صور به چه معناست؟ آیا نفخه صور یکی است یا بیشتر، رابطه آن با قیامت چیست؟ پس از سپری شدن برزخ «قیامت» فرا می‌رسد قیامت با نفخ صور آغاز می‌گردد که در آن همه موجودات مدهوش می‌شوند و می‌میرند؛ این منزل اول قیامت است. پس از آن نفخه صور دوم دمیده می‌شود که همه موجودات هستی دوباره می‌یابند و به محضر ربوبی وارد می‌شوند و این منزل دوم است و پس از آن صحنه قیامت و محشر بر پا می‌شود. (4) در حقیقت نفخه صور بساط دنیا را بر می‌چیند ولی ما در اینجا فقط به سرنوشت انسان‌ها در نفخه صور توجه می‌کنیم: در حقیقت نفخه صور اول (5) برای این است که همه موجودات جنبه خلقی خود را از دست بدهند و آمادگی ورود به صحنه قیامت را پیدا کنند و این نفخه مرگ واقعی و همگانی است که مقدمه برپایی قیامت است؛ و به این دلیل مخلصین – که در محضر خداوند متعال فانی هستند- از پیامد این نفخه آسوده‌اند. با نفخه دوم همه موجودات، هستی دوباره می‌یابند و در صحنه محشر و قیامت و در محضر ربوبی حاضر می‌شوند و قرآن درباره این دو نفخه می‌فرماید: «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْری فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُون»؛ و در صور دمیده می‌شود، پس همه کسانی که در آسمان‌ها و زمینند، می‌میرند؛ مگر کسانی که خدا بخواهد این نفخه اول است و؛ سپس بار دیگر در صور دمیده می‌شود، ناگهان همگی به پا می‌خیزند و در انتظار هستند (6) تفصیل این آیات را در سوره «یس» می‌خوانیم: «آن‌ها کفار با استهزاء و با حالت انکار می‌گویند: اگر راست می‌گویید این وعده قیامت کی خواهد رسید جز این انتظار نمی‌کشد که صیحه عظیم (چنان غافلگیر شوند که حتی) نتوانند وصیتی کنند یا به سوی خانواده خود بازگردند برای بار دوم در صور دمیده می‌شود، ناگهان آن‌ها را از قبر شتابان به سوی پروردگارشان می‌روند آن‌ها که در دنیا به انکار و استهزاء زندگی می‌گذرانند با صحنه وحشتناکی مواجه می‌شوند می‌گویند: وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت؟ آن گاه خود پاسخ می‌دهند: آری این همان است که خداوند رحمان وعده داده و فرستادگان او راست گفتند. یگانه صیحه ای بیش نیست، ناگهان همگی نزد ما احضار می‌شوند امروز به هیچ کس ذره ای ستم نمی‌شود و جز آنچه عمل می‌کردید جزا داده نمی‌شوید.»طبق آیه 128 و 128 سوره صافات همه افراد در محشر حاضر می‌شوند مگر بندگان مخلص خداوند «فَإنَّهم لَمُحضَروننَ إلّا عِبادَ اللهِ المُخلصین؛ پس آن‌ها حاضر می‌شوند مگر بندگان مخلص خداوند که خود و همه کارهای خود را فقط و فقط برای خداوند متعال خالص گرداننده‌اند»
مواقف و ایستگاه های قیامت، فلسفه وجودی آن‌ها و میزان معطلی انسان در آن‌ها
پس از اینکه همه بندگان- به استثنای مخلصین و شیعیان واقعی- در صحنه قیامت حاضر می‌شوند، ایستگاه‌هایی را باید طی کنند تا به مقصد و مقصود نهایی خود برسند بر حسب روایات –که هماهنگ با آیات قرآن- صحنه محشر و قیامت پنجاه موقف و ایستگاه دارد که نخستین به پا برخاستن از قبر و حضور در صحنه محشر است. قرآن می‌فرماید: «تعرضُ المَلائکهُ و الرُوح إلیهِ فِی یَومٍ کانَ مِقدارهُ خَمسینَ ألفَ سَنَهٍ؛ فرشتگان و روح در روز قیامت به سوی عروج می‌کنند و در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است.»(7) امام صادق (ع) با استناد به این آیه می‌فرماید: «فَحاسِبوا أنفُسکُم قَبلَ أن تُحاسبوا عَلَیها فَإنَّ للقیامهِ خَمسینَ مَوقِفا کُلُ مَوقفِ مِقدارُهُ ألفُ سَنَهٍ؛ پیش از اینکه در دادگاه عدل الهی حساب شما را محاسبه کنند از خود در دنیا حساب بکشید؛ زیرا قیامت دارای پنجاه ایستگاه است که هر ایستگاهی هزار سال به طول انجامد.»(8) ابن مسعود می‌گوید: ما نزد امیرالمؤمنین (ع) نشسته بودیم که فرمود: «إن فی القیامه لخمسین موقفا کل موقف ألف سنه فأول موقف خرج من قبره؛ در قیامت پنجاه موقف و ایستگاه است که هر ایستگاه هزار سال به طول می‌انجامد و نخستین ایستگاه هم بیرون آمدن از قبر است.»(9) البته بعد از این صحبت‌ها در روایتی از پیامبر (ص) سؤال شد که قیامت چند روز طولانی است. فرمودند: قسم به جان محمد (ص) به دست اوست، آن روز برای مؤمن کوتاه‌تر از نماز واجبی است که او در دنیا اقامه می‌کند (10) چون در دنیا خود را پاکیزه نموده‌اند توقفی بس کوتاه دارند و اندک زمانی به محضر حق راه می‌یابند البته ذیل آیه 4 سوره مبارکه معارج؛ فرمودند این گروه مؤمنان هستند که به مقام مخلصین نرسیده‌اند.
میزان در قیامت چگونه است؟ و چگونه عمل در آن‌ها سنجیده می‌شود؟ سنگینی عمل خوب یا بد یعنی چه؟
همه کارهای انسان – اعم از چهره ظاهری آن‌ها و چهره باطنی آن‌ها- در نامه عمل او ثبت و ضبط شده است و هیچ چیز از آن‌ها پوشیده نیست و ظاهراً در موقف میزان، مشخص می‌شود که سمت و سوی او به کدام جهت است؛ و به سمت حق است یا باطل: «و وزن در آن روز حق است. کسی که میزان‌های عمل آنان سنگین است، همان رستگارانند و کسانی که میزان‌های آن‌ها سبک است افرادی‌اند که سرمایه خود را به خاطر ستمی که نسبت به نشانه های ما می‌کردند از دست داده‌اند.»(11) در روایتی زندیق درباره این آیه از امام صادق (ع) می‌پرسد: «آیا عمل را وزن نمی‌کند؟ امام فرمودند: خیر! اعمال اجسام نیستند؛ بلکه» چه عمل می‌گردد توزین می‌شود کسی نیازمند وزن کردن چیزها است که به عدد آن نادان باشد و همچنین سنگینی و سبکی آن را نداند؛ و از خداوند هیچ چیزی پنهان نیست او پرسید: معنای میزان چیست؟ امام فرمودند: عدل، او گفت: معنای دین آیه «میزانش سنگین است چیست؟» امام فرمودند: کسی که عملش را حج باشد. (12) همچنین امیرالمؤمنین (ع) در تفسیر آیه می‌فرماید: «و معنی قوله» فَمَن ثَقُلَت مَوازینُهُ و «مَن خَفَّت مَوازینُهُ» فهو قله الحسب و کثرته و الناس یومئذ علی طبقات و منازل فمنهم من یحاسب حسابا یسیرا و ینقلب الی اهله مسرورا و منهم الذین یدخلون الجنه به غیر الحساب لانهم لم یتلبسوا من امر الدنیا و انما الحساب هناک علی من تلبس بهاها هنا و منهم من یحاسبعلی النقیر و القطهیر و یصیر الی عذاب العسیر و منهم ائمه الکفر و قاده الصلاله فالولئک لا یقیم لهم وزنا و لایعبابهم بامره و نهیه یوم القیامه و هم فی الجنه خالدون «و تلفخ وجوههم النار و هم فیها کالحون» (13) «فَمَن ثَقُلَت مَوازیتُهُ فاُلئک هم المُفلحون؛ و معنای» کسی که میزانش سنگین باشد و «کسی که میزانش سبک باشد» عبارت از کمی و زیادی حساب است و مردم در آن روز بر طبقات و جایگاه های مختلفی هستند و گروهی به سرعت محاسبه می‌شوند و با شادمانی به سوی خاندان خود باز می‌گردد؛ گروهی بدون حساب وارد بهشت می‌شوند؛ زیرا خود را به دنیا آلوده نکرده‌اند و حساب قیامت برای کسانی است که در دنیا خود را آلوده کرده‌اند و گروهی بر کمترین و کوچک‌ترین امر محاسبه می‌شوند و به سوی عذاب دردناک رانده می‌شوند و از ایشان است پیشوایان کفر و رهبران گمراهی که برای آن‌ها هیچ میزان برپا نمی‌شود؛ آن‌ها در روز قیامت هیچ ارجی ندارند و در برزخ جاودانه هستند و «شعله های سوزان آتش همچون شمشیر به صورت‌هایشان نواخته می‌شود و در دوزخ چهره ای عبوس دارند.» پس کسانی که میزان‌هایشان سنگین باشد آن‌ها رستگارانند در آن روز حساب در دستان خداوند متعال است و همگی از روی عدالت حسابرسی می‌شوند؛ «وَ نَضَعُ المَوازینَ القِسطَ لِیَومِ القیامهِ فلا تُظلَمُ نَفسٍ شَیئاً وَ إن کانَ مِثقالَ حَبَهٍ مِن خَردَلٍ أیتَنا بها وَ کفی بّنا حاسبینَ؛ ما ترازوی عدل را در روز قیامت بر پا می‌کنیم پس هیچ کس کمتر ستمی نمی‌شود و اگر به مقدار سنگینی یک دانه خردل باشد اما آن را حاضر می‌کنیم و کافی است که ما حساب کننده باشیم.»(14) آیا گناهانی که به وسیله اعمال خوب بخشیده شده در قیامت دوباره مورد بررسی قرار می‌گیرد؟ قرآن می‌فرماید: «إن الحسنات یذهبن السئیات» (15) خوبی‌ها و بدی‌ها از بین می‌رود یعنی کارهای خوب آثار کارهای بد را از بین می‌برد و این وعده الهی است زیرا خداوند متعال بخشیده و آمرزنده است و از وعده ای که داده، هیچ تخلفی نمی‌کند اگر گناهان در دنیا با آب توبه یا به واسطه اعمال نیک دیگر پوشیده و بخشیده شد، در قیامت در نامه عمل ثبت نمی‌شود تا محاسبه گردد. زیرا محاسبه فرع ثبت در نامه عمل است و وقتی در قرآن وعده داد که رفتار خوب، آثار بد را از بین می‌برد یقیناً بدان عمل می‌شود. تأثیر نیت در اعمال چگونه است؟ و چگونه در قیامت سنجش اعمال بر اثر نیت انجام می‌گیرد؟ نیت به معنای انگیزه و آگاهی و توجه به هدف است. بنابراین نیست روح عبادت است؛ چنان که پیامبر (ص) فرمودند: «لا عمل الابنیه» هیچ عملی نیست یعنی دارای ارزش نیست مگر اینکه به واسطه نیت باشد (16) همه اعمال و کردار آدمی، تنها در صورتی ارزش دارد که مبتنی بر نیت باشد؛ زیرا رفتار آدمی بر دو قسم است:
1.برخی رفتارشان مبتنی بر عادت صرف است، یعنی، انسان بدون اینکه بداند چه می‌کند و بدون توجه به آن؛ عملی را انجام دهد مثل نماز های بسیاری از ما که ابتدا تا انتهای نماز را بدون توجه به آن انجام می‌دهیم. چنین عملی ارزش ندارد زیرا اگر چه در ظاهر با نیت انجام شده است اما در واقع عمل بدون نیت؛ یعنی، بدون انگیزه و آگاهی و هدف و توجه به مضمون و مقصد و مقصود آن است.
2.برخی رفتار و کردارشان با توجه و آگاهی بدان عمل است که از آن به عمل با نیت تعبیر می‌شود چنین عملی دارای ارزش است، زیرا از روی توجه است و نه صرف عادت. توضیح این نکته بسیار ضروری است که نیتی ارزش دارد که مبتنی بر اخلاص باشد، یعنی، انگیزه انسان فقط خدا و نزدیکی به او باشد. (17) حال که چنین است روشن می‌شود که در قیامت به ظاهر رفتار و کردار آدمیان نگاه نمی‌شود؛ بلکه به باطن و حقیقت و انگیزه درونی بنده توجه می‌شود و سنگینی و سبکی اعمال به میزان توجه و اخلاص بر می‌گردد از طرف دیگر رابطه نیت با وجود انسان و کمالات او امری قرار دادی نیست؛ بلکه نیت خالص، حاصل معرفت و باورهای صحیح و محکم انسان‌ها است، هر قدر یقین نسبت به خداوند متعال و حاضر و ناظر بودن او و باور مرگ و معاد و مسئولیت‌های اخروی در جان آدمی ریشه‌دارتر می‌شود؛ نیت او هم خالص‌تر شده و در نتیجه به کمال و قرب الهی نزدیک‌تر خواهد شد. البته نیت در کنار اعمال صالح است که انسان را به مراتب عالی می‌رساند و در قالب مثال: می‌توان نیت را به ضریب اعمال تشبیه کرد با این توضیح رابطه نیت با آگاهی باور و عمل روشن‌تر شده و معلوم می‌شود که نیت خالص چه نقشی در سعادت جاودانه انسان دارد پس عمل به تنهایی که از روی حرف عادت باشد ارزشی ندارد از طرفی نیت بدون عمل نیز بی معنا است، بلکه نیت به همراه عمل صالح است که در قیامت به سنجش الهی در می‌آید.
اگر شخصی از اعمال گذشته توبه کند آیا در قیامت از آن‌ها مواخذه خواهد شد؟
توبه موجب بخشش و محو گناه است. البته اگر گناهی باشد که با حقوق مردم ارتباط داشته باشد (مانند غصب اموال) باید آن را ادا کند و نیز اگر ترک واجب دینی باشد (مانند نماز، روزه، حج و…) باید قضای آن‌ها را به جا آورد و اگر کفاره بر آن مترتب شده و در صورت توان کفاره را نیز بپردازد و در هر صورت اگر توبه با شرایطش محقق شود، در قیامت از آن عمل مواخذه نمی‌شود؛ زیرا از پیش لطف الهی شامل آن شده و توبه بنده را پذیرفته است. قرآن می‌فرماید: «و ما کان اللهُ مُعَذِبَهُم وَ هُم یَستَغفرون؛ تا مردم استغفار می‌کند و از خداوند طلب بخشش می‌کنند و توبه صادقانه با شرایط دارند خداوند آن‌ها را عذاب نمی‌کند» (18)
مردم در روز قیامت چند دسته‌اند.
دسته بندی اول: پس از اینکه همه بندگان در صحنه قیامت حاضر می‌شوند در آن صحنه مردم به دو دسته و گروه مشخص تقسیم می‌شوند: «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاضِرَةٌ إِلیَ رب‌ها نَاظِرَةٌ وَ وُجُوهٌ یَوْمَئذ بَاسِرَةٌ تَظُنُّ أَن یُفْعَلَ بهَِا فَاقِرَةٌ؛ (19) صورت‌هایی شاداب و مسرور است و به پروردگارش می‌نگرد و صورت‌هایی عبوس و در هم کشیده است زیرا می‌داند عذابی در پیش دارد که پشت را در هم می‌شکند.»دسته بندی دوم: در کنار این تقسیم بندی کلی مردم در قیامت به دسته های جزی‌تری تقسیم می‌شود و آن تقسیم مردم به اصحاب شمال و اصحاب یمین و سابقون است: «وَ کُنتُم أَزواجاً ثَلاثَهً فَأصحابُ المَیمَنتهِ وَ اَصحابُ المَشئمَه ما اَصحابُ المَشئمَهِ و السابقُونَ السابِقونَ اولئکَ المقَّرَبون؛ (20) و شما سه گروه خواهید بود سخت سعادتمندان و خجستگانند، چه سعادتمندان و خجستگانی و گروه دیگر شقاوتمندان و شومانند چه شقاوتمندان و شومانی! و (سومین گروه) پیشگامان پیشگامند آن‌ها مقربانند» در این نگاه مخلصین همان سابقون هستند و اصحاب شمال همان گروهی‌اند که با گناهان خود، خود را از محضر حق دور کرده‌اند. تمام اصحاب یمین اهل نجات اند. دسته بندی سوم: 1- بهشتیان 2- جهنمیان 3- مخلصون 4-مَرجَونَ لِأَمرِ اللهِ 5-مستضعفان فکری 6- اصحاب اعراف، امام صادق (ع) به استناد به آیات قرآن این شش گروه را چنین معرفی می‌نماید: «الناسُ علی سِتَّهِ أصنافٍ قالَ قُلتُ أتَأذَنُ لِِی أن إکتُبُها؟ قالَ نَعَم قُلتُ مَا أَکتُبُ؟ قالَ اکتُب أَهلَ الوَعیدِ مِن أَهلِ الجَّنَهٍ وَ أَهلِ النّارِ؛ و اکتُب» وَ آخَرمونَ أعتَرَفوا بِذُنُوبِهم خَلَعوا عَمَلاً صالحاً و آخرَ سَیَّئاً (21) «و آخرونَ مرجونَ لأامرِ اللهِ إما یُعذِّبهُم وَ امّآ یَتوبُ عَلَیهم» (22) قالَ و اکتُب «إلا المستضعَفینَ مِنَ الرجالِ و السِناء وَ الوِلدانِ لا یَستطیعونَ حِیلهً و لا یَتهَدونَ سبیلاً» (23) لا یستطیعونَ حیلهً إلی الکُفرِ و لا یتَهدون سبیلاً إلی الإیمانِ «فَأُولئکَ عَسَی الله أن یَعفُو عَنهم (24) قالَ و اکتب آَصحابَ الأعراف (25) قالَ قُلتُ وَ ما آَصحابُ الأَعرافِ؟ قالَ قَومُ استَوَت حَس» اتهم و سَیتاتُهُم فَإن أدخَلَهُمُ النارَ فَبِذُنوبهِم و إن أَدخَلَهُمُ الجَنَّهَ خَیرَ خمسهً (26) مردم به شش گروه اند، روای می‌گوید: عرض کردم: اجازه می‌فرمایید تا آن را یادداشت کنم؟ فرمود: آری، عرض کردم: چه بنویسم؟ فرمود: بنویس، دو گروه اهل نویدند، از اهل بهشت و اهل آتش بنویس. «گروهی دیگر، به گناهان خود اعتراف کرده‌اند و کار خوب و بد را باهم آمیخته‌اند عرض کردم: آن‌ها چه کسانی اند؟ فرمود: وحشی (غلام حبشی که با دستور هند همسر ابوسفیان حضرت حمزه را به شهادت رساند و سینه‌اش را شکافت و جگر حمزه را تحویل هند داد و بعد توبه کرد و اسلام آورد) از این گروه است. فرمود: بنویس. گروهی دیگر به فرمان خدا واگذار شده‌اند و کارشان با خداست یا آنان را مجازات می‌کند یا توبه آنان را می‌پذیرد. فرمود: بنویس. گروه دیگر مستضعفان فکری‌اند که قرآن بدان ها اشاره دارد مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانی که به راستی مستضعف باشند و نه چاره ای دارند و نه راهی می‌یابند (یعنی نه چاره ای به کفر دارند و نه راهی به ایمان دارند)؛ ممکن است خداوند آن‌ها را عفو فرماید. فرمود: بنویس گروه دیگر اصحاب اعراف اند. عرض کردم: اصحاب اعراف به چه معنا است؟ فرمودند: گروهی که خوبی‌ها و بدی‌هایشان یکسان است؛ اگر آن‌ها را به آتش وارد کند، به دلیل گناهانشان است و اگر به بهشت ببرند، به دلیل رحمت بی پایانش است. با توجه به این دسته بندی‌ها – به ویژه دسته بندی سوم- به نظر می‌رسد که مواقف میزان و حساب برای» متوسطین مردم است؛ زیرا به جز مؤمنان متوسط که از مسیر خود در نهایت بهشت می‌روند مؤمنان ادیان دیگر –که حق به آن‌ها نرسیده و در دین خود پابرجا بوده‌اند- یا اهل کتاب و کافران و مشرکان که روحیه استکبار نداشتند؛ و جز سران کفر و نفاق نبوده اند و در جهنم به فضل الهی تا ابد نیستند، باید این مواقف را طی کنند تا در نهایت به جایگاه خود –بهشت یا جهنم –برسند. بهشتیان در بهشت جاودان می‌مانند اما جهنمیان به دو گروه تقسیم می‌شوند برخی تا ابد در جهنم می‌مانند و آن‌ها سران کفر و شرک و نفاق و دارای روحیه استکباری که هیچ امید اصلاحی بر آنان نمی‌رود اما دیگران پس از طی مراحل اصلاح و پیدا کردن لیاقت حضور در محضر الهی، بهشت جاودان وارد می‌شوند. آری روایات اهل بیت عصمت و طهارت را باید با خود روایات سنجید و تفسیر کرد و ظاهراً تفسیر روایت امام سجاد (ع) به این است که سران شرک و مشرکان مستکبر مستقیماً و بدون طی کردن واقف حشر در آتش دوزخ گرفتار می‌شوند.
آیا موقف حساب در قیامت همان میزان است یا با هم متفاوت است یا با هم تفاوت دارند؟
در موقف «میزان» عمل سنجیده می‌شود. اما در موقف «حساب» عامل و عمل کننده به سنجش در می‌آیند این موقف نیز از توقفگاه های سخت قیامت است که می‌بایست خود را برای آن آماده کرد؛ «اقتَرَبَ لِلناسِ حِسابُهُم وَ هُم فی غَفلَهٍ مُعرضونَ؛ حساب مردم نزدیک شده در حالی که آن‌ها در غفلت و روی گردانی اند.» (27) در آن روز مردمان –بجز گروهی که قبلاً استثناء شده بودند- در دادگاه عدل الهی حاضر می‌شوند و پاسخ گو خواهند بود: «وَقفُوهم إنهم مَسؤلُونَ؛ آن‌ها را نگهدارید، که باید بازپرسی شوند.»(28) روزی که اهل کتاب‌ها بیرون می‌آیند: «وَ إذا الصُحُّفُ نُشِرَت؛ در آن هنگام که نامه‌های اعمال گشوده می‌شود.»(29) و هرکس کتاب خود را به گردن خود دارد: «وَ کُلَّ إنسانٍ ألزُمناهُ طائرهُ فِی عُنُقُه وَ نُفرِجُ لَهُ یَومَ القیامهِ کتاباً مَنشوراً اقرأ کِـابکَ کَفی به نفسِ:َ الیومَ عَلَیکَ حسِیباً؛ و هر انسانی اعمالش را بر گردنش آویخته‌ایم؛ و روز قیامت کتابی برای او بیرون می‌آوریم که آن را در برابر خود گشوده می‌بیند کتابت را بخوانی کافی است که امروز خود حسابگر خویش باشی.»(30) یعنی در دنیا به دنبال کسی بودید، در آخرت نیز پشت سر او به صحنه قیامت وارد می‌شوید مردم به رغم اختلاف‌های بسیاری که دارند، در روز حسابرسی به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند، یا نامه عملشان به دست راستشان داده می‌شود و آن‌ها کسانی هستند که موقف حساب را به سلامت گذرانده اند و پاداش آنان نیز بهشت برین است و یا نامه عملشان از پشت سر یا به دست چپشان داده می‌شود و آن‌ها کسانی اند که نقد دنیا را به بیهوده گی باخته‌اند و جزای آن‌ها دوزخ است: «روزی را که گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم. کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده می‌شود، آن را می‌خوانند؛ به قدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمی‌شود.»(31) «در آن روز همگی به پیشگاه خدا عرضه می‌شوید و چیزی از کارهای شما پنهان نمی‌ماند پس کسی که نامه اعمالش را به دست راستش دهند فریاد می‌زند؛ نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید، من یقین داشتم که به حساب کردارم می‌رسم؛ او در زندگانی رضایت بخشی قرار خواهد داشت در بهشتی عالی که میوه‌هایش در دسترس است بخورید و بیاشامید گوارا در برابر کرداری که در روزگاران گذشته انجام دادید.»(32) این دسته اول، مؤمنانی اند که حسابشان پاک بوده و پاداش نیکو از خداوند متعال دریافت می‌کنند اما دسته دوم، گرفتار عمل ناشایسته خود می‌شوند، «اما کسی که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند، می‌گوید: ای کاش هرگز نامه کردارم را به من نمی‌دادند! و نمی‌دانستم حساب من چیست؟ ای کاش مرگم فرا می‌رسید! مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد! قدرت من نیز از دست رفت! او را بگیرید و در بند و زنجیرش کنید؛ سپس او را در دوزخ بیفکنید بعد او را به زنجیری که هفتاد ذراع است، ببندید؛ زیرا او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمی‌آورد و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمی‌کرد. از این رو، امروز هم در اینجا یار مهربانی ندارد و نه طعامی جز از چرک و خون غذایی که جز خطاکاران آن را نمی‌خورند.»(33) ما خداوند را ملاقات می‌کنیم، منتهی برخی به پای خود می‌روند و به اسم جمال الهی دیدار می‌کنند و در عیش و رحمت الهی هستند و حسابشان نیز ساده و سریع است؛ اما برخی را می‌برند و به جلال الهی می‌برند و به آن‌ها سخت خواهد گذشت؛ «ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می‌روی و او را ملاقات خواهد کرد، پس کسی که نامه اعمالش به دست راستش داده شود، به زودی حساب آسانی برای او می‌شود و خوشحال به اهل و خانواده‌اش باز می‌گردد. اما کسی که نامه اعمالش به پشت سرش داده شود، به زودی فریاد می‌زند؛ وای بر من که هلاک شدم! و در شعله های سوزان آتش می‌سوزد زیرا او در میان خانواده‌اش پیوسته از کفر و گناه خود شادمان بود. او گمان می‌کرد

 

هرگز بازگشت نمی‌کند! آری، پروردگارش نسبت به او بینا بود.»(34)

پل صراط به چه معناست؟ و چگونه می‌باشد؟

یکی از مواقف سخت در حقیقت آخرین توقفگاه در قیامت «صراط» است. صراط پلی بر روی دوزخ است که همگی باید از ان رد شوند؛ مؤمن باشند یا کافر قرآن درباره صراط می‌فرماید: «وَ إن مِنکُم إلاّ وارِدُها کانَ رَبَّکَ حَـماً مَقضاً ثُم نُنجی الذّینَ اتَّقوا الذّین اتَّقوا وَ نَذَرَ الظالمی» فیها جٍِآً؛ همه شما بدون استثناء وارد جهنم می‌شوید؛ امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت سپس اهل تقوا را از آن رهایی می‌بخشیم و ظالمان را در آن رها می‌سازیم. (35) سپس همه بر آتش وارد می‌شوند؛ اما آتش بر مؤمنان کارساز نیست بلکه برای آن‌ها سرد می‌شود و آن هم به دلیل نور مؤمن است که آتش خروشان دوزخ را از جوش و خروش می‌اندازد: «قال الرسول الله (ص) : یقول النار للمومنین یوم القیامه جز یا مؤمن فقد أطفا نورک لهبی» (36)؛ چنان آتش بر مؤمنان بهشتی سرد می‌شود که آنان شک می‌کنند که آیا بر آن گذشته‌اند و می‌پرسند: مگر خدای سبحان نفرموده بود که همه بر آتش جهنم وارد می‌شوند؟ امام صادق (ع) درباره گذر مردم از پل صراط و صفات آن و طبقات مردم در گذر از صراط می‌فرماید: «الناس یمرون علی الصراط طبقات و الصراط أدق من الشعر و من حد السیف؛ فمنهم من یمر مثل البرق و منهخم من یمر مثل عدو الفرس و منهم من یمر حبوا، و منهم من یمر مشیاً؛ و منهم من متعلق؛ قد تأخذ النار منه شیئاً و تترک شیئاً. (37) مردمی که از صراط می‌گذرند بر چند دسته‌اند و صراط دقیق‌تر از تار مو و برنده تر از شمشیر است: گروهی مانند برق از ان می‌گذرند و گروهی همانند دویدن اسب از آن رد می‌شوند و گروهی با سینه خیز از آن می‌گذرند و گروهی در حالت پیاده روی می‌گذرند و گروهی افتان و خیزان می‌روند؛ گاهی آتش آنان را در می‌یابد و گاهی آن‌ها را رها می‌کند.»از این روایت روشن می‌شود که امام (ع) در صدد بیان حالات اهل نجات در گذشتن بر پل صراط هستند؛ زیرا در هر صورت هر پنج گروه از پل رد می‌شوند منتهی برخی بسیار سریع چون سرعت برق؛ برخی سریع چون فرار اسب؛ برخی آرام، برخی با زحمت و سختی و بالاخره گروهی با خطر فرار و چشیدن مزه بخشی از آتش جهنم این گروه‌ها به بهشت وارد می‌شوند و در آنجا جاودان خواهند بود اما آنهایی که نتوانند از پل بگذرند و در آتش دوزخ سقوط کنند، دو دسته‌اند: یا مستکبرانند و امید نجاتی برای آن‌ها نمی‌ماند و تا ابد گرفتار دوزخ خواهند بود و گروهی مدتی- با توجه به شدت گناهانشان- در جهنم درنگ می‌کنند و آن گاه نجات پیدا می‌کنند. (38)
آیا در قیامت همه انسان‌ها باید در صف بایستند تا به اعمالشان رسیدگی شود؟
درباره چگونگی حسابرسی در قیامت باید دانست خداوند «سریع الحساب» است (39) و هیچ گونه محدودیتی از جهت حسابرسی اعمال همه بندگان به طور هم زمان ندارد حتی با احاطه علمی خود نیازی به زمان حسابرسی ندارد. اما باید دانست قیامت نیز همانند دنیا دارای نظام است، نظامی با ویژگی‌های خاص خود بنابر آنچه در روایات آمده است؛ مواقف پنج گانه ای وجود دارد و در هر ایستگاهی به نوعی از اعمال رسیدگی می‌شود و در حقیقت عالم قیامت، پرده نمایش و ظهور اعمال و عقاید ما در دنیا است همچنان که در دنیا ما در عرصه های مختلف زندگی شخصی، خانوادگی، و اجتماعی و عبادت و… رفتارهای گوناگونی داشتیم در آنجا نیز در ایستگاه های متعدد باید پاسخ گوی حق الله و حق الناس باشیم قیامت در حقیقت جلوه ای از اجرای عدالت خدا است که به نمایش در می‌آید به هر میزان که در این دنیا به این حقوق بیش‌تر و آسان‌تر پایبند بوده و عمل کرده باشیم در صحنه قیامت سریع‌تر آن ایستگاه‌ها را طی می‌کنیم. بنابراین لازم نیست که انسان‌ها در صف‌های طولانی بایستند تا نوبتشان برسد؛ بلکه باید در برابر عمل خود پاسخ گو باشند و طول و مدت هر موقف هم بستگی به افراد دارد.
مسئله مکتوم بودن اعمال انسان در روز قیامت با آیه «یوم تبلی السرائر» تناقض ندارد؟
به نظر نمی‌رسد که روایت خاصی باشد که به مکتوم بودن اعمال در قیامت اشاره کند؛ بلکه روایات اشاره دارند که خداوند با لطف خود، اعمال زشت ما را در دنیا می‌پوشاند و در قیامت اعمال و رفتار زشت –مؤمنان را- که آن‌ها را با آب توبه و مغفرت شسته و پاک شده‌اند می‌پوشاند می‌فرماید: «فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنین؛ به زودی در قیامت خداوند و رسولش و مؤمنان عمل شما را خواهند دید» (40) همچنین می‌فرماید: «یوم نبعث فی کل امه شهیدا علیهم من انفسهم» و نیز می‌فرماید: «یومئذ تعرضون لا تخفی منکم خافیه؛ در آن روز همگی به پیشگاه خداوند عرضه می‌شوند و چیزی از کارهای شما مخفی نمی‌ماند» (41) این آیات تصریح دارند که تنها اعمال مخفیانه انسان‌ها، بلکه صفات، روحیات، خلقیات و نیت‌ها همه بر ملا می‌گردد و این حادثه عظیم است آری قیامت ظرف ظهور حقیقت است و آن روز، روز رسوایی بزرگ بدکاران و سر بلندی بی نظیر مؤمنان است و مؤمنان در آن روز با غفران الهی – که همان پوشیدن رفتار ناشایست ایشان است- روبه رو می‌شوند اما این امر ممکن نیست مگر اینکه مؤمنان؛ کردار ناشایست و توبه زمینه را مهیا کرده باشند آری آنجا عرصه‌ی ظهور و بروز تمام اسرار مکتوم بندگان است؛ بلکه در قیامت موقف‌ها و مقاماتی است که نیاز به سؤال دارد نه جدال و گفت و گو تنها وضع حال حکایت از همه چیز می‌کند (42) آن کس که حقیقت و باطنش رو به سوی حق دارد در پناه حق است و حق او را می‌پوشاند و از هر گزنده ای آسوده است و آن کس که حقیقت و باطنش رو به سوی باطل دارد، همه زشتی‌هایش آشکار می‌شود و این معنای آشکار شدن صفات نهانی –باطن- هر فرد است.

توصیف بهشت و راه های ورود به آن

یکم: از نظر قرآن کریم و روایات اسلامی، همان طور که اهل جهنم به تناسب بدی‌هایشان سختی و عذابشان گوناگون است اهل بهشت نیز به فراخور اعمالشان دارای درجات و کمالات مختلف اند از این رو بهشت دارای مراتب و درجات متفاوت است: «فأولئک لهم الدرجات العلی؛ اهل ایمان و عمل صالح دارای درجات عالی هستند» (43) «و الآخره اکبر درجات؛ درجات آخرت و برتری‌هایش از این هم بیشتر است» (44)
دوم: با عنایت به مطلب نخست در بهشت نعمت‌های گوناگونی وجود دارد که اهل ایمان و عمل صالح از آن بهره‌مند می‌شوند اما برترین و بهترین لذت‌ها محبت و خشنودی خداوند متعال است؛ و به تعبیر دیگر هیچ لذتی در بهشت به درجه خشنودی و محبت الهی برای انسان بهشتی شادی بخش نیست و حتی لذت‌های دیگر در پرتو این لذت ارزمند می‌نماید قرآن در آیات متعددی بدان اشاره می‌کند از جمله این آیات (آیه 72 سوره توبه، یونس آیه 10) می‌باشد. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «همانا گروهی خداوند را به انگیزه بهشت می‌پرستند که این عبادت تاجران و سوداگران است و گروهی نیز خداوند را به جهت هراس و عذاب جهنم عبادت می‌کنند که این شیوه بردگان است و گروهی خدا را به خاطر شکر و سپاس می‌پرستند که این شیوه عبادت آزادگان است. (45) امام علی (ع) عبادت خود را از نوع سوم می‌داند و می‌فرماید: »الهی ما عبدتک خوفا من عقالک و لا طمعا فی ثوابک و لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک؛ معبودا! هیچ گاه تو را به جهت ترس از عذاب و یا طمع به پاداش نپرستیدم؛ بلکه چون تو را شایسته عبادت یافتم، بندگی می‌کنم. (46)
آیا تمام افرادی که در جهنم وجود دارند پس از سپری شدن مقدار عقوبت خود به بهشت می‌روند یا همیشه در آتش می‌سوزند؟
همه کسانی که وارد جهنم می‌شوند برای همیشه در جهنم نخواهند بود و تنها عده خاصی (مانند کافران) برای همیشه در جهنم خواهند بود (47) در آیات قرآن کریم افراد یا گروهای مختلفی -بالخصوص- به عنوان کسانی که همیشه در عذاب جهنم خواهند بود و مخلد در آتش هستند، نام برده شده است؛ از جمله:
1.کافران، اعم از منکران خدا یا عالم آخرت یا مشرکان و تکذیب کنندگان آیات الهی یا دشمنان خدا و پیامبر و یا افراد مرتد. (48)
2.منافقان (49)
3.آنان که غرق در گناه هستند و گناه سراسر وجودشان را احاطه کرده است (50)
4.قاتلان و جانیان(51)
5.رباخواران(52)
6.ظالمان و ستمگران(53)
7.کسانی که میزان اعمالشان درز قیامت سبک و بی ارزش باشد. (54)
8.گنه کاران و سرپیچی کنندگان از دستورات خدا و رسول (ص) (55) البته همه این موارد در زمانی است که فرد پیش از مرگ توبه متناسب با آن گناه نکرده باشد.

جهنم

سراسر آتش است و آتش، عذاب است و عذاب شعله های آتش از هر سو زبانه می‌کشد و صدای دلخراش و خشم آلود آن‌ها بر وحشت و اضطراب می‌افزاید (56) قیافه های عبوس و درهم کشیده و سیاه و زشت و چروکیده است. (57) بر سر و روی تبهکاران آب جوشان می‌ریزند که اندرون آن‌ها را نیز ذوب می‌کند (58) یا اینکه مرگ از هر سو برایشان می‌بارد نمی‌میرند (59) بار دیگر درخواست مرگ می‌کنند و جواب می‌شنوند که شما برای همیشه در دوزخ خواهید ماند (60) در فضای دوزخ جز ناله و آه و ضجه و فریاد دوزخیان و نهیب دوزخیان صدای به گوش نمی‌رسد. (61) دوزخیان با غل و زنجیر و بندهای آهنین بسته شده‌اند (62) هرگاه از فرط عملش و التهاب درخواست آب کنند آب داغ و آلوده و گندیده ای به آنان داده می‌شود که آن را با حرص و ولع می‌نوشند (63) آتش سراپای آنان را فرا گرفته (64) خودشان آتش گیره‌ی آنند. (65)

بهشت

باغ‌های وسیع به پهنای آسمان‌ها و زمین. (66) پوشیده از انواع درخت‌ها با همه گونه میوه و در دسترس. (67) از هر چیزی که مورد میل و رغبت بهشتیان باشد. (68) ساختمان‌های باشکوه و نهرهای آب زلال. ( 69 )نه سرما ایشان را می‌آزارد و نه گرما. (70) نه رنج و سختی و ملالی دارند. (71) نه ترس و نه اندوهی (72) انواع میوه‌ها و گوشت مرغان را تناول می‌کنند. (73) فوق خواسته های آنان وجود دارد. (74) از مصاحب همسران زیبا و مهربان و نا آلوده بهره می‌برند. (75) از همه بالاتر از نعمت روحی رضوان الهی برخوردار هستند. (76) اما آنچه از جمع بندی بین آیات مذکور و سایر آیات قرآن و نیز به ملاحظه روایات می‌توان گفت همان است که شیخ مفید فرموده‌اند: «تمام علما اتفاق نظر دارند که تهدید به خلود در آتش مخصوص کفار است و کسانی از اهل نماز که دارای ایمان به خدا و اقرار به واجبات او دارند، هرگاه مرتکب گناهی بشوند، شاملشان نمی‌شود.»(77) قرینه های فراوانی در خود آیات مذکور و نیز سایر آیات قرآن وجود دارد که نشان می‌دهد آیات یاد شده ناظر به کسانی است که گناهشان منتهی به کفر و انکار مبدأ یا معاد یا نبوت و یا ضروریات دین می‌شود از جمله اینکه: «کأنما اغشیت وجوههم قطعا من الیل؛ گویی صورت‌های آن‌ها با پاره ای شب تاریک پوشانده شد.»(78) با توجه به توصیف کافران به این وصف در آیات 40 تا 42 سوره عبس، که مقصود از این گنه کاران همان کافران اند. در آیه 48 و 116 النساء که می‌فرماید: «ان الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء؛ تنها مشرکان و کافران ملحق به مشرکان است قابل بخشش نیستند و طبعاً در جهنم خلود دارند، ولی گنه کاران دیگر قابل بخشش و آمرزش اند.»(79)
با اینکه گناهان ما محدود است، چطور بعضی برای همیشه در عذاب خواهند بود؟

مجازات بر سه گونه است:

1- مجازات قرار دادی 2- مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد 3- مجازاتی که تجسم خود گناه است
مجازت های اخروی ویژگی‌های مجازات‌های قرار دادی (مانند تنبیه، عبرت، تربیت و…) را ندارد زیرا آخرت جای عمل نیست بلکه جای حساب است مجازات‌های اخروی یا رابطه تکوینی با گناه دارد که پاره ای از آیات و روایات بر این مطلب دلالت دارند امام علی (ع) که می‌فرماید: «عمل صالح کشت آخرت است.»(80) در این‌گونه مجازات‌ها تناسب بین عمل و نتیجه از لحاظ کمی شرط نیست چنان که یک لحظه غفلت در رانندگی، نقض عضو همیشگی به دنبال خواهد داشت و یا اینکه مجازات‌های اخروی تجسم گناه است که پاره ای دیگر از آیات و روایات بر این حقیقت تاکید دارند. امام صادق (ع) در جواب پرسشی درباره خلود در بهشت و جهنم می‌فرماید: «علت همیشه بودن دوزخیان در دوزخ، این است که تصمیم آنان این بوده که هرگاه در دنیا جاودانه بمانند، خدا را نافرمانی کنند و جهت همیشه بودن بهشتیان در بهشت نیز این است که تصمیم انان این بوده که هرگاه در این دنیا جاودانه بمانند اطاعت خدا کنند پس تصمیم‌های این دو گروه، آنان را بهشتی دائم و دوزخی همیشگی کرده است.»(81)
با توجه به اینکه دین اسلام بهترین دین نزد خداوند است آیا از ادیان دیگر مانند مسیحی و یهودی نیز کسی به بهشت می‌رود؟ آیا همه شیعیان چه گنه‌کار و چه بی گناه در آخرت به بهشت می‌روند؟
قرآن و روایات به طور صریح اعلام می‌دارد که تنها اسلام و تشیع که همان حقیقت اسلام ناب است از افراد پذیرفته می‌شود و این به معنای آن نیست که همه شیعیان اسمی وارد بهشت می‌شوند اما در مورد افراد دیگر ادیان و مذاهب باید گفت: آنان به سه دسته تقسیم می‌شوند که هر یک حکمی جداگانه دارند:
1- با اسلام و تشیع آشنا شده ولی به دلیل تعصب یا عناد و لجاجت از پذیرفتن آن سر باز می‌زنند چنین افرادی به فرموده قرآن کریم اهل جهنم اند.
2- با اسلام و تشیع آشنا نیستند ولی در جهالت خود مقصرند؛ یعنی، از وجود دینی به نام اسلام یا مذهبی به نام تشیع مطلع اند ولی با وجود همه امکانات و شرایط لازم برای جست و جوی حقیقت اقدامی نمی‌کنند. چنین افرادی در حد تقصیر خویش روز قیامت مجازات می‌شوند.
3-با اسلام آشنا نیستند و در جهالت خود نیز تقصیری ندارند بلکه یا اصلاً به گوششان نخورده یا آنکه امکان تحقیق و پژوهش برای آنان وجود نداشته است و تنها هر آنچه را به آن‌ها رسیده (مثل مسیحیت و …) قبول کرده و به آن عمل نموده‌اند چنین افرادی اهل جهنم نیستند و خداوند آنان را مشمول عضو و رحمت خود قرار می‌دهد و اعمال آن‌ها را با میزان حقیقت خواهی آنان و آنچه فکر می‌نمودند حق است، می‌سنجد.

توضیحی مختصر درباره مطالب صفحه قبل:

1- مردم بر حسب وضعشان در برابر وعده و وعیدهای خداوند متعال، بر شش دسته‌اند: مؤمنان، کافران، مستضعفان، مرجون لأمر الله، معترفان به گناه (که عمل صالح و ناصالح را مخلوط کرده‌اند و اهل اعراف)

مؤمنان: افرادی‌اند که به خداوند ایمان آورده‌اند و جایگاهشان بهشت است.

کافران: کسانی اند که از روی علم حق را شناخته‌اند؛ ولی به علت عناد و لجاجت از ان سر برتافته‌اند این گروه مقصر اند و جایگاهشان به طور حتم جهنم است. گروه مستضعف و مرجون الی الله: کسانی اند که دارای عذرند؛ یعنی اگر نتوانسته اند به دین حق بپیوندند و بدان عمل کنند به لحاظ تقصیر یا کوتاهی کردن آنان نبوده است بلکه از جهت یک سلسله عواملی بوده که از اختیار آن‌ها خارج بوده است و همین عوامل موجب جهل یا غفلت یا عمل نکردن آنان به دستورات دین اسلام شده است بدیهی است که چون این صورت، ترک به اختیار آدمی مستند نبوده و معلول عوامل خارج از اختیار او است. برای آدمی نه نفعی خواهند داشت و نه ضرری. مرجع کار چنین کسانی خداوند خواهد بود خداوند خودش به نحوی که حکمت و رحمتش ایجاب عمل خواهد کرد.
2- آیات 98-96 سوره نساء بر مطلب یاد شده دلالت می‌کند خداوند در این آیات عذر افراد را به دلیل مستضعف بودن با شرایطی قبول کرده است. در آیه 106 از سوره توبه هم کار این گونه افراد را به خود خداوند واگذار کرده است مراد از مستضعف در اینجا فقر اقتصادی نیست؛ بلکه در ضعف قرار داده شدن از جهت دسترسی به منبع هدایت است این است که در آیات سوره نساء جمله «لا یستطیعون حیله و لایهتدون سبیلا» به عنوان شرط و علت عذر برای مستضعفان ذکر شده است و از این صفت می‌توان دریافت که علت معذور بودن همه جا و به طور عموم راه و چاره نداشتن است که شامل جاهل غافل غیر معاند هم می‌شود افزون بر این‌ها، آیه 286 سوره بقره بر همین گفته دلالت دارد زیرا در ذیل آیه فوق این مطلب آمده که انسان هر چه خوبی کرده به نفع او و هرچه بدی کرده بر ضرر او است و به طور روشن مفهوم سخن فوق این خواهد بود که اگر چیزی به اکتساب یعنی آنچه مسئولیتش بر عهده خود شخص است مستند نباشد گناه و مسئولیت برای انسان نخواهد داشت.
3- بنا بر عقیده علامه طباطبایی معنای مستضعف علاوه بر اینکه افراد ساکن در سرزمینی را که بر اثر نبودن دانشمند راهی برای قرار گرفتن دین اسلام در آنجا نیست شامل می‌شود؛ همچنین به فردی هم که ذهنش به یک مطلب حق منتقل نشده و فکرش به حق راه نیافته شامل گردد؛ یعنی، شخصی که به حق رهبری نشده و در عین حال از کسانی است که با حق عناد ندارد بلکه طوری است که اگر حق برایش واضح گردد، از آن پیروی خواهد کرد ولی به عوامل مختلف حق برای او مخفی مانده است چنین کسی جزء افراد مستضعف خواهد بود چرا که آدم غافل قدرت ندارد و با چنان جهالتی هم که نمی‌شود راهی به حقیقت یافت. (82)
نتیجه: از مجموعه این بحث‌ها چنین به دست می‌آید که انسان در هر لحظه و زمانی باید آماده نفخه صور باشد و بعد از آن نفخه صور دوم و بعد خود را در بین افرادی که در مواقف و ایستگاه های قیامت در بین افراد دیگر ببیند و تصور کند که با این اعمالی که انجام داده جزء کدام طرف از مواقف است -مواقفی به اندازه یک نماز می‌گذرد (موقف مؤمنین) یا موقفی که هر موقف آن به اندازه پنجاه هزار سال می‌گذرد (موقف کافرین) – سپس خود را بر روی پل صراط تصور کند و ببیند با این اعمال چه اندازه از این را طی خواهد کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1.سوره مؤمنون، آیات 112-114
2.تفسیر المیزان، ج 15، ص 72
3.سوره روم، آیات 55-56
4.با توجه به آیات فراوانی مثل ابراهیم، آیه 12- سوره انبیاء، آیه 104- سوره حاقه، آیه 14- سوره نازعات، آیه 6- سوره مزمل، آیه 14- سوره حج، آیه 3- سوره تکویر، آیه 3- سوره قارعه، آیه 5، سوره قیامت، آیه 8- سوره تکویر، آیات 1 و 4- سوره انفطار، آیه 2- سوره نمل آیه 88
5.که در قرآن برای نفخه اول تعبیری بیان نموده است مثل صیحه (یس 52) – زجره (نازعات 14) – صاخه (عبس 33) – نقر (مدثر 8)
6.سوره زمر، آیه 68
7.سوره معارج، آیه 4
8.سوره کافی، ج 8، ص 143
9.بحار الانوار، ج 7، ص 111
10.تفسیر المیزان، ج 20، ص 13
11.سوره اعراف، آیه 8-9 سوره مؤمنون، آیات 101-108
12.الاحتجاج، ج 2، ص 351
13.الاحتجاج، ج 1، ص 244
14.سوره انبیاء، آیه 47
15.سوره هود، آیه 115
16.اصول کافی، ج 1، ص 70
17.تعلیم و تربیت در اسلام شهید مطهری، ص 193-196
18.سوره انفال، آیه 33
19.سوره قیامت، آیات 22-26
20.واقعه آیات 7-13
21.سوره توبه، آیه 102
22.سوره توبه، آیه 106
23.سوره نساء، آیه 98
24.سوره نساء؛ آیه 99
25.سوره اعراف، آیه 48
26.کافی، ج 2، ص 381
27.سوره انبیاء، آیه 1
28.سوره صافات، آیه 24
29.سوره تکویر، آیه 10
30.سوره اسراء، آیه 13-14
31.سوره اسراء، آیه 71
32.سوره حاقه، آیات 18-24
33.سوره حاقه، آیات 25-37
34.سوره انشقاق، آیات 6-15
35.مریم، آیه 71-72 و صافات، 22-26
36.بحار الانوار، ج 8، ص 249
37.همان، ص 65
38.مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 6، ص 483
39.سوره بقره، آیه 202
40.سوره توبه، آیه 11
41.سوره حاقه، آیه 18
42.تفسیر نمونه، ج 24، ص 455
43.سوره طه، آیه 75
44.سوره اسراء، آیه 24
45.نهج‌البلاغه حکمت 237 و اصول کافی، ج 2، ص 68، ح 5
46.بحارالانوار، ج 47، ص 14
47.مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 6، ص 483
48.آل عمران، آیه 166- اعراف، آیه 36-بینه، آیه 6- توبه آیه 17-بقره، آیه 217
49.سوره نساء، آیه 140- مجادله آیه 17
50.سوره بقره، آیه 81- سوره یونس، آیه 27
51.سوره نساء، آیه 93
52.سوره بقره، آیه 275
53.سوره شوری، آیات 42 و 44 و 45- سوره حشر، آیه 17
54.سوره مؤمنون، آیات 102 و 103-سوره کهف، آیه 105
55.سوره جن، آیه 23- سوره نساء، آیه 14- سوره زخرف، آیه 74
56.سوره هود، آیه 106-سوره انبیاء، آیه 100- سوره فرقان، آیه 12
57.سوره آل عمران، آیه 106- سوره ملک، آیه 27- سوره مؤمنون، آیه 104- سوره زمر، آیه 60
58.سوره حج، آیه 19 و 20- سوره دخان، آیه 48
59.سوره ابراهیم، آیه 17- سوره طه، آیه 74- سوره فاطر، آیه 36
60.سوره زخرف، آیه 77
61.سوره فرقان، آیات 13 و 14- سوره انشقاق، آیه 11
62.سوره رعد، آیه 5- سوره ابراهیم، آیه 49- سوره نباء، آیه 33- سوره غافر، آیات 71 و 72- سوره الحاقه، آیه 32- سوره دهر، آیه 4
63.سوره انعام، آیه 70- سوره یونس، آیه 4- سوره کهف، آیه 29- سوره واقعه، آیه 42 و 44 و 45- سوره محمد، آیه 15
64.سوره ابراهیم، آیه 50- سوره فرقان، آیه 13، سوره انبیاء، آیه 89
65.سوره تحریم، آیه 6- سوره بقره، آیه 24- سوره آل عمران، آیه 10- سوره جن، آیه 15
66.آل عمران، آیه 132- سوره حدید، آیه 21
67.سوره الحاقه، آیه 23- سوره الدهر، آیه 6 و 18 و 21- سوره مطففین، آیه 28
68.سوره نحل، آیه 31، سوره فرقان، آیه 16- سوره زمر، آیه 34- سوره فصلت، آیه 31- سوره شوری، آیه 22
69.سوره بقره، آیه 25- سوره آل عمران، آیه 15 و ده‌ها آیه‌ی دیگر
70.سوره دهر، آیه 13
71.سوره مریم، آیه 62- سوره نباء، آیه 35- سوره غاشیه، آیه 11
72.سوره اعراف، آیه 35- سوره حجر، آیه 48
73.سوره ص آیه 51- سوره طور، آیه 22- سوره الرحمن آیه 52 و 68- سوره واقعه، آیه 20 و 21- سوره مرسلات، آیه 42- سوره نباء، آیه 32
74.سوره ق، آیه 35
75.سوره نباء، آیه 32- سوره بقره، آیه 25- سوره آل عمران، آیه 15- سوره نساء، آیه 57- سوره صافات، آیه 48 و 49- سوره ص، آیه 52- سوره زخرف، آیه 70- سوره دخان، آیه 54- سوره طور، آیه 20- سوره الرحمن، آیه 56 و 70 و 74- سوره واقعه، آیات 22 و 23 و 34 و 37
76.سوره آل عمران، آیه 15- سوره توبه، آیه 21 و 72- سوره حدید، آیه 20- سوره مائده، آیه 119- سوره مجادله، آیه 29- سوره بینه، آیه 8
77.اوایل المقالات، ص 53
78.سوره یونس، آیه 27
79.آیت الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، تفسیر موضوعی، ج 6، صص 496-491
80.سوره نهج‌البلاغه، خطبه 22
81.بحار الانوار، ج 8، ص 347
82.ترجمه تفسیر المیزان، ج 5، ص 80- عدل الهی شهید مطهری- اصول کافی، ج 3، باب کفر و ایمان

منابع:
1.قرآن کریم
2.نهج‌البلاغه
3.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و یکم، چاپخانه مدرسه امیرالمؤمنین (ع)، سال 1382
4.بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران، 1365 ش.
5.اوایل المقالات، تألیف الشیخ المفید محمد بن النعمان ابن المعلم؛ تحقیق ابراهیم الانصاری، مشخصات نشر: قم: الموتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ق = ۱۳۷۲.
6.اصول کافی، کلینی، محمد بن یعقوب، انتشارات مکتب صدوق، بی‌چا، تهران،1381 ق.
7.ت‌رج‌م‌ه تفسیر المیزان، تألیف م‌ح‌م‌دح‌س‌ی‌ن طب‌اطب‌ائ‌ی؛ [ت‌رج‌م‌ه] م‌ح‌م‌دب‌اق‌ر موسوی همدانی. مشخصات نشر: ق‌م: انتشارات دارالعلم‫، ‬‬‬‬‬بی تا‬‬‬‬‬
8. نرم افزار های علوم اسلامی

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد