تبيين کلام الهي (1)
تبيين کلام الهي (1)
چکيده
اين مقاله اهميت و حجيت تبيين کلام الهي توسط پيامبر اکرم(ص) را بازگو مي کند تا بر اهميت نزول حقايق قرآني بر قلب پيامبر(ص) در کنار الفاظ قرآن دلالت نمايد. اختلاف در نقل و نگارش حديث پس از رحلت ملکوتي رسول الله(ص)و فقدان بخش کثيري از روايات، به ايجاد دو مکتب تفسيري متأثر از دو دسته روايات منجر گشت. نگارنده اين مقاله کوشيده است منابع مورد استفاده در تفاسير را به استناد اهم مصادر تفسيري هر مکتب بيان نمايد تا ارزش روايات تفسيري با توجه به مصادر آن ها مشخص گردد و در اين راستا، مصادر تفسيري اهل سنت را از زبان علماي سني و مصادر تفسيري شيعه را نيز از زبان علماي شيعي مطرح مي نمايد.
واژگان کليدي: کلام الهي، تفسير مأثور، تفسير، روايات تفسيري، نقل اجتهادي، نسبيت شناخت.
قرآن با ارائه يک برنامه کامل و جامع، در عرصه هاي مختلف اعتقادي، اخلاقي، فقهي و تاريخي سخن رانده، راه و رسم زندگي به سوي اهداف عالي و سعادت واقعي را به صورت کلي و اجمال، براي انسان روشن کرده است؛ لذا براي درک دقيق مفاهيم قرآن به متخصصي نياز است که به تبيين مجملات قرآن و بازکردن مطالبي که جز به اشاره يا ذکر کليات، سخني از آن ها به ميان نيامده، اقدام نمايد.
فاذا قرأناه فاتبع قرآنه ثم ان علينا بيانه (القيامه/18و19): چون قرآن را [بر تو] خوانديم، تو از قرائت آن دنباله روي کن، سپس [بدان که] شرح و بيان آن نيز بر عهده ي ما مي باشد.
اين وظيفه مهم، يعني تبيين مجملات قرآن، در آيات متعددي بر عهده ي رسول خدا- صلي الله عليه و آله- گذارده شده است.
…و انزلنا اليک الذکر لتبين للناس ما نزل اليهم. ..(النحل/44): …و ما اين ذکر [قرآن] را بر تو نازل کرديم، تا آن چه را که سوي مردم نازل شده است براي آن ها روشن سازي. لذا قول پيامبر در تبيين آيات قرآن داراي حجيت است، ضمن آن که مطابق اين آيه بايد تمام آيات قرآن توسط پيامبر اکرم (ص)تبيين شود؛ به عبارت ديگر در کنار نزول الفاظ قرآن، حقايقي از مفاهيم قرآن نيز بر رسول خدا(ص)آشکار شده است؛ چنان که فرمودند:
الا اني قد اوتيت القرآن و مثله معه (سيوطي، الاتقان، ج2،ص557؛معارف، ص33به نقل از سنن ابوداود، سنن دارمي، سنن ابن ماجه):آگاه باشيد که به من قرآن و [حقايقي] مثل آن ارزاني شد.
لذا پيامبر اکرم- صلي الله عليه و اله -تبيين کننده و توضيح دهنده ي آيات قرآن مي باشد. اين مسأله مشخص مي دارد که اعراب نسبت به معاني قرآن معرفت کامل نداشتند، بلکه در بسياري موارد به توضيح پيامبر نياز بوده است. ايشان نيز در سراسر عمر پر برکت خود به اين امر مهم اقدام نمودند؛ ضمن آن که مسلمانان تجسم شريعت اسلام را در عملکرد آن حضرت مشاهده مي کردند.
از طرف ديگر، برخي آيات، مؤمنان را به اطاعت از پيامبر در کنار اطاعت از خداوند مکلف مي نمايد. (آل عمران/32و132، نساء/59،مائده/92، انفال/20،1و46، نور/54، محمد/33، مجادله/13، تغابن/12)
اما پس از رحلت ملکوتي پيامبر اکرم(ص)، در ميان صحابه اختلاف نظر به وجود آمد؛ چنان که عده اي از نقل و نگارش حديث ممانعت مي کردند و لذا تا اواخر قرن نخست هجري احاديث ضبط نشد (شانه چي، ص26) بدين ترتيب بخش کثيري از روايات پيامبر(ص) مفقود گرديد و يا دچار تحريف شد. بنابراين بايد گفت روايات موجود از پيامبر، تفسير تمامي آيات قرآن را در بر نمي گيرد. علامه طباطبايي مي نويسد:
اين احاديث از اول تا آخر قرآن جمعاً دويست چهل و چند حديثند که سند بسياري از آن ها ضعيف و متن برخي از آن ها منکر است. (طباطبايي، قرآن در اسلام، ص73)
بنابراين براي جبران نياز تفسيري و درک مفاهيم آياتي از قرآن، اهل سنت به تدريج متوجه آراي صحابه و تابعان شدند، در حالي که شيعيان بنا به سفارشات پيامبر اسلام(ص)- از جمله به استناد حديث متواتر ثقلين به تعاليم و ارشادات امامان معصوم(عليهم السلام) روي آوردند و در نتيجه دو مکتب تفسيري به وجود آمد که از دو دسته روايات متأثر بودند:
الف. روايات تفسيري شيعه؛
ب. روايات تفسيري اهل سنت.
روايات تفسيري شيعه و ارزش آن
چنان که در کتب شيعه وارد شده، تفسير مأثور يا اثري و با روايي به تفسيري گفته مي شود که از روايات پيامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(عليهم السلام) نقل شده باشد.
شيعيان در مراجعه به روايات تفسيري امامان معصوم(عليهم السلام)، دو ملاک مهم قرآن و روايات متواتر پيامبر(ص) را مد نظر قرار دادند، که در زير به آنها اشاره خواهد شد.
1. آيات قرآن
قرآن کريم در آيات متعددي، عصمت و صلاحيت علمي اهل بيت رسول خدا(ص) را بيان مي دارد که در صدر آن ها مي توان از آيات زير نام برد:
1-1.آيه تطهير
انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا (الاحزاب/33) خداوند مي خواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
با توجه به اين آيه، اهل بيت پيامبر(ص) معصوم بوده و لذا دچار سهو و اشتباه نبوده اند.
2-1.آيه مسّ:
انه لقرآن کريم. في کتاب مکنون. لا يمسه الا المطهرون (الواقعه /77-79): آن، قرآن کريم است، در کتب محفوظي جاي دارد و جز پاکان نمي توانند به آن دست زنند (=دست يابند).
در نتيجه بايد گفت آنان (اهل بيت) به حقيقت واقف و از جهت علمي دچار نقصان معلومات نبودند.
2.روايات متواتر
روايات متعددي از پيامبر(ص)، به تمسک به اهل بيت(عليهم السلام) و ضرورت بهره گيري از سخنان گوهر بار آنان تصريح دارد که از جمله مي توان به حديث معروف و متواتر ثقلين اشاره نمود. در اين حديث لزوم تمسک توأمان به کتاب و اهل بيت مورد تأکيد قرار گرفته است:
من دو چيز گرانبها براي شما باقي مي گذارم: کتاب خدا و اهل بيتم. اگر به آن ها تمسک جوييد، هرگز گمراه نخواهيد شد. (مجلسي، ج23،ص118-106؛ القمي، ج2،ص447)
از آن جا که در حديث رسول خدا(ص) تمسک به قرآن و اهل بيت (عليهم السلام)را به صورت توأمان به مسلمانان تکليف کرده، مي توان نتيجه گرفت همان گونه که قرآن کريم جهت هدايت مسلمانان اعتبار و حجيت دارد، قول و فعل اهل بيت رسول خدا(ص) نيز، به عنوان تفسير و تبيين آيات قرآن داراي حجيت و اعتبار است. (معارف، ص33) به عبارت ديگر، هدايت و نجات مسلمانان تمسک به اين دو منبع وابسته مي باشد؛ لذا معصومان(عليهم السلام) عارف ترين مردم به وحي و بهترين مفسران و معلمان قرآن هستند. علامه طباطبايي مي نويسد:
موقعيت پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت او در برابر قرآن، موقعيت معلمان معصومي مي باشد که در تعاليم خود هرگز خطا نکنند و قهراً تفسيري که آنان کنند با تفسيري که واقعاً از انضمام آيات به هم ديگر بدست مي آيد، مخالف نخواهد بود. (طباطبايي، قرآن در اسلام، ص87)
بدين ترتيب، امامان معصوم، همانند پيامبر اکرم(ص)، به تبيين و توضيح آيات پرداختند و سخنان ايشان در توضيح آيات قرآن در صورت صحت سند، داراي اعتبار و ارزش ديني مي باشد؛ به عبارت ديگر آن ها وارثان علوم نبوي بوده و رواياتشان انعکاسي از سنت رسول خدا (ص)به شمار مي رود و نهايتاً ماهيتي جز تفسير کتاب خدا ندارد. (معارف، ص35)
رسول گرامي اسلام(ص) نيز در طول حيات خود مقامات علمي اهل بيت را براي مردم تشريح کرده؛ چنان که در خصوص حضرت علي(ع) فرموده است: «انا مدينه العلم و علي بابها.» (سيوطي، تاريخ الخلفاء،ص189) اين حديث از شواهد قطعي علم و دانش علي (ع)به حساب مي آيد.
حضرت علي عليه السلام نيز در بيان مقام علمي خود مي فرمايد:
سلوني فوالله لا تسألوني عن شيء الا اخيرتکم، و سلوني عن کتاب الله فوالله ما من آيه الا و انا اعلم بليل أنزلت ام بنهار ام في سهل ام في جبل » (ابوطبره، ص40، سيوطي، الاتقان؛ ج2،ص589):از من بپرسيد، پس به خدا قسم که از چيزي از من نپرسيد مگر اين که به شما خبر دهم، و از من درباره کتاب خدا سؤال کنيد که به خدا سوگند هيچ آيه اي نيست مگر اين که مي دانم در شب نازل شده يا روز، و يا در دشت فرود آمده يا در کوه.
ابوبکربن عياش از نصيربن سليمان احمسي از پدرش از حضرت علي عليهم السلام آورده است که فرمود: به خدا سوگند هيچ آيه اي نازل نشد مگر اين که دانستم درباره ي چه و در کجا نازل شده، به راستي که پروردگارم به من دل پر فهم و زبان پرسؤالي بخشيده است. (سيوطي، الاتقان، ج2،ص590)
ابن ابي حمزه نيز از ايشان نقل کرده که فرموده
اگر خواسته باشم که هفتاد شتر از تفسير ام القرآن بار کنم، اين کار را انجام مي دهم. (سيوطي، الاتقان، ج2،ص589)
ابن مسعود نيز درباره علم و دانش حضرت علي عليه السلام مي گويد:
قرآن بر هفت وجه نازل شده و هر يک از اين وجوه، ظاهري دارد و باطني، و ظاهر و باطن قرآن همه نزد علي عليه السلام است (سيوطي، الاتقان، ج2،ص590)
علت کثرت دانش و مرويات از علي(ع) به خاطر نزديکي ايشان با پيامبر مي باشد؛ ضمن آن که ايشان اولين فردي بود که به پيامبر (ص)ايمان آورد و تحت تاثير سيره و سخنان آن بزرگوار(ص) واقع شد؛ به طوري که در داستان مشهور مؤاخاه، پيامبر اکرم(ص) ايشان را برادر خود ناميد و فرمود:
انت اخي في الدنيا و الخره. (سيوطي، تاريخ الخلفاء،ص189؛ابوطبره، ص40)
همچنين پيامبر(ص) وي را در غزوه ي تبوک جانشين خود قرار داده و منزلت وي را مانند منزلت هارون دانست. در روايتي از شيخان آمده است:
ان رسول الله(ص) خلف علي بن ابيطالب في غزوه تبوک فقال: يا رسول الله اتخلفني في النساء و الصبيان، فقال: أما ترضي ان تکون مني بمنزله هارون من موسي؟ غير انه لا نبي بعدي (سيوطي، تاريخ الخلفاء،ص187): هنگامي که رسول خدا صلي الله عليه و آله، علي بن ابيطالب (عليهم السلام) را در جنگ تبوک جانشين خود قرار داد، علي بن ابيطالب فرمود: اي رسول خدا آيا مرا در بين زنان و کودکان جانشين مي گرداني؟رسول خدا فرمود: آيا راضي نيستي که به منزلت هارون از موسي براي من باشي جز اين که بعد از من پيامبري نيست؟ همچنين در روز غدير خم رسول الله- صلي الله عليه و آله- در بيان مقام و منزلت علي(ع) فرمود:
من کنت فهذا علي مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه. (سيوطي، تاريخ الخلفاء،ص18)
و بدين طريق وي را ولي مؤمنان قرار داد.
به هر حال، اين مقامات علمي و اخوتي حضرت علي(ع) که مورد اعتراف اهل سنت نيز مي باشد. دليل است برآن که پس از وفات پيامبر(ص) شايسته ترين مرجع جهت پاسخ به سؤالات و رفع ابهامات، همو مي باشد؛ اما با اين وجود اهل سنت تحت تأثير جو سياسي قرار گرفته و از وجود پربرکت حضرت علي(ع) استفاده ي لازم را نبردند و فرزندان بزرگوار ايشان را نيز کنار گذاشتند اما شيعيان تفسير قرآن را از دوازده وصي پيامبر اخذ نمودند.
در مجموع مي توان گفت: با توجه به آيات قرآن و روايات قطعي الصدور از پيامبر اکرم(ص)، قول اهل بيت پيامبر(ص)، يعني امامان معصوم(عليهم السلام) داراي حجيت و اعتبار ديني مي باشد.
روايات اهل سنت و ارزش آن
اهل سنت با وجود سفارش اکيد پيامبر(ص) در پيروي از اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام)، آن ها را کنار گذاشته و جهت جبران نياز تفسيري خود به تدريج متوجه آراء صحابه و تابعان شدند؛ چنان که بنا به عقيده ي علماي اهل سنت، از جمله ذهبي، «تفسير مأثور يا اثري عبارت از تفسير قرآن به وسيله قرآن، روايات پيامبر اکرم(ص) و نيز بيانات صحابه و تابعان در ذيل آيات قرآن مي باشد» (ذهبي، ج1،ص156؛زرقاني، ج2،ص14)
روايات صحابه
سيوطي مفسران مهم صحابه را چنين بيان مي دارد:
پس از رحلت پيامبر اکرم(ص) جمعي از صحابه به تفسير قرآن پرداختند که ده نفر بين آن ها مشهورند و عبارتند از: خلفاي راشدين که از سه نفر اول بسيار کم نقل شده ولي از علي بن ابي طالب بسيار روايت شده است (سيوطي، الاتقان، ج2،ص589، زرقاني، مناهل العرفان، ج2،ص17)
و نيز ابن مسعود و ابن عباس و ابي بن کعب و زيدبن ثابت و ابوموسي اشعري و عبدالله بن زبير. (فيوضات، ج1،ص204؛ج1،ص67، نيز بنگريد به کحاله علوم الدين الاسلامي، ج61)
مصادر تفسير صحابه
صحابه در تفسير آيات به چهار مصدر اعتماد کردند که ذهبي آن ها را چنين بر مي شمارد:
1. قرآن کريم؛
2. روايات پيامبر(ص)؛
3. اجتهاد و قوه ي استنباط؛
4. اهل کتاب از يهود و نصاري. (ذهبي، ج1،ص40)
بنابراين، بايد گفت که صحابه در تفسير آيات قرآن از قوه استنباط و اجتهاد خود استفاده مي کرده اند. با اين حال، اهل سنت، خود صحابه را نيز معتبر دانسته و به چند دليل براي قول آنها ارزش ديني قائلند.
علل ارزشمندي ديني قول صحابه از ديدگاه اهل سنت
1. شاهد بودن بر نزول وحي
اهل سنت معتقدند چون صحابه شاهد نزول وحي بودند، اين امر به آنان امکان مي داد بسياري از آيات قرآن را بهتر درک و فهم کنند؛ علاوه بر آن که به دليل عرب بودن به لغت عرب آشنايي کافي داشتند و لذا بايد آنها را داناترين مردم به معاني الفاظ قرآن به حساب آورد. (ابو زهره، ص589؛ صالح، ص119و العک، ص116)
2. تعليم پيامبر
صحابه در روشن شدن آيات قرآن و فهم معاني آن به پيامبر مراجعه مي کردند و ايشان هر ده آيه قرآن را به اصحاب تعليم مي فرمود. چنان که از ابن مسعود، عثمان بن عفان و ديگران روايت شده است:
انها کانوا اذا تعلموا من النبي(ص) عشرآيات لم يجاوزوها حتي يتعلموا مافيها من العلم و العمل، قالوا: فتعلمنا القرآن و العلم و العمل جميعاً (العک، ص116): صحابه از پيامبر(ص) ده آيه ده آيه فرا مي گرفتند و از اين حد تجاوز نمي کرد تا به آن عمل نيز مي کردند. [ابن مسعود و ديگر صحابه] گفتند: پس همه قرآن را به همراه علم و عمل آموختيم.
3. پرسش از پيامبر
به عقيده ي اهل سنت، صحابه علاوه بر آن که قرآن و تفسير آن را مستقيماً از پيامبر دريافت مي کردند و اگر در فهم آيه اي دچار مشکل مي شدند، به ايشان مراجعه مي کردند و مسلماً آن حضرت نيز به تبيين آن آيات مي پرداخت (العک، ص112)؛ لذا تفسير صحابه نزديکترين تفسير به سنت دانسته و حتي بسياري از علما، مادامي که در آن مجالي از تفسير به رأي نباشد، آن را از سنت مي دانند. (ابوزهره، ص589-با اندکي تلخيص) به عنوان مثال وقتي آيه «الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم» (الانعام، ص82) نازل گرديد، برخي صحابه به پيامبر(ص) عرض کردند: کدام يک از ما هست که به نفس خود ظلم نکرده نباشد؟ پس پيامبر آن را به شرک تفسير نمود و به اين آيه استدلال نمود که «ان الشرک لظلم عظيم» (لقمان/13) همانا شرک ستم بزرگي است. (صالح، ص119)
4.آشنايي به لغت و عادات عرب
اهل سنت معتقدند شناخت عادات و لغت عرب موجب فهم صحيح قرآن مي شود و صحابه به اين امر داناتر از ساير عرب بودند. يکي از محققان معاصر مي نويسد:
صحابه در تفسير قرآن از ادواتي استفاده نمودند، که هر کدام، از مظاهر اجتهاد به شمار مي رود. آن ادوات عبارتند از:
الف. آشنا با وضع لغت عرب؛
ب. آشنايي به عادات عرب در زمان نزول قرآن؛ زيرا اين امر موجب فهم دقيق معاني برخي از آيات قرآن کريم مي گردد. مانند آيه ي: «…و ليس البر بان تأتوا البيوت من ظهورها…» (بقره، ص189): کارنيک، آن نيست که از پشت خانه ها وارد شويد…
بايد دانست کسي که عادات عرب در زمان جاهليت را نداند، مراد از اين آيه را نمي فهمد. (ذهبي، ج1،ص62)[زيرا در جاهليت مرسوم بود که به هنگام حج، که جامه احرام مي پوشيدند، از در خانه وارد نمي شدند و از نقب پشت خانه وارد مي شدند.]
لذا صحابه آشنا به لغت و بلاغت و فصاحت و بيان و داناترين مردم به عادات و احوال و اخبار عرب بوده اند و بدين خاطر است که بسياري از آيات در جهت اصلاح احوال جاهليت مي باشد، و چنانچه صحابه عادات و احوال جاهليت را نمي شناختند، قادر به تفسير کثيري از آيات نمي بودند. (العک، ص116)چنانکه ابن عباس براي فهم بسياري از الفاظ قرآن و تفسير آيات کريمه به لغت عربي در شعر جاهليت مراجعه مي نمود. (العک، ص140) سيوطي از ابن الانباري نقل مي کند که ابن عباس مي گفت:
الشعر ديوان العرب، فاذا خفي علينا الحرف من القرآن الذي انزله الله بلغه العرب، رجعنا الي ديوانها، فالتمسنا ذلک (سيوطي، الاتقان، ج1،ص413): شعر، ديوان عرب است، پس هر گاه لفظي از قرآن که خداوند آن را به زبان عرب نازل فرموده برما مخفي بود، به ديوان عرب رجوع نموده و شناخت آن را جست وجو مي کنيم.
هم چنين از طريق عکرمه از ابن عباس چنين نقل مي کند:
اذا سألتموني عن غريب القرآن، فالتمسوه في الشعر فان الشعر ديوان العرب (سيوطي، الاتقان، ج1،ص413؛العک، ص140: هرگاه از غريب قرآن از من پرسيدند آن را در شعر جست و جو نماييد که شعر، ديوان عرب است.
5. اتصاف به عمل صالح و علم صحيح
اهل سنت معتقدند صحابه افرادي عالم، همراه با قوه ي فهم و وسعت درک و نظر در امور مختلف بودند که تاريخ مانند آن ها را گواهي نمي دهد، ضمن آن که صفاي نفس و طهارت قلب و شدت اخلاص آن ها باعث اعتبارشان گشت، لذا به مقام بزرگي در اسلام نائل گرديدند. (العک، ص116)سيوطي مي گويد:
صحابه تفسير را بهتر مي دانند از جهت قرائن و اموالي که هنگام نزول آن ديده اند و نيز به خاطر فهم کامل و علم صحيح و عمل صالحي که داشته اند. (سيوطي، الاتقان، ج2،ص557)
در مجموع مي توان گفت: اهل سنت اقوال صحابه را در تفسير آيات قرآن همپاي روايات پيامبر به حساب آورده و معتقدند آنها آشنا به زبان عربي و شاهد نزول وحي بوده اند و نيز به عادات و احوالات اعراب آگاهي داشتند و در آنچه بر آنها مشکل بود به پيامبر(ص)مراجعه مي کردند؛ لذا سخن آنان مانند حديث مرفوع است. سيوطي از قول حاکم نيشابوري آورده است: «تفسير صحابي که وحي و تنزيل را مشاهده کرده، حکم حديث مرفوع را دارد.» (سيوطي، الاتقان، ج2،ص557)«توگويي آن را از پيامبر(ص) روايت کرده اند.» (العک، ص112)
لازم به ذکر است که حديث مرفوع در نزد اهل سنت به حديثي گفته مي شود که سلسله اسناد آن به پيغمبر(ص) منتهي شود. (شانه چي، ص58)
متأخران اهل سنت نيز اکثرا روايات تفسيري صحابه را در شمار اثر تفسيري ياد کرده اند. (زرقاني، ج2،ص14)
به اين ترتيب، روايات تفسيري صحابه از نظر دانشمندان اهل سنت ارزش ديني دارد؛ چرا که آنان معلومات خود را از پيامبر(ص)گرفته اند. (ذهبي، ج1،ص135)
آنان حتي گاه پا را فراتر گذاشته و قول صحابه را در حکم حديث مسند مي دانند، چنانکه از قول شيخين نقل شده است:
ان تفسيرالصحابي الذي شهد الوحي و التنزيل عندالشيخين حديث مسند (العک، ص112-به تقل از تدريب الراوي): تفسير صحابي که وحي و تنزيل را مشاهده کرده اند در نزد شيخين در حکم حديث مسند است.
ابن کثير در مقدمه تفسيرش مي گويد:
اذا لم نجدالتفسير في القرآن و لا في السنه، رجعنا في ذلک الي اقوال الصحابه، فانهم ادري بذلک، لما شاهدوه من القرائن و الاحوال التي اختصوا بها، و لما لهم من الفهم التام و العلم الصحيح و العمل الصالح (العک، ص112-به نقل از تدريب الراوي): هرگاه تفسير را در قرآن و سنت نيافتيم، به اقوال صحابه مراجعه مي کنيم؛ زيرا ايشان به شهود قرائن و احوالي که به آن اختصاص دارد، آگاهند و اين به خاطر فهم کامل و علم صحيح و عمل صالح آنان است.
پس در کل بايد گفت: صحابه در عصر خود به کمک قوه استنباط و اجتهاد بود که به تفسير قرآن مي پرداختند؛ به عبارت ديگر آنان در تفسير آيات قرآن، اعمال نظر شخصي مي کردند (ذهبي، ج1،ص61) و بدين طريق بود که تفسير به رأي ايجاد شد.
منبع: فصلنامه آينه معرفت