منظور از اینکه مسلمان باید نترس باشد، شجاعت در مقابل دشمنان اسلام است. یعنی مسلمان باید غیور و شجاع باشد و در موضع دفاع از دین اش به خود ترس راه ندهد. این نترس بودن در حقیقت یک شجاعت ایمانی است که در نتیجه قوت و قدرت ایمان در فرد مومن ایجاد می شود. یک مومن و انسان شجاع در عین اینکه در مقابل دشمنان اسلام به خود ترس راه نمی دهد و در هنگامه خطر و هجوم دشمن با شجاعت از دین اش دفاع می کند، در عین حال ممکن است در خانه خود از سوسک و مار و حیواناتی که به نوعی مشمئز کننده هستند و انسان از مواجهه با آنها بدش بیاید و از تماس با آنها اجتناب کند. چنین ترسی تا حدی طبیعی است و باعث می شود انسان از همان اوان کودکی از مواجهه با حیوانات موذی اجتناب کند و خود را در مقابل خطرات محافظت نماید.
توضیح بیشتر:
ترس بر دو گونه است: ترس معقول و ترس موهوم :
ترس معقول ترسى است که در آن وقوع یک خطر واقعى وجود داشته باشد. در این ترس، هیچگونه سرزنشى متوجه شخص نمى گردد بلکه از این جهت که از یک امر خطرناک ترسیده و پرهیز نموده است مورد تأیید دیگران قرار مى گیرد. مثلاً اگر کسى از ترس مواجه شدن با یک حیوان درنده خطرناک از رفتن به بیابان و یا جنگل خوددارى کند هیچکس او را بابت این ترس سرزنش نمى کند و بلکه اگر او به این ترس خود اعتنا نکند و خود را در موضع خطر قرار دهد مورد سرزنش افراد عاقل قرار مى گیرد.
در مقابل ترس معقول ترس موهوم قرار دارد یعنى درواقع خطرى انسان را تهدید نمى کند اما توهمات انسان به گونه اى است که او خود را مواجه با خطر مى بیند مانند شخصى که از تاریکى مى ترسد و گمان مى کند خطرى در تاریکى او را تهدید مى کند در حالى که مى داند در آن مکان تاریک هیچ چیز خطرناکى وجود ندارد. این ترس ترس موهوم نامیده مى شود و چیز خوبى نیست و انسان باید این توهمات را از خود دور کند تا بتواند شجاعت لازم در زندگى را داشته باشد.
ترس غیر معقول یا هراس ریشه در بدآموزی ها دارد و اغلب اکتسابی است. بشر به علت نادانسته ها(جهل ها) از بدو پیدایش و نیز به دلیل نیافتن راه حل های منطقی از بسیاری عوامل ناشناخته زیستی، چون مرگ و میر، ترس از حیوانات، ترس از آینده ای مبهم و …. همواره هراسان بوده است. البته شروع بسیاری از هراس ها ان قدر تدریجی است که مشکل بتوان بر وجود عوامل تسریع کننده خاص صحه گذاشت.
در یک تقسیم دیگر دو نوع ترس داریم یکی ترس مذموم و دیگری ترس ممدوح که در عبارت ذیل به توضیح آنها می پردازیم:
یک. ترس مذموم که همان دنیا دوستى است. کسى که وابسته به دنیا شد و دل بدان سپرد، هرگز حاضر نیست از آن جدا شود؛ زیرا جدایى از دنیا و تعلقات آن، موجب جدایش از دوستى عزیز است و چون مرگ موجب جدایى از دنیا و تعلقات آن است، به شدت از آن مى ترسد که این ترس به اعتبار سببش (دلبستگى به دنیا) مذموم مى باشد. امام حسن مجتبى(ع) در روایتى علت ناخوشایند دانستن مرگ را چنین بیان مى کنند: «لانّکم أخرَبتُم آخِرَتَکم و عمّرتُم دنیاکم، و أنتم تکرهون النّفلة من العُمرانِ الى الخَراب؛ زیرا شما آخرت خود را ویران و دنیایتان را آباد کرده اید و دوست ندارید از آبادانى به ویرانه منتقل شوید» (معانى الاخبار، ص 390.)
دو. ترس ممدوح که ترس از عقاب و عذاب بعد از مرگ است. آن که داراى گناهانى است که مستحق عذاب می باشد، خود را از عذاب الهى و خشم او ایمن نمى دارد. این ترس ممدوح است؛ زیرا همیشه انسان را به یاد مرگ مى اندازد و یاد مرگ هم آثار بسیار مفیدى براى روح دارد. حضرت على(ع) مى فرماید: «من صور الموت بین عینیه هان امر الدنیا علیه؛ هرکس مرگ را بین دو چشمش تصور کند، امر دنیا بر او سبک مى گردد و دنیا را به هیچ مى انگارد» (غرر الحکم و درر الکلم، ج 5، ص 330.)
بیان این نکته ضرورى است که ترس از مرگ، نباید به حدى باشد که انسان را از رحمت خداوند متعال، مأیوس سازد؛ زیرا گناه – هر چند بزرگ باشد – رحمت خدا بزرگ تر و وسیع تر از آن است. انسان مؤمن با دو بال خوف و رجا حرکت مى کند؛ از سویى به رفتار و کردار و گفتار خود مى نگرد و از آنها در پیشگاه خداوند متعال بیمناک مى شود و از سوى دیگر به رحمت بیکران و گسترده الهى مى نگرد که به وصف نمى آید و امیدوار به رحمت الهى مى شود. این دو بال عامل حرکت او به سوى ایمان و عمل نیکو و حسن عاقبت و بهره مندى در آخرت مى شود.
توضیح بیشتر:
ترس بر دو گونه است: ترس معقول و ترس موهوم :
ترس معقول ترسى است که در آن وقوع یک خطر واقعى وجود داشته باشد. در این ترس، هیچگونه سرزنشى متوجه شخص نمى گردد بلکه از این جهت که از یک امر خطرناک ترسیده و پرهیز نموده است مورد تأیید دیگران قرار مى گیرد. مثلاً اگر کسى از ترس مواجه شدن با یک حیوان درنده خطرناک از رفتن به بیابان و یا جنگل خوددارى کند هیچکس او را بابت این ترس سرزنش نمى کند و بلکه اگر او به این ترس خود اعتنا نکند و خود را در موضع خطر قرار دهد مورد سرزنش افراد عاقل قرار مى گیرد.
در مقابل ترس معقول ترس موهوم قرار دارد یعنى درواقع خطرى انسان را تهدید نمى کند اما توهمات انسان به گونه اى است که او خود را مواجه با خطر مى بیند مانند شخصى که از تاریکى مى ترسد و گمان مى کند خطرى در تاریکى او را تهدید مى کند در حالى که مى داند در آن مکان تاریک هیچ چیز خطرناکى وجود ندارد. این ترس ترس موهوم نامیده مى شود و چیز خوبى نیست و انسان باید این توهمات را از خود دور کند تا بتواند شجاعت لازم در زندگى را داشته باشد.
ترس غیر معقول یا هراس ریشه در بدآموزی ها دارد و اغلب اکتسابی است. بشر به علت نادانسته ها(جهل ها) از بدو پیدایش و نیز به دلیل نیافتن راه حل های منطقی از بسیاری عوامل ناشناخته زیستی، چون مرگ و میر، ترس از حیوانات، ترس از آینده ای مبهم و …. همواره هراسان بوده است. البته شروع بسیاری از هراس ها ان قدر تدریجی است که مشکل بتوان بر وجود عوامل تسریع کننده خاص صحه گذاشت.
در یک تقسیم دیگر دو نوع ترس داریم یکی ترس مذموم و دیگری ترس ممدوح که در عبارت ذیل به توضیح آنها می پردازیم:
یک. ترس مذموم که همان دنیا دوستى است. کسى که وابسته به دنیا شد و دل بدان سپرد، هرگز حاضر نیست از آن جدا شود؛ زیرا جدایى از دنیا و تعلقات آن، موجب جدایش از دوستى عزیز است و چون مرگ موجب جدایى از دنیا و تعلقات آن است، به شدت از آن مى ترسد که این ترس به اعتبار سببش (دلبستگى به دنیا) مذموم مى باشد. امام حسن مجتبى(ع) در روایتى علت ناخوشایند دانستن مرگ را چنین بیان مى کنند: «لانّکم أخرَبتُم آخِرَتَکم و عمّرتُم دنیاکم، و أنتم تکرهون النّفلة من العُمرانِ الى الخَراب؛ زیرا شما آخرت خود را ویران و دنیایتان را آباد کرده اید و دوست ندارید از آبادانى به ویرانه منتقل شوید» (معانى الاخبار، ص 390.)
دو. ترس ممدوح که ترس از عقاب و عذاب بعد از مرگ است. آن که داراى گناهانى است که مستحق عذاب می باشد، خود را از عذاب الهى و خشم او ایمن نمى دارد. این ترس ممدوح است؛ زیرا همیشه انسان را به یاد مرگ مى اندازد و یاد مرگ هم آثار بسیار مفیدى براى روح دارد. حضرت على(ع) مى فرماید: «من صور الموت بین عینیه هان امر الدنیا علیه؛ هرکس مرگ را بین دو چشمش تصور کند، امر دنیا بر او سبک مى گردد و دنیا را به هیچ مى انگارد» (غرر الحکم و درر الکلم، ج 5، ص 330.)
بیان این نکته ضرورى است که ترس از مرگ، نباید به حدى باشد که انسان را از رحمت خداوند متعال، مأیوس سازد؛ زیرا گناه – هر چند بزرگ باشد – رحمت خدا بزرگ تر و وسیع تر از آن است. انسان مؤمن با دو بال خوف و رجا حرکت مى کند؛ از سویى به رفتار و کردار و گفتار خود مى نگرد و از آنها در پیشگاه خداوند متعال بیمناک مى شود و از سوى دیگر به رحمت بیکران و گسترده الهى مى نگرد که به وصف نمى آید و امیدوار به رحمت الهى مى شود. این دو بال عامل حرکت او به سوى ایمان و عمل نیکو و حسن عاقبت و بهره مندى در آخرت مى شود.