استاد آیتالله معرفت از منظر اخلاق علمی
چکیده
نگارنده در این مقاله اخلاق علمی مرحوم استاد معرفت (رحمة الله علیه) را از چهار منظر مورد بررسی قرار داده است (2) که عبارتند از: 1. مسئولیت شناسی؛ 2. آزاد اندیشی؛ 3. پژوهش محوری؛ 4. اهتمام به رشد و بالندگی شاگردان؛ نیز اندیشهها و نوآوریهای ایشان در عرصه علوم قرآن و فقه مورد بررسی قرار گرفته است. کسانی که در سالیان حیات پر برکت آن استاد فرزانه با منش علمی ایشان آشنایی داشتهاند، اذعان دارند که قرآن و اخلاق قرآنی تنها در آثار وی تجلی نیافت، بلکه استاد معرفت را میتوان مصداقی از کان خلقه القرآن برشمرد.
کلیدواژه:
مسئولیت شناسی، آزاداندیشی، پژوهش محوری، نوآوریهای استاد معرفت
مقدمه
تجلیل عالمان، تجلیل از علم و اندیشهوری بوده و زمینههای تشویق را برای آنان که تازه در راه تحقیق و پژوهش گام نهادهاند، فراهم میسازد. گرچه عالمان و اندیشمندان خود را نیازمند تجلیل و تبجیل ندانسته و از تلاش یکسره در طول حیات و عمر خود، جز رضایت الهی و خدمت به خلق را انتظار نمیبرند. شاهد مدعا آنکه هزاران خدمتگزار عرصه فکر و اندیشه و مجاهدان میدان قلم که لحظهای از خدمت به فرهنگ اسلام و تشییع باز نیاستادند، بیآنکه کسی از آنان یاد کند و زبانی یا قلمی به مدح و ستایش آنان به کار افتد، چشم از جهان فرو بستند و چه بسا پس از گذشت قرنها هنوز تقدیر شایسته از آنان به عمل نیامده است.
یکی از این اندیشهوران شایسته تجلیل و تعظیم که چندی است ناباورانه از میان ما رخت بربسته، فقیه و قرآنپژوه فرزانه، محقق فرهیخته و استاد حوزه و دانشگاه، حضرت آیتالله معرفت (رحمة الله علیه) است.
نگارنده که بیش از ده سال در مشهدالرضا (علیه السلام) و در دانشگاه علوم اسلامی رضوی و در چند سال اخیر در حوزه علمیه قم توفیق تلمذ، همراهی مستمر و بهرهمندی از خرمن دانش ایشان را داشته و از نزدیک با تفکرات، اندیشهها، اخلاق و سیره علمی ایشان آشنایی داشتم، در آستانه برگزاری اولین سالگرد ارتحال ایشان، مناسب دیدم ویژگیهای اخلاق و علمی این استاد فرزانه در چهار محور بازشناسانم که عبارتند از:
1. مسئولیت شناسی؛ 2. آزاد اندیشی؛ 3. پژوهش محوری؛ 4. اهتمام به رشد و بالندگی شاگردان؛
امیدوارم با این مقاله ضمن ادای بخش ناچیزی از وام خود به استاد ارجمند و ارجگذاری از همه تلاشها و خدمات علمی و عملی ایشان، تصویری گویا از شخصیت علمی این استاد فرزانه را برای جامعه علمی و فرهنگی کشورمان ارائه نمایم.
1. مسئولیت شناسی
یکی از ویژگیهای مهمی که در روایات برای عالمان دین برشمرده شده، سنگربانی و مرزبانی (3) از دین و اخلاق مردم است. زیرا شیاطین جنی و انسی به مثابه دشمنانی که جان، مال و نوامیس مردم را به خطر میاندازند، نخست بنیادهای فکری و عقیدتی مردم را تخریب میکنند و آنان را در ورطه کفر، شرک، ارتداد، شک و تردید، جبرگرایی و نظایر آن میغلتانند و در مرحله دوم ارزشها و هنجارهای اخلاقی مردم و مؤمنان را در بعد فردی و اجتماعی هدف میگیرند و با انواع حیلهها و ترفندها، فساد، فسق، لاابالیگری، ربا، رشوه و … را در میانشان رواج میدهند. دین به مثابه جان مردم و اخلاق به مثابه ناموس آنان است. در برابر چنین خطرات سهم آسایی، عالمان دینی با دانشی که آموختهاند و نیز با تقوا و معنویتی که خود را بدان آراستهاند، به مقابله و مبارزه با آنان میپردازند. براستی، اگر عالمان دین نباشند چه کسی میتواند از صدها شبهه و تردیدافکنی که همه روزه از رهگذر کتابها، مجلات، ماهوارهها و سایتها همچون ویروسهای مرگآور، اندیشه و قلب جوانان مؤمن ما را نشانه رفتهاند پاسخ دهد؟! شبهاتی که هیچ حد و مرزی نمیشناسد و تمام جغرافیای اندیشه دینی را اعم از خداشناسی، پیامبرشناسی، امام شناسی، قرآن شناسی و … مورد هجوم قرار داده است.
یک روز گفتند اسلام فاقد نظام اقتصادی است؛ روزی دیگر ادعا کردند دین تنها یک پدیده اجتماعی است که انسانها از پیش خود برای مقابله با بلاها و مصیبتها تراشیدهاند؛ روزی دیگر مدعی شدند پیامبر اسلام نابغهای بیش نبوده است؛ و ژاژگوییهای بیمنتها از این دست است. بخشی از این شبهات نیز مهمترین سند اسلام یعنی قرآن را نشانه رفته است. شبهاتی از قبیل آنکه قرآن از درون جان پیامبر همچون تراوشات عرفا تراویده است و وحیای مُنزَل از آسمان نیست؛ قرآن آموزههای خود را از کتابهای آسمانی پیش از خود به ویژه تورات و انجیل برگرفته یا از محیط و فرهنگ حاکم بر عصر نزول تأثیر پذیرفته و در نتیجه فاقد عنصر فرازمانی و فرامکانی است. در قرآن خطاها و اشتباهات علمی یا تاریخی یا ادبی راه یافته است، و. (4)
در برابر همه این شبهات که دفاع از آنها بر دوش عالمان شیعه و اهل سنت به یکسان احساس سنگینی میکند، مسئولیتی دیگر و خاص متوجه اندیشهوران شیعه است و آن اینکه ضمن دفاع و پاسخگویی به شبهات ویژهای که مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را نشانه رفته، سهم تشیع را در دفاع از قرآن بازشناساند، تا چنان نباشد که شماری از مغرضان اهل سنت مدعی باشند که شیعه آنان را در دفاع سنگری خاص در عرصه قرآن تنها گذاشته و کاری در خور انجام نداده و مسئولیت خود را بازنشناختهاند.
با توجه به این مقدمه، به گمان نگارنده، هرکس که در این چند دهه با آثار و تلاشهای علمی آیت الله معرفت آشنایی دارد، در این جهت تردید ندارد که ایشان چه در پرکردن سنگر تشیع در شناساندن قرآن و بازشناساندن سهم پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) در این زمینه و چه در عرصه دفاع از حریم قرآن و پاسخگویی به شبهات آن، دمی نیاسوده و لختی آرام نگرفته است. صرف نمودن قریب پنجاه سال از عمر شریف به عرصه قرآنپژوهی و عرضه آثاری گرانسنگ و ماندگار همچون التمهید فی علوم القرآن؛ صیانة القرآن من التحریف، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، شبهات و ردود حول القرآن الکریم و التفسیر الجامع الاثری، بهترین گواه بر این مدعا است.
حضرت استاد در زندگینامه خود آوردهاند که همزمان با تحصیل در نجف اشرف، همگام با فاضلانی که بعدها هریک چراغ فروزان علم و فقاهت به شمار آمدند، همچون آیات عظام سیدمحمد شیرازی، سیدعبدالرضا شهرستانی و شیخ محمدباقر محمودی، مجمعی علمی پدید آورده و در مجلهای با عنوان اجویة المسائل الدینیة به پاسخگویی به شبهات و پرسشهای آن دوره محال علمی و دانشگاهی عراق یا برخی از کشورهای عربی پرداختند. این اقدام در آن روزگار برای حوزههای علمیه راهگشا و تحسینبرانگیز بوده و از حس مسئولیتشناسی ایشان و همراهانشان در دفاع از مرزهای دین حکایت دارد.
بنا به نقل استاد، یکی از پرسشها ناظر به دیدگاه شیعه نسبت به مسأله ترجمه قرآن بوده است. ایشان برای پاسخ به این پرسش، به کنکاش از کتابخانه و استفسار از صاحبنظران پرداخته و پاسخی مستدل و مستند نمییابد. به استثنای مبحثی کوتاه در کتاب مصباح الفقاهه حاج آقا رضای همدانی درباره ترجمه سوره مبارکه فاتحه؛ هنگامی که استاد از طریق دوست دبیرشان به شماری از کتب عالمان اهل سنت در این زمینه دست پیدا میکنند، ناگهان به پدیدهای شگفتآور و در عین حال تحسّر برانگیز وقوف مییابند؛ و آن این که شیعه و اندیشهوران شیعه به هر دلیل در حوزه علوم قرآن در برابر حجم گسترده آثار اهل سنت کاری در خور ارائه نکردند. (5) ایشان از همان لحظه با خود پیمان میبندد که از حجم کارهای دیگر کاسته و کار تدوین تفسیر «الوسیط» را که به نگارش آن اشتغال داشتند، رها سازند و این خلأ را پر کنند. (6) تدوین یک دوره علوم قرآنی در قالب کتاب التمهید فی علوم القرآن که به تدریج و پس از سالیانی مطالعه، تحقیق و تدریس؛ در اینجا مناسب میبینیم یک خاطره از زبان استاد مرتبط با کتاب شبهات و ردود بازگو کنم:
روزی فرمودند از یکی از بزرگان به نام و پرآوازه حوزه درخواست منبعی خاص- که در اختیارشان بود- نمودم. ایشان به جای آنکه کتاب را از طریق یکی از دست اندرکاران مجموعه خود به من برسانند، خود به منزل آمدند و پس از ابراز محبت، اصرار کردند که انگشتان دست مرا ببوسند که من مانع شدم. سخن آن بزرگ این بود: «انگشتانی که در دفاع از حریم قرآن به کار افتاد بوسیدن دارد».
نگارنده با شنیدن این سخنان، به یاد برخورد عالم بزرگوار، میرزا مهدی اصفهانی افتاد که میگویند در صحن رضوی در حالی که کمرشان از کهنسالی خمیده شده بود، وقتی چشمش به چهره امام خمینی افتاد که در آن زمان حدود سی سال داشت و به حاج آقا روح الله معروف بود، به سمت او رفت و با اصرار انگشتان دست امام را بوسید و گفت: «دستی که کتاب کشف الاسرار را نگاشته، بوسیدن دارد».
چنین رفتارهای درسآموزی که از بزرگی و عظمت، آفتاب را به شرمندگی وامیدارد، برای طلاب و فاضلان جوان که تازه به عالم تحقیق و پژوهش گام نهادهاند، از هر جهت درسآموز و به یادماندنی است.
استاد درباره انگیزه خود از رویآوری به قرآنپژوهی و تلاش مستمر در این راه، چنین آورده است:
انگیزه پرداختن به مسائل قرآنی- علاوه بر عشق و علاقه شخصی- خلأیی بود که در مکتبه تشیع در دوران معاصر یافتم و برایم ناگوار آمد. لذا با تمام توان برای سد این فراغ کوشیدم و بحمدالله موفق بوده و امکانات به یاری خدا برایم فراهم گردیده است. لذا هرگونه کوتاهی برای خود گناه میشمرم. (7)
و در ادامه آوردهاند:
و لا یزال به حکم وظیفه شرعی در تحقیق پیرامون مسائل قرآنی اشتغال دارم و هرگز احساس خستگی نمیکنم. بلکه حالت ابتهاج همیشه مرا فراگرفته و این از برکت قرآن مجید است. (8)
2. آزاد اندیشی
مقصود از آزاداندیشی، شکستن برخی از حصارهای کاذب به دور حقایق و جسارت نقد آرا- هرچند که مشهور و حاکم بر افکار باشد- با تکیه بر قدرت و کنکاش علمی است. آزاداندیشی، نوعی سنتشکنی را به دنبال دارد. و سنتشکنی آنجا که مبتنی بر تفکر، تعمق و مبانی فقاهت باشد، نه تنها نیکو، بلکه واجب است.
ما همواره به علامه حلی (م 726) افتخار کردهایم که چگونه با تعمق و مبانی متقن، دیدگاه متداول چند قرنی مبنی بر نجاست آب چاه با ملاقات نجس را به نقد کشید منزوحات بئر را جزو مستحبات اعلام کرد و نیز هم صدا با گروهی از صاحبنظران، مجتهدانی را که تا صد سال پس از شیخ طوسی (م 46.)آمده بودند، به خاطر تحت تأثیر قرار گرفتن از افکار شیخ و سیادت افکار او بر محافل علمی، «مقلّده» معرفی میکنیم. (9) و در برابر برای طلاب و فضلای حوزه از ابن ادریس (م 598) آن فقیه جوان سی ساله، تمجید میکنیم که چگونه حصار حاکمیت تفکرات شیخ الطایفه را شکست و با نقد پی در پی آرای شیخ- مبتنی بر مبانی علمی- چرخ اجتهاد و فقاهت واقعی را باری دیگر به گردش درآورد.
اگر به راستی دخالت دادن حرمت و شخصیت بزرگان- هر قدر که بزرگ باشند- در حفظ ماندگاری و دفاع از تفکراتشان امری نکوهیده است و به قول ارسطو- که در تبیین چرایی نقد تفکرات استاد خود افلاطون مدعی شد- مقام علم از مقام استاد ارجمندتر است، و اگر به جدّ میپذیریم که در بسیاری یا شماری از تفکرات به میراث رسیده از گذشتگان- در آنجا که به معصوم مستند نیست- احتمال خطا و اشتباه وجود دارد، و حق علم و تحقیق- یعنی به حق رسیدن- اقتضا دارد که ضمن احترام به شخصیت آنان و تقدیر از تلاشهای علمیشان، افکارشان را به نقد کشیده و طرحی نو در افکنیم و گامی پیشتر برای رسیدن به حکم الهی و مراد خداوند در عرصه فراگیر دینپژوهی- اعم از احکام و معارف- برداریم؛ اگر به حقیقت به این حقایق اذعان داریم، چرا عموماً در برابر آزاداندیشیها و سنتشکنیها و نقد تفکرات مشهور و حاکم- در عین حالی که در بسیاری از موارد از همان مایهها و مبانی اجتهاد مصطلح بهره دارند- برتافته و صفآرایی کرده و به گونههای مختلف چنین اندیشهورانی را که چه بسا تفکراتشان همچون تفکر علامه حلی و ابن ادریس میتواند ثمرات مبارکی به همراه داشته باشد، مورد بیمهری قرار میدهیم؟ باری! اگر بر جنبش نرمافزاری و نهضت تولید علم تأکید داریم، راهی جز استقبال و تشویق از این دست از آزاداندیشیها و آزاداندیشان نداریم. مناسب است در اینجا به نمونهای روشن و گویا از زبان محمدجواد مغنیه- که خدمات علمی ایشان به فرهنگ اسلام و تشیع برای هر اندیشهوری شناخته شده است- اشاره کنم. ایشان در کتاب فقه الامام جعفر الصادق (علیه السلام) در مبحث طهارت اهل کتاب پس از یادکرد دو دیدگاه نجاست و طهارت، درباره آنان و فقدان دلیل بر نجاست چنین آورده است:
“من هماره سخن استادم را به یاد میآورم که در جلسه درس گفت: «اهل کتاب از نگاه علمی و نظری پاک، اما در مقام عمل نجساند».
و من به او پاسخ میدادم: «این خود اعتراف صریح است که حکم به نجاست کاری بدون دلیل علمی است». استاد و حاضران در درس خندیدند و همه چیز تمام شد. (10)”
او آنگاه چنین افزوده است:
«من با سه مرجع بزرگ که همگی اهل تقوا بودند، معاصر بودم: 1. شیخ محمدرضا آل یس در نجف اشرف؛ 2. سیدصدرالدین صدر در قم؛ 3. سیدمحسن امین در لبنان؛ و همگی آنان فتوا به طهارت اهل کتاب داده بودند، اما این فتوا را تنها به کسانی که اطمینان و اعتماد داشتند بازگو میکردند. و از بیم آنکه از طرف گروهی هو نشوند، فتوای خود را علنی نمیکردند، این در حالی بود که شیخ محمدرضا آل یس از همه با جرأتتر و با جسارتتر بود. و من یقین دارم که بسیاری از فقهای امروز و دیروز قایل به طهارتاند، اما از جاهلان میترسند، در حالی که خداوند سزاوارتر است به خوف و خشیت از دیگران. (11)»
به راستی مقصود محمدجواد مغنیه از هو کنندگان و جاهلان چه کسانی هستند؟ آیا مردم کوچه و خیاباناند که از این مباحث و مبانی علمی هیچ آگاهی ندارند و تنها به دهان علما و فقها نگاه میکنند؟ یا مقصود شماری از بستهاندیشان و به تعبیر امام خمینی (رحمة الله علیه) در نامهای بلند- که به منشور روحانیت معروف شد- متحجریناند که حتی وقتی فتوای معروف ایشان درباره شطرنج- که با فرض سئوال از موارد تغییر حکم با تغییر حکم با تغییر موضوع بوده است- صادر شده، غوغایی عظیم به پا کردند؟ و به گمانم اگر ایشان زعامت جامعه اسلامی و پشتوانه عظیم مردمی را به همراه نداشت، تا مراحلی بس حساس پیش میرفتند. اگر سرنوشت فقیه برجستهای چون امام خمینی (رحمة الله علیه) چنین باشد که آنگونه در معرض آماج تلخ سخنیها قرار گیرد، پس از عالمان و فاضلان دیگر حوزه چگونه میتوان انتظار داشت که به رأیی مشهور در عرصههای مختلف دینپژوهی نقد بزنند و حرف و نظر گاهی نو ارائه کنند؟
البته نگارنده چنان که در تعریف آزاداندیشی بر ضرورت ابتنای آن بر مبانی متقن علمی و اجتهادی تأکید ورزیده، اذعان دارد که برخی از نواندیشیهای حوزویان، مرزهای کاملاً مشخص و معین دین و شریعت را درنوردیده و مسلمات بیچون و چرا را زیر سئوال برده است.
پیدا است که حساب این دست از خاماندیشیهای نوانگارانه را از آزاداندیشیهایی از نوع آنچه از امثال علامه حلیها و امام خمینی سراغ داریم، میبایست جدا کرد.
با این مقدمه باید اذعان کرد که استاد آیتالله معرفت (حفظ الله) از زمره عالمان آزاداندیش و نوگرای عصر ما است. نخست میبایست بر دو نکته تأکید کنم:
1. ایشان همصدا با فقهایی همچون امام خمینی (رحمة الله علیه) بر فقه جواهری و تعمیق و کنکاش همه جانبه در جوانب یک مسأله پا میفشارد. حتی ایشان مدعی است که کنار گذاشتن سنت قدیم در شیوه تحصیل طلاب و رها کردن تعلیم و تعلم کتبی همچون مطوّل، معالم، قوانین الاصول و … به بنیه علمی طلاب زیان میرساند. گذشته از موافقت یا مخالفت با این نگرش، آنچه قابل ملاحظه است، تأکید ایشان بر دستیابی بر بنیه و قدرت علمی و مآلاً توان اجتهاد است. از این رو به امثال آیت الله معرفت نمیتوان این مدعای ناصواب را متوجه ساخت که نواندیشی و نظریهپردازی ایشان چندان بر مایه و مبانی علمی استوار نیست.
2. احترام و تکریم ایشان از شخصیت، خدمات و تفکرات گذشتگان بر هر کس که با ایشان مصاحبت داشته باشد، ملموس است. چنان که ایشان بارها ضمن افتخار به رهاورد علمی پیشنیان از رکود علمی یا گاه عقبگرد محافل علمی در روزگار ما گلایه کرده است. بنابراین، آزاداندیشی و نقد تفکرات پیشینیان که در آثار آیت الله معرفت سراغ داریم، به هیچ وجه به معنای بیاحترامی به عالمان سلف و غفلت از خدمات آنان نبوده و نیست.
با عنایت به دو نکته پیش گفته، آنچه در برخورد حضرت استاد با مسائل مختلف علمی اعم از قرآنی و فقهی- باتوجه به رویکرد ایشان به این دو عرصه- در این سالیان شاهد بودهام، بر محورهای ذیل مبتنی بوده است:
1. تتبع مناسب و فحص و جست و جوی دراز دامن برای دستیابی به افکار و آرای دیگران؛
2. تفکر و تعمق فراوان پیرامون جوانب آن مسأله؛ این دو محور را در ادامه همین مقاله با عنوان «پژوهشمحوری» تبیین خواهم کرد.
3. نگاه تردیدآمیز نسبت به صحت و درستی آرایی که از گذشتگان بر جای مانده است.
4. تعمق و ژرفاندیشی برای دستیابی به نگره و نظریهای نو در صورت اثبات خطا در آرای دیگران.
من در میان این محورهای چهارگانه بر محور سوم تأکید بیشتری دارم و گمان میکنم این ویژگی در استاد ما شاخصتر و زمینهساز نوپردازیهای مختلف از سوی ایشان شده است. باری، متأسفانه کم نیستند عالمان و صاحبنظرانی که در سرتاسر حاشیهها و درسهای خود بر متن بر جای مانده از بزرگان، به خود حتی جسارت یک نقد و نظریهپردازی نوین نداده و روح تسلیم و تعبد نسبت به آرای پیشینیان بر سرتاسر وجودشان حاکم است و عجیب آنکه این تعامل را نوعی احترام به عالمان سلف میدانند و اذعان میکنند همین که حرف آنان را بفهمیم، خود هنری است بزرگ!
این سنت تسلیم و پذیرش و صحه گذاشتن بر تفکرات سلف را از زبان و عمل برخی از اساتید یا در رفتارشان شنیده و دیدهایم. گویا خداوند عقل و هوش و ژرفاندیشیها را تنها به پیشینیان بخشیده است!
حاصل چنین رویکردی در حوزهها جز جمود و در جا زدن نیست. از این رو معتقدم داشتن روحیه تردید و تشکیک در آرای گذشتگان با تکیه بر مبانی و اصول تحقیق، جزو بنیادیترین اصل در نوپردازی و تولید علم است. فکر میکنم که استاد، آیت الله معرفت همگام با شماری محدود از عالمان معاصر حوزه، از این ویژگی مهم به اندازه کافی برخوردار است.
بازنگری آثار و افکار ایشان در عرصههای مختلف این مدعا را اثبات میکند. در این جا مناسب میبینم شماری از آرای و نواندیشیهای ایشان را در عرصه فقه و قرآن ارائه کنم. پیدا است که مقصود نگارنده از ذکر این موارد، صحه گذاشتن بر آنها و انطباق قطعی آنها با حقیقت نیست، چنان که خود استاد برخی از دیدگاههای پیشینیان خود همچون وقوع نسخ در قرآن را کنار گذاشته است. مقصود تأکید بر اصل آزاداندیشی ایشان است.
نواندیشیهای استاد در عرصه احکام فقهی
برخی از دیدگاههای فقهی ایشان که در کتاب احکام شرعی- که طرحی نو در عرصه ارائه آرای فقهی است- انعکاس یافته، بدین شرح است:
1. جواز مراجعه به فقهای متعدد در مسائل گوناگون و غیر مرتبط با یکدیگر؛ (12)
2. مضاف نبودن آن رودخانههای که بر بستر خاکی میگذرد و با گذر از معادن درون زمینی و کوهها رنگ و بوی آنها را میگیرد؛ و نیز مضاف نبودن گلاب؛ (13)
3. با توجه به انحصار انطباق عذره بر مدفوع انسان، سگ و گربه، مدفوع سایر حیوانات حرام گوشت نظیر موش پاک است. (14)
4. کافر مطلقاً (چه کتابی و چه غیرکتابی) نجس العین نیست و اگر دست خود را از آلودگیهای نجاست به گونه صحیح شستشو دهد، پاک است. (15)
5. نوشابه مست کننده حرام است، ولی نجس نیست، البته اگر بدن یا لباس با آن آغشته باشد، بهتر است آن را برای نماز بشویند. (16)
6. مطهرات به پنج مورد منحصر است که عبارتند از: الف. آداب؛ ب. آفتاب؛ ج. زمین؛ د. استحاله؛ هـ ازاله عین؛ (17)
7. غسل عبارت است از: شستن سر و گردن و سپس تمامی بدن و بهتر است از طرف راست بدن شروع کند. (18) (بنابراین ترتیب سمت راست و سپس سمت چپ بدن، پس از شستن سر و گردن لزوم ندارد).
8. مبطلات نماز به پنج مورد منحصر است: الف. فقد (از دست دادن) یکی از شرایط نماز؛ ب. حرف زدن عمدی؛ ج. خنده یا گریه برای امور دنیوی؛ د. کاری که نمازگزار را از صورت نماز بیرون کند، مثل جهیدن و دویدن؛ هـ شک پایدار در نمازهای دو و سه رکعتی. (19)
9. عدم ضرورت کامل بودن ساعات و زمان ده روز در تحقق قصد اقامه ده روز؛
10. باطل بودن تمام راههای تخلص و فرار از ربا؛ زیرا حقیقت ربا که مایه تباهی اقتصاد جامعه و جنگ آشکار با خدا و رسول است، با تغییر شکل ظاهری تغییر نمیکند. (20)
11. از آنجا که بانک یک نهاد اقتصادی است، (نه شخص حقیقی)، و حسابهای سپرده در حقیقت «ایداع» و ودیعه نهادن است نه اقراض (وام دادن)، تمام معاملات و سودهای آن محکوم به صحت است. (21)
12. ربای معاملی، فزونی و کاستی در داد و ستد اجناس نظیر معامله یک کیلو برنج درجه یک در برابر دو کیلو برنج درجه دو به تصریح صحیحه محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) بلااشکال است. (22) و تنزیل به این معنا که، شخص طلبکار، سفته یا چکی که از مدیون در دست دارد، به مبلغ کمتر به دیگری بفروشد، از مصادیق ربا و ممنوع است. (23)
13. شایسته است ازدواج دختری که شوهر نکرده، با اذن پدر باشد. (24) (بنابراین اذن پدر شرط نیست).
14. شنیدن و گوش دادن به آواز زن نامحرم- چه به صورت تک فردی و چه به صورت جمعخوانی- حرام است. (25)
15. رعایت حقوق معنوی نظیر حق چاپ و نشر، لازم و هرگونه تصرف در آن قبح عقلی و شرعی دارد. (26)
نواندیشیهای آیتالله معرفت در عرصه قرآنپژوهی
برخی از دیدگاهها و نواندیشیهای آیت الله معرفت در عرصه قرآنپژوهی بدین شرح است:
1. برعکس بزرگانی همچون علامه طباطبایی که برای قرآن، حقیقتی بحت و بسیط غیر از الفاظ و عبارت کنونی این کتاب قایلاند، نمیتوان برای قرآن ماهیتی غیر از کتاب در دسترس قایل شد. (27)
2. در حل تناقض بدوی میان شب مبعث یعنی شب بیست و هفتم رجب که بالطبع به معنای آغاز نزول قرآن است و شب قدر که بنا به تصریح قرآن شب نزول قرآن است، ایشان معتقدند که مقصود از إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ آغاز نزول رسمی قرآن در شب قدر است. و آنچه در شب مبعث اتفاق افتاد صرفاً برای اعلام آغاز رسالت بوده است. (28)
3. ادعای نزول دفعی و تدریجی قرآن، که از سوی محدثان به استناد برخی روایات ارائه شده و نیز کسانی امثال راغب اصفهانی با تفاوت گذاشتن میان دو کاربرد «انزال» و «تنزیل» که- به صورت مکرر در قرآن آمده است- بر آن پای فشردهاند، از نظر استاد، غیرقابل قبول است. (29)
4. موارد اختلاف در سور مکی و مدنی- حدود 30 مورد که سیوطی ادعا کرده است (30)- و نیز موارد ادعایی انعکاس که آیات مدنی در سور مکی و به عکس مردود است. (31)
5. به دلیل اختلاف مصاحف صحابه، و عدم امکان جمع و تدوین قرآن در دوران حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خاطر انتظار نزول قرآن، تنظیم کنونی سورههای قرآن توسط صحابه انجام گرفته و اجتهادی است. اما تنظیم آیات در سورههای توقیفی و با نظارت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام گرفته است. (32)
6. به رغم تفاوت نگذاشتن قدما میان دو اصطلاح سبب و شأن نزول، میان آنها تفاوت است و شأن نزول اعم از سبب نزول است. (33)
7. جمع قرآن در دوران ابوبکر و عمر ناظر به گردآوری و تدوین بدوی قرآن و جمع قرآن در دوره عثمان به یک دست کردن قرائات قرآن ناظر بوده است. (34)
8. به رغم اصرار شماری از صاحبنظران مبنی بر انتساب رسم الخط کنونی قرآن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، این رسم الخط امری حادث بوده و به خاطر راهیافت خطاهایی در آن قابل تغییر است.
9. قرائات سبعه فاقد تواتر بوده و در میان آنها تنها قرائت حفض از عاصم به خاطر انتساب به حضرت امیر (علیه السلام) و از رهگذر ایشان به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز انطباق با قرائت متداول میان مسلمانان قابل قبول است. (35)
10. مقصود از حدیث سبعه احرف و جواز قرائت قرآن به هفت حرف، لهجههای مختلف است که صرفاً برای تسهیل در قرائت قرآن ابراز شده است. (36)
11. گرچه ایشان با مخالفت با استاد خود- آیتالله خویی (رحمة الله علیه) در آغاز، راهیافت نسخ در قرآن- حداقل در شش مورد- را پذیرفته بودند، (37) امّا اخیراً همصدا با استاد خود بر این باورند که نسخ در قرآن رخ نداده است. (38)
12. نسخ مشروط دیدگاه بدیعی است که ایشان بر آن اصرار دارند. بر اساس این نظریه، شماری از آیات نه به صورت مطلق، بلکه به صورت مشروط نسخ شدهاند. به عنوان مثال آیات صفح و گذشت که ناظر به وضعیت مسلمانان در مکه فرود آمدند، به صورت مطلق با آیات امرکننده به جهاد نسخ نشدهاند، بلکه با تکرار شرایط مکه همچنان حکم به گذشت و مدارا پابرجا است. (39)
13. شمار قابل توجهی از آیات نه ذاتاً بلکه به صورت عارضی و با رویکرد فرقههای کلامی مختلف از اوایل سده دوم، شکل تشابه به خود گرفته و جزو متشابهات به شمار رفتهاند. بنابراین با صرف نظر از نوع برخورد این فرقهها با این آیات، آنها ذاتاً جزو محکمات خواهند بود. (40)
14. یکی از معانی تأویل، راهیابی به بطن آیات است. به منظور رسیدن به این نوع از تأویل میبایست با استفاده از قانون مناسب میان معنای ظاهری و باطنی و قانون سبر و تقسیم و با الغای خصوصیات، مفاهیم عام آیات برگرفته شده و در موارد دیگر سرایت داده شود. (41)
15. خبر واحد نه از باب حجیت تعبدیه، بلکه از باب سیره عقلا که برای خبر واحد افاده علم عرفی قایلاند، دارای حجیت مطلق است. از این رو روایات آحاد در تمام عرصههای تفسیر قرآن حجت است.
3. پژوهشمحوری
در گذشته و در روزگار ما کتابهای زیادی در عرصههای مختلف دینپژوهی نگاشته شده است. شمار زیادی از آنها در یک یا دو دهه به خاطر شرایط خاص زمانی با اقبال زیاد مردم روبرو شده و مکرر به زیور طبع آراسته شد، اما با گذشت زمانی نه چندان طولانی به دست فراموشی سپرده شد و شماری قابل توجه از کتابهای انتشار یافته از همان آغاز با هیچ اقبالی روبرو نشده و فقط گرد و غبار انبارها را تجربه میکنند. اما در برابر این گروه از آثار، شماری از نگاشتهها همچون آثار شیخ مفید، شیخ طوسی، سیدمرتضی، علامه حلی، محقق حلی، شیخ بهایی، علامه مجلسی و … با گذشت سدههای متمادی، همچنان از اقبال زیاد برخوردارند. راز این اقبال و ادبار چیست؟
به گمانم یکی از مهمترین عوامل ماندگاری یک اثر، برخورداری آن از عنصر پژوهشمحوری است. مقصودم از پژوهش محوری برخورداری از هشت ویژگی است، که برخی از آنها در ماندگاری کتاب، اثر مستقیم دارند. این ویژگیها عبارتند از:
1. تتبع زیاد؛ 2. تعمق و ژرفاندیشی؛ 3. اهتمام به آرای دیگران و احترام به آنها در کنار نقد؛ 4. رعایت امانت در نقل مطالب؛ 5. نزاهت قلم و پرهیز از هرگونه درشتخویی در برخورد با نظرگاه سایر صاحبنظران؛ 6. اجتناب از شتابزدگی در انتشار اثر و کوشش برای پخته کردن آن؛ 7. نقدپذیری و برطرف کردن کاستیهای اثر با برخورد با نقدها و رهنمودهای دیگران؛ 8. نظارت بر اثر تا مرحله انتشار و نظارت بر ترجمهها هر قدر که امکان داشته باشد.
همه کسانی که از نزدیک با شیوه تحقیق و پژوهش آیتالله معرفت (رحمة الله علیه) آشنایی داشتهاند، اذعان دارند که ایشان در برخورداری از این عناصر به ویژه دربارهی برخی از آنها ممتاز بودهاند.
مطالعه گسترده و فیشبرداری سیساله از منابع متعدد و پرشمار، چنان که در مقدمه جلد نخست التمهید آمده (42) و در لابه لای این کتاب و سایر آثار ایشان هویدا است؛ اثباتگر تتبع فراوان ایشان است. به عنوان نمونه از ایشان در چند مناسبت شنیدم که فرمود:
“برای حل معضل چگونگی برخورد با دو قرائت استیناف و عاطفه بودن «واو» در آیه تأویل (43) ماهها در فکر و تأمل به سر بردم و سرانجام پس از مشورت و استفسار از دیدگاه عالمان روز نجف اشرف به حضرت امیر (علیه السلام) متوسل شده و پاسخ خود را از ایشان الهام گرفتم. (44)”
اهتمام به آرای دیگران در سرتاسر آثار ایشان هویدا است. از سبکهای جالب ایشان آن است که گاه در یکی از مباحث که اثری از عالمی- اعم از شیعه و سنی- را مکفی به هدف خود میداند، عین نگاشته او را در کتاب خود منعکس میکنند، چنان که در کتاب التمهید در مبحث موسیقی قلم را به سیدماجد بحرانی از عالمان به نام شیعه سپرد. (45) و در التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب در مبحث اسرائیلیات، بخش اساسی از مبحث محمد محمد ابوشهبه از عالمان معاصر اهل سنت را عیناً در کتاب منعکس ساخت. (46) رعایت امانت با مراجعه به پاورقیها و کتابنامه و نزاهت قلم با مراجعه به کتاب صیانة القرآن من التحریف که در پاسخ به تهمتهای متعصبان اهل سنت مبنی بر باورمندی شیعه به تحریف قرآن، نگاشته شده، قابل دستیابی است.
اصرار ایشان بر تدریس متون کتابها پیش از انتشار- که درباره عموم کتابها از سالها پیش تاکنون دنبال شده- و حتی ارائه آثار به گروهی از صاحبنظران برای برطرف ساختن کاستیهای آنها پیش از چاپ، از نکات بسیار تحسینبرانگیز و در عین حال درسآموز برای بسیاری از کسانی است که بیشتر به انتشار آثار خود میاندیشند تا پخته کردن و اتقان آنها.
این امر نشان میدهد که ایشان بر دو اصل: 1. پرهیز از شتاب در عرضه آثار؛ 2. پذیرش نقدها و رهنمون دیگران، پایبند است.
نظارت مستمر و علمی بر مراحل آمادهسازی کتاب به ویژه مرحله ویراستاری، مقابله و تطبیق ترجمهها با متن اصلی نیز از ویژگیهای اخلاق علمی و پژوهشی ایشان است. مقایسه میان متن عربی کتاب التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب و متن فارسی ترجمه آن با عنوان تفسیر و مفسران و نیز متن عربی کتاب صیانة القرآن من التحریف با ترجمه فارسی آن با عنوان تحریفناپذیری قرآن شاهد خوبی بر این مدعا است.
4. اهتمام به رشد و بالندگی شاگردان
یکی از ویژگیهای ممتاز و قابل تحسین که به عنوان اخلاق علمی میتوان برای این استاد فرزانه برشمرد، اهتمام فوقالعاده ایشان به رشد و بالندگی شاگردان و تشویق و ترغیب مستمر آنان بوده است.
استاد فرزانه از همه اساتید که به آنان به خاطر اهتمام به تعلیم و رشد شاگردان ارادت داشتم، گوی سبقت را ربودهاند. از یاد نمیبرم وقتی برای نخستین بار استاد معزز مقاله عربی نگارنده را در نقد قرائت حمزة بن حبیب زیات (47) در حضور فاضلان حاضر در درس، مورد بحث و گفت و گو قرار داده و ضمن تبیین برخی از ضعفهای مقاله، نگارنده را مورد تشویق قرار داده و به استمرار تحقیق و پژوهش ترغیب کردند، تا چه اندازه مسرور شده و انگیزهی گام نهادن در این عرصه بس خطیر در حقیر تقویت شد.
چنین برخوردی در تمام این سالها نه تنها با نگارنده، بلکه با تمام شاگردان بارها تکرار شده است. به یاد ندارم و نشنیدم که ایشان به خاطر خستگی و کثرت کارها، کسی از شاگردان خود را به حضور پذیرفتن منع کرده و درب خانه خود را بر روی او بسته نگاه دارد. به یاد ندارم که پس از ساعتها گفت و گو و پرسش و پاسخهای علمی، کلمه «دیگر بس است» و «خسته شدهام» از زبان ایشان ابراز شده باشد. چنین اهتمام و تکریمی حتی شامل جمعهای دانشجویی یا اشخاصی است که برای نخستین بار به خدمت ایشان رسیدهاند.
بارها از زبان ایشان شنیدهام که فرمود گاه خانواده به خاطر اختصاص فرصت زیاد به شاگردان و بازماندن از تحقیقات شخصی مرا مورد عتاب قرار دادهاند، اما من در پاسخ گفتهام که تشویق و ترغیب شاگردان و پاسخگویی به پرسشهای مراجعهکنندگان به هیچ روی کمتر از پژوهشهای علمی نیست و این کارها مورد نظر و تأیید امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
باری! بدون گزافهگویی، مجلس درس استاد هماره مجلس مهر و محبت و همراه با تکریم استاد نسبت به شاگردان و آرای آنان بوده است.
ایشان خود اذعان کردهاند که نظریه نسخ مشروط پس از طرح اشکال یکی از شاگردان به عنوان یک نظریه بدیع- که در همین مقاله به آن اشاره شده است- به ذهن من تبادر کرد و در آثار خود ارائه کردهام.
هنگامی که نگارنده در جلسه درس استاد و در بررسی آیه تأویل، خطبه اشباح حضرت امیر (علیه السلام) در نهج البلاغه را به ایشان ارائه کردم که ظاهر آن با دیدگاه استیناف سازگار است، ایشان پس از مراجعه به قم، تذکار این خطبه و پاسخ از این شبهه را در چند برگ نگاشته و طبق خواست ایشان در همین مبحث در جلد نخست التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب گنجانده شد. (48)
نگارنده اطمینان دارد که در کنار سجایای اخلاقی و ذاتی استاد، نوع برخورد اساتید ایشان همچون امام خمینی، آیت الله خویی، علامه فانی با ایشان و اهتمام آنان به رشد و بالندگی شاگردان و ارجگذاری به نظرات آنان، در رسوخ، ماندگاری و تقویت این صفت در استاد فرزانه ما تأثیر فراوان داشته است. امیدوارم این سیره و اخلاق علمی به صورت گسترده و همهگیر در تمام اساتید حوزه و دانشگاه تجسد کامل یابد.
پینوشتها:
1. عضو هیأت علمی دانشگاه علم و صنعت ایران.
2. این مقاله در آستانه برگزاری همایش نکوداشت استاد معرفت تدوین و پس از عرضه بر استاد، خلاصهای از آن در این همایش و با حضور آن مرحوم ارایه شد.
3. ر. ک: کافی، ج1، ص 39، باب فقد العلماء، در روایاتی از عالمان دین با عنوان برج و باروی شهرها یاد شده است.
4. برای آگاهی تفصیلی از این شبهات ر. ک: شبهات و ردود حول القرآن الکریم، از آیتالله معرفت.
5. آفتاب معرفت، ص 9.
6. ر. ک: التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص 20.
7. دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج2، ص 2122.
8. همان، و نیز ر. ک: التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص 21.
9. برای تفصیل بیشتر ر. ک: المعالم الجدیدة للاصول (شهید صدر)، ص 73؛ مقدمهای بر فقه شیعه، ص 50.
10. فقه الامام جعفر الصادق (علیه السلام)، ج1، ص 33.
11. همان، صص 34-33.
12. احکام شرعی، ص 9.
13. همان، صص 12-11.
14. همان، صص 15-14.
15. همان، ص 17.
16. همان.
17.همان، ص 20.
18. همان، ص 26.
19. همان، ص 50.
20. همان، ص 106.
21. همان، صص 109-107.
22. همان، ص 107.
23. همان، ص 109.
24. همان، ص 134.
25. همان، ص 155.
26. همان، ص 156.
27. التمهید فی علوم القرآن، ج1، صص 120-115 و ج3، صص 34-31.
28. همان، ج1، صص 110-104.
29. همان، صص 119-118.
30. همان، صص 169-146. نیز ر. ک: الاتقان فی علوم القرآن، ج1، صص 55-46.
31. علوم قرآنی، ص 96.
32. التمهید فی علوم القرآن، ج1، صص 283-271.
33. همان، ص 254؛ علوم قرآنی، ص 100.
34. التمهید فی علوم القرآن، ج1، صص 302-297 و صص 340-333.
35. همان، ج2، صص 83-42.
36. همان، ص 97.
37. همان، ص 299.
38. ر. ک: فصلنامه بینات، شماره 44، صص 108-99.
39. همان، ص 297.
40. همان، ج3، صص 25-23.
41. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، صص 24-20؛ التمهید فی علوم القرآن، ج3، صص 31-28.
42. ر. ک: التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص 20.
43. آل عمران، آیه 7.
44. آفتاب معرفت، صص 12-11.
45. ر. ک: التمهید فی علوم القرآن، ج5، صص 197-221. در این صفحات رساله سیدماجد بحرانی (رحمة الله علیه) با نام «رسالة ایقاظ النائمین و ایعاظ الجاهلین» منعکس شده است.
46. ر. ک: التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، صص 310-141.
47. در قرائت حمزه، کلمه «الارحام» در آیه نخست سوره نساء «وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ» با ادعای عطف به ضمیر «ب» به جر خوانده شده است. ر. ک: التمهید فی علوم القرآن، ج2، ص 70.
48. ر. ک: التفسیر والمفسرون فی ثوبه القشیب، ج1، صص 46-43. نگارنده در آن روزگار مسئولیت گروه علوم قرآن دانشگاه علوم اسلامی رضوی را برعهده داشته و با حمایت همه جانبه ایشان، بخش پژوهش این دانشگاه را با توفیقات الهی بنیان نهاده و انتشار متن عربی و ترجمه کتاب مزبور از جمله فعالیتهای این مرکز بوده است.
منبع مقاله :
نصیری، علی؛ (1387)، معرفت قرآنی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.