خانه » همه » مذهبی » اسلام در ژاپن

اسلام در ژاپن

اسلام در ژاپن

بنا به گفته‏اى حدود 100 هزار مسلمان در کشور ژاپن زندگى مى‏کنند. اغلب آنان مهاجر هستند که در این میان مهاجرین اندونزیایى با جمعیتى حدود 30 هزار نفر بزرگ‏ترین گروه را تشکیل مى‏دهند.

0004081 - اسلام در ژاپن
0004081 - اسلام در ژاپن
نویسنده : نیکو پرهیزگاری

 

اشاره:

بنا به گفته‏اى حدود 100 هزار مسلمان در کشور ژاپن زندگى مى‏کنند. اغلب آنان مهاجر هستند که در این میان مهاجرین اندونزیایى با جمعیتى حدود 30 هزار نفر بزرگ‏ترین گروه را تشکیل مى‏دهند. در برابر، ژاپنى‏هاى اصیلى که مسلمان باشند، تعدادشان بسیار کم است و کوچک‏ترین گروه را تشکیل مى‏دهند. در این گفت‏وگو پرفسور حسن کو ناکاتا مرورى اجمالى بر مسائل اسلام در ژاپن خواهد داشت.
کو ناکاتا زاده شهر اوکایاما ژاپن در جولاى 1960 است. او در سن 19 سالگى به اسلام ایمان آورد، در حالى که یک دانشجو بود و از آن زمان نام “حسن” را به عنوان نام کوچک خود انتخاب کرد.
در این سى سال گذشته، کو ناکاتا دوره‏هاى ارزشمند و در عین حال متفاوت و گونه‏گونى را در دانشگاه گذرانده است. او در خلال سال‏هاى 1992 تا 1996 در پى اخذ مدرک دکتراى فلسفه اسلامى از دانشگاه قاهره بود. در 2003 به دانشکده الهیات دانشگاه داشیشا پیوست و تا سال 2008 نایب رئیس مرکز مطالعات میان رشته‏اى در زمینه ادیان توحیدى این دانشگاه بود.
او تاکنون متون آکادمیک متعددى منتشر کرده‏است که بهترین آنها آثار زیر است: “ولایت فقیه، حاکمیت و قانون اساسى: نظریه‏هاى سیاسى در ایران پس از [ امام ] خمینى” (2000)، “تاثیر و تاثر متقابل اسلام و مدنیت: مورد آسیاى شرقى” (2002) و “مفهوم خلافت: گسترش حاکمیت قانون در سراسر جهان” (2010).
کو ناکاتا همچنین یک فعال مدنى محسوب مى‏شود، کسى که اکنون عضوى از هیات مدیره اتحادیه مسلمانان ژاپن است.
این گفت‏وگو بیستم جولاى 2010 در شهر بیروت و در حاشیه کنفرانس بین‏المللى و سالیانه “خلافت” که توسط حزب تحریر اسلامى برگزار مى‏شود، توسط ماهان عابدین از Religious cope انجام شده‏است. حزب تحریر از احزاب غیر رسمى در برخى‏کشورهاى سنى‏نشین است که گرایش‏هاى بنیادگرایانه سیاسى دارند. براى مثال، آنها در صدد احیاى خلیفه‏گرى در جهان اسلام هستند و آن را بهترین نوع حکومت مى‏دانند که طبیعتا چنین دیدگاهى جاى بحث بسیار دارد. از این رو گفت‏وگوى حاضر در پاره‏اى از لحظات به حزب تحریر و دیدگاه‏هاى آنان درباره خلافت نیز کشیده‏است که براى آشنایى بیشتر خوانندگان، به ترجمه آن اقدام کرده‏ایم. گرچه خواننده این مصاحبه درخواهد یافت که دیدگاه‏هاى پرفسور کو ناکاتا درباره خلافت تفاوت‏هاى بسیارى با دیدگاه‏هاى حزب تحریر دارد و انتقادهایى جدى به آن دارد. این گفت‏وگو را مى‏خوانید.

از چه زمانى مسلمان شدید و چرا؟

حدود سى سال پیش بود، زمانى که در دانشکده مطالعات اسلامى مشغول تحصیل بودم.
ما اطلاعات خیلى کمى درباره مسلمانان ژاپن داریم. بنابراین در درجه نخست شاید بهتر باشد از ویژگى‏هاى جمعیت شناختى آن بپرسم.
ما هیچ آمار رسمى نداریم، اما به نظر مى‏رسد تعداد مسلمانانى که در ژاپن زندگى مى‏کنند چیزى حدود 100 هزار نفر باشد. اغلب آنان مهاجر هستند که در این میان مهاجرین اندونزیایى با جمعیتى حدود 30 هزار نفر بزرگ‏ترین گروه را تشکیل مى‏دهند. پس از آن نیز پاکستانى‏ها، بنگلادشى‏ها و ایرانى‏ها قرار دارند.

تعداد ژاپنى‏هاى اصیلى که اسلام آورده‏اند چقدر است؟

خیلى کم هستند. به هفت هزار نفر نمى‏رسند و تازه، اغلب آنها نیز زنانى هستند که به ازدواج مردان مسلمان درآمده‏اند. تعداد کسانى که از روى اعتقاد به اسلام گرویده‏اند، مثل خود من، خیلى خیلى کم است.
مثلا تعدادشان چقدر است؟ چند صد نفر؟
نه، به نظرم کمتر از صد نفر هستند.

شما پیش از این گفته بودید، یکى از دلایلى که باعث شد اسلام بیاورید، تاثیر و نفوذ انقلاب اسلامى ایران بر شما بوده‏است. لطفا دراین‏باره توضیح بیشترى بدهید.؟

خب، به طور کلى من همیشه علاقه خاصى به مسائل ادیان داشتم. در سال 1979، وقتى که وارد دانشگاه توکیو شدم به عضویت انجمن مطالعات کتاب مقدس درآمدم و همان زمان تحقیقاتى را درباره تاریخ مسیحیت و یهودیت آغاز کردم. اما انقلاب اسلامى ایران این باور را در من به وجود آورد که اسلام پویاترین دین در جهان است. همین دلیلى شد که مطالعات عمیق‏ترى درباره اسلام داشته‏باشم.

اسلام چه تاثیرات مثبتى بر زندگى شما گذاشته‏است؟

خب، مورد من یک مورد استثنایى است، چرا که جزو معدود ژاپنى‏هاى اصیلى هستم که از روى اعتقاد به اسلام گرویده‏ام. از سویى توانسته‏ام به سمت استادى مطالعات اسلامى در دانشگاه دست پیدا کنم که این امکان را برایم فراهم آورد تا بدون محدودیت به واجبات اسلام نظیر نمازهاى یومیه، بپردازم. این تجربه بسیار جالبى براى من بوده‏است، چرا که سبک زندگى‏ژاپنى ها اصولا در تضاد کامل با اسلام است.

در این راه با چه دشوارى‏ها و احیانا زیان‏هایى مواجه بوده‏اید؟ آیا کسى تاکنون برخورد تعصب‏آمیزى با شما داشته‏است؟

مشکل من هیچ وقت تعصب ژاپنى‏ها یا پیش‏داورى آنها نسبت به من نبوده‏است. مشکلات من بیشتر کاربردى است، مثلا پیدإ؛ّّ کردن جایى براى وضو گرفتن.

پس برعکس غرب در ژاپن هیچ تعصب آشکارى علیه مسلمانان وجود ندارد؟

نه، تعصبى در کار نیست.

براى مثال، هستند کسانى که در غرب افزایش شمار مسلمانان را به مثابه افزایش رویدادهاى ناخوشایندى نظیر تروریسم یا گرایش‏هاى ستیزه‏جویانه تلقى مى‏کنند. در ژاپن چطور؟ آیا چنین گرایشى در آنجا هم وجود دارد؟

نه، در ژاپن از این خبرها نیست. ژاپنى‏ها چنین تصوراتى نسبت به اسلام و هیچ دین دیگرى ندارند.

به عنوان یک مسلمان درباره تاریخ معاصر ژاپن چه دیدگاهى دارید؟ براى مثال، آیا شما هم مانند اکثریت هموطنانتان از نقش ژاپن در دوران جنگ جهانى دوم احساس شرمندگى مى‏کنید؟

البته که چنین است. من هیچ علاقه‏اى به رژیم نظامى آن زمان ندارم. اما دولت و جامعه آن زمان ژاپن درک خیلى بهترى‏از اسلام نسبت به نسل‏هاى امروزى داشتند. یکى از دلایلم براى چنین ادعایى این است که دین رسمى آن زمان ژاپن “شینتو” بود. شینتو به مفهوم غربى کلمه یک دین محسوب نمى‏شود؛ بیشتر گویاى یک سبک زندگى است که ژاپنى‏ها برگزیده بودند تا آن‏که یک دین به مفهوم غربى آن باشد. همین هم دست رژیم سابق ژاپن را بازمى‏گذاشت که ادعا کنند همه شهروندان ژاپنى از آزادى دینى به مفهوم غربى کلمه برخوردار هستند در حالى که به آیین و سنت‏هاى شینتو نیز احترام مى‏گذارند. واقعیت هم این است که ژاپنى‏ها هیچ‏گاه هیچ ایراد و تضادى در پذیرش اعتقادات و آیین‏هاى بودیسم و شینتو به طور همزمان ندیده‏اند.

درباره جاه‏طلبى‏هاى رژیم سابق ژاپن چه نظرى دارید که مى‏خواست نقش مهم‏ترى در آسیا ایفا کند و جایگزین بریتانیا به عنوان قدرت مسلط آن منطقه از جهان شود؟ آیا موافق این سیاست هستید؟

ضمن این‏که من کاملا موافق آزادى مردم آسیا از سلطه غرب هستم، چنین اعتقادى ندارم که اهداف رژیم نظامى سابق ژاپن این‏قدر ایده‏آلیستى بوده باشد.

به بیانى دیگر آنها مى‏خواستند حاکمیت ژاپنى‏ها را جایگزین سلطه غرب کنند. قبول دارید؟

شاید هدفشان چیزى در همین حدود بود.

چه زمانى اتحادیه مسلمانان ژاپن (JMA ) تاسیس شد؟

اتحادیه در سال 1952 توسط ژاپنى‏هایى که اسلام آورده‏بودند، تاسیس شد. این قدیمى‏ترین سازمان اسلامى در ژاپن است.

وظایف و کارکردهاى اولیه این اتحادیه چیست؟

اولین هدف آن حفاظت از هویت اسلامى مسلمانان ژاپن است.

از نظر کاربردى چطور؟

ما امور مربوط به گورستان مسلمانان را رفع و رجوع مى‏کنیم، ترجمه‏هایى از قرآن مقدس ارائه مى‏دهیم و همچنین نشریات و کتاب‏هاى اسلامى منتشر و توزیع مى‏کنیم.

رئیس اتحادیه کیست؟

شیخ امین توکوماسو. او ژاپنى و فارغ‏التحصیل دانشگاه الازهر است.

آیا تعداد شیعیان و یا جماعت صوفیان در ژاپن زیاد است؟

جمعیت قابل ملاحظه‏اى از ایرانیان در ژاپن زندگى مى‏کنند، اما واقعیت این است که ایرانى‏هاى مقیم ژاپن خیلى مذهبى‏نیستند.
ما اینجا یک مجتهد شیعه داریم به نام حجت‏الاسلام ابراهیم سوادا که دانش‏آموخته حوزه علمیه قم است. او در سفارت ایران در توکیو کار مى کند.

تعداد ژاپنى‏هاى اصیلى که شیعه باشند چقدر است؟

کمتر از انگشتان دستان شما. اما به نظرم بزرگ‏ترین گروه ژاپنى‏هاى اصیلى که اسلام آورده‏اند، زنان ژاپنى هستند که به ازدواج مردان ایرانى درآمده‏اند. از این نظر شیعیان یک اجتماع قابل ملاحظه‏اى را در میان مسلمانان ژاپن تشکیل مى‏دهند. براى مثال، محبوب‏ترین بازیکن بیسبال تیم‏هاى ژاپنى “درویش یو” نامى است که شیعه محسوب مى‏شود، چرا که پدرش ایرانى است.

صوفیان چطور؟

هستند کسانى که به صورت فردى به آیین صوفیان اعتقاد دارند، اما هیچ سازمان یا تشکل خاصى که مربوط به صوفیان باشد، وجود ندارد.

آیا آگاهى‏هاى سیاسى در نزد مسلمانان ژاپن مانند مسلمانان غرب گسترش یافته‏است؟

نه، اصلا. مسلمانان ژاپن اعتقادات خود را به مثابه یک امر شخصى مى‏پندارند. آنها هیچ وقت فرصت این را نداشته‏اند که این بعد مهم اسلام را نیز درک کنند.

آیا حزب تحریر (HT )در ژاپن هم حضور دارد؟

نه، آنها هیچ فعالیت محلى در ژاپن ندارند، چهار پنج اندونزیایى در ژاپن زندگى مى‏کنند که اعضاى حزب تحریر هستند.

آیا مى‏توان گفت که شما هم به حزب تحریر گرایش دارید؟

بله، اما من عضو حزب تحریر نیستم و هیچ ارتباط رسمى یا سازمانى با آنها ندارم.
به عنوان یک مسلمان ژاپنى آیا شما هم دل‏نگرانى‏ها و دغدغه‏هاى مسلمانان سرزمین‏هاى اسلامى در خاورمیانه و آسیاى‏جنوب شرقى را دارید؟ دغدغه‏هایى مثل اشغال فلسطین توسط اسرائیل یا سیاست‏هاى خارجى غرب که در آن منطقه به شکل مداخلات نظامى در عراق و افغانستان نمود پیدا کرده است.
ما نباید بیش از حد نگران این اتفاقات باشیم. اولویت اصلى ما باید اصلاح درونى خودمان باشد، نه نقد دیگران.

منظورتان از اصلاح درونى چیست؟

منظورم برپایى نظام خلیفه‏گرى است. اغلب غربى‏ها تصور کاملا اشتباهى از مفهوم خلافت دارند تا جایى که آن را برابر با نظام‏هاى متمرکز دیکتاتورى یا توتالیتر مى‏پندارند، اما این نگرش صد در صد اشتباه است. اتفاقا خلافت بهترین نوع حاکمیت قانون است، نه قانون حاکمیت. این شباهت زیادى به قوانین عرفى انگلستان دارد به نحوى که آن هم به تصویب هیچ پارلمانى‏نرسیده، اما از رسوم و سنت‏هاى کهن مردم نشات گرفته‏است. به بیانى دقیق‏تر، “شریعت” قدیمى‏ترین و پایدارترین نظام حقوقى در جهان است.

شما ادعا کرده‏اید که حکومت خلافى یک حکومت سکولار است. چقدر تعریف شما از سکولاریسم با تعاریف متدوال غربى‏تفاوت دارد؟

حکومت مبتنى بر خلافت مجاز به دخالت در شعائر دینى و اعتقادات و سایر مسائل خصوصى مردم نیست. از این جهت سکولار است، آن هم با توجه به تعاریف غربى از این اصطلاح.

تفاوت قوانین عرفى با قوانین مذهبى در شریعت چیست و شما چگونه این تفاوت را تفسیر مى‏کنید؟

به طور کلى، قوانین عرفى اسلامى، قوانینى هستند که تمام ساکنان سرزمین‏هاى اسلامى، صرف‏نظر از گرایشات مذهبى‏خود، به نحوى آن را رعایت مى‏کنند. اما قوانین مذهبى اسلامى تنها براى مسلمانان واجب است و نیازى نیست که غیرمسلمانان با رعایت این قوانین استقلال مذهبى خود را زیر سئوال ببرند.
شما در نوشته‏هایتان همواره تمایل دارید قیاسى میان قوانین عرفى انگلستان با قوانین اسلامى شریعت داشته باشید. لطفا درباره ارتباط میان این دو توضیح دهید.
شواهد و اسناد معتبرى وجود دارد که حاکمیت قانون توسط فقهاى اسلامى پیش از قرن دوازدهم میلادى گسترش یافت به این معنا که هیچ نهاد رسمى نمى‏توانست ادعا کند وراى قانون است، حتى خلیفه.
در مقایسه با قوانین اسلامى، تنها این قوانین عرفى انگلستان است که ثباتى نسبى دارد، اما حاکمیت قانون حتى در انگلستان هم تا قرن هفده میلادى تحقق نیافت و آن وقتى بود که کوشش‏هاى چند ساله ادوارد کوک1، رئیس کل محکمه استیناف انگلستان، و همفکران او در این راه به ثمر نشست.
حتى درباره همین قوانین عرفى انگلستان گفته مى‏شود، از آنجا که دوره‏اى نورمن‏ها بر انگلستان تفوق نظامى پیدا کردند2، این قوانین هم تحت تاثیر قوانین اسلامى است. پیش از آن نورمن‏ها امیرنشین سیسیلى3 را تسخیر کرده و از این طریق، قوانین اسلامى را فراگرفته بودند. این مسئله توسط دانشمند حقوق‏دان، جان مک‏دیسى در کتاب “ریشه‏هاى اسلامى‏قوانین عرفى ” (1999) برجسته شده‏است.
شما مى‏نویسید: “از بین بردن مرزهایى که ممانعت مى‏کند از جنبش توده‏ها، اصلى اساسى در آیین اسلام است.” آیا شما قائل به یک دولت جهانى اسلامى هستید؟
بله، قوانین و سنت‏هاى اسلامى چنین مرزبندى‏هایى میان ملت‏ها را نمى‏پذیرد.
شما ادعا مى‏کنید که برداشت و تعریفتان از مفهوم خلافت، کاملا متفاوت با تعاریف حزب تحریر است. لطفا درباره این تفاوت صحبت کنید.
من فکر مى‏کنم تعریف حزب تحریر از مسئله خلافت خیلى تمرکزگرایانه و شبیه حکومت‏هاى کمونیستى است. به اعتقاد من، نظام خلافى اتفاقا چندگرایانه است و همه اقتدار دست حکومت نیست. البته این موضوع در فقه به این شکل مطرح نیست. بنابراین، ما به یک چارچوب کاملا جدید روشنگرانه براى بحث‏هاى عمیق و ریشه‏اى دراین‏باره نیاز داریم.

پی نوشت ها :

1- سر ادوارد کوک، حقوق‏دان برجسته انگلیسى در قرن هفده، اولین قدم‏ها را براى مشروط ساختن حکومت سلطتنى‏انگلستان برداشت. او با کوشش بسیار سرانجام توانست اصل “لزوم اطاعت پادشان از قانون” را در پارلمان انگلستان به تصویب برساند. ادوارد کوک در سال 1634 درگذشت.
2- نورمن‏ها که از اسکاندیناوى آمده‏بودند در سال 1066 و تحت فرماندهى شاده ویلیام اول (ویلیام فاتح) موفق به فتح انگلستان شدند و تا سال 1154 تفوق نظامى آنان بر این سرزمین ادامه یافت.
3- سیسیل، بزرگ‏ترین جزیره دریاى مدیترانه، در جنوب ایتالیا واقع شده‏است. این جزیره دوره‏اى به تصرف مسلمانان درآمد و شهرهاى آن از جمله پالرمو، هر کدام به یک امیرنشین تبدیل شد. به روایتى، مسلمانان فقط در این شهر 300 مسجد بنا کردند. در نهایت، حکومت مسلمانان در این منطقه توسط نورمن‏ها در قرن یازدهم میلادى به پایان رسید.

منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 286

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد