[کامل از کد74603] الهام در لغت به معنای القای مطلبی در نفس و جان است (لسان العرب، ج 12، ص 555) بنا بر برخی تفاسیر الهام دارای معنای عام و خاص است. معنای خاص الهام ویژه اولیا و اوصیا است که گاهی با واسطه و گاهی بدون واسطه می باشد. الهام با واسطه توسط صدایی که از شخص خارج می گردد و آنگاه شنیده و معنای مقصوداز آن فهمیده می شود، صورت می پذیرد. این حالت، مانند رؤیا، در حالات اولیه انبیاء رخ می دهد و اهل حق آن را وحی خفی به شمار می آورند. اما الهام بدون واسطه عبارت است از القای معانی و حقایق در قلوب اولیاء از عالم غیب که ممکن است به صورت دفعی و ناگهانی باشد و ممکن است به تدریج صورت پذیرد. معنای عام الهام نیز گاهی با سبب و گاهی بدون سبب و نیز گاهی حقیقی و گاهی غیر حقیقی است. الهام حقیقی با سبب از راه تزکیه و تصفیه نفس به دست می آید. الهام غیرحقیقی و بدون سبب، برای افرادی که استعداد خاصی دارند، به مقتضای ویژگی های خاص نژادی و جغرافیایی حاصل می شود مانند براهمه، کشیشان و راهبان (نگا: سید حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، صص 454 – 455). برخی الهام را مربوط به جنبه ولایت و وحی را مربوط به جنبه رسالت و نبوت دانسته اند و معتقدند الهام، تنها از نوع کشف معنوی صرف است و از این رو، وحی از خواص نبوت و متعلق به ظاهر و الهام از خواص ولایت و مربوط به باطن است و چون ولایت بر نبوت، تقدم شرفی دارد، الهام نیز برتر از وحی خواهد بود. علاوه بر آن که وحی مشروط به تبلیغ است ولی الهام چنین نیست (شرح فصوص الحکم، داود قیصری، ص 111 ؛ الفتوحات المکیه، ابن عربی، ج 1، ص 78). قلب انسان به گونه اى است که دایماً جایگاه ورود و خطور افکار گوناگون است. به گونه اى که هیچ لحظه اى بدون خاطره و فکر نمى باشد. این خاطره ها گاه به گونه اى است که انسان را به کارهاى نیک و پسندیده دعوت مى کند و او را به انجام آن ترغیب و تشویق مى کند. این گونه خاطره ها را «الهام» مى نامند. داشتن عقاید درست و منطبق با موازین و معیارهاى دین و آراسته بودن به اعمال شایسته و نیک و برخوردارى از نیّتى صاف و قرب باعث مى شود قلب انسان جایگاه خاطره هاى خوب و فرودگاه افکار و الهامات شادى بخش باشد. گاهى در اثر وجود زمینه مناسب در دل و جان انسان، راه حل خروج از بن بست ها و حل مشکلات به دل او انداخته مى شود و با انجام کارهاى شایسته و خیر، زمینه موفقیت و سعادت بیش از پیش فراهم مى گردد. لذا پیامبران(ع) که فضاى دل و جانشان پیوسته با عطر یاد خداوند معطر است، علاوه بر دریافت وحى که نوعى ادراک و فهم ویژه نسبت به مسایل پنهان و مخفى است، بسیارى از مطالب را از طریق الهام و انداخته شدن به قلبشان مى فهمیدند و نیز اولیاى پاک الهى و بندگان مخلص و مطیع او نیز از این موهبت برخوردار بوده اند. برعکس انجام گناه و آلوده کردن فضاى جان و قلب با آلودگى عصیان و پلیدى ها، روح انسان را تیره و تار مى سازد و به دنبال چیزهایى که به قلب چنین فردى خطور مى کند، متناسب با همان روح تیره و تار اوست و این واردات و خواطر او را به بدى و زشتى و گناه تشویق مى کند و این نوع افکار و خاطره ها که نقطه مقابل الهام است «وسوسه» نام دارد.برای مطالعه بیشتر به کتاب معراج السعاده با این آدرس رجوع کنید http://www.hawzah.net/Per/K/Merajalsaadah/Index.htm[پایان کد انتخابی]