نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي نمل
از داده هاي عدل الهي
مترجم: محمد تقدمي صابري
نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي نمل
از نمل ( مورچه ) در داستان سليمان پيامبر (عليه السلام) يادي رفته، بدين سبب اين سوره نام نمل به خود گرفته است. آيا شگفت انگيز نيست بزرگترين حکومتي که پروردگار بنده اي از بندگان خويش را داده، با نام نمل سنجيده شود؟ آري؛ پادشاهي عدل الهي ناگزير بايد به گونه اي باشد که در سايه ي آن، مورچه اي امنيت را احساس کند. اين حقيقت را رسالتهاي الهي بشارت داده اند و شايد به همين سبب، اين سوره به نام ( نمل ) نامبردار شده است.
درونمايه هاي اين سوره، از چارچوب عمومي طواسين سه گانه ( سوره هاي شعرا، قصص و نمل ) بيرون نيست؛ اين چارچوب عمومي، بيان ويژگيهاي وحي با تمرکز برآوردن نمونه هايي از تاريخ رسالتهاي الهيِ نخستين است و گويا تمام اين نمونه ها، تفصيل چيزي باشد که قرآن در سوره ي فرقان آن را يادآور شده است.
در سرآغاز سوره، از قرآن يادي رفته که پروردگار، آن را مايه ي هدايت و بشارت براي مؤمنان قرار داده است، امّا کساني که به آخرت ايمان ندارند، خداوند کردارهايشان را در نظر آنان بياراست و بينش را از آنان گرفت و عذاب سختي براي ايشان خواهد بود. (آيات 1- 5)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، قرآن را از سوي حکيمي دانا، دريافت مي دارد. (آيه 6)
گويا اين دو اسم الهي (حکيم و عليم) در آيات اين سوره جلوه گر مي شوند، همانگونه که دو اسم (عزير و رحيم) در سوره ي پيشين (شعراء) جلوه گر بود.
آيات اين سوره بر داستان پيامبر خدا موسي (عليه السلام) اندک پرتو مي افکند که چگونه وحي را دريافت داشت، هنگامي که آتشي به نظرش رسيد و خداوند آن را و کسي را که در کنار و در پيرامون اين آتش بود، خجسته و مبارک گردانيد و بانگ برآورد که اين منم خداي عزيز و حکيم. خداوند در ضمن معجزات نُه گانه، به موسي معجزه ي عصا و يد بيضا را ارزاني داشت و او را فرمان داد تا رسالت الهي را به فرعون برساند.
ليک فرعونيان، با اينکه دلهايشان بدين معجزات يقين داشت از روي ظلم و تکبّر آن را انکار کردند، خداوند نيز در کام دريا فروشان برد. (آيات 7-14)
پس از يادکرد موسي (عليه السلام)، سخن درباره ي سليمان (عليه السلام) گسترده مي شود. گويا در اين سوره دو رويارويي به چشم مي خورد:
اول: ميان فرعون به مثابه ي بزرگترين پادشاه کافر است و سليمان (عليه السلام)، که بزرگترين پادشاه عادل است.
دوم: ميان بلقيس- ملکه ي عربي که ايمان آورد- و قوم ثمود- شهرهايي عربي که کفر ورزيدند و خداوند نيز آنها را به سختي ويران ساخت.
در داستان سليمان از به تسخير درآوردن جن و پرندگان و سرزمين مورچگان، که عدالت سليمان شامل آن شد و از به کارگيري هدهد و باد به عنوان افزاري متمدنانه سخن به ميان آمده است، همچنين به بهره گيري از اسم اعظم در آوردن تخت بلقيس نيز پرداخته شده، تا تصوير پادشاهي حق در روي زمين کامل گردد.
امّا در داستان بلقيس؛ مي خوانيم که با سران کشور خويش رايزني مي کرد و تصميم گيري حکيمانه اي داشت، ليک حکمت او، هنگامي که به خداوند کفر ورزيد، و در برابر خورشيد کرنش نمود، سودي به او نرساند، امّا هنگامي که با سليمان (عليه السلام) همراه شد، به خداوند ايمان آورد. (آيات 15-44)
امّا در داستان قوم ثمود؛ در اين داستان با کشمکش ميان ستمديدگان و مستکبران رو به رو مي شويم و اينکه چگونه کافران به صالح (عليه السلام) و همراهان مؤمن او شگون بد زدند و چگونه نظام قبايلي فاسد شد و قوم ثمود به جاي اينکه باور ستمديدگان باشند عليه پيامبرشان توطئه و نيرنگ کردند و به نيرنگ خدايي دچار شدند و او تمامي آنان را نابود ساخت. (45-53)
سياق آيات، داستان پيامبران را با ماجراي لوط پيامبر (عليه السلام) به پايان مي بَرَد. لوط، قومش را از همجنس بازي بازداشت و هنگامي که خواستند وي و يارانش را از شهر بيرون کنند، خداوند، باراني سخت بر ايشان فرو باريد. (آيات 54-58)
گويا، سوره در بخش نخستين خود (آيات 1-58) مثالهايي از نظام اجتماعي فاسد، ارايه مي دهد که ناگزير بايد از فساد خود دست بردارد (همانگونه که بلقيس اين کار را کرد) و گرنه به سختي ويران خواهد شد. قرآن اين مثال را با مثالي زيبا از نظام الهي در زمين، که در داستان سليمان جلوه گر است، همراه مي کند تا ناگزير بشريّت بدان چشم دوزد.
امّا در بخش دوم؛ آيات، پس از اينکه ما را به سوي نشانه هاي پروردگار در آفرينش، که بر يگانگي و بي انبازي خداوند در اصل آفرينش و تقدير و تدبير آن دلالت دارد، رهنمون شدند، قرآن را يادآور مي شوند. (آيات 59-60)
پروردگار هماني است که آسمانها و زمين را آفريد و در آن نظامي براي زندگاني بشر، جاري ساخت و اوست که چون درمانده اي به او پناه برد، پناهش مي دهد و گرفتاري اش را برطرف مي سازد و مردمان را در تاريکيهاي خشکي و دريا راه مي نماياند و بادهاي باران را پيشاپيش رحمتش، بشارتگر مي فرستد. (آيات 61-64)
قرآن، سپس يادآور مي شود تنها خداست که امور غيب را مي شناسد و کسي غير از او بر آن آگاه نيست. او پادشاه روز جزاست، روزي که دانش ديگران درباره ي آن، نارساست. (آيات 65-66)
سياق آيات، آنگاه آخرت را يادآور مي شود و کافران را فرمان مي دهد در زمين بگردند تا از فرجام گنهکاران، پند بگيرند و در آمدن عذاب شتاب نورزند، شايد که به آنان نزديک باشد. (آيات 67-74)
امّا ويژگيهاي قرآن، اينچنين است:
1- دانشي را که بر مردم نهفته است دربر دارد.
2- اختلافاتي را که همواره اهل کتاب داشته اند، حل مي کند.
3- هدايت و رحمتي براي مؤمنان است.
4- ميان مردمان، به حق داوري مي کند. (آيات 75-78)
پروردگار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را فرمان مي دهد بر او توکل کند و به منکراني که خداوند آنان را به مردگان و کران پشت کرده، تشبيه نموده، رويي نشان ندهد، بلکه به مؤمناني توجه کند که تسليم پروردگار خود هستند. (آيات 79-81)
خداوند نسبت به روزي هشدار مي دهد که جنبنده اي را براي کافران، از زمين بيرون مي آورد تا با ايشان سخن گويد. (آيه 82)
هنگامي که خداوند، برخي از گنهکاران را محشور مي گرداند، آنان پرسيده مي شوند: چرا آيات پروردگار را دروغ انگاشتيد؟ سپس به کيفر آنکه ستم کردند، حکم عذاب بر آنان بايسته مي گردد. (آيات 83-85)
آنگاه قرآن خدا و آيات او را يادآور مي شود و اينکه چگونه او شب را مايه ي آسايش و روز را براي به دست آوردن روزي قرار داد، ليک او انسانها را با دميدن در صور به هراس مي افکند و از آن هراس بزرگ جز نيکان، رهايي نيابند، امّا هر کس بدي به ميان آورد به رو، در آتش دوزخ سرنگون خواهد شد. (آيات 86- 90)
در پايان سوره، روي سخن با رسول خداست که با رسالتهاي الهي را بر دوش مي کشد و خداي را به تنهايي مي پرستد و قرآن مي خواند، پس هر که راه يابد تنها به سود خود راه يافته، امّا گمراهان، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در برابر آنان جز بيم دادن، تکليف ديگري ندارد. (آيات 91-92)
سوره با ستايش خدا و هشداري سخت به منکران که آيات شگفت خدا خواهد آمد و آن را خواهند شناخت، و پروردگار، از آنچه بندگان انجام مي دهند غافل نيست، پايان مي پذيرد.
منبع مقاله :
مدرسي، سيد محمدتقي؛ (1386)، سوره هاي قرآن: درونمايه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمي صابري، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوي، چاپ اول.
/ج