در زمان محمد رضا شاه، قانون اساسى به طور کامل مورد سوء استفاده وى قرار مى گرفت و در عمل از استقلال قوا خبرى نبود.هر چند سلطه شاه بر سیاست هاى نظامى و خارجى آشکارتر بود، ولى همه تصمیمات مهم، مانند انتصاب و بر کنارى نخست وزیر، وزرا، صاحبان پست هاى بالا و استانداران، به وسیله او گرفته مى شد. در این دوران، شاه با تفرقه انداختن میان افراد و سازمان هاى داراى وظایف متداخل و ایجاد و تحریک دشمنى و حسادت میان آن ها حکومت مى کرد. مثلا هویدا به نفوذ هوشنگ انصارى، وزیر دارایى و جمشید آموزگار، وزیر کشور که قرار بود رهبران جناح حزب رستاخیز باشند، حسادت مى ورزید، خود او دبیر کل موقت حزب شده بود.
سازمان هایى مانند بازرسى شاهنشاهى، ساواک، نیروهاى مسلح شاهنشاهى، دادگاه هاى نظامى، افراد ذى نفوذ خاص و قدرت اقتصادى و سیاسى خانواده سلطنتى در راستاى هدایت نهادهایى چون دفتر نخست وزیرى، وزراى مجلس و مطبوعات در جهت منافع و خواسته شاه عمل مى کردند.گاه خود، وظایف این ها را انجام مى دادند.کابینه هیچ تصمیم مهمى نمى گرفت.حداکثر این که وزرا براى اجراى تصمیمات شاه مشورت مى کردند.شاه یک نخست وزیر تشریفاتى مى خواست و هویدا، که از سال 1355- 1344 این سمت را در اختیار داشت، به خوبى این نقش را ایفا مى کرد.
یکى از نتایج استبداد شاه این بود که وزرا براى باقى ماندن بر سر کار، همیشه مى کوشیدند وزارتخانه آن ها نظر موافق شاه را جلب کند.بنابر این، هر گونه که مى خواستند در آمار و حقایق دست مى بردند و آن را تغییر مى دادند.با وجود این، هر وقت شاه به قربانى نیاز داشت، گناه سیاست هایش را به گردن نخست وزیر یا وزرا مى انداخت و آن ها را بر کنار مى کرد، براى مثال هویدا مسؤول شکست هاى متوالى برنامه عمرانى پنجم، مانند خاموشى هاى برق در بهار و تابستان سال 1356، معرفى شد.
از سوى دیگر، نخست وزیر و وزیران، بیش تر از میان افراد وابسته به سازمان هاى جاسوسى شاه، امریکا و فراماسونرى برگزیده مى شدند.بر اساس یکى از نوشته ها:
آمارى که از وابستگى هاى افراد شناخته شده هیات وزیران، هویدا، آموزگار، شریف امامى، و ازهارى به دست آمده، …حکایت از آن دارد که 38%فراماسون، 24%عضو سیا و 21%عضو ساواک بوده اند. پرهام، پیشین، ص 26.
این واژه به فارسى «نخبه » ترجمه شده است.الیت هم به معنى کسانى است که در رده هاى بالاتر سیاسى، اقتصادى، ادارى، فکرى و فرهنگى اداره امور را در دست دارند.بنابر این در مورد قضایا فکر مى کنند و هم در بر گیرنده متفکران، روشنفکران، دانشمندان و… مى باشد.
3. استخدام و کنترل نخبگان
در زمان محمد رضا شاه، حدود 40 خانواده ویژه، که از نظر سیاسى و ثروت اقتصادى بسیار نیرومند بودند، وجود داشت و بیش ترین تعداد الیت (Elite) یا نخبگان سیاسى از این خانواده ها برگزیده مى شدند.یک بررسى نشان مى دهد که 75%نخبگان سیاسى، دست کم یک خویشاوندى ذى نفوذ داشته اند.
البته استخدام سیاسى (Political recruitment) نخبگان به اعضاى خانواده هاى فوق محدود نبود، بلکه گروه کوچکى از تکنوکرات هاى طبقه متوسط نیز به همکارى پذیرفته شدند.
نخبگان سیاسى مهم تر، به دلیل احساس عدم امنیت شاه و بى اعتمادى او، بدون توجه به کیفیت دست چین مى شدند و تعداد آن ها به کسانى که مى شد کنترل شوند و تهدیدى براى رژیم نباشند، کاهش مى یافت.به همین دلیل براى مثال، ملکه فرح، رییس 26 سازمان و آژانس حکومتى بود و هزاران تصمیم معمولى حکومتى، به جاى رسته هاى پایین تر، به وسیله شاه گرفته مى شد.از سوى دیگر، روش هاى کنترل نخبگان با انواع مختلفى از مجازات براى نخبگان «خطاکار» ، تغییر متناوب افراد براى جلوگیرى از بروز حمایت مردمى از آن ها و ایجاد تفرقه بین آنان، مانند گماردن افراد رقیب به ریاست سازمان هاى حکومتى و به عهده گرفتن نقش موازنه بین آنها به وسیله شاه، تکمیل مى شد.عدم امنیت شغلى نخبگان، آن ها را به سمت فساد و جمع آورى پول براى روز مبادا مى کشاند.
به دلیل تحولات اقتصادى ناشى از گران شدن قیمت نفت، که به یک بوروکراسى متخصص و ماهر نیاز داشت، درها به روى روشنفکران، که به دلیل افزایش تعدادشان یک بوروکراسى حکومتى غول پیکر پدید آوردند، گشوده شد.هم زمان با آغاز و پیشرفت انقلاب، توقف خدمات کشورى پشت رژیم را شکست.
شاه در سخنان خود به طور مکرر روى موضوعات خاصى نظیر رسیدن به دروازه هاى تمدن بزرگ، انقلاب سفید، اصلاحات ارضى و صنعتى شدن کشور مانور مى داد.در سال ها و ماه هاى پایانى، شنیدن این سخنان براى مردم که نتایج برنامه هایش را مى دیدند، خسته کننده و تنفر انگیز به نظر مى رسید.به قول یکى از نویسندگان:
وعده رسیدن به دروازه هاى تمدن بزرگ به قدرى ابلهانه و بلند پروازانه بود که نه فقط امدید بر نمى انگیخت، بلکه هر شنونده اى را خشمگین و از آینده نومید مى کرد. مهدى پرهام، فرهنگ سکوت، مجموعه سى مقاله، صص 12- 11.
این تنفر و خستگى هنگام بازگو شدن القابى مانند آریا مهر و بزرگ ارتش داران، که فراوان از دستگاه هاى تبلیغاتى شنیده مى شد نیز به چشم مى خورد.
شاه با دادن وعده هاى بسیار مى کوشید بر استحکام قدرتش بیفزاید، اما، بر خلاف این اندیشه ماکیاولى که «وعده ها – بدقولى – سبب ثبات تاج و تخت هستند» ، این سخنان در نهایت آثار معکوس بخشید.
مجموعه ویژگى ها و اقدامات سیاسى دولت که پیش از این آمد در ایجاد و تقویت نارضایتى هاى عمومى مؤثر افتاد ولى نبایستى مانند برخى از منابع که به پدیده انقلاب عمیق نمى نگرند. See Mohsen Nodjomi, Dictatorship and Rise of political Movement : The case of Iran, pp 178 -179
نقش عامل سیاسى را مطلق یا مسلط نمود.در این رابطه باید به اقدامات و عوامل اقتصادى، اجتماعى و به ویژه به اقدامات و عوامل فرهنگى نیز توجه نمود.
(انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن، ص 108 )
سازمان هایى مانند بازرسى شاهنشاهى، ساواک، نیروهاى مسلح شاهنشاهى، دادگاه هاى نظامى، افراد ذى نفوذ خاص و قدرت اقتصادى و سیاسى خانواده سلطنتى در راستاى هدایت نهادهایى چون دفتر نخست وزیرى، وزراى مجلس و مطبوعات در جهت منافع و خواسته شاه عمل مى کردند.گاه خود، وظایف این ها را انجام مى دادند.کابینه هیچ تصمیم مهمى نمى گرفت.حداکثر این که وزرا براى اجراى تصمیمات شاه مشورت مى کردند.شاه یک نخست وزیر تشریفاتى مى خواست و هویدا، که از سال 1355- 1344 این سمت را در اختیار داشت، به خوبى این نقش را ایفا مى کرد.
یکى از نتایج استبداد شاه این بود که وزرا براى باقى ماندن بر سر کار، همیشه مى کوشیدند وزارتخانه آن ها نظر موافق شاه را جلب کند.بنابر این، هر گونه که مى خواستند در آمار و حقایق دست مى بردند و آن را تغییر مى دادند.با وجود این، هر وقت شاه به قربانى نیاز داشت، گناه سیاست هایش را به گردن نخست وزیر یا وزرا مى انداخت و آن ها را بر کنار مى کرد، براى مثال هویدا مسؤول شکست هاى متوالى برنامه عمرانى پنجم، مانند خاموشى هاى برق در بهار و تابستان سال 1356، معرفى شد.
از سوى دیگر، نخست وزیر و وزیران، بیش تر از میان افراد وابسته به سازمان هاى جاسوسى شاه، امریکا و فراماسونرى برگزیده مى شدند.بر اساس یکى از نوشته ها:
آمارى که از وابستگى هاى افراد شناخته شده هیات وزیران، هویدا، آموزگار، شریف امامى، و ازهارى به دست آمده، …حکایت از آن دارد که 38%فراماسون، 24%عضو سیا و 21%عضو ساواک بوده اند. پرهام، پیشین، ص 26.
این واژه به فارسى «نخبه » ترجمه شده است.الیت هم به معنى کسانى است که در رده هاى بالاتر سیاسى، اقتصادى، ادارى، فکرى و فرهنگى اداره امور را در دست دارند.بنابر این در مورد قضایا فکر مى کنند و هم در بر گیرنده متفکران، روشنفکران، دانشمندان و… مى باشد.
3. استخدام و کنترل نخبگان
در زمان محمد رضا شاه، حدود 40 خانواده ویژه، که از نظر سیاسى و ثروت اقتصادى بسیار نیرومند بودند، وجود داشت و بیش ترین تعداد الیت (Elite) یا نخبگان سیاسى از این خانواده ها برگزیده مى شدند.یک بررسى نشان مى دهد که 75%نخبگان سیاسى، دست کم یک خویشاوندى ذى نفوذ داشته اند.
البته استخدام سیاسى (Political recruitment) نخبگان به اعضاى خانواده هاى فوق محدود نبود، بلکه گروه کوچکى از تکنوکرات هاى طبقه متوسط نیز به همکارى پذیرفته شدند.
نخبگان سیاسى مهم تر، به دلیل احساس عدم امنیت شاه و بى اعتمادى او، بدون توجه به کیفیت دست چین مى شدند و تعداد آن ها به کسانى که مى شد کنترل شوند و تهدیدى براى رژیم نباشند، کاهش مى یافت.به همین دلیل براى مثال، ملکه فرح، رییس 26 سازمان و آژانس حکومتى بود و هزاران تصمیم معمولى حکومتى، به جاى رسته هاى پایین تر، به وسیله شاه گرفته مى شد.از سوى دیگر، روش هاى کنترل نخبگان با انواع مختلفى از مجازات براى نخبگان «خطاکار» ، تغییر متناوب افراد براى جلوگیرى از بروز حمایت مردمى از آن ها و ایجاد تفرقه بین آنان، مانند گماردن افراد رقیب به ریاست سازمان هاى حکومتى و به عهده گرفتن نقش موازنه بین آنها به وسیله شاه، تکمیل مى شد.عدم امنیت شغلى نخبگان، آن ها را به سمت فساد و جمع آورى پول براى روز مبادا مى کشاند.
به دلیل تحولات اقتصادى ناشى از گران شدن قیمت نفت، که به یک بوروکراسى متخصص و ماهر نیاز داشت، درها به روى روشنفکران، که به دلیل افزایش تعدادشان یک بوروکراسى حکومتى غول پیکر پدید آوردند، گشوده شد.هم زمان با آغاز و پیشرفت انقلاب، توقف خدمات کشورى پشت رژیم را شکست.
شاه در سخنان خود به طور مکرر روى موضوعات خاصى نظیر رسیدن به دروازه هاى تمدن بزرگ، انقلاب سفید، اصلاحات ارضى و صنعتى شدن کشور مانور مى داد.در سال ها و ماه هاى پایانى، شنیدن این سخنان براى مردم که نتایج برنامه هایش را مى دیدند، خسته کننده و تنفر انگیز به نظر مى رسید.به قول یکى از نویسندگان:
وعده رسیدن به دروازه هاى تمدن بزرگ به قدرى ابلهانه و بلند پروازانه بود که نه فقط امدید بر نمى انگیخت، بلکه هر شنونده اى را خشمگین و از آینده نومید مى کرد. مهدى پرهام، فرهنگ سکوت، مجموعه سى مقاله، صص 12- 11.
این تنفر و خستگى هنگام بازگو شدن القابى مانند آریا مهر و بزرگ ارتش داران، که فراوان از دستگاه هاى تبلیغاتى شنیده مى شد نیز به چشم مى خورد.
شاه با دادن وعده هاى بسیار مى کوشید بر استحکام قدرتش بیفزاید، اما، بر خلاف این اندیشه ماکیاولى که «وعده ها – بدقولى – سبب ثبات تاج و تخت هستند» ، این سخنان در نهایت آثار معکوس بخشید.
مجموعه ویژگى ها و اقدامات سیاسى دولت که پیش از این آمد در ایجاد و تقویت نارضایتى هاى عمومى مؤثر افتاد ولى نبایستى مانند برخى از منابع که به پدیده انقلاب عمیق نمى نگرند. See Mohsen Nodjomi, Dictatorship and Rise of political Movement : The case of Iran, pp 178 -179
نقش عامل سیاسى را مطلق یا مسلط نمود.در این رابطه باید به اقدامات و عوامل اقتصادى، اجتماعى و به ویژه به اقدامات و عوامل فرهنگى نیز توجه نمود.
(انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن، ص 108 )