از ترم اول دانشگاه یکی از همکلاسی هایم اصرار داشت که با من ازدواج کند ولی من اصلا علاقه ای به او ندارم . فکر می کردم با تمام شدن دانشگاه او مرا فراموش خواهد کرد ولی او همچنان اصرار دارد . گفته که من از همه زندگیم می گذرم ولی تو را فراموش نخواهم کرد و تا هر کجا که بروی دنبالت خواهم آمد . و هر جا که می روم سروکله اش پیدا می شود . هنوز از من جواب می خواهد نمی دانم چه جوابی به او بدهم که دست از سرم بردارد. زندگیم مختل شده است. خواهش می کنم کمکم کنید.

در این باره باید تدبیر عاقلانه داشته باشید . اگر این شخص شرایط همسر ایده ال و مطلوب را دارد و شما هم ایشان را دوست دارید از مسیر طبیعی و عرفی با دادن آدرس منزلتان به ایشان و انجام مراسم خواستگاری رسمی به سمت هدف پیش روید . در این صورت شما می توانید با توافق طرفینی و رضایت خانوادهتان زمان ازدواج را به تاخیر بیاندازید و یا سطح روابط را تعیین نمایید در این حالت شما فقط به اصل ازدواج و داشتن شرایط و تمایل قلبی ازدواج با این فرد بیندیشید و بس .
حالت دوم ان است که ایشان را دوست ندارید و به عنوان همسر نمی پسندید و یا ایشان شرایط لازم برای ازدواج را ندارند در این حالت باید یک تصمیم قاطع و اجرایی صریح بگیرید و از تردید و بلا تکلیفی جدا اجتناب نمایید که خود موجب ضرر و گاهی اوقات ورود به موقعیتهای غیر قابل پیش بینی می شود . لذا در فرض حالت دوم و در هیچ حالتی ارتباط دوستانه را نپذیرید و با صراحت به او بگویید من نمی خواهم با شما ازدواج کنم و مزاحم من نشوید والا …. یعنی او را به عنوان مزاحم تهدید کنید و اگر هم این کار را تکرار نمود شما هم تهدیدتان را در سطح محدود عملی نمایید مثلا به برخی مسئولین گزارش دهید و یا رفتار کسی را نشان دهید که تهدید می کنید .
پس طبق یکی از دو حالت فوق عمل نمایید که هر راهی غیر از این نادرست است و خطر در کمین شماست و بدانید در روابط دوستانه بیشترین ضرر متوجه شماست و برخی پسرها در این روابط صداقت لازم را ندارند