استادان و شاگردان سیّد رضی (ره)
فرهنگ بشری در محیطی رشد می کند که آن محیط آزاد و دارای تسامح و گذشت علمی باشد. آزاد بدین معنا که آموختن و آموزش دادن و پژوهش در هیچ رشته ای از دانش ها ممنوع نباشد تا هر کس بتواند در هر رشته ای به تخصص و استادی برسد. تسامح و گذشت هم یعنی هیچ دانشی وابسته و پیرو اندیشه های سیاسی و عقاید خاصی نباشد. افزون بر اینها، امکانات، از هر جهت در خدمت آموزش و پژوهش و دانش باشد، به گونه ای که دانشمند و پژوهشگر برای دست یافتن به نتیجه ی یک تحقیق علمی، از هر جهت بی نیاز باشد.
در روزگار مورد بحث، به علت چیرگی آل بویه بر بغداد که مرکز خلافت اسلامی بود، همه ی آن عوامل دست به دست هم دادند و یک محیط فرهنگی بسیار پیشرفته و آزاد ایجاد کردند. آل بویه یک خاندان شیعه ی ایرانی بودند. فرهنگ ریشه دار و ژرف ایرانی آنان را برانگیخت تا محیطی آزاد برای فرهنگ جهانی و بشری در بغداد ایجاد کنند، و تشیّع دو ویژگی خردگرایی و آزاداندیشی بدانان بخشیده بود و با آن خصلت ها توانستند محیطی فرهنگی سرشار از تسامح و گذشت پدید بیاورند.
در آن محیط و شرایط، دانشمندان بسیاری با دین ها و مذاهب گوناگون، در دانشگاه ها و مدارس آموزش می دیدند و آنچه داشتند، می آموختند. کتاب های بی شماری در رشته های مختلف علوم تألیف کردند.
در چنان محیط آزاد علمی و فرهنگی بود که سیّد رضی متولد شد، پرورش یافت، فرهیخته گردید و به تألیف اثر بزرگی چون نهج البلاغه موفق شد.
بی هیچ تردیدی در تألیف نهج البلاغه دو عامل دست به دست هم داده اند که بدون هر یک، عامل دیگر نمی توانست مؤثر باشد و به چنین نتیجه ی بی مانندی دست بیابد.
این دو عامل یکی همان محیط فرهنگی آزاد و ژرف و گسترده؛ و دیگری شخصیت فرهیخته، خردگرا و آزاداندیش سیّد رضی بود. آیا شخصیت ها هستند که چنان محیطی ایجاد می کنند، یا محیط چنان شخصیت هایی پدید می آورند؟ تاکنون پاسخ قطعی نیافته اند، لیکن آنچه مسلم است تأثیر این دو عامل بر یکدیگر است و نتیجه ای که از آن دو می زاید، به یک اندازه وابسته به هر دو می باشد.
سیّد رضی در چنان محیطی آموزش دید و بالید و به فرهیختگی رسید. اما نمی توان هر یک از محیط، یا وراثت، یا خانواده یا تعلیم و تربیت را، بدون در نظر گرفتن دیگری، در رشد و بالندگی و فرهیخته شدن کسی مؤثر دانست. از این روی در اینجا به یکی از آن عوامل یعنی استادان سیّد رضی می پردازیم که در کنار دیگر عوامل به ساخته شدن چنان شخصیتی توفیق یافتند.
تاریخ می گوید هیچ استاد نام آور و متبحّری در هیچ یک از رشته های علوم انسانی، در آن روزگار در بغداد نبوده است که این دو برادر از وجود آنان بهره نبرده باشند.
از جمله استادان سیّد رضی اشخاص زیر می باشند:
1. ابواسحاق ابراهیم بن احمد بن محمد طبری، فقیه مالکی (متوفّا به سال 393 ه):
فقیه محدّث و دانشمند اهل تألیف. شریف رضی، رحمه الله، در نوجوانی قرآن را در نزد او خواند. روزی به او گفت: شریف، کجا منزل داری؟ گفت: در خانه ی پدرم در کوی «باب مُحوَّل». گفت: کسی مانند تو نباید در خانه ی پدرش ساکن باشد. خانه ی خودم در کوی کرخ را که به «دارالبرکة» معروف است، به تو بخشیده ام. رضی نپذیرفت و به وی گفت: من تاکنون از پدرم نیز هرگز چیزی را نپذیرفته ام. گفت: حق من بر تو، بی تردید، از حق پدرت بیشتر است، زیرا من کتاب خدای تعالی را حفظ تو کرده ام. لذا سیّد آن هدیه را پذیرفت.
2. ابوعلی حسن بن احمد بن عبدالغفار فارسی فسوی نحوی (متوفّا به سال 377 ه):
سوارکار میدان علم و ادب، و مقصد همه ی دانش پژوهان که کتاب هایش مرجع تحقیقات ژرف و با ارزش است. در روزگار خویش پیشوای علم نحو بود.
از آثار او الایضاح در نحو؛ المقصور و الممدود؛ الحجة فی علل القراءات است. سیّد رضی نحو را در نزد وی آموخت، و در کتاب خودش المجازات النبویه (ص 97 ذیل مجاز 94) از او روایت می کند و اجازه ی نقل از کتاب الایضاح را از وی دارد.
3. ابوسعید حسن بن عبدالله بن مرزبان بغدادی نحوی معروف به قاضی سیرافی (متوفّا به سال 368 ه):
از بزرگان نحو و ادبیات بود، و در بغداد علوم قرآن و نحو و زبان و فرایض درس می داد.
سیّد رضی کمتر از ده سال داشت که در نزد او نحو آموخت. مدتی در بغداد به قضاوت اشتغال داشت. از آثار او: شرح کتاب سیبویه، شرح مقصوره ی ابن دُرَید و جز آنهاست.
4. ابوالحسن قاضی عبدالجبار بن احمد بغدادی شافعی معتزلی (متوف به سال 415 ه در ری):
محدّث و ادیب و فاضل و از قاضیان بزرگ بغداد به شمار می رود. به دینداری و عقیده و زهد مشهور است. سیّد رضی کتاب قاضی عبدالجبار، شرح اصول الخمسة و کتاب دیگرش العمدة فی اصول الفقه را در نزد او خوانده است. سیّد رضی در کتاب مجازات النبویة و تلخیص البیان چند بار از او نام برده است، و می گوید: از جمله تعلیقاتی که درباره ی «رؤیت» از قاضی القضاة ابی الحسن عبدالجبار بن احمد نوشته ام…
5. ابویحیی عبدالرحیم بن محمّد فارقی خطیب، مشهور به ابن نباته (متوفّا به سال 374 ه):
و ملقّب به خطیب مصری، و از بزرگان خطبای شیعه، و صاحب دیوان الخطب المنبریه. ابن نباته پس از بغداد به حلب رفت و در خدمت سیف الدوله بود، و با خطبه هایی آتشین مردم را به حمایت از سیف الدوله در جهاد با رومیان برمی انگیخت. ابن نباته به تقوا و صلاح شهرت داشت. سیّد رضی فنون بلاغت و ادبیات را از ابن نباته آموخت، و پیوسته ملازم او بود تا اینکه وی به حلب عزیمت کرد.
6. ابومحمد عبدالله بن محمّد اسدی اکفانی قاضی (متوفّا به سال 405 ه):
عالم فاضل، از قاضیان پارسا و بافضیلت که مدتها قضاوت بغداد را به عهده داشت. سیّد رضی مدتی شاگردی او را کرده و مختصر ابی الحسن الکرخی را در نزد او خوانده است.
7. ابوالفتح عثمان بن جنّی موصلی بغدادی نحوی (متوفّا به سال 392 ه):
از همه ی اهل ادب استادتر بود، و از همه ی آنان در نحو عالم تر، و دانش او در تصریف بیشتر از دانش او در نحو بود. و هیچ یک از پیشوایان ادب، چون او نمی توانست مشکلات ادبی را رفع و کلمات پیچیده را شرح کند. متنبّی می گفت: ابن جنّی از شعر من بیشتر از خودم شناخت دارد.
سیّد رضی نحو را، پیش از علی بن عیسی ربعی شیرازی، در نزد او خوانده است. و در کتاب المجازات النبویة، در موارد بسیار از ابن جنّی نقل کرده است.
8. ابوالحسن علی بن عیسی رَبعی بغدادی شیرازی (متوفّا به سال 420 ه):
در نحو و زبان عربی امام، و در ادبیات ممتاز، و در علم عروض و شعر دستی توانا داشت. مدتی در بغداد در نزد سیرافی ادبیات را فراگرفت، سپس به شیراز رفت و بیست سال در نزد ابوعلی فارسی درس خواند.
سیّد رضی در کتاب حقائق التأویل فی متشابه التنزیل (1) می نویسد:
استادمان ابوالحسن علی بن عیسی نحوی، دوست ابوعلی فارسی به من گفت. و من پیش از اینکه نزد استادمان ابوالفتح عثمان بن جنّی درس بخوانم، خواندن نحو را در نزد این شیخ آغاز کردم، و مختصر الجرمی، و بخشی از کتاب الایضاح ابوعلی فارسی را نزد او خواندم، و مقدمه ای به عنوان مدخلی برای ورود به نحو املا کردم؛ و نیز عروض نوشته ی ابی اسحاق زجّاج، و قوافی نوشته ی ابوالحسن اخفش را در نزد او خواندم.
9. ابوحفص عمر بن ابراهیم بن احمد الکنانی (2) (متوفّا به سال 390 ه):
محدّث دانشمند و ثقه و صدوق. سیّد رضی در کتاب المجازات الآثار النبویه چند بار از او نام برده است.
وی از جمله استادان قرائت قرآن و حدیث سیّد بوده است.
10. ابوالقاسم عیسی بن علی بن عیسی بن داوود بن الجرّاح بغدادی (متوفّا به سال 391 ه):
نویسنده و عارف به علوم پیشینیان. پدرش از وزیران بزرگ بود، و خود او در دیوان رسائل برای الطائع لله خلیفه به نویسندگی اشتغال داشت. شعر نیز می سرود، و گرایش علمی او از شعرش پیداست.
ابن کثیر گفته است که او صحیح السماع بود و علم بسیاری داشت، و تا اندازه ای متهم به مذهب فلاسفه بود. (3) از جمله آثار او اجزاء فی الحدیث و اللغة الفارسیة است.
سیّد رضی از وی استماع حدیث کرده در کتاب خود مجازات النبویه از او نام برده است.
11. ابوعبیدالله محمد بن عمران بن موسی مرزبانی (متوفّا به سال 384 ه):
إخباری و مورّخ و ادیب، اصلش از خراسان و زادگاه و محل وفاتش بغداد است. (4)
سیّد رضی و سیّد رضی هر دو از او حدیث شنیده اند.
12. ابوبکر محمد بن موسی الخوارزمی بغدادی (متوفّا به سال 403 ه):
فقیه و دانای به حدیث بود، و گروهی از فقها و بزرگان شاگردی او را کرده اند.
خطیب بغدادی (5) می گوید: وی شیخ اهل رأی و فقیه آنان بود و ریاست و فتوا در مذهب امام ابوحنیفه به وی رسیده است. (6)
سیّد رضی مختصر الطحاوی در فقه را نزد او خوانده است.
13. ابوعبدالله محمّد بن محمّد بن النعمان بن عبدالسلام المفید البغدادی (متوفّا به سال 413 ه):
از فقهای بزرگ و متکلّمین نامدار شیعه در نیمه ی دوم قرن چهارم و چند سال نخست قرن پنجم هجری. داستان رؤیای شیخ مفید و آموختن فقه به سیّد مرتضی و سیّد رضی مشهور است. (7)
جریان خواب دیدن شیخ مفید، در غیبت حسین (پدر سیّد رضی) که به فرمان عضدالدوله در زندان اصطخر فارس به سر می برد، اتفاق افتاده است. شیخ مفید حدود دویست اثر در موضوعات مختلف، بخصوص فقه و کلام، تألیف کرده است.
14. ابومحمد هارون بن موسی بن احمد بن سعید بن سعید الشیبانی التَلّعُکبَرِی (متوفّا به سال 385 ه):
فقیه ثقه و جلیل القدر. سیّد رضی، مانند دانشمندان بسیار دیگر، شاگردی او را کرد، و از او، به طور مستند، حدیث نقل کرده است. از جمله حدیث کمیل از امیرالمؤمنین را، در کتاب خصائص امیرالمؤمنین (علیه السّلام) (8) مستنداً از قول این استاد نقل می کند.
از جمله آثار وی کتاب الجوامع فی اصول الدین است.
15. ابومحمد سهل بن احمد بن عبدالله بن سهل دیباجی (متوفّا به سال 380 ه) (9):
از محدّثان بزرگ شیعه است که در بغداد ساکن بود. مورد تأیید علمای رجال شیعی است. سیّد رضی، ذیل حدیث 195 رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): «الخَلقُ عیال الله عزّ و جلّ…» (10) می گوید: این حدیث را سهل بن احمد بن عبدالله بن سهل الدیباجی از قول محمد بن یحیی الصولی، نیز برای ما حدیث کرد.
16. محمد بن یحیی بن مهدی، ابوعبدالله جرجانی (متوفّا به سال 397 ه):
فقیه حنفی، از مردم جرجان، ساکن بغداد که در همانجا درس می داد، کتاب ترجیح مذهب أبی حنیفه و القول المنصور فی زیارة سیّد القبور از اوست. (11)
سیّد رضی در ذیل حدیث 148 از کتاب مجازات آثار النبویة (12) می گوید: «و ابوعبدالله محمد بن یحیی الجرجانی الفقیه به من گفت: در نظر یاران ما [حنفیان] نماز برتر از روزه است…».
این گفته نشان می دهد که سیّد رضی برای فراگرفتن فقه همه ی مذاهب اسلامی، از فرصت وجود دانشمندان بسیاری که در بغداد می زیسته اند و در پرتو آزادی بیان، فرهنگ گسترده و پیشرفته ای پدید آورده بودند، کمال استفاده را می کرده است.
کسانی که در صفحات پیشین به اجمال معرفی شدند، ظاهراً عده ای از استادان مشهور و شناخته شده ی سیّد رضی هستند که در شرح حال های سیّد از آنان نام برده شده، یا سیّد در آثار و اشعار خود یادشان را آورده است. گذشته از این بزرگواران، سیّد رضی با دانشمندان و شاعران و ادیبان بسیاری مراوده و مناظره و مکاتبه داشته و نکته ای از آنان آموخته یا بدانان آموزش داده است. آثار عمیق و پر ارزش سیّد گویای چنین واقعیتی است.
شاگردان سیّد رضی
اگرچه دانشمندان، پیش از دوران تخصص علمی، جامع علوم زمان خود بودند، لیکن اگر این جامعیت، با مسئولیت های والای اجتماعی، و موقعیت های بلند معنوی، و منزلت بی نظیر خانوادگی همراه گردد، فرایند فرهنگی مهمی برای اجتماع و تاریخ به جای می گذارد. سیّد رضی دارای چنین جایگاه کم مانندی بود. او که از خردسالی استعدادهای خدادادی خویش را به کار انداخته بود، و سپس نزد استادان زبردستی در رشته ی خودشان درس خوانده بود، توانست در دوران جوانی به تعلیم شاگردانی دست یازد، و زکات علم ژرف و عمیق خود را، به مجتمع بپردازد.
سیّد برای اینکه بتواند تعلیم را به خوبی انجام دهد، مدرسه ای در نزدیکی خانه ی خود، در کوی کرخ بغداد، تأسیس کرده آن را «دارالعلم» نامید. این مدرسه ساختمان ها و تالارهایی برای تدریس، سخنرانی و محل تشکیل جلسات بحث و پژوهش و گفتگوهای علمی داشت، و غرفه هایی برای زیستِ دانشجویان داشت، و در کنار آنها از کتابخانه ی بزرگی برخوردار بود که با ارزشترین و مهمترین مراجع و منابع عربی و اسلامی را در خود جا داده بود. سیّد سرپرستی هر سه بخش مدرسه را خود به عهده داشت، و شخصاً به امور مدرسه و دانشجویان و کتابخانه رسیدگی می کرد. تلاش پیوسته ی او بر این بود که خیال دانشجو از جهت نیازهای زندگی راحت باشد، و با فراغ بال و آسودگی خاطر به درس خوانده و تحصیل بپردازد. از این مدرسه ی مشهور که آوازه اش در سراسر عراق آن روز و مصر و دیگر سرزمین های اسلامی پیچیده بود، دانشمندان بسیاری فارغ التحصیل شدند، و هر یک به نوبه ی خود دانش های فراگرفته از سیّد را به نسل های دیگر منتقل کردند. در اینجا به اجمال چند تن از این مشاهیر را معرفی می کنیم:
1. ابوزید سیّد عبدالله الکبایکی الحسنی الجرجانی:
فقیه عالیقدر، و مجتهد محقّق و عالم فاضل، معروف به ابوزید کبایکی، در خدمت سیّد مرتضی و سیّد رضی هر دو شاگردی کرد، و پس از درگذشت استادش، از هر دو روایت می کرد، و به تدریس اشتغال داشت، و حوزه ی درسی داشت که عده ای از بزرگان علم و ادب در آن حوزه حاضر می شدند، و شاگردانی تربیت کرد که یکی از آنان، فرزند خود او، ابوالفضل المنتصر (ف. 533 ه) از مشایخ ابن شهر آشوب مازندرانی است. تعلیمات و رسائلی در فقه دارد و از دانشمندان قرن پنجم بغداد به شمار می رود.
2. ابوعبدالله شیخ محمد بن علی حلوائی:
عالم فاضل و ادیب و شاعر که او هم از شاگردان سیّد مرتضی و سیّد رضی، و از بزرگان ادب در قرن پنجم هجری بوده است. وی نیز حوزه ی تدریس و تعلیم داشته عده ای از فقها و علما در خدمت او درس می خوانده اند.
3. ابوعبدالله شیخ جعفر بن محمد بن احمد دُوریَستی عبسی (درگذشته ی حدود سال 473 ه):
از خاندان علم و معروف به فقه و فضل و پاکی. وی در نزد شیخ مفید و شریف مرتضی و شریف رضی علم آموخت، و در همه ی فنون و علوم اسلامی مشهور، و کثیر الروایة و التصنیف بود.
4. ابوالحسن سیّد علی بن بندار بن محمد قاضی هاشمی:
فقیه مجتهد و شیخ مشایخ، و از بزرگان مشهور در قرن پنجم. شاگرد سیّد رضی بود و از او روایت کرد. همچنین از شیخ مفید و سیّد مرتضی نیز روایت کرده است. سپس خود حوزه ی درس مستقلی تشکیل داد، عده ای از دانشمندان نزدش درس خواندند، و از او روایت کردند. به ثقه بودن و جلالت و فقاهت و علم و صدق و ورع مشهور بود، و از قاضیان بزرگ بغداد به شمار می رفت. تعلیقات و رساله هایی در فقه و ادبیات دارد.
5. حافظ ابومحمد عبدالرحمان بن ابی بکر خزاعی نیشابوری:
معروف به مفید نیشابوری (درگذشته به سال 445 ه). در ری می زیست، و از بزرگان شیوخ امامیه، و حافظ و واعظ و خطیب و ثقه بود، برای سماع حدیث به شرق و غرب مسافرت کرد و از راویان بسیاری حدیث شنید و از آنان روایت کرد، چنانکه از سیّد مرتضی و سیّد رضی و شیخ مفید حدیث روایت کرد و شاگردی آنان را داشت. از موافق و مخالف حدیث شنید، و در بغداد و دیگر شهرهای مهم اسلامی به نقل حدیث همت گماشت، و عده ی بسیاری از قول او روایت کردند.
آثار بسیاری دارد، از جمله: الأمالی، الرضویات، سفینة النجاة فی مناقب اهل بیت (علیهم السّلام)، کتاب العلویات، عیون الاخبار و مختصرات فی المواعظ و الزواجر.
6. ابوبکر نیشابوری احمد بن حسین بن احمد خزاعی (متوفّا حدود 480 ه):
ساکن ری. حافظ و فقیه و ثقه و محدّث، از بزرگان مشایخ امامیه. پدر دو عالم مشهور و محدث:
حافظ مفید عبدالرحمان بن احمد، و مفید أبی سعید محمد بن احمد، و جدّ ابوالفتوح رازی نویسنده ی نخستین تفسیر به زبان فارسی. حوزه ی درسی داشت، و علمایی از حوزه ی درس او فارغ التحصیل شده اند. از مشایخ بسیاری در بغداد حدیث شنید، و از آنان روایت کرد. آثاری داشته است که جز عنوان آنها به ما نرسیده است، از جمله، الأمالی فی الأخبار در 4 جلد، عیون الأحادیث، الروضة فی الفقه و السنن و المفتاح فی الاصول.
7. ابوالحسن مهیار دیلمی پسر مرزویه:
از زردشتیان ایرانی و از مردم دیلم (رودبار گیلان)، بود که در سال 394 ه به دست سیّد رضی مسلمان شد، و به مذهب شیعه ی امامیه درآمد و در دوستی اهل بیت (علیهم السلام)، و در رثای امام حسین (علیه السلام) شعر گفته است. وی پس از مسلمان شدن، در نزد سیّد به فراگرفتن شعر و ادبیات عربی پرداخت، و از جمله شاعران بنام در نیمه ی نخست سده ی پنجم هجری در بغداد، به شمار می رود. ابن خلّکان می گوید: «شاعری بزرگ، و بر تمام شاعران عصر خویش مقدّم بود. دیوان شعر او در چهار جلد است». (13) وفات او در سال 428 اتفاق افتاد. مهیار قصیده ای در 70 بیت، در رثای سیّد رضی دارد.
8. قاضی ابومنصور محمد بن ابی نصر عُکبری معدل بغدادی (در گذشته به سال 472 ه):
محدّث فقیه محقّق ثقة صدوق. در بغداد از شریف مرتضی و شریف رضی حدیث شنید، و از آن دو و از دیگران روایت کرد، و عده ی زیادی از او روایت کرده اند. قطب الدین راوندی و ابی عبدالله خازن از شاگردان او بوده اند.
پینوشتها:
1. این کتاب جلد پنجم تفسیر بزرگی است در متشابهات قرآن (احتمالاً در سی جلد) که تنها همین جلد پنجم در تفسیر سوره ی آل عمران تا آیه ی 48 سوره ی نساء، به طور متفرق، و تنها تفسیر آیات متشابه آنهاست، نه همه ی آیات، و این سخن را در ذیل آیه ی 36 سوره ی آل عمران: (فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَى …) آورده است. ص 87 از انتشارات دارالتراث الاسلامی، بیروت، لبنان، بی تا، (تاریخ مقدمه 1355 ه.ق).
2. ابن جوزی در المنتظم و خطیب بغدادی در تاریخ بغداد نسبت او را «الکتانی» گفته اند.
3. زرکلی، الاعلام، 290/5.
4. همان، 210/7.
5. تاریخ بغداد، 247/3.
6. تلخیص البیان، مقدمه، ص 89.
7. جریان این رؤیا در ذیل شرح حال مادر سیّد رضی گذشت.
8. ص 81.
9. عبدالغنی حسن (مقدمه ی تلخیص ص 92) می گوید در سال 385 ه فوت کرده است.
10. مجازات النبویة، ص 165.
11. زرکلی، الاعلام، 5/8.
12. صفحات 133-134.
13. وفیات الاعیان، 441/4.
منبع مقاله:
جعفری، سیّد محمّد مهدی؛ (1388)، مجموعه ی اندیشه مندان ایران و اسلام احیاگر بلاغت علوی (مروری بر زندگی و آثار سیّد رضی)، تهران: نشر همشهری، چاپ اول
/م