قرآن مى فرماید:
«إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً. لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً »؛ فتح (48 )، آیات 1 و2 .؛
«به درستى که ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم تا خداوند، گناهان گذشته و آینده اى را که به تو نسبت مى دادند، ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست، هدایتت فرماید».
مفسّران درباره آیه یاد شده و منظور از ذنب پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله)، نظرهاى مختلفى دارند که برخى عبارتند از:
1. علاّمه طباطبایى مى نویسد: «ذنب» در آیه یاد شده، به معناى گناه، یعنى مخالف تکلیف مولوى الهى نیست؛ چون کلمه «ذنب» در لغت، عبارت است از عملى که آثار و تبعات بدى دارد؛ حال هر چه باشد. «مغفرت» هم در لغت، عبارت از پرده افکنى بر روى هر چیز است المیزان، ج 18، ص 258 ..
2. قیام رسول خدا (صلى الله علیه و آله) براى دعوت مردم و نهضت آن حضرت علیه کفر، قبل از هجرت و ادامه آن تا بعد از هجرت در مدینه و جنگ هایى که بعد از هجرت با مشرکان انجام داد، عملى داراى آثار شوم و مصداقى براى کلمه «ذنب» بود و معلوم است که کفّار قریش، مادام که شوکت و نیروى خود را محفوظ مى داشتند، هرگز پیامبر (صلى الله علیه و آله) را مشمول مغفرت خود قرار نمى دادند و خون هایى را که از بزرگان آنان ریخته شده بود، از یاد نمى بردند و تا از راه انتقام و محو رسم و سنّت پیامبر (صلى الله علیه و آله)، کینه هاى خود را تسکین نمى دادند، دست بردار نبودند؛ اما خداى سبحان، با فتح مکه و یا فتح حدیبیه – که آن نیز منتهى به فتح مکّه شد – شوکت و نیروى کفار قریش را از آنان گرفت و در نتیجه، گناهانى را که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در نظر مشرکان داشت، پوشانید و آن حضرت را از شرّ قریش ایمنى داد. بنابراین، مراد از کلمه «ذنب»، تبعات بد و آثار خطرناکى است که دعوت رسول اللَّه (صلى الله علیه و آله) براى کفار و مشرکان به بار آورد و این آثار از نظر لغت، «ذنب» است که در نظر آنان، گناه کار معرفى نمود: «وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ »؛ شعراء (26)، آیه 14 .. این، معناى گناهان گذشته – «ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ »؛ فتح (48 )، آیه 2 . – رسول (صلى الله علیه و آله) است.
3. اما گناهان آینده (ما تأخّر)، عبارت است از خون هایى که بعد از هجرت از بزرگان مشرک قریش ریخت و مغفرت خدا نسبت به گناهان آن حضرت، عبارت است از پوشاندن آنها و ابطال عقوبت هایى است که به دنبال داشت؛ یعنى قدرت، شوکت و عظمت کفّار قریش را از آنان گرفت و مؤیّد این معنا، جمله «وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ… وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزاً»؛ فتح (48)، آیات 2 و 3 .
است.
4. حضرت رضا (علیه السلام) مى فرماید: در نظر مشرکان عرب، هیچ کس گناهش عظیم تر از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نبود؛ براى این که آنها 360 خدا داشتند و رسول خدا که آمد، همه آنها را از خدایى انداخت و مردم را به اخلاص خواند. این در نظر آنها بسیار سنگین و عظیم بود و گفتند:
«أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ عُجابٌ. وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ یُرادُ. ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ »؛ ص (38 )، آیات 5 – 7 .؛
«آیا آن همه خدا را یکى کرده، این خیلى شگفت آور است. بزرگانشان براى تحریک مردم به راه افتادند و گفتند: برخیزید و از خدایان دفاع کنید که این، وظیفه مهمى است. ما چنین چیزى را در هیچ کیشى نشنیده ایم. این جز سخنى خودساخته نیست».
این جاست که وقتى خداى تعالى، مکّه را براى پیامبرش فتح کرد، فرمود:
«إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً»؛ فتح (48 )، آیه 1 .؛
«این فتح آشکار را برایت کردیم».
تا دیگر در صدد آزارت بر نیایند و همین طور هم شد. بعد از فتح مکّه، عدّه اى مسلمان شدند و برخى از مکّه فرار کردند و کسانى که ماندند، قدرت بر انکار توحید نداشتند و با دعوت مردم، آن را مى پذیرفتند. بنابراین با فتح مکّه، گناهانى که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نزد مشرکان مکه داشت، آمرزیده شد؛ یعنى، دیگر نتوانستند دست از پا خطا کنند المیزان، ج 18، ص 275؛ ر.ک: تنزیه الانبیاء، صص 172 – 179 ..
«إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً. لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً »؛ فتح (48 )، آیات 1 و2 .؛
«به درستى که ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم تا خداوند، گناهان گذشته و آینده اى را که به تو نسبت مى دادند، ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست، هدایتت فرماید».
مفسّران درباره آیه یاد شده و منظور از ذنب پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله)، نظرهاى مختلفى دارند که برخى عبارتند از:
1. علاّمه طباطبایى مى نویسد: «ذنب» در آیه یاد شده، به معناى گناه، یعنى مخالف تکلیف مولوى الهى نیست؛ چون کلمه «ذنب» در لغت، عبارت است از عملى که آثار و تبعات بدى دارد؛ حال هر چه باشد. «مغفرت» هم در لغت، عبارت از پرده افکنى بر روى هر چیز است المیزان، ج 18، ص 258 ..
2. قیام رسول خدا (صلى الله علیه و آله) براى دعوت مردم و نهضت آن حضرت علیه کفر، قبل از هجرت و ادامه آن تا بعد از هجرت در مدینه و جنگ هایى که بعد از هجرت با مشرکان انجام داد، عملى داراى آثار شوم و مصداقى براى کلمه «ذنب» بود و معلوم است که کفّار قریش، مادام که شوکت و نیروى خود را محفوظ مى داشتند، هرگز پیامبر (صلى الله علیه و آله) را مشمول مغفرت خود قرار نمى دادند و خون هایى را که از بزرگان آنان ریخته شده بود، از یاد نمى بردند و تا از راه انتقام و محو رسم و سنّت پیامبر (صلى الله علیه و آله)، کینه هاى خود را تسکین نمى دادند، دست بردار نبودند؛ اما خداى سبحان، با فتح مکه و یا فتح حدیبیه – که آن نیز منتهى به فتح مکّه شد – شوکت و نیروى کفار قریش را از آنان گرفت و در نتیجه، گناهانى را که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در نظر مشرکان داشت، پوشانید و آن حضرت را از شرّ قریش ایمنى داد. بنابراین، مراد از کلمه «ذنب»، تبعات بد و آثار خطرناکى است که دعوت رسول اللَّه (صلى الله علیه و آله) براى کفار و مشرکان به بار آورد و این آثار از نظر لغت، «ذنب» است که در نظر آنان، گناه کار معرفى نمود: «وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ »؛ شعراء (26)، آیه 14 .. این، معناى گناهان گذشته – «ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ »؛ فتح (48 )، آیه 2 . – رسول (صلى الله علیه و آله) است.
3. اما گناهان آینده (ما تأخّر)، عبارت است از خون هایى که بعد از هجرت از بزرگان مشرک قریش ریخت و مغفرت خدا نسبت به گناهان آن حضرت، عبارت است از پوشاندن آنها و ابطال عقوبت هایى است که به دنبال داشت؛ یعنى قدرت، شوکت و عظمت کفّار قریش را از آنان گرفت و مؤیّد این معنا، جمله «وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ… وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزاً»؛ فتح (48)، آیات 2 و 3 .
است.
4. حضرت رضا (علیه السلام) مى فرماید: در نظر مشرکان عرب، هیچ کس گناهش عظیم تر از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نبود؛ براى این که آنها 360 خدا داشتند و رسول خدا که آمد، همه آنها را از خدایى انداخت و مردم را به اخلاص خواند. این در نظر آنها بسیار سنگین و عظیم بود و گفتند:
«أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ عُجابٌ. وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ یُرادُ. ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ »؛ ص (38 )، آیات 5 – 7 .؛
«آیا آن همه خدا را یکى کرده، این خیلى شگفت آور است. بزرگانشان براى تحریک مردم به راه افتادند و گفتند: برخیزید و از خدایان دفاع کنید که این، وظیفه مهمى است. ما چنین چیزى را در هیچ کیشى نشنیده ایم. این جز سخنى خودساخته نیست».
این جاست که وقتى خداى تعالى، مکّه را براى پیامبرش فتح کرد، فرمود:
«إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً»؛ فتح (48 )، آیه 1 .؛
«این فتح آشکار را برایت کردیم».
تا دیگر در صدد آزارت بر نیایند و همین طور هم شد. بعد از فتح مکّه، عدّه اى مسلمان شدند و برخى از مکّه فرار کردند و کسانى که ماندند، قدرت بر انکار توحید نداشتند و با دعوت مردم، آن را مى پذیرفتند. بنابراین با فتح مکّه، گناهانى که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نزد مشرکان مکه داشت، آمرزیده شد؛ یعنى، دیگر نتوانستند دست از پا خطا کنند المیزان، ج 18، ص 275؛ ر.ک: تنزیه الانبیاء، صص 172 – 179 ..