از معارف تا معاريف دايرةالمعارف جامع اسلامی
از معارف تا معاريف دايرةالمعارف جامع اسلامی
اطلاع از چگونگي و تاريخچه پيدايش اين نوع كتابها و منابع دايرةالمعارفي يا دايرةالمعارفگونه، خود حديث و داستاني مفصل دارد كه در اين مختصر نميگنجد و دراينجا تنها به اختصار به آن ميپردازيم.
دايرةالمعارف يا دائرةالمعارف، ترجمه كلمه «انسيكلوپديا» (Encyclopedia) در زبانهاي فرنگي است و گويا نخستين بار در سال 1293 ق / 1876 م، با تأليف «دائرةالمعارف» تاليف پطرس بستاني، در لبنان، وارد حوزه فرهنگي اسلامي و عربي و سپس ايراني گرديده است. پس از آن با انتشار دائرةالمعارف القرن العشرين اثر فريدوجدي، در 1357 ق / 1938 م و دائرةالمعارف اثر فؤاد افرام بستاني و ترجمه دائرةالمعارف الاسلاميه كه متن انگليسي و آلماني و فرانسوي آن بين سالهاي 1913-1938 م در اروپا منتشر شده بود، اين اصطلاح در مجامع علمي و اسلامي كشورهاي اسلامي و ايران رواج يافت. كلمه “Encyclopedia” و “Encyclopedie” و “Enzyklopadie” شكلهاي لاتيني شده عبارت يوناني “Enkukliospaideia” كه به زبانهاي جديد اروپايي وارد شده است و مركب از سه جزء “En” و “Cycle=Kuklios” به معناي دايره و “Paideia” به معناي آموزش و تعليم است.
كلمه «انسيكلوپديا» را يونانيان باستان، بر مجموعه مواد و موضوعات آموزشي اطلاق ميكردند و آن هفت موضوع و دانش بود كه اساس علم و معرفت آن روزگار شمرده ميشد و عبارت بود از: دستور زبان (صرف و نحو)، منطق، بلاغت، حساب، هندسه، موسيقي و هيئت. اين كلمه نخستين بار در 1531 م. در انگلستان و در 1532 م. در فرانسه و در 1559 م. در آلمان براي مجموعههاي چند دانشي يا كتابهايي كه در آنها از علوم و فنون مختلف بحث ميگرديد، به كار گرفته شد.
با توجه به تعاريفي كه در مورد دايرةالمعارف شده، اين عنوان و كلمه يا اصطلاح، عنوان عمومي هر يك از كتابهايي است كه حاوي زبده مختصري از رشتههاي گوناگون دانش بشري يا رشتهاي خاص و معين است و شامل دو قسم خاص و دو بخش عام است و هر يك از اين اقسام و بخشها يا به ترتيب موضوعي است كه دايرةالمعارف موضوعي ناميده ميشود يا بر اساس حروف تهجّي تنظيم گرديده است كه آن را دايرةالمعارف الفبايي مينامند.
وجه اشتراك دايرةالمعارفها، لغتنامهها و اطلسها و اصولاً مجموعههاي چنددانشي در اين است كه همگي كتابهاي مرجع شناخته شدهاند؛ وگرنه ديگر وجه اشتراكي ندارند.
تاريخچه دايرةالمعارفنويسي در جهان اسلام:
يكي از اركان اصلي دين مقدس اسلام كه خود دين علم، آگاهي، حكمت و اجتهاد است، معرفت و شناخت است.
نخستين پيام آن كلمه «اِقرأ» است و در آيات بسياري از قرآن مجيد امر به خواندن و نوشتن و تعليم و تعلم و تفكر و تدبر شده است. دانشجويي و دانشطلبي، يك فريضه معرفي شده و در سخنان پيشوايان و امامان معصوم (ع) و رهبران ديني كلمات و جملات و روايات فراواني در فضيلت دانش و دانشطلبي، ارزش علم و عالمان، كتابت و تعليم آمده است كه اهميت و پايگاه علم و معرفت را از نظر آنان نشان ميدهد. اما از آنجا كه دامنه علوم و معارف بسيار گسترده و عمر انسانها بس كوتاه و مشغلههاي فراوان آنان در امر تأمين معاش، موانع بسياري بر سر راه دستيابي انسانها به علوم به وجود ميآورد، از همان ديرباز، پيامبر گرامي اسلام و پيشوايان معصوم (ع) راه و كيفيت دانشاندوزي و حتي چگونگي ثبت و ضبط علوم را براي پيروان اسلام تبيين كردهاند.
پيامبر اسلام (ص) در سخني كوتاه راه فراگيري دانش را به شكلي روشن توضيح داده است:
«اَلْعِلْمُ اَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصي، فَخُذْمِنْ كُلِّ عِلْمٍ اَحْسَنَهُ» (دامنه علم چنان گسترده است كه به شماره نميآيد پس از هر دانشي بهترينش را فراگيريد).
و امام علي (ع) چنان ميفرمايد: «خُذُوا مِنْ كُلِّ عِلْمٍ اَرْواحَهُ وَ دَعُوا ظُرُوفَهُ فَاِنَّ الْعِلْمَ كَثيرٌ وَالْعُمرَ قَصيرٌ» (از هر دانشي روح، عصاره، لبّ و مغز آن را برگيريد و پوستههاي آن را رها كنيد؛ زيرا علم پردامنه و گسترده است و عمر كوتاه و زودگذر).
با توجه به اين سفارشها و توصيهها و رهنمودها، دانشمندان اسلامي، از همان ديرباز، درصدد برآمدند كه مهمترين و اصوليترين و روح و عصاره علوم و مسائل علمي و فرهنگي را برگزينند و درواقع، خلاصه و فشرده علوم و فنون و معارف اسلامي و بشري را در مجموعههايي قابل فهم عموم گرد آورند؛ تا جامعه اسلامي به هنگام نياز بتواند با مراجعه به آنها، به رفع نيازها و پرسشهاي خويش بپردازد و دامنه اطلاعات و آگاهي خويش را توسعه و رشد دهد. بدينگونه بود كه صدها مجموعه چنددانشي و دايرةالمعارفگونه پديد آمد.
آغاز اين حركت علمي و اساسي به سدههاي نخستين اسلامي بازميگردد؛ يعني بلافاصله پس از نخستين ترجمههاي متون خارجي به زبان عربي، ضرورت طبقهبندي علوم و معارف جديد در ميان جامعه اسلامي و مجامع علمي جهان اسلام، احساس شد و اين ضرورت باعث پيدايش انواع گوناگون كتابهاي چنددانشي و دايرةالمعارفگونه گرديد.
از نخستين مجموعههايي از اين دست، ميتوان كتاب ارزشمند الحيوان اثر جاحظ (متوفي 255 ق / 869 م) را نام برد كه از اواسط سده سوم هجري در اسلام پديد آمد.
از آن پس مجموعههايي تأليف و تصنيف شد چون: اقسام العلوم اثر ابوزيد بلخي (متوفي 322 ق / 934 م)، احصاء العلوم اثر ابونصر فارابي (متوفي 339 ق / 950 م)، مفاتيحالعلوم اثر خوارزمي (تاليف 367 تا 381 ق / 979 تا 991 م)، الفهرست اثر ابننديم بغدادي (متوفي 387 ق / 998 م)، كتابهاي قانون، شفا و دانشنامه علايي اثر ابوعليسينا (متوفي 428 ق / 1038 م)، طبقات العلوم يا طبقات العلم في كل فنّ اثر ابيوردي (متوفي 507 ق / 1113 م)، مفتاح العلوم اثر سكّاكي (متوفي 626 ق / 1229 م)، موضوعات العلوم و تعاريفها يا تعريفات العلوم و موضوعاتها اثر قاضي بيضاوي (متوفي 685 ق / 1286 م)، نهايةالادب في فنونالادب اثر نويري (متوفي 733 ق / 1333 م)، صبح الاعثي اثر قلقشندي (متوفي 821 ق / 1318 م)، اغوذج العلوم اثر جلالالدين دواني (متوفي 907 ق / 1501 م)، مفتاحالسعادة و مصباحالسيادة اثر طاش كبريزاده (متوفي 968 ق / 1561 م)، انموذجالعلوم اثر ميرداماد (متوفي 1041 ق / 1631 م)، كشفالظنون اثر حاجي خليفه (متوفي 1068 ق / 1658 م)، بحارالانوار اثر علامه مجلسي (متوفي 1111 ق / 1699 م)، كشاف اصطلاحات الفنون اثر تهانوي (متوفي 1158 ق / 1745 م)، دو اثر العلوم و جداول الرسوم اثر ميرزامحمد اخباري (متوفي 1232 ق / 1817 م)، جام جم في آثار العلم اثر ملاحسين جمعي (متوفي 1319 ق / 1901 م)، الذريعه الي تصانيف الشيعه اثر آقابزرگ تهراني (متوفي 1389 ق / 1969 م) و صدها مجموعه چند دانشي ديگر در سدههاي مختلف اسلامي.
اين مجموعهها بيشتر به شكل موضوعي تهيه و تنظيم شده بودند؛ و به صورت پراكنده تنظيم الفبايي نيز در ميان اين مجموعهها يافت ميشد. اما درواقع تحول تنظيم مطالب دايرةالمعارفي از ترتيب موضوعي و رشتهاي به الفبايي به صورت كامل در اواخر سده هفده و اوايل سده هجدهم ميلادي ابتدا در اروپا تثبيت شد و سپس در كشورهاي اسلامي و ايران رواج عام يافت. در كشورهاي اسلامي عربيزبان، به جاي اين عنوان گاه از عنوان «موسوعه» نيز استفاده شده است.
پيدايش مجموعههاي علمي چند دانشه و جنگهاي دايرةالمعارفگونه، در ايران، ريشه و سابقهاي ديرينه و حتي پيش از اسلام دارد كه از آنجمله ميتوان به مجموعه «دينكرت» (Denkart) يا دينكرد، نام برد كه در اواخر سده سوم هجري / نهم ميلادي تدوين شد و با گرايش بيشتر ايرانيان به اسلام، اين دانش جديد، در ميان آنان بيش از پيش رواج يافت و موجب ايجاد دانشنامهها، و مجموعههاي چنددانشي گوناگون گرديد كه به بسياري از آنان پيش از اين اشاره شد.
اما پيشينه ظهور دايرةالمعارفهاي فارسي در ايران به اوايل سده پنجم هجري / يازدهم ميلادي بازميگردد كه نمونههاي بارز آن: دانشنامه علايي از ابوعليسينا، جام جهاننما از بهمنيار، كيمياي سعادت از غزالي، نزهتنامه علايي از شهمردان رازي است؛ و از همين دست در اين اواخر ميتوان از لغتنامه علياكبر دهخدا دايرةالمعارف فارسي اثر مصاحب، دانشنامه ايران و اسلام، دايرةالمعارف تشيع و دايرةالمعارف بزرگ اسلامي نام برد.
يكي از اين مجموعهها كه اكنون مورد سخن و نوشتار ماست، كتاب ارزنده و عمومپسند معارف و معاريف = دايرةالمعارف جامع اسلامي است كه ميتوان آن را نوعي دايرةالمعارف حديث و فقه نيز ناميد. زيرا براي هر عنوان و مدخل آن كه به صورت الفبايي تهيه و تدوين شده است، حديث يا احاديثي و گاه حكمي فقهي استخراج شده است.
مؤلف اين اثر و دانشنامه، چنانكه خود نوشته، در 1313 ش / 1354 ق / 1935 م؛ در روستاي گنخك دشتي، از توابع بوشهر، ديده به جهان گشوده و در 1368 قمري به همراه پدر خود وارد حوزه علميه نجف شده است. پس از هجده سال كه در آن حوزه مقدس به تحصيل پرداخت، به زادگاه خويش بازگشت و پس از دو سال اقامت در شهر خور موج، به درخواست مردم بوشهر و با عنوان نماينده آيتالله العظمي سيدمحسن حكيم به آن شهر رفت و پس از 15 سال اقامت در آن شهر به دارالعلم قم مهاجرت كرد و به تأليف و تصنيف كتابهاي دروس حوزوي و شرح و بسط آنها پرداخت و اين مجموعه حاصل سالها تلاش و كار مداوم وي است.
وي در مقدمه چاپ نخست پنج جلدي اين اثر كه در 1369 ش. انتشار يافت، هدف خويش را از تهيه اين مجموعه چنين باز نموده است: «در آغاز هدف اين بود كه مطالبي ديني، اخلاقي، اجتماعي را از متن احاديث استخراج و ترجمه نموده و دستهبندي كند و آنها را ذيل عناوين و مداخل، واژههاي مجرد و تركيبي كه فرهنگ جامعه اسلامي با آنها مأنوس است قرار داده و به صورت الفبايي تنظيم سازد. اما درحين عمل به مصداق «الكلام تجرّ الكلام» به نگارش اموري ناچار شده كه در اول هدف نبوده است. زيرا در اول تهيه فرهنگ و دايرةالمعارف حديث موردنظر بوده است. از اين رو، در اين مجموعه از آيات قرآني نيز، استفاده شده، چنانكه به تدوين شرح حال افراد و اشخاص و مسائل مختلف ديگر اقتصادي، سياسي و جغرافيايي نيز پرداخته شده است و نام كتاب نيز از همين سرچشمه گرفته است. زيرا از يك طرف كتاب شامل معارف بزرگ و شكوهمند اسلامي است و از جانب ديگر شرح حال بسياري از معاريف و شخصيتها نيز در آن فراهم آمده است كه جمعاً نام معارف و معاريف به خود گرفته است.»
با موضوعاتي مانند: احكام، اخلاق، تاريخ، علوم، اعلام و اصطلاحات اسلامي، اين اثر بار اول در پنج جلد در 1369 شمسي در قم منتشر گرديد با 2443 صفحه. چاپ دوم با تجديدنظر و اضافات در 10 جلد شامل 6949 صفحه و در تيراژ 2000 نسخه در 1376 شمسي در قم انتشار يافت؛ و اكنون در اين چاپ با تعداد صفحات بيشتر، تجديدنظر و اضافات كلي در آن صورت گرفته كه خود نشانگر همت بسيار اين مؤلف دانشور و فرزانه است. در اين چاپ جديد، پس از نام اصلي آن (معارف و معاريف) نام «دايرةالمعارف جامع اسلامي» نيز ديده ميشود كه خود بيانگر قصد و نيت مؤلف و ازدياد موضوعات جديداسلامي و مداخل و عناوين ديگر است.
كساني كه چاپ اول اين اثر را مطالعه كردهاند وقتي چاپ جديد آن را مشاهده ميكنند، به خوبي تفاوت ميان اين دو چاپ را درمييابند و مطالب و مداخل اضافي را آشكارا ميبينند و همچنين زحمات و كوشش را نيز كه مؤلف در اضافه كردن و گسترش دادن عناوين و مدخلهاي پيشين و هرچه بيشتر بارور كردن و مفيدتر ساختن آنها متحمل شده است، به خوبي درمييابند.
تلاش و كوششي كه مؤلف اين مجموعه در استخراج احاديث براي هر عنوان از عناوين اين دانشنامه، نموده واقعاً ستودني است. براي مثال، عناوين: اگر، امانات، اوباش، بازجويي، بافندگي، بوريا، پيري، تنور، جاسوس، جرعه، جريدتين، جنازه، حوله، خار، درباري، رشوه، روضه، سبزه، سوگواري، شعار، شوخي، ضريح، عرفيّات، عمومي، گريه، مجلي، مو، مهمان، نوشابه، هضم، هيزم، واژهها و اصطلاحات و عناويني است بسيار مأنوس كه همه خيال ميكنند معاني آنها را كاملاً ميدانند؛ و چون بسيار در سطح فرهنگ و جامعه متداول است، همگان تصور ميكنند به معاني و مفاهيم آنها آشنايي دارند. اما اينكه اين افراد تا چه اندازه و تا چه محدودهاي قادر به توضيح و شرح و بسط آنها هستند، مشخص نيست و اگر از كسي پرسيده شود كلمه «اگر» يا «خار» يا «مو» را توضيح دهد، پس از لختي درنگ خواهد گفت: «اگر» همان «اگر» يا «خار» همان «خار» يا «مو» همان «مو» است ديگر. همانند آن كه از وي پرسيدند: «انا اعطيناك الكوثر» يعني چه؟
گفت: يعني «انا اعطيناك الكوثر» و ديگر هيچ.
حال بايد توجه داشت كه انتخاب اين عناوين و استخراج آيات و احاديث از كتابهاي مختلف روايي براي توضيح و تبيين اين اصطلاحات آشكار و رايج، از نظر جامعه، خود چه كار طاقتفرسايي است و چه زحمت و رنج بسياري ميطلبد.
همچنين يافتن عناويني مانند: اقليما، اليّا (پيغمبري از بنياسرائيل) اوطاس، بارقليط، جابلقا و جابلسا، جت (قومي صحرانشين در هند)، جعفر (نهري در بهشت)، جلاهق، جودي (كوه)، خرفه، خرنوب، رضوي (كوه)، سبوح، سحور، سقنقوري، سكماسك، سكون، سلقلق، طهليل (نام ملك)، عبيطه، غرانيق غلول، كلور، مايوسنج (نام غلامي است)، مخافير و مانند اينها در منابع گوناگون و مآخذي كه كمتر در دسترس است، نيز كوشش جدي ميطلبد و عشق وافر و حوصلهاي زياد؛ به ويژه اگر گردآورنده و تهيهكننده تنها يك نفر باشد. اين كار اگر گروهي انجام گيرد خود شاهكار است؛ چه رسد به اينكه يك نفر يك تنه چنين كار سترگي را انجام دهد. در انتخاب عناوين تركيبي نيز دقت شده است كه از متن فرهنگ جامعه استخراج شوند و در ذيل آنها مسائل و موضوعات مهم اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي به بحث گذاشته شوند. اين عناوين تركيبي گاهي بسيار جالب، خواندني، شيرين و جذاب است. زيرا بسياري از اين عناوين را در كمتر جايي ميتوان پيدا كرد كه به اين جذابي و شيريني، مباحثي را به دنبال داشته باشد. براي نمونه، به اين عناوين و مدخلها توجه شود:
آب دادن، آب سرد، آبگوشت، آرايشگر، خانواده فرعون، آزادي بيان، آسياي جهنم، آيات نهگانه موسي (ع)، ابن الوقت، اختلاف افراد بشر در خلقت، ارباع كوفه، اشعريهاي قم، انقلابيون خودسر، با آل علي هر كه درافتاد…، بقلة الحمقاء، بيت ايل، پيرزن، تاريخ تكرار ميشود، تلخي جان كندن، جانوراني كه در كشتي نوح بودند، جايزه سلطان، جنگانيدن حيوانات، چهارقل، چين نخل، حديده محماة، حزب اللهاي، حمالة الحطب، حليله شرعي، خشت طلا، اصحاب عيسي، دابة الارض، دحوالارض، دست زدن (كف زدن) دينفروش، ذوالجناح، رنگ كردن مو، ريگپراني، سلسلةالذهب، سؤال قبر، شبنشين، مالك دوزخ، مسئلهگر، نامه عمل، ناودان كعبه، ولگردي، هوچيگري، هورقيما و صدها عنوان تركيبي ديگري كه در كمتر كتابي ثبت و تشريح شده است، در اين كتاب و مجموعه با شيوهاي جالب و خواندني جمعآوري شده است. از همه مهمتر اينكه ذيل هر يك از اين عناوين به تناسب يك يا چند حديث و روايت استخراج و ترجمه شده است.
اين دانشنامه همچون ديگر دايرةالمعارفهاي علمي و تخصصي جديد به شكلي منظم و با عناويني مشخص و روشمند نيست؛ و در بسياري از موارد انتخاب عناوين و مدخلها بدون ضابطهاي مشخص و دائرةالمعارفي و شناخته شده است و حتي با ديگر فرهنگها و مجموعههاي چند دانشي سنتي در فرهنگ اسلامي نيز تناسبي ندارد و تنها از قاعده الفبايي كردن عناوين پيروي شده و همچنين بسياري از مدخلها، عناوين دايرةالمعارفي به شكل معهود و رايج نيستند و تنها يك لغت به شمار ميروند. با اين حال ميتوان اين كتاب جامعالاطراف را كه در ظن خود كمتر نظير آن پيدا يافت ميشود، يكي از مجموعههاي چند دانشي و دايرةالمعارفي و دانشنامهاي به شمار آورد و از آن استفاده فراوان برد. به ويژه كه كوشش شده است مطالب ذيل عناوين كوتاه و مختصر اما مفيد باشد و با نثري رايج و همه كس فهم و با شكل ظاهري خوب و دوستونه و حروفچيني جالب و تجليدي زيبا و چشمنواز منابعي كه مورد استفاده مؤلف محترم قرار گرفته بيشتر منابع و مآخذ حديثي و روايي است؛ مانند: كتب اربعه: اصول و فروع كافي، كتاب من لايحضره الفقيه، تهذيب الاحكام، الاستبصار؛ و كتب سته يا به تعبير درستتر كتب تسعه: صحيح مسلم، صحيح نجاري، مشهد احمدبن حنبل؛ سنن ابوداود، سنن نساني، سنن ترمذي سنن ابن ماجه، الموطا مالك و ديگر مجاميع حديثي و روايي مانند: خصالي؛ مواعظ؛ كمالالدين صدوق، مصابيح، جامعالاصول، تهذيب الكمال، تحفة الاشراف، مشكل الاثار، مستدرك حاكم، سنن بيهقي، كنزالعمال، منهاجالسنة، اعلام الوري، وسائل الشيعه، مستدرك الوسائل، بحارالانوار و دهها كتاب حديثي ديگر از شيعه و سني.
نويسنده از منابع تاريخي و رجالي همچون: سيره ابن هشام، طبقات ابن سعد، فهرست ابن نديم، فهرست طوسي، رجال طوسي، رجال نجاشي، رجالكش، تاريخ يعقوبي، تاريخ طبري، مروجالذهب، اسدالغايه، الاصابه، الاستيعاب، وفيات الاعيان، الكامل ابن اثير، تاريخ ابن خلدون و بسياري از كتابهاي تاريخي، رجالي و طبقات ديگر نيز، استفاده كرده است. چنانكه از فرهنگها و قواميس مانند: تهذيب اللغه، اساس الاقتباس، غياثاللغات، منتهي الارب، لسان العرب، فرهنگ نظام، آذندراج، برهان قاطع، لغتنامه دهخدا و فرهنگها و قواميس ديگر نيز بهره برده است.
او از كتابهاي تفسير مانند: تفسير طبري، تفسير مجمعالبيان، تفسير دُرّالمنثور، تفسر صافي، تفسير الميزان و صدها تفسير ديگر از شيعه و اهل سنت غافل نبوده و از آنها در تدوين و مفيدسازي اين مجموعه استفاده كرده است. همچنين از بسياري كتب فقهي شيعه و سني، كتابهاي اخلاقي، حقوقي، ادبي، دايرةالمعارفهاي عمومي و تخصصي و مجاميع علمي ديگر نيز در حد لزوم بهرهبرداري كرده است و ميتوان ادعا كرد كه مؤلف، به ويژه در اين ويرايش جديد اثر و تأليف در زمينههاي گوناگون علوم و فنون استفاده كرده است. اما تكيه اصلي و سند مهم و كادر استخراج احاديث و روايات، همان كتاب جامع و دايرةالمعارفگونه بحارالانوار علامه مجلسي بوده است و ميتوان ادعا كرد كه هيچ عنواني در اين مجموعه نيامده مگر اينكه بحار يكي از منابع آن است.
اميد است كه جوانان و عامه مردم كه وقت و حوصله و بودجه كافي جهت خريداري كتابهاي گوناگون ندارند، ازاين كتاب به خوبي بهره ببرند و ساعات شيرين و خوشي را در پرتو اطلاعات گونه گون و جذاب و شيرين آن سپري سازند.
نكته آخر اينكه چنانكه خود از مؤلف محترم و نويسنده دانشور اين مجموعه شنيدهام لوح فشرده اين مجموعه نيز تهيه و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است؛ تا آنانكه دستي به كامپيوتر دارند به راحتي بتوانند از اين دانشنامه بهره برگيرند.
ارسال توسط کاربر : sm1372
/ن