استخاره و تفأل
استخاره و تفال
خردورزی
یکی از نعمتهای بزرگی که خداوند متعال به بشر ارزانی داشته «عقل » است. انسان با چراغ عقل می تواند راههای تاریک زندگی را به سهولت طی کند و از خطرگاههای آن به سلامت بگذرد. هر کس که این چراغ را در خود فروزان نگه داشت دنیا و آخرت او روشن و پرفروغ است. در قرآن، سفارش زیادی به باروری عقل و هم بهره وری از آن شده است; در این کتاب عظیم، بدترین موجودات آنانند که اندیشه گر نیستند:
«ان شر الدواب عندالله الصم البکم الذین لایعقلون ». (1)
اساسا یکی از علل مهم بعثت پیامبران نیز همین بوده است که عقلهای آدمیان را شکوفا سازند و دفینه های آن را استخراج کنند;
چنان که امام علی علیه السلام می فرماید: «و یثیروا لهم دفائن العقول; (2) پیامبران آمدند تا گنجهای پنهانی عقلها را آشکار سازند.»
تکیه بر عقل و استفاده از این چراغ روشنی بخش، تا آن حد پراهمیت است که در شرع هم یکی از منابع استنباط احکام به شمار می رود و رابطه تنگاتنگی میان آن دو برقرار است; تلازم بین عقل و شرع با این قاعده مشهور بیان شده است: «کلما حکم به العقل حکم به الشرع; هر چه را عقل بدان حکم کند شرع نیز حکم خواهد کرد.»
پس عقل، چراغی است همدوش شرع که در مسیر استنباط احکام، نور می پاشد و فقیهان را در عبور از قله های صعب العبور اجتهاد، مدد می رساند. همچنین قامت بلند ایمان و عقیده در علم کلام، سراپا جامه ای از تعقل به تن کرده است و متکلمان، اندیشورانی هستند که مبانی استدلالی ایمان را به کمک عقل، آشکار می سازند. و بالاتر از همه، فیلسوفان اسلامی، خداوندگاران عقلند که شناخت هستی را تنها با ریاضتهای عقلانی، میسور می دانند. عارفان نیز که از آبشخور قلب، سیراب می گشتند و حقایق را منحصرا در آینه صیقلی شده دل می دیدند و بی باکانه بر عقل، طعن می زدند سرانجام از سر آشتی در آمدند و کشف و شهودهای قلبی خود را در قالب استدلال بیان کردند و بدین سان، عرفان نظری را پی افکندند.
خلاصه این که: تار و پود فرهنگ و باورهای دینی ما با تعقل و اندیشه گری درهم تنیده است، به طوری که هیچ روزنه ای را برای ورود عوامل اندیشه سوز، باقی نگذاشته است.
باز در اعتقادات اسلامی به عواملی که عقل را در حقیقت یابی و شفاف اندیشی، مدد می رسانند، تاکید فراوان شده است که مهمترین آنها «مشورت » است. مشورت – که همان «اندیشه جمعی » است – بسیاری از گره های کوری را که عقل فردی، قادر به گشودن آنها نیست به راحتی می گشاید و بر نقاط تاریک، نور می تاباند. پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم – که عقل کل نامیده شده – از طرف خدا موظف بود که در برخی از کارها با اصحاب خود مشورت کند:
«وشاورهم فی الامر; (3) ای پیامبر، در کارها با آنان مشورت کن ».
در احادیث نیز مشورت، بهترین پشتیبان و برترین عامل دلگرمی است: «لاظهیر کالمشاورة ». (4)
با مشورت، نقص عقل فردی تا حدود زیادی، جبران می شود و مجموعه ای از اطلاعات و تجربیات گرانبها، که دیگران در طی سالهای بسیاری بدانها دست یافته اند، به آسانی در دسترس قرار می گیرد. کسانی که به مشورت معتقدند و حاصل آن را در عمل به کار بسته اند از زیانهای مادی و معنوی فراوانی جسته اند.
در این مشورتها ما در واقع، خیر و خوبی خود را می جوییم; کاری را در نظر گرفته و درباره آن، اندیشه کرده ایم ولی از یک سو به خاطر پیچیدگی موضوع و از سوی دیگر، برد محدود تفکر، هنوز در تردیدیم، پس بناچار، عقلهای دیگر را هم به یاری می طلبیم تا ما را در جهت ادراک و هشیاری، کمک کنند:
مشورت، ادراک و هشیاری دهد
عقلها را عقلها یاری دهد
امر شاورهم برای آن بود
کز تشاور، سهو و کژ کمتر شود
اما بسیار اتفاق افتاده است که پس از تفکر و مشورت، باز هم در تردیدیم و توان تصمیم قاطع را در خود نمی بینیم، در این هنگام، و در این حالت شک و دو دلی عذاب دهنده، عقل و شرع توصیه می کنند که به مشورتی دیگر، دست زنیم ولی این بار با خالق عقل و آگاه مطلق و خداوندگار هستی; همو که بر نیک و بد بندگان، آگاه است و خیر همگان را می خواهد. این گونه مشورت و خیرطلبی، همان چیزی است که در فرهنگ اسلامی، «استخاره » نام دارد.
استخاره در میان تعداد کثیری از اقشار مختلف جامعه از زن و مرد، شهری و روستایی از پزشک و مهندس تا روحانی و مرجع تقلید، از کارگر و تاجر و کاسب تا حقوقدان و نویسنده و معلم و روشنفکر، معتقدان پر و پا قرصی دارد. ولی تعداد قابل ملاحظه ای از این افراد، اولا: هنگام رجوع به استخاره را نمی دانند و یا به پیش شرطهای آن، وقوف و توجه چندانی ندارند، به طوری که قبل از تفکر و سنجش و مشورت، فورا به استخاره متوسل می شوند. ثانیا: از انواع استخاره، فقط استخاره با قرآن و تسبیح و کاغذ را می دانند و از گونه های دیگر آن بی اطلاعند. (5) شاید از همین روست که استخاره در نزد مخالفان، دعوت به ترک اندیشه و مشورت، تلقی شده است، حال آن که استخاره به موقع و بجا و با رعایت تمامی آداب و پیش شرطهای آن، مرحله نهایی خردورزی است و به هیچ رو، ذبح تفکر و ترک مشورت و دعوی غیب دانی و آینده خوانی نیست بل مرحله تکمیلی و ضروری هر تصمیم گیری عاقلانه و سنجیده است. عقل سلیم، حکم می کند که کارها با اراده قوی و دلگرمی و «گواهی خاطر» آغاز شود تا فرجامی نیکو داشته باشد; به قول صائب:
مرا زخضر طریقت، نصیحتی یاد است
که بی «گواهی خاطر» به هیچ راه مرو
دیدگاهها
اساسا در باب استخاره و تفال، سه دیدگاه وجود داشته و دارد: افراطی، تفریطی و معتدل. دیدگاه نخست، از آن کسانی است که با عقل از سر خصومت درآمده اند و در هر کار جزیی، پیش از سنجش و استشاره به تفال و استخاره، رو آورده اند. این دسته، عملا می گویند: عقل محدود، قادر نیست خیر ما را نشان دهد، و مشورت نیز در واقع، رایزنی با عقلهای محدود دیگر است، پس چه بهتر که در همان ابتدای کار، با گشودن مصحف و یا چنگ زدن به تسبیح، از آگاه مطلق و خداوندگار هستی، راه درست و خیر واقعی خود را بخواهیم!
معتقدان این روش، از اشارتهای صریح و روشن خداوندگار هستی و آگاه مطلق، در جهت ایمان به پیامبر باطنی (عقل) (6) که یاور نیرومند پیامبر بیرونی (رسول) است، غافل شده و از توانهای عظیم آن، چشم پوشیده اند، از این رو به کم تدبیری، گرفتار آمده و در پیچ و تابهای زندگی روزمره، زمینگیر شده اند، که این خود جزای نادیده گرفتن عقل است و خداوند، پشت به عقل کنندگان را دوست ندارد.
متاسفانه آنچه استخاره و تفال را در چشم برخی، ضعف عقل و نیاز غیب دانی، جلوه داده، کردارهای نسنجیده همین متشرع مآبانی است که به پیامبر باطنی – که همان عقل است – ایمان محکمی نداشته و رسالت آن را در هدایت و رهبری بشر، نادیده انگاشته اند.
دیدگاه دوم با وجود مسلمانی، به کلی منکر استخاره و تفال است و این دو را دریچه هایی می داند که دست پندار آدمی به روی دنیای غیب گشوده است. این دیدگاه معتقد است: «تا وقتی انسان ظلوم جهول، دیوان طالع خود را به دست منشیان قضا و قدر می داند و از توانهای خویش، بی اطلاع است و تا هنگامی که انسان، سرنوشت خود را فرآورده «کارگاه غیب » و به هم بافته «تقدیر و گناه » می شناسد و از تاثیر وجود خود، غافل است، در هر جا که دریچه ای به دنیای غیب سراغ گیرد چاره ای ندارد جز آن که گردن دراز کند و از آن جا با بیم و امید، نقش سرنوشت ناپیدای خویش را در آفاق دور دست دنیای دیگر، جستجو کند.» (7)
این دیدگاه، نسبت به استخاره و تفال تصوری به مراتب پراشتباهتر از دیدگاه اول، دارد، زیرا اولا: انسانی که پس از تعقل و مشورت، و در حالت تردید و دو دلی، استخاره می کند، دست پندار به سوی دنیای غیب نگشوده است و سر غیب دانی و راز دانی ندارد بلکه برای انجام و یا ترک کار خود، گواهی خاطر و اطمینان قلب و قوت اراده می طلبد. ثانیا: گذشته از استخاره، هر انسان با ایمانی، دیوان طالع خود را به دست منشیان قضا و قدر و فرآورده کارگاه غیب می داند، و این از اصول اولیه ایمان به خداست.
دیدگاه سوم با وقوف بر منزلت عقل و شناخت از جایگاه مشورت، به گونه ای استخاره و تفال را تبیین و سپس تایید می کند که عین خرد ورزی و در راستای اندیشه گری است. یکی از طرفداران دانشمند و خرافه ستیز این دیدگاه، علامه طباطبایی، فیلسوف و مفسر بزرگ اسلامی است، که نظریه خود را این گونه تبیین می کند:
«حقیقت امر این است که انسان وقتی بخواهد، دست به کاری بزند ناچار است زیر و روی آن را بررسی نماید و تا آن جا که می تواند فکر خود را – که موهبتی خدادادی است – به کار اندازد و چنانچه از این راه نتوانست صلاح خود را در آن کار، تشخیص دهد ناگزیر باید از دیگران، کمک فکری بگیرد و تصمیم خود را با کسانی که صلاحیت مشورت و قوه تشخیص صلاح و فساد دارند در میان بگذارد تا به کمک فکر آنها خیر خود را در انجام و یا ترک آن کار، تشخیص دهد. و اگر از این راه هم چیزی دستگیرش نشد، چاره ای ندارد جز این که به خدای خود متوسل شده، خیر خود را از او مسالت نماید، که این همان «استخاره » است. و نباید این کار را «دعوی علم غیب » دانست و نیز نباید آن را «تعریض به شؤون الوهیت پروردگار» نام نهاد، همچنان که مشورت را هم نباید، به خیال این که تشریک خدای متعال در امور خود است، شرک نامید.
خلاصه این که: هیچ مانع و محذور دینی در استخاره و مشورت نیست، چون استخاره، کاری جز تعیین یکی از دو طرف تردید را انجام نمی دهد; نه غیر واجبی را واجب، نه حلالی را حرام، نه حکمی از احکام خدا را تغییر می دهد و نه آدمی را به آنچه در پس پرده غیبت است، خبردار می کند، بلکه فقط و فقط می گوید: خیر صاحب استخاره در فعل است یا در ترک، و بدین وسیله او را از تردید، نجات می دهد. ولی این که اثر فعل و ترک کار، در آینده چه خواهد بود و چه حوادثی را به بار خواهد آورد از عهده استخاره بیرون است. استخاره از تعیین این جهت، ساکت است و آینده صاحب استخاره از خیر و شر، عینا مانند کسی است که استخاره نکرده و کار خود را با فکر و مشورت، انجام داده است.
همین اشکال را ممکن است کسی در استخاره با قرآن هم بکند، به توهم این که: «استخاره با قرآن، به دست آوردن عالم غیب است، چرا که نفس صاحب استخاره از استخاره با قرآن و تفال به آن و امثال آن، نحوست و میمنتی را احساس می کند که اگر استخاره اش خوب بود، انتظار خیر و نفعی را می کشد و اگر بد بود، مترصد شر و ضرری می شود.»
این اشکال نیز، توهمی بیش نیست، زیرا به طریق صحیح – هم از شیعه و هم از اهل سنت – روایاتی داریم که پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم خودش تفال به خیر می زد و مردم را هم به این عمل، توصیه می فرمود و از فال بد زدن، نهی می نمود و می فرمود: «هرجا که فال بد زده شد، به خدا توکل کنید و در پی کار خود بروید». بنابراین، هیچ مانعی از تفال زدن با قرآن کریم و امثال آن، به نظر نمی رسد، چون اگر استخاره، خوب بود، صاحب استخاره، عمل را با طیب نفس و دل پاک، انجام می دهد و اگر بد بود، به خدا توکل کرده، در پی کار خود می رود.
پس استخاره با قرآن، جز همان طیب نفس و رفع تردید و سرگردانی و امید به نفع و سعادت، اثر دیگری ندارد.» (8)
نکته ای ظریف
این اشاره ای بود به سه دیدگاه مهم در خصوص استخاره و تفال. ولی در این مورد یک نکته ظریف را – که در واقع اصل و اساس استخاره است – همیشه باید در نظر داشت و آن، این که: استخاره، صرفا یک تضرع شدید درونی و شخصی و یک نوع حالت عرفانی است که در لحظه تردید و دودلی به فرد استخاره کننده دست می دهد، به طوری که با همه وجود، خود را از درون با مبدا اعلی پیوند می زند و از او راه و چاره می طلبد. از همین روست که در احادیث معصومین علیهم السلام وارد شده است که: «هر کس خودش استخاره کند.» چنان که علامه مجلسی رحمه الله می گوید: «سید بن طاووس رحمه الله گفته است: «من حدیث صریحی ندیده ام که کسی برای دیگران استخاره کند و اصل، آن است که هر کس برای خودش، استخاره نماید.» (9)
علامه مجلسی در بیان این مطلب می گوید: «اولی و احوط آن است که هر کس برای خودش استخاره کند، زیرا ما هیچ حدیثی نداریم که شخصی به وکالت از دیگری استخاره نماید، و اگر وکالت در استخاره، جایز و یا بهتر بود، شایسته و سزاوار بود که اصحاب، از امامان علیهم السلام تقاضای استخاره نمایند و اگر چنین چیزی می بود، نقل می شد و دست کم، یک روایت در این مورد به ما می رسید. به علاوه آن کس که مضطر و حاجتمند است، اگر خودش استخاره کند به اجابت، نزدیکتر است و دعای او به اخلاص در نیت، نزدیکتر است. (10)
نباید فراموش کرد که استخاره هایی که علما برای مردم انجام می دهند، به خاطر آن است که آن فرزانگان با قرآن مانوس اند و به علت آشنایی با تفسیر، بهتر از مردم عادی فضای آیات را از نظر مثبت و منفی بودن استخاره درک می کنند.
همین جا باید گفت: کسانی که با قرآن، انس و الفتی ندارند و محکم و متشابه آن را نمی شناسند و از علم تفسیر، بهره ای ندارند، باید از استخاره و تفال با قرآن، سخت بپرهیزند و آیات خدا را به بازی نگیرند چرا که این کار فقط بر عهده پرواپیشگان رازدانی است که از جانب حق، عنایتی بر آنان شده تا بدین وسیله حاجت مؤمنان را برآورده سازند.
شاید این حدیث شریف در«اصول کافی »، خطاب به این دسته از افراد باشد که:
«به قرآن، تفال مزن ». (11)
در جایی که فقیه بزرگ شیعی، آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رحمه الله از استخاره با قرآن می پرهیخت و می فرمود: «من درست نمی فهمم مثلا «یسبح لله ما فی السموات و الارض » نسبت به موضوع استخاره، خوب است یا بد» (12) دیگران باید صد چندان بترسند و تا می توانند از این کار، دوری جویند.
نکته آخر این که: انسانی که عمیقا از درون با خدا پیوند برقرار کرده، در وقت اضطرار، نه فقط با آیات قرآن و یا دانه های تسبیح بلکه با تمامی پدیده های هستی، خود را از تردید می رهاند و خداوند با تک تک پدیده ها و با جزیی ترین آنها راه را به او نشان می دهد.
امید آن که قلوب ما با یاد خدا مانوس گردد تا در هنگام تردید، اتصال و ارتباط قلبی، آسان شود و لغزشگاههای تردید و دودلی را به سلامت، پشت سر بگذاریم.
پي نوشت ها :
1) انفال (8) آیه 23.
2) نهج البلاغه، خطبه اول.
3) آل عمران (3) آیه 159.
4) نهج البلاغه، کلمات قصار 54.
5) برای اطلاع از انواع استخاره ر.ک: کندوکاوی درباره استخاره و تفاءل، اثر نگارنده.
6) ان لله علی الناس حجتین: حجة ظاهره و حجة باطنه; فاما الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة علیهم السلام – و اما الباطنه فالعقول. «بحارالانوار، ج 1، ص 137».
7) دکتر عبدالحسین زرین کوب، یادداشتها و اندیشه ها (چاپ چهارم: سازمان انتشارات جاویدان، تهران، 1362)، ص 272.
8) علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی (چاپ سوم: بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، تهران، 1367) ج 6، ص 185 و 188.
9) بحارالانوار، ج 91، ص 285.
10) همان.
11) اصول کافی، ج 2; ص 29. باید گفت که: استخاره و فال معمولا معنای یکسانی دارند، چنان که در دعای استخاره با قرآن کریم می گوییم: «اللهم تفالت بکتابک; یعنی خدایا به کتاب تو فال می زنم » شاید بتوان این فرق را هم قائل شد که از میان انواع استخاره، استخاره هایی که ابزار محسوس مثل قرآن، دیوان شعر، تسبیح، کاغذ و… دارند، آنها را فال هم می گویند، و استخاره هایی که هیچ ابزاری جز دعا و قلب ندارند، آنها را فقط استخاره می گویند.
12) علی کریمی جهرمی، آیة الله مؤسس، (چاپ اول: دارالحکمه، قم، 1372)، ص 55.
منبع:hawzah.net
/ع