«توسل» از ماده «وسل» به معناي تقرّب جستن و يا چيزي كه باعث تقرّب به ديگري از روي علاقه و رغبت ميشود؛ مي باشد،[1] و توسل شامل شفاعت نيز ميشود، «شفاعت» از ماده «شفع» به معناي ضميمه كردن چيزي به همانند او است.[2] و در مفهوم قرآني، شخص گناهكار به خاطر پارهاي از جنبههاي مثبت (مانند: ايمان، عمل صالح و…) شباهتي با اولياء الله پيدا ميكند و آنها با كمكهاي خود، او را به سوي كمال سوق ميدهند، و از پيشگاه خداوند تقاضاي عفو ميكنند (ص: 52) به عبارت ديگر ميتوان گفت: قرار گرفتن موجود قويتر و برتر در كنار موجود ضعيفتر و كمك نمودن به او در راه پيمودن مراتب كمال است.[3]آيهاي كه به مسئله «توسل» اشاره دارد؛ آيه 35 سوره مائده است كه خداوند ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» اي كساني كه ايمان آوردهايد پرهيزكاري پيشه كنيد و وسيلهاي براي تقرب به خدا، انتخاب نماييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
وسيله در آيه فوق، معناي بسيار وسيعي دارد و هر كار و هر چيزي كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار ميشود، شامل ميگردد، همانطوركه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند: بهترين چيزي كه به وسيله آن ميتوان به خدا نزديك شد، ايمان به خدا و پيامبر او و جهاد در راه او، نماز، زكات، روزه، حج، صله رحم، انفاق … ميباشند.[4]و از آيات ديگر نيز استفاده ميشود كه وسيله قرار دادن مقام انسان صالحي در پيشگاه خداوند و درخواست حاجت از خداوند به خاطر آن وسيله، به هيچ وجه ممنوع نيست، همانطور كه حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ از خداوند براي عمويش، طلب استغفار كرد، قرآن ميفرمايد: و استغفار ابراهيم براي پدرش (عمويش آزر) فقط به خاطر وعدههايي بود كه به او داده بود (تا وي را به سوي ايمان جذب كند) امّا هنگامي كه براي او روشن شد كه وي دشمن خداست، از او بيزاري جست، چرا كه ابراهيم مهربان و بردبار است.،[5] يا در سوره يوسف آيه 97، زماني كه گناهان برادران يوسف آشكار شد، آنها به پدرشان گفتند: اي پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطاكار بوديم.
اين آيات نشان ميدهد كه انسانهاي صالح را ميتوان وسيله براي استغفار و طلب حاجت از خداوند قرار داد. اين توسل در حقيقت توجه به خداست نه غير خدا.
متوسل شدن به افراد در حقيقت توسل به مقام روحاني آنهاست كه روح خود را پرورش داده و به كمالاتي رسيدند. و روح براي بقاست نه براي فنا؛. لذا ميتوان از افرادي كه در قيد حيات نيستند، متوسل شد، عالم اهل تسنن در كتاب «وفاء الوفا» مينويسد: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر و از مقام و شخصيت او، هم پيش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش و هم در عالم برزخ و هم در روز رستاخيز، عمر بن خطاب ميگويد: حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ به پيشگاه خداوند چنين عرض كرد: يا رب اسئلك بحق محمد لما غفرت لي، خداوندا! به حق محمد از تو تقاضا مي كنم كه مرا ببخش!
در زمان خليفه دوم سالي قحطي شد، بلال به همراه عدهاي از صحابه بر سر قبر پيامبر آمد و چنين گفت: يا رسول الله! استسق لامتك… فاعفم قد هلكوا…» اي پيامبر! از خدايت براي امتت باران بفرست كه ممكن است همه هلاك شوند.[6]با وجود روايات زياد در كتابهاي اهل تسنن، باز هم گروهي از آنان به مسئله توسل و شفاعت خرده ميگيرند و آن را انكار ميكنند و آن را نوعي استقلال در مقابل خداوند تلقّي ميكنند، در حالي كه از اين جمله غافل هستند كه متوسل شدن به انبياء و ائمه ـ عليهم السّلام ـ در حقيقت متوسل شدن به خداست، و آنها عملي را جز با رضايت و اذن خداوند انجام نميدهند.
«قل لا اسئلك لنفسي ضرّاً و لا نفعاً الا ما شاء الله»[7] بگو! من براي خودم زيان و سودي را مالك نيستم، مگر آن چه خدا بخواهد.
علاوه بر اين، توسل روح اميد را افزايش، روح يأس را كاهش، و ايجاد رابطه معنوي با خدا و اولياء الله و تحصيل رضايت خداوند و توجه به سلسله شافعان و… را به وجود ميآورد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شوق ديدار، محمد مهدي ركني، ص 198 ـ 220.
2. پيام قرآن، مكارم شيرازي، ج 6، ص 520 ـ 540.
3. تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ج 4، ص 365 ـ 371.
پي نوشت ها:
[1] . قرشي، سيدعلي اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ذيل ماده «وسل».
[2] . همان، ذيل ماده «شفع».
[3] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 1، ص 223.
[4] . نهج البلاغه، خطبه 110.
[5] . توبه/ 114.
[6] . به نقل از تفسير نمونه، ج 4، ص 369؛ وفاء الوفاء، ج 3، ص 371.
[7] . يونس/ 49.