استنباط حکم ساب النبي(ص) از ابعاد سه گانه سنت اسلامي (2)
استنباط حکم ساب النبي(ص) از ابعاد سه گانه سنت اسلامي (2)
استاديار دانشگاه فردوسي مشهد
روايت دعبل
دعبل از امام رضا(ع) از پدران خويش(ع) از رسول الله(ص) نقل کرده است که فرمود: «من سبِّ نبياً فاقتلوه و من سبّ وصيّاً فقد سبّ نبياً» (شيخ طوي، 1407 ق، ج 1، ص 375 / مجلسي، 1403، ج 79، ص 221)؛ هر کس پيامبري از پيامبران را سب کند، او را به قتل برسانيد و هرکس وصيي را سب کند، پيامبري را سب نموده است. در اين حديث، روشن تر از حديث پيشين کيفر قتل براي ناسزاگويان به عموم پيامبران بيان شده است و به نقل امام رضا(ع)، رسول الله امر به قتل ساب النبي نموده اند، و امر، دلالت بر وجوب مي نمايد. ضمناً مطابق اين حديث، حکم سبّ وصيّ نبي نيز همين حکم سب نبي است و بايد به قتل برسد.
حديث جامع الاخبار
تاج الدين محمد شغيري در قرن ششم در کتاب جامع الاخبار اين حديث نبوي را آورده است که پيامبر فرمودند: من «سبّني فاقتلوه و من سبّ اصحابي فاجلدوه»؛ (شغيري، ج 1، 1412 ق، ص 160)؛ کسي که مرا سب کند بکشيد و کسي که اصحابم را سب کند تازيانه بزنيد. پيامبر در اين حديث براي کسي که ايشان را سب نمايد کيفر قتل مشخص نموده اند و با صيغه امر «فاقتلوه» فرمان به کشتن سب النبي داده اند. روشن است که امر، بر وجوب دلالت مي کند و بنابراين، قتل ساب النبي لازم مي باشد.
روايت شفاء
قاضي عياض نيز در قرن ششم هجري در کتاب خويش اين سخن پيامبر خدا را آورده است: «من سبّ نبياً فاقتلوه و من سبّ اصحابي فاضربوه» (قاضي عياض، 1424 ق، ص 545 / هيثمي، 1351، ج 6، ص 260)؛ کسي که پيامبري را سب کند بکشيد و کسي که اصحابم را سب کند بزنيد. در اين حديث نبوي نيز براي سب پيامبر، فرمان بر قتل صادر گرديده است و اين حديث هم قرينه و مؤيد و شاهدي بر کيفر قتل ساب النبي مي باشد.
روايت کنز العمال
ابن تيميه و علاءالدين علي متقي بن حسام الدين هندي نيز از قول پيامبراکرم(ص) چنين نقل کرده اند: «من سبّ الانبياء قتل و من سبّ اصحابي جلد.» (متقي هندي، 1419 ق، ص 242، حديث 32475 / ابن تيميه، 1945 م، ص 282) ابن تيميه بر اين اعتقاد است که در اين حديث نبوي، امر به قتل ساب النبي به طور مطلق آمده و بر طبق اين حديث، سب نبي به خودي خود موجب قتل مي گردد و قتل شرعي ساب النبي است و همان گونه که حکم تازيانه سب صحابي پس از قدرت بر ساب وي با توبه ساقط نمي گردد، مجازات قتل ساب النبي نيز ساقط نمي شود. (ابن تيميه، 1945 م، ص 416) گرچه در اين حديث نبوي امر به قتل نيست، ولي فعل ماضي مجهور «قُتِلَ» صريح تر لزوم اقدام بر قتل را مي رساند.
روايت صحيح بخاري
صحيح بخاري داستان مردي را آورده است که به پيامبر اهانت کرد، خداوند مرگش را رساند و زمين او را نمي پذيرفت. عبدالعزيز از انس بن مالک، صحابي پيامبر، نقل کرده که مردي نصراني اسلام آورد و سوره «بقره» و «آل عمران» را قرائت کرد و براي پيامبر مي نوشت، دوباره نصراني شد و مي گفت: محمد نمي دانست چه مي نويسم! خداوند به خاطر اين اهانت مرگش را رساند. او را دفن کردند. صبح ديدند زمين او را بيرون افکنده است. گفتند: اين کار محمد و اصحاب اوست که در خلوت نبش قبر کرده و او را از قبر درآورده اند. قبر گودي حفر کردند و او را در عمق آن قرار دادند. صبح ديدند زمين او را بيرون انداخته است! باز گفتند: اين کار محمد و اصحاب اوست که او را نبش قبر کرده اند. براي بار سوم تا توان داشتند زمين را کندند و جنازه او را در عمق زمين دفن کردند. مجدداً ديدند جنازه اش بيرون از قبر روي زمين افتاده. يقين کردند که کار مردم نيست.
جنازه او را روي زمين رها نمودند. (صحيح بخاري، 1401 ق، ج 4، ص 181، ص 182 / ابن تيميه، 1945 م، ص 111). بر طبق اين گزارش، اهانت اين مرتد ملي به پيامبر اسلام، موجب هلاکت سريع وي گرديده و زمين نيز بدن اهانت کننده به پيامبر را نپذيرفته است. گرچه در اين گزارش انس بن مالک، روشن نيست هلاکت اين نصراني چگونه بوده است، ولي عقاب ساب النبي را نشان مي دهد. بديهي است احاديث نبوي از طريق اهل سنت با توجه به سند آنها، حداقل شاهد و قرينه بر حکم ساب النبي است.
بررسي احاديث ائمه معصومين(ع)
از اهل بيت پيامبر(ص) در مسئله سبّ پيامبر اسلام احاديث معتبر فراواني نقل شده است. ائمه معصومين(ع) نيز در اين احاديث، بر کيفر قتل ساب النبي(ص) تأکيد دارند. پژوهشگران ديني، با مشاهده فراواني احاديث قتل ساب النبي، ناگزير از پذيرش اين حکم مي باشند.
روايت هشام بن سالم
در صحيحه ابن ابي عمير از هشام بن سالم چنين آمده است: از امام صادق(ع) حکم شاتم الرسول سؤال شد. امام فرمودند: «يقتله الادني فالادني قبل ان يرفعه الي الامام» (کليني رازي، 1401ق، ج 7، ص 259 / تميمي مغربي، 1379 ق، ج 2، ص 459 / حر عاملي، 1387 ق، ج 18، ص 554-555 / فيض کاشاني، 1411 ق، ج 15، ص 495 / نجفي، 1981 م، ج 41، ص 432 / مغنيه، 1421 ق، ج 6، ص 277 / محدث نوري، 1408 ق، ج 18، ص 106)؛ او را نزديک تر پس نزديک تر، پيش از رفع آن به امام بکشد. اين حديث را محمد فاضل لنکراني (فاضل لنکراني، 1409 ق، ص 403)، شيخ جواد تبريزي (تبريزي، 1417 ق، ص 257)، محمد مؤمن قمي (مؤمن قمي، [بي تا]) و ناصر مکارم شيرازي (مکارم شيرازي، 1424، ج 2، ص 198) «صحيح هشام بن سالم» ناميده اند. در علم اصول ثابت گرديده که جمله خبريه در اين موارد ظهور در وجوب دارد و حتي از صيغه افعل نيز داراي ظهور بيشتري است. درواقع، جمله خبريه اي که در مقام طلب است مقتضي وجوب است. بر همين اساس، اين حديث بر وجوب قتل ساب النبي دلالت مي کند. سند حديث معتبر و دلالت آن بر مجازات قتل روشن است. مطابق اين حديث، اذن براي مجازات لازم نيست.
روايت وشاء
حسن بن علي وشّاء گويد: از امام ابوالحسن(ع) شنيدم که فرمود: شخصي در زمان جعفربن محمد(ع) به پيامبر دشنام داد. او را نزد حاکم مدينه آوردند. وي مردم را جمع کرد. امام صادق(ع) که در حال بيماري بود، با ردايي بر تن وارد جمعيت شد. [حاکم مدينه] امام را در صدر مجلس نشاند و به ايشان اجازه تکيه دادن داد و روي به جمعيت کرده، پرسيد: نظر شما در مورد کيفر اين مرد چيست؟ عبدالله بن حسن و حسن بن زيد و ديگران گفتند: بايد زبانش بريده شود. حاکم نظر ربيعه الرأي و اصحاب وي را جويا شد و سؤال کرد: شما چه مي گوييد؟ او گفت: بايد ادب شود! امام صادق(ع) به او فرمود: سبحان الله! فرقي بين رسول الله و اصحاب رسول الله نيست؟! (کليني رازي، 1401 ق، ج 7، ص 266 / شيخ طوسي، 1407 ق، ج 10، ص 85 / فيض کاشاني، 1411 ق، ج 15، ص 497 / حر عاملي، 1387 ق، ج 18، ص 458 و 459 / نجفي، 1981 م، ج 41، ص 432) در اين روايت که علامه مجلسي آن را «القوي کالصحيح» (مجلسي، 1411 ق، ج 1، ص 129 و 130). معرفي نموده، حکم سبّ پيامبر خدا به مراتب سخت تر و شديدتر از سبّ اصحاب پيامبر تلقّي شده است و امام صادق(ع) رأي متفقّهان حاضر را در بريدن زبان او و ادب نمودن ساب النبي، نادرست و بسيار کمتر از مجازات واقعي آن دانسته اند.
روايت مطربن ارقم
يونس بن يعقوب از مطربن ارقم نقل کرده است: شنيدم امام صادق(ع) فرمود: عبدالعزيزبن عمر نزد من فرستاد و زماني که پيش او رفتم ديدم دو تن نزد او هستند و يکي از آن دو چهره ديگري را زخمي کرده است. عبدالعزيز گفت: اي اباعبدالله! درباره اين دو مرد چه نظري داريد؟ گفتم: چه گفته اند؟ پاسخ داد: يکي از آن دو گفته است: براي رسوالله فضيلتي بر هيچ يک از بني اميه در حسب نيست! و ديگري گفته است: رسول الله در هر خير و خوبي بر همه مردم برتري و فضيلت دارد. آن که مدافع و ياور رسول الله است چهره ديگري را همان گونه که مي بيني زخمي کرده است، آيا بر او چيزي است و مجازات دارد؟ گفتم: «کان ينبغي لمن زعم انّ احداً مثل رسول الله(ص) في الفضل ان يقتل ولا يستحيي»؛ سزاوار است کسي که گمان دارد شخصي در فضيلت همانند رسول الله است، بي شرم و خجالت کشيده شود. پرسيد: آيا حسب همه يکي است؟ گفتم: حسب مثل نسب نيست … زماني که حسب و نسب با هم جمع شوند و به حضرت آدم برسد نسب يکي است، همانا رسول الله آلوده به شرک و بغي و تجاوز نبوده است. پس عبدالعزيز دستور داد مرد اموي را کشتند. (کليني رازي، 1401 ق، ج 7، ص 269 / شيخ طوسي، 1407 ق، ج 10، ص 86 / فيض کاشاني، 1411 ق، ج 15، ص 498 و 499 / حر عاملي، 1387 ق، ج18، ص 460-461 / حسيني شيرازي، 1409 ق، ج 87، ص 401) اين حديث را نيز علامه مجلسي «القوي کالصحيح» شناخته است. (مجلسي، 1411 ق، ج 10، ص 131-132) شيخ حرعاملي اين عنوان را براي اين حديث برگزيده است: باب قتل کسي که گمان دارد شخصي از رعيت در فضل يا حسب مثل رسول الله است. (حرعاملي، 1387 ق، ج 18، ص 460) براساس اين روايت، هرکس رسول الله را با ديگري به ويژه بني اميه درحسب، کرامت و فضل، مساوي و برابر بداند قتلش واجب است. از اين رو، هرکس رسول الله را هتک حرمت کند و مقام عالي و بلند او را انکار نمايد، اگر مسلمان باشد مرتد مي گردد و اگر غيرمسلمان باشد اهانت کرده است. (مکارم شيرازي، 1424 ق، ج 2، ص 201) بنابراين، اگر کسي فضيلت هاي قطعي و مشهور پيامبر (همانند عصمت، علم لدنّي، رسالت جاويدان و علم غيب) را انکار کند، مشمول عنوان ارتداد و ساب النبي خواهد بود. در اين حديث، با روشني تمام، سزاواري و شايستگي استحقاق قتل ساب النبي بيان شده است؛ چراکه دشنام به پيامبر، قطعاً زشت تر از اظهار ادعاي عدم فضيلت رسول الله بر بني اميه است.
منبع: نشريه الاهيات اجتماعي شماره 2.