طلسمات

خانه » همه » مذهبی » اسلام، میانه بودن و همه جانبگی

اسلام، میانه بودن و همه جانبگی

اسلام، میانه بودن و همه جانبگی

ما به آیین میانه سازنده ای که مبتنی بر تعادل و اعتدال در نگاه به مسائل دینی و دنیایی ــ بی هیچ افراط یا تفریطی است ــ ایمان داریم و بر آنیم که طبق گفته خداوند متعال، ترازو را نباید کم یا زیاد گذاشت:«أَلاَّ تطغوا فی المیزانِ و أَقیموا

0024506 - اسلام، میانه بودن و همه جانبگی
0024506 - اسلام، میانه بودن و همه جانبگی
نویسنده: اتحادیه جهانی علمای مسلمان
مترجم: محمد مقدس

 

ما به آیین میانه سازنده ای که مبتنی بر تعادل و اعتدال در نگاه به مسائل دینی و دنیایی ــ بی هیچ افراط یا تفریطی است ــ ایمان داریم و بر آنیم که طبق گفته خداوند متعال، ترازو را نباید کم یا زیاد گذاشت:«أَلاَّ تطغوا فی المیزانِ و أَقیموا الوزنَ بالقسطِ و لا تخسروا المیزانَ» (رحمن/ 8 و 9) (که در ترازو تجاوز نکنید و سنجش را با دادگری بر پا دارید و ترازو را کم مپیمایید.)
دیده ایم که اسلام در همه چیز ، جانب میانه را می گیرد و همین «میانه روی» را از ویژگیهای اساسی امتش بر می شمارد:«و کذلکَ جعلناکم أُمّةً وسطاً…» (بقره/143) (و بدین گونه شما را امتی میانه کرده ایم…).
1- میانه ای که ما بدان ایمان داریم، نمایانگر تعادل مثبت در همه عرصه های اعتقادی و عملی، مادی و معنوی و فردی و اجتماعی است. اسلام در زندگی فردی، میان روح و ماده، عقل و قلب، حقوق و وظایف و دنیا و آخرت، تعادل برقرار می سازد:«ربّنا آتنا فی الدّنیا حسنةً و فی الآخرةِ حسنةً…»(بقره/201) (…پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده…)؛«و ابتغ فیما آتاکَ الله الدّارَ الآخرةَ و لا تنسَ نصیبکَ مِن الدُّنیا…» (قصص/77) (و در آنچه خداوند به تو داده است، سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را هم فراموش مکن…)
از سوی دیگر، اسلام تعادل میان فرد و جامعه را نیز رعایت می کند. نه به فرد آنقدر حقوق و آزادی می دهد که همچون نظام سرمایه داری، فرد به بهای منافع جمع فربه گردد، و نه به جمع (جامعه) آن قدر اختیارات و قدرت می دهد که فشار خود را چنان بر فرد سنگین سازد که او را به انزوا و پژمردگی بکشاند و چنانکه سوسیالیسم و کمونیسم صورت داد، انگیزه ها و استعدادهای او را فرو میراند.
اسلام هم به حقوق فرد توجه دارد و هم به حقوق جامعه؛ در هیچ کدام افراط و تفریط نمی کند. احکام شریعت و رهنمودهای این دین نیز این تعادل را سامان بخشیده است. ما ایمان داریم که افراط گری در دین، فرد و جماعت را ضایع می کند:«زنهار در دین افراط مکنید که پیش از شما بر اثر افراط در دین، هلاک شدند.»(1) همچنان که رها شدن از ریسمان دین و ارزشها و عقاید و شریعت آن نیز مهلک و ویرانگر است.
2- به همین دلیل است که ما اندیشه میانه در هر عرصه را اساس کار خود قرار می دهیم و برآنیم که صلاح امت در این شیوه و اصلاح آن نیز در همین است.
این اندیشه به معنای:
– حدّ میانه منادیان مذهب گرایی تنگ نظرانه از یک سو و لا مذهب گرایی افراطی از سوی دیگر است.
– حدّ میانه پیروان تصوّف منحرفانه و بدعت گذار از یک سو و دشمنان تصوّف پای بند و پیرو از سوی دیگر است.
– حدّ میانه پذیرفتگان عقل ــ حتی اگر مخالف با نص قاطع باشد ــ از یک سو و بی توجهان به عقل حتی در حالت درک نص، از سوی دیگر است.
– حدّ میانه کسانی که منکر مطلق الهام هستند و هرگز وجود یا تأثیر آن را نمی پذیرند از یک سو، و کسانی که در توجه به آن و تأثیرش مبالغه می کنند و آن را از جمله منابع احکام شرع می دانند، از سوی دیگر است.
– حدّ میانه منادیان سخت گیری حتی در فرعیات و جزئیات از یک سو، و منادیان تساهل و تسامح حتی در اصول و کلیات از سوی دیگر است.
– حدّ میانه مقدّس شماران میراث حتی در صورت آشکاری کوتاهیهای بشر از یک سو و بی توجهان به میراث حتی در صورت تجلی شکوهمندیهای هدایت در آن، از سوی دیگر است.
-حدّ میانه فلسفه آرمان گرایانی که تقریباً هیچ توجهی به واقعیت ندارند از یک سو و فلسفه واقع گرایانی که به ارزشهای والا ایمان ندارند، از سوی دیگر است.
– حدّ میانه منادیان فلسفه “لیبرالیسمی” که فرد را می پرستد و او را به حساب جامعه، فربه می سازد از یک سو و منادیان فلسفه سوسیالیسم “مارکسیستی” که جامعه را می پرستد و آن را به حساب فرد فربه می سازد، از سوی دیگر است.
-حدّ میانه منادیان ثبات و ایستایی حتی در ابزارها و وسایل از یک سو و منادیان پیشرفت و تحول حتی در اصول و اهداف، از سوی دیگر است.
-حدّ میانه منادیان تجددّ و اجتهاد، ولو اینکه در اصول دین و احکام قطعی آن باشد از یک سو و منادیان تقلید و دشمنان اجتهاد حتی در مورد مسائل معاصری که به ذهن گذشتگان حتی خطور هم نمی کرد، از سوی دیگر است.
-حدّ میانه کسانی که با ادعای مراعات اهداف شرع (مقاصد شریعت) متون ثابت را نادیده می گیرند از یک سو و کسانی که مقاصد کلی شریعت را تنها با عطف توجه به ظاهر متون از قلم می اندازند، از سوی دیگر است.
-حدّ میانه منادیان گشودگی بی ضابطه در برابر جهانیان از یک سو و منادیان در خویش فرو رفتن بدون دلیل، از سوی دیگر است.
-حدّ میانه منادیان افراط در تکفیر تا حد تکفیر مسلمانان متدین از یک سو و سهل انگاری با کسانی که صریحاً مرتد به شمار رفته و خصم دین و مزدوران دشمنان مسلمانان قلمداد می شوند، از سوی دیگر است.
– حدّ میانه غلو کنندگان در “حرام” بودن همه چیز به گونه ای که گویا در این دنیا چیزی به نام حلال وجود ندارد از یک سو و مبالغه گران در “حلال” بودن به طوری که گویا در دنیا چیزی به نام حرام وجود ندارد، از سوی دیگر است.
– حدّ میانه غرق شدگان در گذشته و غایبان حال و آینده از یک سو و فراموش کنندگان که گویا در پی حذف “دیروز” از زمان، و فعل ماضی از دستور زبان هستند، از سوی دیگر است.
3- این میانه بودن متعادل را همه جانبگی کامل می کند؛ زیرا اسلام بیشترین تکیه خود را بر اجرای ظاهری جنبه های حقوقی شریعت نگذارده است. گو اینکه مهم ترین مسئله و وظیفه اصلی و نخستین آن، کوشش جدی برای برقراری زندگی حقیقی – و نه ظاهری و شکلی – اسلامی است؛ زندگی ای که اصلاح جانهای مردم را در نظر دارد تا خداوند نیز به اصلاح آنان بپردازد و در پرتو چنین اصلاحی، انسان مؤمن، خانواده همبسته، جامعه به هم پیوسته و حاکمیت عدلی که متصف به قدرت و امانت است، ساخته و پرداخته شود؛ زندگی اسلامی همه جانبه ای که اعتقادات اسلامی آن را رهنمون می شود و شریعت اسلام بر آن حکمفرمایی دارد و مفاهیم اسلام بر آن سایه می افکند و اخلاق اسلامی سامانش می بخشد و آداب اسلامی زیبایش می سازد.
زندگی جامعه همبسته و به هم پیوسته ای که چون بنیانی استوار، بخشهای مختلفش به یکدیگر بسته و تنیده شده اند، چنان نیست که فردی در آن گرسنه و همسایه اش در کنار او سیر به بستر راحت آرمیده است؛ دانش سودمند برای هر جاهلی و کار مناسب برای هر بیکاری و مزد عادلانه برای هر کارگری و غذای کافی برای هر گرسنه ای و درمان مؤثر برای هر بیماری و مسکن بهداشتی برای هر شهروندی و رفع نیازهای هر نیازمندی و تأمین مادی و اجتماعی هر ناتوان و از کار افتاده ای و بویژه کودکان و بیوه گان و سالمندان و معلولان در این نوع زندگی فراهم است. همچنان که در چنین زندگی ای، همه گونه نیرویی در هر سطحی فراهم است: نیروی اندیشه، نیروی معنوی، نیروی بدنی، نیروی اخلاقی و قدرت اقتصادی، قدرت تسلیحاتی و نفراتی و نیز قدرت وحدت و همبستگی و شالوده همه این قدرتها، قدرت ایمان.

پی نوشت ها :

1.”سنن ابن ماجة” کتاب المناسک، باب قدر حصی الرمی، شماره (3020) به نقل از “ابن عباس”، “سنن نسایی” کتاب مناسک الحج، باب التقاط الحصی، شماره (3007)، و “مسند احمد” کتاب مسند بنی هاشم، باب مسند عبدالله بن عباس، شماره (1754) که رجال آن ثقه و مورد اعتماد هستند.

منبع: اتحادیه جهانی علمای مسلمان، منشور اتحادیه جهانی علمای مسلمان، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی- معاونت فرهنگی، اول، 1389، ه-ش.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد